انتخابات ریاست جمهوری به روایت خاتمی و موسوی خوئینیها
اکبر گنجی - ایران از نظر سیاسی در چه شرایطی به سر میبرد؟ بگذارید از زبان داخلیها و به حکم: "خوشتر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید از زبان دیگران"، به توضیح وضعیت بپردازیم. آن هم از زبان شخصیتهایی که روزی/ روزگاری از چهرههای قدرتمند جمهوری اسلامی بودند.
یکم- محمد خاتمی در سی ام آبان سال ۱۳۹۱ گفته است: «مگر فلان آقای نظامی یا امنیتی حق دارد درون و بیرون نظام را تعریف کند؟ اینها یعنی چه؟ مثل این که مشکل فقط این است که چه کسی کاندیدا بشود؟ نخیر، آیا اصلا شما [یعنی ما اصلاحطلبان] را راه میدهند؟... ما میخواهیم زندگی کنیم، حرف بزنیم، امنیت داشته باشیم... آنچه برای ما مهم است این است که ما داخل نظامیم، هیچ کس حق ندارد بگوید چه کسی داخل نظام است و چه کسی خارج نظام... آیا کاندیدای اصلاحطلبان میتواند در این فضا همه
حرفهایش را بزند یا اگر بزند به انواع اتهامات متهم میشود؟... باز هم بر این نکته تأکید میکنم که گرچه ما اهل تحریم نیستیم، ولی عدم شرکت و نداشتن کاندیدا به هیچ وجه به معنی خروج از نظام نیست. نباید تحت تأثیر جنگ روانی قرار بگیریم» [لینک].
خاتمی براین باور است که اصلاحطلبان اصلی را به انتخابات راه نمیدهند، لذا آنها هم کاندیدایی نخواهند داشت. خاتمی وضعیت را آن چنان بسته مییابد که مطالبات اصلاحطلبان را به "امنیت داشتن" و "زندگی کردن" تقلیل میدهد. میگوید قدرت سیاسی از آن شما، اما باید امنیت داشته باشیم و زندگی کنیم.
دوم- آیتالله موسوی خوئینیها طی دیداری با بخش دانشجویی حزب اسلامی کار- که در ۶/۹/۹۱ انتشار یافت [لینک] - در توضیح وضعیت کشور موارد زیر را بازگو کرده است:
الف- تهمتزنی، دروغگویی نظام: مردم به نظام اعتماد ندارند. یکی از دلایل آن، دروغگویی و تهمتزنی بیشمار است: «این که هی بگویید فلانی بد است، فلانی فتنهگر است، فلانی صهیونیست است، فلانی آمریکایی است و فلانی چیست و فلانی چیست و غیره برای شما سودی نخواهد داشت. حتی اگر مردم باور کنند، و البته از بس دروغ گفتهاید آن را هم باور نمیکنند».
ب- میزان اصلاح پذیری نظام: رژیم اصلاحطلبان را جاسوس و برانداز به شمار میآورد که از سر لطف به آنان اجازه حیات داده است. هیچ نظر اصلاح طلبانهای از آنان را نمیپذیرد: «این که اشاره کردید ما برای اصلاح امور به حاکمیّت پیشنهادی بدهیم این کار عملی نیست. آنها ما را برانداز میدانند و نسبت به من هم نگاهشان این است که به قول سردارشان من آمریکائی هستم و آمریکا به من خط میدهد وبه قول یکی از نویسندگانشان و سایتهای خلقالساعه و بیشمارشان، من افکار مارکسیستی دارم و به "ک گ ب" وصل هستم و البته آنهایی که این تهمتها را میزنند همه آزاد هستند و هر روز هم وضعشان بهتر میشود. آن وقت من بیایم به آنها بسته پیشنهادی بدهم؟ میگویند ما همین که شما را زنده گذاشتهایم، لطف کردهایم و ما را به عنوان یک دشمن خطرناک میدانند و فکر میکنم که اگر روزی بر سر دوراهی سازش با آمریکا یا اصلاحطلبان قرار بگیرند، آمریکا را بر ما ترجیح میدهند».
پ- شرکت در انتخابات به شرط نفی موسوی و کروبی : آیتالله خامنهای اصلاحطلبان را فتنهگر قلمداد کرده، و پیروانش، توبه از گذشته و بیزاری جستن از میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به عنوان شرط کاندیداتوری اصلاحطلبان مطرح کردهاند.
«میگویند اگر میخواهید در انتخابات شرکت کنید باید از فتنه ابراز بیزاری بجویید. ابراز بیزاری یعنی چه؟ یعنی از آقایان مهندس موسوی و حجتالاسلام کروبی تبری بجوئیم؟ ما خودمان آقای موسوی را به عنوان کاندیدا معرفی کردیم، و او مدعی است رایش را خوردهاند و هنوز تکلیف این مسئله روشن نشده است. چون یک طرف دعوا را بر کرسی نشاندهاند وطرف دیگر را در خانهاش زندانی کردهاند، حالا ما از او برائت بجوییم تا بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم و آنان همین داستان را دوباره تکرار کنند... میگویند از آقای خاتمی اعلام برائت کنید. تازه ولکن هم نیستند. از این سه تا که ابراز برائت کردید میگویند از دیگران هم ابراز برائت کنید، از آنها که زندانی هستند هم ابراز برائت کنید وآخرش هم میگویند از خودتان و از گذشتهتان هم اعلام بیزاری کنید. یعنی باید از همه اینها ابراز برائت کنید تا شما را قبول کنند. مرده شوی این قبول کردن را ببرد».
برخی مدعای احتمال کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی را مطرح کرده و گفتهاند که او فردی است که اصلاحطلبان، اصولگرایان سنتی و تکنوکراتها بر سرش اجماع خواهند کرد. به تعبیر دیگر، هاشمی رفسنجانی، "چارهی بیچارگی" جمهوری اسلامی و نجات کشور است. اما وضع هاشمی حتی از ضرب المثل "طرف را به ده راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت"، نیز بدتر است. برای این که به هاشمی حتی اجازه سفر به زادگاه خودش را هم ندادند تا بداند که نمیخواهند در انتخابات نقشآفرین باشد.
ت- شرایط خاتمی از زندان بدتر است: اصلاحطلبان نه تنها از نظام حذف شدهاند، بلکه در شرایط بدتر از زندان به سر میبرند. حال برخی میگویند شرایط را بپذیرد، در انتخابات شرکت کنید تا حذف نشوید:
«میگویند که اگر در انتخابات شرکت نکنید حذف میشوید. از کجا حذف میشویم؟ از درون حکومت؟ سالها است که ما را حذف کردهاند. آن دو بزرگوار را که در خانهشان زندانی کردهاند. عدهای هم که در زندان به سر میبرند. کسی هم مثل آقای خاتمی در چنان محدودیت هائی بسر میبرد که اگر در زندان بود راحتتر از این بود. خوب حذف کردن مگر چه معنایی جز این دارد».
ث- انتصابات خامنهای- جنتی: آیتالله خامنهای سرنوشت انتخابات را به آیتالله جنتی واگذار کرده و مقاصد خود را از طریق او تعقیب میکند. سخنان خداوند دارای معیار و معناست، اما مدعیات اینان فاقد ملاک و معناست: «ریش و قیچی دست آقای آیتالله جنتی است که بگوید چه کسی صلاحیت دارد و چه کسی ندارد. به کسی هم جوابگو نیست که دلایل تایید یا رد صلاحیت یک فرد را توضیح بدهد. وقتی خدا با انسان حرف میزند میفهمیم که چرا میفرماید این خوب است و آن بد است، ولی مشکل ما این است که نمیفهمیم که جناب جنّتی، در دایرهی کدام نگاه این را تایید میکند و آن را رد میکند... آنها میگویند همه آزاد هستند، اما در چارچوب نگاه آقای جنتی، و این به نظر ما درست نیست. آقای جنتی بالاخره یک نفر است و نمیشود که همه خودشان را با قد و قوارهای که آقای جنتی متر میکند اندازه کنند و تطبیق دهند».
ج- انتخابات آزاد، یعنی کاندیداتوری مهندس موسوی: شرکت در انتخابات حق مردم و همه گروههای سیاسی است، اما انتخابات باید آزاد باشد. وقتی موسوی و کروبی و دهها تن دیگر را زندانی کرده، اصلاح طلبان فاقد رسانه، حق برگزاری نشست سیاسی، امکانات تبلیغاتی و مورد تهاجم تخریبی هستند؛ انتخابات آزاد فاقد معناست. در عین حال، نظام اگر فقط و فقط بپذیرد که موسوی از درون زندان کاندیدا شود، ما آزاد بودن انتخابات را میپذیریم:
«انتخابات آزاد آثار و علائمی دارد که اگر مردم آنها را ببینند باور میکنند. اما بعید میدانم که حکومت تن به یک انتخابات آزاد بدهد. انتخابات آزاد یعنی این که آقای مهندس موسوی هم بتواند کاندیدا شود... حتی لازم نیست برای انتخابات از حصر هم بیرون آورده شود، فقط از داخل حصر منزلش اعلام کاندیداتوری کند. اگر رای آورد از خانهاش برود ساختمان ریاست جمهوری و اگر رای نیاورد همانجا بماند. اگر انتخابات آزاد نباشد، هر چقدر هم که ما بگوئیم آزاد است مردم باورشان نمیشود».
چ- پیشبینی بستهتر شدن فضای سیاسی: وضعیت ایران را به مرحلهای رساندهاند که شرایط روز به روز بدتر و بدتر خواهد شد. حقوق مدنی هرچه بیشتر نادیده گرفته خواهد شد، "هیچ امیدی" به برگزاری انتخابات آزاد وجود ندارد و "بعید" است رژیم تن به چنین امری دهد:
«من با مشاهده وضعیت موجود، هیچ امیدی ندارم که حاکمیت راه را باز کند تا تمام مردم آزادانه مشارکت کنند... با مشاهده این وضعیت متاسفانه میبینم که اجازه نمیدهند که انتخابات پیش رو انتخاباتی آزاد باشد. چون شرایط برایشان دشوارتر شده است. در سال ۸۸ مدیریت کشور به دشواری امروز نبود. همانطور که در سال ۸۴ هم به دشواری سال ۸۸ نبود... مدیریت کشور برایشان دشوار شده است و به روی همدیگر چنگ میاندازند و روز به روز هم وضعیت برایشان دشوارتر میشود و هر چه دشوارتر شود برگزاری انتخابات را سختتر میکنند، چون احساس میکنند آزادی انتخابات سال ۸۸ را هم نمیتوانند برقرار کنند. چون نگران هستند که از داخل انتخابات آزاد نتیجهای بیرون بیاید که کار را برای آنان مشکلتر کند. خدا کند مشکلات کشور کمتر شود و به حد اقل برسد. در غیر این صورت هر روز دایره آزادیهای مدنی و مشروع تنگتر خواهد شد».
سوم- اجازه ندادن به هاشمی رفسنجانی جهت سفر به زادگاه خود: قرار بود هاشمی رفسنجانی برای مراسم اولین سالگرد درگذشت حجتالاسلام والمسلمین محمد هاشمیان- امام جمعه سابق رفسنجان- به آن شهر برود. سخنرانیهایی برای او تدارک دیده و اعلام شده بود. شورای تأمین استان اطلاع میدهد که قادر به تأمین امنیت برگزاری این مراسم و با حضور هاشمی رفسنجانی نیست. گروههای فشار و لباس شخصیها هم تهدیدات خود را آغاز میکنند. هاشمی که با ساختار تشکیلاتی و فرماندهی این نوع گروهها به خوبی آشناست، سفرش را لغو میکند. هاشمی پیامی برای این مراسم ارسال کرد و در آخر آن نوشت:
این که خاتمی و موسوی خوئینیها میگویند با کاندیداهای دسته دوم و سوم اصلاحطلبان وارد انتخابات نخواهند شد، این که میگویند با "کاندیدای اجارهای" (کاندیدای اصولگرایان) وارد انتخابات نخواهند شد، این که میگویند کاندیدای اصلاحطلبان باید چهرههای شاخص آنها (موسوی، کروبی، خاتمی، عبدالله نوری) باشد؛ معنایی جز عدم کاندیداتوری نخواهد داشت. برای این که آیتالله خامنهای هزینه زیادی بابت حذف اینان از نظام داده است، حال به چه دلیلی باید راه ورود آنان را هموار سازد؟ هاشمی رفسنجانی را به روستایش هم راه ندادند. بقیه افرادی هم که قصد قطعی کاندیداتوری دارند، در انتظار مجوز رهبری به سر میبرند.
«وظیفهام بود که هم در مراسم اولین سالگرد ایشان حضور یابم و هم در این فرصت، دیدار با بستگان و همشهریان را تازه نمایم؛ دلم میخواست و برنامهریزی هم شده بود که بیایم، اما به خاطر فشردگی برنامهها در مرکز و ملاحظاتی که به آن آگاهید و ضرورت پرهیز از هرگونه تنش و اختلاف و گرفتن فرصت از سوءاستفادهکنندگان و بدخواهان افراطی، خود را از این سعادت محروم میکنم». [لینک]
مراسم با آرامش مطلق- بدون حضور هاشمی- برگزار شد. برخی مدعای احتمال کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی را مطرح کرده و گفتهاند که او فردی است که اصلاحطلبان، اصولگرایان سنتی و تکنوکراتها بر سرش اجماع خواهند کرد. به تعبیر دیگر، هاشمی رفسنجانی، "چارهی بیچارگی" جمهوری اسلامی و نجات کشور است. اما وضع هاشمی حتی از ضرب المثل "طرف را به ده راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت"، نیز بدتر است. برای این که به هاشمی حتی اجازه سفر به زادگاه خودش را هم ندادند تا بداند که نمیخواهند در انتخابات نقشآفرین باشد.
چهارم- دیدار با هاشمی، خاتمی و سید حسن خمینی یعنی نفی اصولگرایی و عدم کاندیداتوری: سایت رجانیوز در دهم آذر ۱۳۹۱ طی خبری اعلام کرد که محمد باقر قالیباف- کاندیدای ریاست جمهوری- در ۲۳/۷/۹۱ با هاشمی رفسنجانی و سپس با محمد خاتمی و سید حسن خمینی "ملاقات محرمانه" داشته است. رجانیوز مدعی شده که "به برخی از جزئیات این دیدارها" دسترسی داشته و افزوده که "مدعیان اصول گرایی"، "لازم است مرزبندی صحیح و درستی با اصحاب و حامیان فتنه" داشته باشند. به همین دلیل، قالیباف باید «شخصاً در مورد علت و جزئیات دیدار با خاتمی به عنوان یکی از رئوس فتنه ۸۸، آقای هاشمی از حامیان برخی عناصر فتنه ۸۸ و سید حسن خمینی توضیح دهد.» [لینک]
روابط عمومی شهرداری تهران به سرعت با صدور اطلاعیهای این خبر را تکذیب کرد. اما تکذیبیه دارای نکته بسیار مهمی بود. نوشتهاند: «متاسفانه برخی رسانههای فضای مجازی صرفا برای دست یافتن به بازدید بیشتر و یا به دلیل توهم دشمنپنداری بر خلاف صراحت فرمایش رهبر معظم انقلاب که تاکید داشتند رقیب انتخاباتی خود را دشمن اکبر تلقی نکنیم، به هر دروغ و شایعهای متوسل میشوند.» [لینک]
گویی خبر دروغ دیدار قالیباف با این سه، مصداق تبدیل قالیباف به "دشمن اکبر" است. مگر دیدار با این سه تن چه جرم بزرگی است که آن را باید این چنین قلمداد کرد؟ رجانیوز مجدداً تأکید کرد که صحت خبرش "محرز" است و نوشت: «چنانچه روشن شود که آقای قالیباف با انگیزه نهی از منکر نسبت به برخی رفتارهای نادرست و همچنین روشن کردن مرزبندی خود با این افراد دیدار کرده است، مایه خوشوقتی دلسوزان انقلاب خواهد بود، اما انجام دیدار محرمانه و خبری نکردن آن با گذشت بیش از یک ماه، موجب بروز شائبههایی میشود که رجانیوز پس از گذشت این مدت برای زدودن شائبهها، دست به انتشار این خبر زد تا شاید آقای قالیباف به میدان روشنگری بیایند».
پنجم- نتیجه: این که خاتمی و موسوی خوئینیها میگویند با کاندیداهای دسته دوم و سوم اصلاحطلبان وارد انتخابات نخواهند شد، این که میگویند با "کاندیدای اجارهای" (کاندیدای اصولگرایان) وارد انتخابات نخواهند شد، این که میگویند کاندیدای اصلاحطلبان باید چهرههای شاخص آنها (موسوی، کروبی، خاتمی، عبدالله نوری) باشد؛ معنایی جز عدم کاندیداتوری نخواهد داشت. برای این که آیتالله خامنهای هزینه زیادی بابت حذف اینان از نظام داده است، حال به چه دلیلی باید راه ورود آنان را هموار سازد؟ هاشمی رفسنجانی را به روستایش هم راه ندادند. بقیه افرادی هم که قصد قطعی کاندیداتوری دارند، در انتظار مجوز رهبری به سر میبرند.
آیتالله موسوی خوئینیها گفته است که آقای خاتمی رئیس ماست. خاتمی هم به صراحت خط مشی انتخابات را روشن کرده است: مرزبندی با دو طرف.
مرزبندی با اصولگرایان: اگر در انتخابات چهرههای شاخص اصلاحطلبان مجاز به کاندیداتوری نباشند، اصلاحطلبان نامزدی نخواهند داشت.
مرزبندی با ساختارشکنان: اصلاحطلبان جمهوری اسلامی را قبول داشته و به همین دلیل برخلاف براندازان، انتخابات را تحریم نخواهند کرد.
به تعبیر دیگر، بر این قرار حتی اگر انتخابات ریاست جمهوری رقابت منحصر به کاندیداهای اصولگرایان سنتی و اصولگرایان رادیکال باشد، سید محمد خاتمی و همفکرانش رأی خود را به صندوقها خواهند ریخت، برای آن که مرزبندی شان با ساختارشکنان روشن باشد و هیچ کس هم نتواند آنها را خارج نظام قلمداد کند.
اين شوی مسخره انتخابات نيست .
آزادي زندانيان سياسي ، حذف هرگونه فيلتر بر کانديداها، حق تبليغات آزادانه کانديداها و اعمال نظارت عمومی بر تمام مراحل ، تعريف انتخابات ميباشد.
من درست نفهمیدم نتیجه ی این بحث چه بود؟ دائم نقل قول هایی آرودید که قبلا همه را خوانده بودیم و دست آخر هم چشم بسته غیب گفتید!
یادم می آد ...دوران جونی که در ایران بودم ...در تابستان هندونه می خریدم و هندونه را در حیاط منزل چاک میدایم و تحم هاش رو در کاسه حلبی می ریختیم ...مدتی بعد "چند ساعت" چند سوسکی کوچلو موچلو به هوای نوشیدن جرعه ای از آب هندونه به اخل کاسه شیرجه زده بودند که بعد از سیراب شدن از آب هندوانه و لاس زدن با تخم هندونه ها می خواستن به دوران قبل از ورود به کاسه برگردن ....ای داد بیداد .. هرچی هی سعی میکردن از دیوار کاسه برن بالا که از کاسه برن بیرون بیچاره ها هی لیز می خوردن دوباره می افتادن رو تخم های هندونه ته کاسه .....تا بلاخره امام آدمیزاد با کمک لنگه کفش بدادشون میرسید ....!!!
{{ زهی خیال باطل}} بعد از انقلاب مشکل اساسی مملکت ما از آنجا شروع شدکه دانشجویان باصطلاح پیرو خطا امام با سرپرستی همین آقای موسوی خوئینی ها و با تحریک و نقشه معمر قذافی رئیس جمهوردیکتاتور وقت لیبی سفارت ایالات متحده امریکا را در ایران تصرف کردند و گویا خود آقای اکبر گنجی که اکنون تحلیل گر سیاسی شده اند هم جزء آنها بوده و نقشی اساسی در این اشتباه بزرگ داشته اند که این سبب شد صدام حسین به ایران با گرفتن چراغ سبز از خود امریکا وسایر کشورهای غربی و با کمک مدرنترین سلاحهای روز ونیز سلاحهای شیمیانی خود آنها حمله و جنگ هشت ساله را شروع و ادامه دهد و این یعنی کشته و معلول شدن بیش از یک میلیون نفر و صدها میلیاردها دلار ضرر به این مملکت که هنوز هم آثار و تبعات و تخاصم کشورمان با جهان غرب ناشی از آن کار ادامه دارد . در آن زمان مسئولین وقت ایران که همین آقای موسوی خونینی ها جزء بزرگان آنهاد بوده است ببهانه این جنگ چه دیکتاتوری و زورگوئی های که به ملت ایران نکردند و این امر روز به روز ادامه داشته که اگر انسانی بخواهد بیطرفی خود را حفظ کند همین آیت الله خامنه ای رهبر فعلی که دز آن زمان رنیس جمهور بودند خود ایشان و اشخاصی دیگر در بین مسنولین با این تندروی ها مخالف بودند اما همین دار ودسته موسوی خوئینی ها و میر حسین موسوی ها که اکثریت تعداد نمایندگان مجلس را در دست داشتند امام خمینی را قانع کرده بودند که حتی آیت الله خامنه ای بعنوان رئیس جمهور نتواند از اختیار ذکر شده خوددر قانون اساسی استفاده و رئیس جمهور مورد نظر خود را که آقای ولایتی بودند به مجلس معرفی کنند. نسل جوان این مملکت بهتر است تاریخ 30 سال گذشته ایران را نه در کتابهای درسی بلکه از افرادی که با این آقایانی که اکنون روشن فکر و طرفدار قوانین حقو بشر شده اند آشنا شود زیرا که چون اکنون قدرت را از دست داده اند و در آرزوی بدست آوردن مجدد قدرت شده اند زهی خیال باطل.ملت ایران احتیاج به دموکراسی مدرن دارد ونه مجددا برگشت به عقب و به افرادی مانند آنها و یا وطن فروشانی مانند مسعود رجوی و سازمان تروریستی او . آقای خاتمی هم طفلک که حسابش از بقیه جداست هنگام داشتن قدرت بعنوان رئیس جمهور دل انسان برایش میسوخت که قدرت اداره مملکت را ندارد و بگفته خودش عملا یک مسئول تدارکات است ونه رئیس جمهور که سعی میکرد رضایت همه را جلب کند یعنی کاری که عملا غیر ممکن است. و بنظر اینجانب برای ایشان بهتر است که برود دنبال فعالیتهای فرهنگی مدرن البته اگر آن را بشناسد و بتواند از آن بخود و دیگران نفع برساند .
همه ی بدبختی ما از اسلام است. **** . در زمان گاندی برای برائت از انگلیس هفته ها لباس انگلیسی می سوختند بعد از انقلابی که در راه است باید عبا و عمامه و چادر سوزاند. ***
به امید روزی که بمبافکن های امریکا و اسراییل تمام زیر بنای ایران رو نابود کند و سپس اذربایجان و کردستان و خوزستان و بلوچستان با خیال راحت از ایران جدا شوند و امارت ؛ جزایر و روسیه دریای خزر و بگیرن اونوقت با خیال راحت می شینیم و خورش قیمه نذری مونو میخوریم و از اسلام ناب محمدی فا ئض می شیم و سینه میزنیم برای حسین
از سرقت رای علیرضا رجایی تا نامزدی انتخابات 92
«در انتخابات مجلس ششم آقای حدادعادل رأی کافی برای نماينده شدن کسب نکرد و نفر سی و سوم شد ولی آقای جنتی با ابطال غيرقانونی بيش از۷۰۰ هزار رأی مردم تهران، او را روانه مجلس کرد. آقای عليرضا رجايی که در آن انتخابات رأی آورد و به ناحق از ورود به مجلس محروم شد، اکنون در زندان است.!!»
این گزارش مصطفی تاج زاده، معاون وزیر کشور اصلاحات و رییس ستاد انتخابات مجلس ششم است؛ تاج زاده با شکایت احمد جنتی محکوم شد، اما دستگاه قضایی هیچگاه به شکایت تاج زاده از جنتی رسیدگی نکرد. او که از 22 خرداد 88 در زندان محبوس است، همچنان نقد حدادعادل را از یاد نمی برد. وی خردادماه گذشته در مکتوبی از درون زندان نوشت: «به نظر من آقای حدادعادل در چنين شرايطی درصدد است با اتکا به موقعيت و امکانات دفتر رهبری و پشتيبانی آقای مجتبی خامنه ای امسال رئيس مجلس و سال آينده رئيس جمهور شود تا به اين ترتيب به حذف پست رياست جمهوری نيز نياز نباشد... صرف نظر از اين که کدام (حداد عادل یا لاریجانی) انتخاب يا منصوب شوند، جهت کلی به سوی حکومت مطلقه فردی و يک نفره شدن سياست ورزی اسلامی خواهد بود. »
شروع تبلیغ برای حداد در سیمای ضرغامی
جمعه شب گذشته بود که صداوسیمای ضرغامی با پخش مستندی از حداد عادل پخش گزارشهای تبلیغات انتخاباتی را به شکلی غیرمستقیم، کلید زد.
---ندای سبز آزادی
عسگر اولادی: آغوش انقلاب برای توبه !! برادران یوسف !! باز است !!
اقای خامنه ایی اتقولله وبصیرت گرایی را درچه میبینید؟ در رفتار وگفتار شما وهمفکرانتان تقوا وبصیرت گرایی راهش گوش به فرمان شما بودن است وبغیر از ان هرکس فکری ویا راهی دیگربرود بی بصیرت وبی تقوا است ،اقای خامنه ایی طبق اصول قانون اساسی (اصل109)راخوانده ایید، ایا شما صفات رهبرشدن رادارید. واقای خامنه ایی چرا هرراهی بغیراز نرفتن راه وحرف شما بی بصیرتی است .مگر شما چه کسی هستید .چه فرقی با من یا دیگری دارید شما خظا نمیکنید.نکند خود را خدا میدانید .چطور میشودکسی که درحکومت او هر دزدی وقتل وجنایت وفضاحت میشود وکسیکه خودرا رهبرجامعه میداند.
ازان ارازل واوباش حمایت میکند،انها را حزب الله می نامد.چگونه انسان باتقوا وبصیرت گرا است .چگونه کسی که خود ارازل واوباش وعربده کشها را حزب خدا میداند.او را میتوان انسان باتقوا وبابصیرت دانست وخدای اوراخدایی با انصاف ودادگر، "اقای خامنه ایی" این نوع بیان ودلیل برای تقوا وبصیرت گرایی نوعی دیکتاتوری ،خودکامگی .سلطنت از نوع نعلین است. پس دست از سلطنت کردن بردارید واین سلطنت را به پایان برسانید .
"اقای خامنه ایی" این همه اعمال وقاهت بار، فضاحت بارکه در جامعه به بار اوردید .ایا خود را نه فقیه بلکه پادشاهی ظالم درلباس فقاهت نمیبینید. چگونه شب سرارام بربالشت میگذارید درکنار خانواده خود،در صورتیکه هرروزوهرشب ،بسیارعزیزان مااز زن ومرد در دخمه های حکومت شماشب را دوراز خانواده به صبح میرسانند. چگونه ارام زندگی میکنید ،وقتی که اکثر خانواده های ایرانی با ناارامی عمر به سر میزنند .چگونه عمررا به خوشی میگذرانید، وقتی که بسیار ازخانواده های ایرانی در فقر وفحشا بسر میبرندودرناخوشی. واین از همان تقوا وبصیرت شما ناشی میشود. که خود قضاوت کنید این بی تقوایی است یا با تقوایی ، با بصیرتی است یا بی بصیرتی.
اقای خامنه ایی شما حاکم مستبد وظالمی هستید که نه بخاطر دین که بخاطر قدرت دست به هر جنایت وفضاحت زده ایید ومیزنید .وضرری که دراین مدت به جان ومال وابروی ومردم زده ایید .یک نمونه از خباثت شما است .اقای خامنه ایی بخاطر همان بصیرت شما ایران را دردنیا به مقام تروریست وتروریست پروری شناسانده ایید،ودرانزواکامل قراردادید .
اقای خامنه ایی. اقتصاد ،فرهنگ ،اجتماع وسیاست ایران را بخاطر استبدادخودنابودکردید. "اقای خامنه ایی" ازسلطنت کردن دست بردارید. واین سلطنت را به پایان برسانید.
" اقای خامنه ایی" انقدر ترسیده ایید که قوه قضائیه شما خبر میدهد( تحریم انتصابات) جرم است اقای خامنه ایی از سلطنت دست بردارید،واین سلطنت را به پایان برسانید.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
نویسنده :ستاربهشتي
ارسال کردن دیدگاه جدید