گسترش زبان تهدید در گفتمان مقامات نظام
کورش عرفانی - در یک چرخش کمابیش آشکار، تنشها میان جناحهای درون حاکمیت از یک چارچوب ضمنی به سوی یک دایره آشکار میل میکند. شاخص این امر، زبانی است که اخیرا مورد استفاده سران نظام قرار میگیرد. تمامی کدهای معمول و متداول برای ابراز مخالفت به تدریج کنار گذاشته شده و طرفین برای توصیف موقعیت حریف از زبانی استفاده میکنند که به نوعی «تهدیدگرایی» شبیه است.
آیا این تهدیدها در زبان جناحهای درون نظام امری تصادفی است و یا بیانگر وخامتی رو به گسترش است؟ نوشتار حاضر این پدیده را به اختصار بررسی میکند.
به طور متداول نظامهایی که خصلت مافیایی پیدا میکنند، چندان خود را مقید به زبان دیپلماتیک نمیدانند و به مرور زمان به فرهنگ واژگانی خشن و بی محابا روی میآورند. این امر از یک سو به دلیل ضعف فرهنگی[i] تشکیل دهندگان مافیاهاست و از مرحلهای به بعد، به دلیل بیتاثیر شدن کدهایی است که برای بیان غیرمستقیم تضادها به کار میرود. به عبارت دیگر، این تضادها به قدری افزایش مییابند که امکان توسل به ایما و اشاره و استعاره را به حداقل رسانده و ارسال پیام جز با زبانی عریان و بیتعارف را اجباری میسازند. به همین خاطر نیز سیستمهای مافیایی خود را در مقاطع بحرانی چندان درگیر «پروتکل ارتباطاتی» خاصی نمیکنند و برای نشاندن حریف در جای خود و یا بهرهگیری از عنصر ترس، به زبانی تهدیدآمیز روی میآورند.
به کارگیری تهدید البته به صورت تدریجی است. از تذکرهای قانونی و یادآوریهای مقرراتی آغاز میشود و با مستمسک قراردادن قانون و یا جایگاه ساختاری خویش برای گروکشی جلو میرود. این امر به ویژه در زمانی اوج میگیرد که مافیاهای درون سیستم با مرزهای خطرناکی مواجه میشوند که حیاتشان را تهدید میکند. هرچه خطر بزرگتر و جدیتر باشد «خشونتگرایی» آنها بیشتر میشود و این خود را قبل از هر چپز در قالب خشونت کلامی ابراز میکند. گفتمان تهاجمی شکل بهمنی را میگیرد که در نهایت بر سر کل نظام فرود میآید، گام به گام.
سابقهزبان تهدید در نظام
این زبان از همان ابتدا مورد استفاده نظام جمهوری اسلامی بوده است. رهبر سابق نظام پیوسته از این لحن برای کوبیدن دشمنان داخلی و خارجی خود استفاده میکرد. استفاده از خشونت و تهدید در کلام خمینی، ابزار اصلی او در قدرت نمایی بود. هر چند که شاید در یک نگاه روانشناختی بتوان استفاده بیمحابای وی از تهدید در گفتارش را نمودی از پنهانسازی ترسهای عمیق و همهجانبه او دانست.
زبان تهدید از همان ابتدا مورد استفاده نظام جمهوری اسلامی بوده است. رهبر سابق نظام پیوسته از این لحن برای کوبیدن دشمنان داخلی و خارجی خود استفاده میکرد. استفاده از خشونت و تهدید در کلام خمینی، ابزار اصلی او در قدرت نمایی بود. هر چند که شاید در یک نگاه روانشناختی بتوان استفاده بیمحابای وی از تهدید در گفتارش را نمودی از پنهانسازی ترسهای عمیق و همهجانبه او دانست. مورد شناخته شده به کارگیری زبان تحکم و قدرتگرایی را در گفتار خمینی میتوان در مقدمه فرمان هشت مادهای او یافت.
مورد شناخته شده به کارگیری زبان تحکم و قدرتگرایی را در گفتار خمینی میتوان در مقدمه «فرمان هشت ماده ای» او یافت، آنجا که میگوید: «در تعقيب تذكر به لزوم اسلامى نمودن تمام ارگانهاى دولتى به ويژه دستگاههاى قضايى و لزوم جانشين نمودن احكام الله در نظام جمهورى اسلامى به جاى احكام طاغوتى رژيم جبار سابق، لازم است تذكراتى به جميع متصديان امور داده شود. اميد است انشاءالله تعالى با تسريع در عمل، اين تذكرات را مورد توجه قرار دهند.»
در همین متن کوتاه استراتژی خمینی برای ارائه یک زبان نیمهتهاجمی- نیمهسفارشی را در مییابیم: به کارگیری«الله» به عنوان پشتیبان اصلی و مشروعیتبخش بی چون و چرای آنچه میخواست به دیگران حقنه سازد و در مقابل خود، هر شکلی از دگراندیشی و دگرکاری را به عنوان «طاغوتی» قلمداد کند. این بود کلیدواژههایی که وی از طریق آن هرچه را که میخواست دیکته کند، ابراز میداشت و تمام دستگاهها را موظف به اجرای آن میکرد.
وی در مقطعی دیگر، پس از احساس خطر از جانب مخالفان داخلی، کمر به نابودی آزادی قلم و بیان و احزاب بسته و در کمال صراحت بیان میکند: « اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر میخواهم. ما مردم انقلابی نبودیم... اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم، تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم، یک حزب! و آن حزب الله، حزب مستضعفین و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم. و من اعلام میکنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خودشان ننشینند ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم.»[ii]
این گفتمان به خوبی روحیات فردی را نشان میدهد که برای پس گرفتن حداقلی از تساهل و مدارا چنین سخن میگوید، و نیز یک آمادگی عظیم برای زیر سوال بردن هر آن چه که بخواهد دست وی و یارانش را برای اعمال یک حاکمیت خودکامه ببندد.
نهادینه شدن سنت تهدیدگرایی
چنین سنتی در نظام اسلامی نهادینه شده است. در سراسر عمر سه دههای آن، سران حکومت به این زبان متوسل شدهاند تا مخالفان داخلی و تهدیدکنندگان خارجی خود را از هر گونه تلاش جدی برای آسیب زدن به مقام و موقعیت خود برحذر دارند. این امر که با شعار «النصر بالرعب»[iii] در اسلامِ مورد قبول نظام، صورتبندی شده بود، چنان در استراتژی جمهوری اسلامی مندرج بود که حتی دربارهیک موضوع حیاتی "سرنوشتساز"، یعنی پروندهفعالیتهای هستهای ایران، باز هم زبان تهدید و ترسآفرینی به کار برده شد.[iv] امروز این زبان، چنان دردسری آفریده است که نه راه پس برای رژیم باقی گذاشته و نه راه پیش. این وضعیت به احتمال زیاد جدیترین خطری خواهد بود که جمهوری اسلامی را در سی و چهار سال از عمر خویش تهدید کرده است.
خامنهای در دوسال اخیر که تضاد علنی و مخالفت قاطع غرب را از طریق مخالفت با فعالیتهای هستهای ایران و اعمال تحریمهای گسترده و کمرشکن دیده، بار دیگر خشونتگرایی در زبان خویش را افزایش داده است. خبرگزاریهای رسمی به طور مثال از سخنرانیهای وی این گونه یاد میکنند: « آيتالله علی خامنهای روز يکشنبه در روز عيد فطر بار ديگر به شدت به اسرائيل حمله کرد. آقای خامنهای اسرائيل را غده سرطانی صهيونيستی و خطری برای بشريت خواند.«[v]
قرار تا اینجا بر این بوده است که انحصار بهکارگیری زبان خشن؛ مستقیم و بیمحابا، به ویژه در زمینههای حساس و سرنوشتساز در اختیار ولیفقیه نظام باشد و سایر سران نظام در گفتار خود به زبان غیرمستقیمتر و آرامتری سخن بگویند تا نوعی توازن مصنوعی را در کل سیستم باعث شوند. اما به نظر میرسد که با گذر زمان و بروز اختلافات جدی میان جناحها، این قاعده به تدریج زیر پا گذاشته میشود. این امر به ویژه از آن روی برجستهتر شده است که فراخوانهای متعدد خامنهای، که تا دیروز به نوعی نقش شاهین ترازوی نظام را بازی میکرد، زیر سوال رفته و روسای قوای سه گانه و «پدرخوانده» های مافیاهای درون ساختار نظام اینک دیگر به خود اجازه میدهند که به زبانی صریح و توام با تهدید جناح مقابل روی آورند.
رهبر جمهوری اسلامی هر کجا که لازم بوده است این زبان را برای حل مسائل داخلی نیز به کار بسته است و زبان آمرانه و تحکمی و همراه با تهدید را پیش گرفته است: « البته اگر کار از مراحل قانونی بگذرد و به جای حساسی برسد که نيازمند تصميمگيری رهبری باشد بر اساس تشخيص وظيفه، عمل خواهم کرد کمااينکه تا به حال هم شبيه اين مسئله اتفاق افتاده است...»[vi]
ترویج زبان تهدیدگرایی در کل ساختار
قرار تا اینجا بر این بوده است که انحصار بهکارگیری زبان خشن؛ مستقیم و بیمحابا، به ویژه در زمینههای حساس و سرنوشت ساز در اختیار ولیفقیه نظام باشد و سایر سران نظام در گفتار خود به زبان غیرمستقیمتر و آرامتری سخن بگویند تا نوعی توازن مصنوعی را در کل سیستم باعث شوند. اما به نظر میرسد که با گذر زمان و بروز اختلافات جدی میان جناحها، این قاعده به تدریج زیر پا گذاشته میشود. این امر به ویژه از آن روی برجستهتر شده است که فراخوانهای متعدد خامنهای، که تا دیروز به نوعی نقش شاهین ترازوی نظام را بازی میکرد، زیر سوال رفته و روسای قوای سه گانه و «پدرخوانده»های مافیاهای درون ساختار نظام اینک دیگر به خود اجازه میدهند که به زبانی صریح و توام با تهدید جناح مقابل روی آورند.
علی خامنهای چندی پیش سران سه قوه را به آرامش دعوت کرد و حتی به طور مشخص از هر کس بخواهد به اختلافات دامن بزند به عنوان «خائن» به نظام یاد کرد. اما این دعوت به جایی نرسید. به نظر میرسد که ریشه اختلافات عمیقتر و منافع مورد بحث جدیتر از آن بودهاند که بتوان نزاع باندهای رقیب را با یک اخم رهبری خاموش ساخت.
به همین خاطر در هفتههای اخیر شاهد هستیم که بسیاری از خط قرمزهای کدنامهتنظیم روابط میان جناحهای نظام جمهوری اسلامی به گونه بیسابقهای زیر سوال رفت و طرفهای درگیر، اینک که از ناتوانی رهبر در آرام ساختن خشم دیگری اطمینان یافتهاند، میروند تا وجهی دیگر از خصلت مافیای نظام را بیرون بیندازند که تاکنون ماهرانه بزک شده بود. امری که شاید چشم بسیاری از مردم عادی را که به «وجیهالمله» بودن برخی از شخصیتهای نظام باور داشتند، باز کرده و ماهیت مافیاگونه و باندبازانه نظام را هر چه بیشتر برای «غیرخودی»ها آشکار سازد. این یکی از پارامترهای موثر «مشروعیت زدایی» نظام است.
انتخابات: محور اصلی گسترش دهنده اختلافات
ارائهنمونهای از اظهارنظرهای مقامهای کوچک و بزرگ نظام که حکایت از ظهور یک ادبیات تازهخشونتگرا و این بار میان خودیها را دارد، دیگر کار دشواری نیست. میتوان با مراجعه به منابع خبری دید که چگونه شخصیتهای مختلف نظام در سخنان خود، در قالب خطبه نماز جمعه، سخنرانی در مجلس و یا مجامع عمومی و نیز به شکل مصاحبه و امثال آن، در حال ارائه گفتمان «تهدیدآمیز» یا «ضد تهدید» هستند. یعنی یا سوی هم سنگ طعنه و کنایه و افشاگری پرتاب میکنند و یا به این سنگ پراکنیها پاسخ میدهند.
به یک نمونه از آبشار حمله و ضد حملههای گفتاری میان مقامات نظام توجه کنیم: چندی پیش احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، که قرار است نقش دروازه بان نظام را برای جلوگیری از ورود توپ ناباب به دروازهانتخابات نظام بازی کند، گفته بود:«فتنهگران، حتی توهم حضور در انتخابات را نداشته باشند. کسانی که از فتنه اعلام برائت نکردهاند هم امکان حضور ندارند.»[vii] به عبارت دیگر وی، قبل از هر گونه بررسی، تشکیل جلسهشورا، مشورت و یا تصمیمگیری رسمی و قبل از اینکه حتی کسی از به زعم وی «فتنه گران» به طور رسمی شرکت در انتخابات آتی ریاست جمهوری را اعلام کرده باشد، از روی شاید خشم و وحشت چنین سخن گفت.
علی مطهری به این سخنان واکنش نشان داد و در نامهای سرگشاده ابراز داشت: «میرحسین موسوی و مهدی کروبی در هیچ دادگاهی در ایران به طور علنی محاکمه نشدهاند و از خود دفاع نکردهاند و به همین خاطر نیز مجوز قانونی برای رد صلاحیت آنان وجود ندارد.» وی تاکید کرد که اظهارات دبیر شورای نگهبان اگر دربارهمیرحسین موسوی و مهدی کروبی باشد، «وجاهت قانونی» ندارد.[viii]
به دنبال این سخنان و برخی دیگر از واکنشها به صحبتهای جنتی، عباسعلی کدخدایی٬ سخنگوی شورای نگهبان میگوید مجلس میتواند مجری انتخابات را تغییر دهد٬ این شورا «هیات نظارت بر قانون اساسی» را قبول ندارد و مقاومت احمد جنتی در برابر «اراجیف ضد انقلاب بالاست.«[ix]
علی خامنهای چندی پیش سران سه قوه را به آرامش دعوت کرد و حتی به طور مشخص از هر کس بخواهد به اختلافات دامن بزند به عنوان «خائن» به نظام یاد کرد. اما این دعوت به جایی نرسید. به نظر میرسد که ریشه اختلافات عمیقتر و منافع مورد بحث جدیتر از آن بودهاند که بتوان نزاع باندهای رقیب را با یک اخم رهبری خاموش ساخت. به همین خاطر در هفتههای اخیر شاهد هستیم که بسیاری از خط قرمزهای کدنامهتنظیم روابط میان جناحهای نظام جمهوری اسلامی به گونه بیسابقهای زیر سوال رفت و طرفهای درگیر، اینک که از ناتوانی رهبر در آرام ساختن خشم دیگری اطمینان یافتهاند، میروند تا وجهی دیگر از خصلت مافیای نظام را بیرون بیندازند که تاکنون ماهرانه بزک شده بود.
لازم به یادآوریاست که «ضد انقلاب» که کد معروف سران نظام برای نام بردن از مخالفان اپوزیسیون و براندازان نظام بوده است، در اینجا به سخنان علی مطهری و نیز طرفداران دولت اشاره دارد که به شدت نگران عدم تایید صلاحیت مشایی هستند و نیز اصلاحطلبانی که وی از آنها تحت نام «فتنهگران» نام برده بود.
وضعیت مالی دولت: محور دیگر تشنج گفتمانها
نمونه بالا اما شکل نرم زبان سخت است. در ورای این موضوعات، برای برخی از باندهای درون نظام، بحث بر سر مرگ و زندگی است. آن چه شاخص وخامت اوضاع در شرایط کنونی است، اختلاف شدید باند احمدینژاد با سایر مافیاهای قدرت در درون نظام است که چهره فعال آن علی لاریجانی در راس مجلس شورای اسلامی است.
چندی پیش جلسهای برگزار شد تحت عنوان «دهمین همایش مدیران و فرماندهان قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا». این همان قرارگاهی است که سپاه تحت نام آن بیش از ۸۰۰ شرکت کوچک و بزرگ تاسیس کرده است و هزاران قرارداد ریز و درشت را از دولت برای خود گرفته و از این راه درآمدهای کلانی را نصیب خویش ساخته است. عملکرد این قرارگاه که قلب فعالیتهای اقتصادی سپاه را تشکیل میدهد سبب شده که سپاه پاسداران قدرتی بیمانند برای خود به دست آورد و با درآمدهای میلیاردی خویش بتواند امروز سرنوشت کل نظام را تحت تاثیر خود قرار دهد. به همین دلیل نیز برای انتخابات آتی، بسیاری براین باورند که هر کاندیدایی که بتواند نظر مطلوب سپاه را به خود جلب کند برندهانتخابات خواهد بود.
علی لاریجانی با درک این نکته بدیهی در جریان همایش فوق اقدام به تجلیل و ستایش از نقش سپاه و نقش این قرارگاه کرد و آن را نمودی از «بلوغ و درخشندگی» نامید. وی گفت: «این قرارگاه کارهای حیرتآوری انجام داده که در روشهای معمول متعارف نیست.«[x]
در حالی که بسیاری از فعالان بخش خصوصی تاکنون از نقش مخرب سپاه در بیرون آوردن قراردادهای خوب از چنگ شرکتهای غیرخودی یاد کردهاند، رئیس مجلس با نفی واقعیت و به گونهای صریح گفت:« یکی از ویژگیهای کار شما این است که رقیب دیگران نشدید و از سایر پیمانکاران نیز استفاده کردهاید و باعث تحرک دیگران نیز شدهاید. برای اینکه بخش خصوصی فعال شود شما نقش کاتالیزور داشتید و این روش شما روش مناسبی بود.«[xi]
به فاصلهچند ساعت، در روز دوم این همایش، محمود احمدینژاد به سخنرانی پرداخت. وی خوب میداند که اگر نتواند برای شش ماه آینده حداقلهای مالی مورد نیاز را تامین کند، برای قبولاندن کاندیدای مورد نظر خود، اسفندیار رحیم مشایی، با مشکل اساسی مواجه خواهد شد، لذا با نگاه دیگری به نقش سپاه پرداخت. او میداند که سپاه پاسداران با به دست گرفتن بیش از ۷۵ درصد اقتصاد بخش خصوصی کشور اینک میتواند برای او و آیندهاش و تیمش تعیین تکلیف کند. یعنی یا سپاه به حمایت مالی از دولت خواهد پرداخت و آن را سرپا نگه خواهد داشت، یا با عدم هرگونه پشتیبانی مالی، اجازهوخامت هر چه بیشتر اوضاع را داده و به این ترتیب به آن چه که مرگ محتوم باند احمدینژاد به دلیل سوءمدیریت دولتی و عوارض آن است تحقق خواهد بخشید.
با عنایت به این واقعیت، احمدینژاد در این مقطع حساس تصمیم گرفت که زبان افشاگری و تهدید را پیش گیرد و به همین خاطر در این مراسم، با لحنی متفاوت از لاریجانی گفت:« سپاه نیز اموال و زمینهای فراوانی در تهران و شهرهای مختلف در اختیار دارد که میتواند بخشی از آن را تبدیل کرده و مورد استفاده قرار دهد.«[xii]
در شرایط کنونی بدیهی است که جناحهای درون نظام برای بقای خود، علاوه بر سرکوب مردم و انکار فشارهای جامعه جهانی چارهای نخواهند داشت جز حذف درون ساختاری برخی باندهای دردسرساز و به این واسطه، رسیدن به نوعی یکپارچگی که اجازه دهد بر سر موضوعات مهم با جهان غرب و به ویژه آمریکا به مذاکراتی سرنوشتساز بپردازند. برای چنین کاری یک جراحی خونین در درون نظام اجتنابناپذیر خواهد بود.
این دستاندازی علنی احمدینژاد به حریم خصوصی یک نهاد شبه عمومی نظامی-سیاسی-امنیتی-اطلاعاتی با پاسخ سختی از جانب مقامات سپاه روبرو شد. یکی از سپاهیان در مجلس به نام منصور حقیقتپور، عضو کمیسیون امنیت ملی در پاسخی دندانشکن به رئیس جمهور نظام ضمن گفتن این که احمدی نژاد اصلا نباید در این موضوعات وارد شود گفت:« خیلی از ساختمانهای دیگر هم هست که دولت میتواند بفروشد. ساختمان بانک مرکزی هم است. دولت میتواند ساختمان بانک مرکزی را دو، سههزارمیلیارد تومان بفروشد. یا ساختمان وزارت راه را هم چیزی حدود سههزارمیلیارد تومان بفروشد و سر جمع حدود پنجهزارمیلیارد میتواند درآمد داشته باشد».[xiii]
این را میگویند جنگ مستقیم و دادن آدرس منابع مالی همدیگر. آن هم میان دو نیروی اصلی کشور: دولت از یکسو و سپاه از سوی دیگر. این دو مورد نمونههایی است از دهها مورد که این روزها و هر هفته رو می آیند و میتوانند نشانگر آن باشند که دیگر جای بازی برای تعارفات میان جناحهای نظام باقی نمانده است تا بتوانند بدون وارد شدن مستقیم و صریح به حوزههای همدیگر خواست و نظرات خویش را ابراز کنند.
نتیجهگیری: آینده گفتمان افشاگرانه
نقطه نگرانی و دامنزننده به این تشنجات را باید جناح احمدینژاد دانست. تیم وی میداند که اگر از فرصت باقیمانده برای یک تهاجم جدی و تثبیت جایگاه و تضمین آینده خویش اطمینان حاصل نکند با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد شد. صادق زیباکلام که به نمایندگی از برخی جریانهای حائل میان رفسنجانی و رهبری صحبت میکند، به روشنی گفته است:«... احمدینژاد برای باقی ماندن در قدرت راهی ندارد جز اینکه یکی از یارانش را به قدرت برساند. او میداند اگر اصولگرایان سنتی قوه مجریه را در دست بگیرند، تار و پودش را میشکافند. یعنی تمام وابستگان احمدینژاد را از قطار قدرت پیاده میکنند. تازه اگر این افراد را دستگیر نکنند.»[xiv]
این تشخیصی است که در حال حاضر در درون راهروهای سرای نظام مطرح است. همه به احمدینژاد و باند او به شکل «کامیکازهای[xv] سیاسی» نگاه میکنند که چیزی برای از دست دادن ندارند و به همین دلیل، وارد جنگی جدی و بی رحمانه شدهاند. جنگی که در دورهای آغاز شده است که آرامش برای نظام جمهوری اسلامی ضروریتر از همیشه مینماید. نظامی که در ماههای آینده با بحرانهای عظیم اقتصادی و اجتماعی و نیز با خطرات بیرونی مشخص مادی و نظامی مواجه خواهد شد.
در چنین شرایطی بدیهی است که جناحهای درون نظام برای بقای خود، علاوه بر سرکوب مردم و انکار فشارهای جامعهی جهانی چارهای نخواهند داشت جز حذف درون ساختاری برخی باندهای دردسرساز و به این واسطه، رسیدن به نوعی یکپارچگی که اجازه دهد بر سر موضوعات مهم با جهان غرب و به ویژه آمریکا به مذاکراتی سرنوشتساز بپردازند.
برای چنین کاری یک جراحی خونین در درون نظام اجتنابناپذیر خواهد بود. نگارنده صراحت لهجه، خشونت کلامی و نیز تهدیدگرایی گفتمان سران نظام را تنها مقدمهای میداند بر مرحلهبعدی که برخورد حتی فیزیکی را بین این باندهای مافیایی غیرقابل پرهیز خواهد کرد. به همین دلیل شاید بد نباشد که از کمیت و کیفیت این جنگ کلامی به عنوان نمودی از تشدید اختلافات یاد شود. اختلافاتی که چشماندازی برای حل آنها در آینده نزدیک و به طور احتمال، پیش از یک جراحی دردآورد قابل مشاهده نیست.
پانویسها:
[i] به طور مشخص اشاره به پایگاه اجتماعی و طبقاتی تشکیل دهندگان و درجه فرهیختگی آنهاست.
[iii] پیروزی در ترس آفرینی است.
[iv] گره خوردن پرونده هستهای ایران به ویژه به دلیل بیاعتنایی مقامات نظام به هنجارهای حقوق بینالملل در حل وفصل معضلات و به کارگیری زبان زورگویی و انکار است.
[vi] حمله شديد خامنهای به نمايندگان متحصن: اين منطقي نيست که هرجا قانون مطابق ميل ما بود آن را قبول کنيم وهرجا منافع ما را تامين نکرد آن را رد کنيم . [لینک]
[vii] منبع : سایت انتخاب
[viii] منبع: رادیو فردا
[x] منبع: سایت خبر آنلاین
[xi] همان منبع
[xiv] منبع: خبر آنلاین
[xv] واژه «کامیکاز» (kamikaze) به خلبانان ژاپنی در جنگ دوم جهانی اشاره دارد که خود را بیمحابا به ناوهای آمریکایی میکوبیدند. اینجا این استعاره برای افراد باند احمدینژاد استفاده میشود که برای نجات آینده سیاسی و اقتصادی و شاید فیزیکی خویش آماده هرگونه حرکت رادیکالی در درون نظام هستند.
پس از پیروزی انقلاب ۵۷، زبان سیاسی حمله ایی و خشنی متداول شد که تاکنون در ج.ا. ادامه دار است. با بقدرت رسیدن طبقه آخوند و قحطی سیاسیون در بلوک مذهبی، (سیاه)سی کاران **** جذب نهادهای انقلابی،کمیتهها و سپاه پاسداران شدند و این روحیه طلبکارانه،هتاک،یکسو و یک بعدی همراه با خشونت رفتاری، خوراک سیاسی روزانه در ایران شد. این افراد و طبقه حاکم جدید در حقیقت، همدیگر را پیدا کردند و منافع اقتصادی فردی با منافع سیاسی جمعی حاکمین در یک راستا تامین میشد. گربههای سرکوچه که تا دیروز به همه چنگ مینداختند تا لقمه نانی برای زنده ماندن داشته باشند، بقول یک تحلیل گر ایرانی، به گربههای چاقی که از فرط پرخوری ۳۳ ساله، کارایی خود را از دست داده تبدیل شده اند که همزمان لحن و زبان تربیتی و طبقاتی خود را حفظ کرده اند. بخشی از این افراد که چند صباحی برای تحصیل یا ماموریت در خارج از کشور اقامت داشته اند با دیدن کافران غربی خاج پرست که زندگی آرام و مرفهی دارند، حیرت زده شده و یخهای مذهبی آنها کمی آب شده، اصلاح طلبان و منتقدین نظام از این قشر هستند.
ارسال کردن دیدگاه جدید