رویکرد تهاجمی احمدی نژاد در ایستگاه آخر
علی افشاری - نامه دوم محمود احمدینژاد به صادق لاریجانی برخوردی کمسابقه در بلوک قدرت جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت. احمدینژاد در پاسخ به نامه محرمانه رئیس قوه قضائیه که دلایلی را بر رد تقاضای دیدار رئیس جمهور از زندان اوین مطرح کرده بود، با پافشاری بر خواست خود و حمله به وی، مدعی شد که میخواهد محکم بر روی اجرای قانون اساسی بایستد.
اگرچه احمدینژاد کوشید تا ارتباط بین بازدید از زندان اوین و حمایت از جوانفکر را انکار کند، اما طرح این درخواست و پرداختن به بحث اجرای قانون اساسی در اواخر دوران ریاست جمهوریاش شکی باقی نمیگذارد که این موضعگیریها پیوند عمیقی با شکاف رو به افزایش بین او و حاکمیت دارد.
در واقع احمدینژاد دغدغه خود و یارانش را دارد وتوسل به اجرای قانون اساسی تاکتیکی بیش نیست. البته تجارب سیاسی در دنیا نشان داده است که همین برخوردهای تاکتیکی در مقاطعی منجر به توزیع متوزان قدرت و تضعیف ساختهای قدرت مطلقه شده است. نقطه عزیمت برخی از اصلاحطلبان و فاصله گرفتن آنها با نظام سیاسی نیز روند مشابهی را طی کرد.
نزاع بین حلقه احمدینژاد و حاکمیت، با ماجرای دخالت رهبری در بازگرداندن وزیر اطلاعات برکنار شده علنی شد. اما چه بسا ریشه آن به تفاوت تلقی وی از جایگاه قدرت با نظر رهبری بر میگردد. خامنهای وی را پیمانکاری میپنداشت که پس از دو دوره ریاست جمهوری وایفای نقش معاونت اجرائی رهبری باید عرصه را به کس دیگر میسپرد.
احمدینژاد متاخر که آشکارا با رئیسجمهور مطلوب رهبری و نظام ولایت فقیه فاصله معناداری گرفته و چه بسا اسباب دردسر نیز شده است، با شتابی بالا هر دم از متحدان و حامیان سابق خود دورتر میشود.
افزایش فاصله وی با حاکمیت در چارچوب شکاف گسترده دولت- ملت وی را ناگزیر از حوزه قدرت خارج کرده و به سمت جامعه سوق میدهد.
نزاع بین حلقه احمدینژاد و حاکمیت، با ماجرای دخالت رهبری در بازگرداندن وزیر اطلاعات برکنار شده علنی شد. اما چه بسا ریشه آن به تفاوت تلقی وی از جایگاه قدرت با نظر رهبری بر میگردد. خامنهای وی را پیمانکاری میپنداشت که پس از دو دوره ریاست جمهوری وایفای نقش معاونت اجرائی رهبری باید عرصه را به کس دیگر بسپرد.
اما احمدی نژاد برای خود موقعیتی بالا متصور بود و دستکم ابقای قوه مجریه در دست جریان متبوعش را طلب میکرد.
انگیزه احمدینژاد اگرچه در وهله نخست اقدامی تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده به نظر میرسد اما لزوما نمیتواند با این هدف صورت بگیرد. از آنجا که زمزمههایی مبنی بر صدور حکم محکومیت زندان رحیمی معاون اول رئیس جمهور بهگوش میرسد واحتمال برخورد امنیتی و قضائی با حلقه یاران وی در سال آخر و بخصوص پس از اتمام دوران ریاست جمهوری اش بالا است، او میکوشد از این طریق در برابر پروژه قلع وقمع جریان متبوع خود، بازدارندگی ایجاد کرده و آنها را از زیر تیغ نظام سیاسی نجات دهد.
مصلحت طرفین ایجاب میکرد که رویارویی متحدان سابق در محدودهای کنترل شده مدیریت شود و رویارویی نهائی تا جایی که ممکن است به تاخیر بیفتد. از سویی دیگر عدم حضور جریان حامی احمدینژاد در رقابتهای انتخاباتی مجلس نهم این تصور را القاء کرد که جریان احمدی نژاد به نوعی تسلیم شده ودر فکر برنامه دراز مدت برای جا انداختن خود به عنوان یک حزب سیاسی است.
در واقع تصور میشد وی پس از ناکامی در ایجاد شکاف در بلوک قدرت وعدم جذب نظر مثبت نیروهای مخالف جامعه به این نتیجه رسیده که موفقیت برنامه مورد نظرش دشوار است. لذا عرصه را به تدریج ترک میکند.
اما وقایع متعددی پس از سال جدید و بخصوص تلاش احمدی نژاد برای تغییر برخی از استانداران و تشکیل هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی نشان داد که وی تسلیم نشده است. مصاحبه مطبوعاتی او پس از بازگشت از سفر آمریکا و حملات تند وصریح وی به روسای قوه مجریه و مقننه و ابراز نا خرسندی از بازداشت مشاور مطبوعاتیاش به رویارویی با حاکمیت شتاب بخشید.
مجددا پرونده سئوال از وی در مجلس فعال شد. اما انصراف فراکسیون اصولگرایان مجلس از این اقدام و مخالفت آنها با استیضاح برخی از وزراء با توجه به روابط نزدیک این فراکسیون با رهبری نشان داد که خامنهای کماکان میخواهد سیاست قبلی خود مبنی بر مهار و برخورد کجدار و مریز با احمدینژاد را تا پایان دوره ریاست جمهوری وی ادامه دهد.
در این خصوص اظهارات علی مطهری روشنگر است که ناخرسندی خود را از اقدام برخی از نمایندگان در پس گرفتن امضاهایشان برای فراخواندن رئیس جمهور به مجلس بیان داشت. وی گفت آنها میگویند زمانی باید از رئیسجمهور در مجلس سئوال کرد که رهبری موافق باشد. بنابراین تلویحا معلوم میشود که از بیت رهبری تلاشهایی برای به جریان نیفتادن سئوال از رئیس جمهور انجام شده است.
علی لاریجانی نیز در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه علم و صنعت اظهار داشت به خاطر شرایط کشور پاسخ احمدینژاد را نداده است اما در عین حال با وی مخالفتهای اصولی و غیر شخصی دارد.
اقدام اخیر احمدینژاد مبنی بر علنی ساختن پاسخ محرمانه صادق لاریجانی، بیاعتنایی ودهن کجی به توصیههای خامنهای در پیشگیری از حاشیه سازیها و تنشها و علنی نکردن اختلافات بین سران قوا است. این رویکرد کار خامنهای را برای تداوم سیاست تحمل وی تا پایان دوره را دشوار میسازد.
حال درست در موقعی که امکان فراخواندن احمدینژاد به مجلس کاهش یافته بود، وی تهاجمی سنگین به قوه قضائیه و حملهای غیرمستقیم به رهبری وحاکمیت را سازمان داد.
انگیزه احمدینژاد اگرچه در وهله نخست اقدامی تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده به نظر میرسد اما لزوما نمیتواند با این هدف صورت بگیرد. از آنجا که زمزمههایی مبنی بر صدور حکم محکومیت زندان رحیمی معاون اول رئیس جمهور بهگوش میرسد واحتمال برخورد امنیتی و قضائی با حلقه یاران وی در سال آخر و بخصوص پس از اتمام دوران ریاست جمهوری اش بالا است، او میکوشد از این طریق در برابر پروژه قلع وقمع جریان متبوع خود، بازدارندگی ایجاد کرده و آنها را از زیر تیغ نظام سیاسی نجات دهد.
موفقیت احمدینژاد در این کارزار به دلیل برخورد با ساختار سرکوبگر و نیروهای تندروی امنیتی وقضائی، برای وی تا حدی سرمایه اجتماعی پدید میآورد و به شکلدهی آنان به عنوان یک جریان سیاسی در کشور و درون نظام یاری میرساند.
اما در عین حال ممکن است جریان وی در انتخابات ریاست جمهوری به صورت جدی حضور یابد. اگرچه اجرای انتخابات با دولت است اما وزیرکشور و معاون سیاسی وی متعلق به نیروهای نظامی پیرو خامنهای هستند. مزیت احمدینژاد در تعلق دستکم نیمی از استانداران کشور به جریان خودش است. انها میتوانند در صحنه انتخابات تاثیرگزار باشند.
اقدام اخیر احمدینژاد مبنی بر علنی ساختن پاسخ محرمانه صادق لاریجانی، بیاعتنایی ودهن کجی به توصیههای خامنهای در پیشگیری از حاشیه سازیها و تنشها و علنی نکردن اختلافات بین سران قوا است. این رویکرد کار خامنهای را برای تداوم سیاست تحمل وی تا پایان دوره را دشوار میسازد.
برخوردهای احمدینژاد متاخر که با بیپروایی در برابر حاکمیت و بهخصوص شخص رهبری استوار است، از لحاظ روش و شیوه برخورد تا حدودی شبیه اعتراضات ابوالحسن بنیصدر به قوای مقننه و قضائی وقت است. هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی یا جرات نکردند و یا صلاح ندیدند اینگونه برخورد کنند. فقط برخی از نمایندگان مجلس ششم چنین شیوهای را در اعتراض صریح و محکم در پیش گرفتند.
سخنان علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه به خوبی دیدگاه بخش افراطی اصولگرایان و نیروهای نظامی ولایتمدار را روشن میسازد که تا حدودی توضیحدهنده نگاه خامنهای نیز است. بخشهای سنتی و میانه روی نظام و حلقه هاشمی رفسنجانی از ابتدا با احمدی نژاد مخالف بودند. وی با حمایت صریح خامنهای و حزب پادگانی و امنیتی و نیروهای جدید نظام سیاسی در عرصه قدرت بر کشید. حال سعیدی میگوید ما علم غیب نداشتیم و نمیدانستیم احمدی نژاد این طوری تغییر نظر میدهد. سعیدی مشکل احمدی نژاد را مغرور شدن به رای مردم، تکیه بر مقبولیت مردمی به عنوان مبنای مشروعیت نظام و تلاش برای قهرمان شدن بر میشمرد. وی احمدی نژاد را نیز ادامه دهنده راه بازرگان، بنی صدر، هاشمی رفسنجانی وسید محمد خاتمی میداند که با برتری دادن به انتخاب مردم، دین دموکراتیک را جایگزین مردمسالاری دینی کردند!
اظهار نظر وی در قیاس این افراد با احمدینژاد اشتباهی فاحش و خلاف واقعیتهاست اما این تشبیه از منظر گسلی که بین آنها و ولی فقیه بوجود آمد، وارد است. در اصل تکیه آنها به جایگاه جمهوریت و تلاش برای استفاده از اختیارات قانونی و پاسخگوئی در برابر مردم آنها را مقابل اراده ولایت فقیه قرار داد که توسعهطلبی و ساختار مفهومی آن پذیرای ریاست جمهوری مقتدر و خوداتکاء نیست.
برخوردهای احمدینژاد متاخر که با بیپروایی در برابر حاکمیت و بهخصوص شخص رهبری استوار است، از لحاظ روش و شیوه برخورد تا حدودی شبیه اعتراضات ابوالحسن بنیصدر به قوای مقننه و قضائی وقت است. هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی یا جرات نکردند و یا صلاح ندیدند اینگونه برخورد کنند. فقط برخی از نمایندگان مجلس ششم چنین شیوهای را در اعتراض صریح و محکم در پیش گرفتند.
حال با شدت گرفتن تنشها بین دولت و حاکمیت، امکان حل مسالمتآمیز و آرام بحران کاهش مییابد. چه بسا نقطه رویارویی نهائی نزدیک شود. اکثریت مجلس برای استیضاح وبرکناری احمدی نژاد آماده است. نیروهای افراطی حاکمیت و بخشهای نظامی و امنیتی نیز برای زمین زدن احمدینژاد لحظه شماری میکنند. مخالفت خامنهای تا کنون جلوی انها را گرفته است.
خامنهای در سخنرانی در سفر به استان خراسان شمالی برای اولین بار تذکراتی را پیرامون جلوگیری از تخلف در برگزاری انتخابات بیان داشت. معنای این سخن میتواند نگرانی از دخالت احمدی نژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باشد.
در درون حلقه قدرت، خامنهای در مجموع قادر است همه جناحهای حاکمیت را علیه احمدی نژاد بسیج کند. اصلاحطلبان محافظهکار به رهبری سید محمد خاتمی و حلقه هاشمیرفسنجانی نیز نشان دادهاند بنا به مصلحت اندیشی خود ترجیح میدهند در این شکاف جانب خامنهای را بگیرند.
بنابراین احمدینژاد شانسی در درون نظام سیاسی ندارد. موفقیت وی در این کارزار بسته به توانایی در ارتباط برقرار کردن بین منازعه خود با بحرانهای سیاست خارجی، اقتصادی و مشروعیت داخلی حکومت است. البته با توجه به نظر منفی نیروهای مخالف و همچنین بیاعتمادی کشورهای خارجی درگیر با حکومت، کامیابی وی اگر ناممکن نباشد دشوار است.
مزیت وی تا حدودی در برقراری ارتباط با اقشار محروم جامعه است که البته تصدی دولت و عملکرد منفی آن در وخامت اوضاع معیشتی مردم در این حوزه برایش مشکل میآفریند.
شاید افشاگری بر علیه حکومت و انجام مانورهای خاص واقدامات غیر متعارف برگ بنده وی باشد. اما در آن صورت بعید است اقدام وی فرجامی غیر از انتحار سیاسی پیدا کند برنده نهائی این وضعیت نیروهای اپوزیسیون وشدت یافتن بحران اقتدار ومشروعیت نظام سیاسی خواهد بود.
به هر حال روزهای آینده نشان خواهد داد که آیا ۱۰ ماه آینده نیز ریاست جمهوری احمدی نژاد کجدار و مریز به ایستگاه آخر خواهد رسید و یا انتخابان زود رس ریاست جمهوری کار در دستور کار قرار میگیرد.
بازم خوبه
بهتر بود ایشون سال 88 شرت آهنی میپوشید و از کهریزک بازدید میکرد
در این مرحله است که شباهت های کارهای احمدی نژاد و بنی صدر بیشتر عیان می شود. هر دو نفر از زیر عبای رهبر در امده بودند و در اخر برای او خط و نشان می کشیدند.
مقایسه استاد بنی صدر و احمدی نژاد درست نیست. استاد بعد از ان که از دستگاه خارج شدند سر فرصت به خمینی ایراد داشتنند در حالی که احمدی بی ادبی می کند.
احمدی نژاد با اصرار بر بازدید از اوین بر آن است تا از زندانی شدن فرزندان هاشمی اطمینان حاصل کند شاید در تصور است که معاملاتی پشت پرده بین رهبر و هاشمی انجام شده چراکه ظاهرآ احمدی نژاد با هاشمی برای به زیر کشیدن رهبر به توافقاتی رسیده اند و میخواهد از خنجر نزدن هاشمی به خود اطمینان حاصل کند، قطعآ به هاشمی وعده داده دست به افشاگری خواهد زد و فرزندان رهبر و تخلفات آنان را برملا خواهد کرد و شاید برای آینده ی خود و تقسیم قدرت در دولت بعدی باهم یکدل شدند تا ضربه سنگینی به رهبر وارد کنند و خود رهبری نظام را برعهده گیرند، خدارا چه دیدی شاید برادران سپاه را با خود همراه کرده اند تا طی یک کودتای نظامی خامنه ایی را سرنگون و خود بر تخت ولایت تکیه زنند.
یک مزیت احمدینژاد هم این هستش که پشت سر مدیرانش میایسته. شاید اگر خاتمی هم چنین رفتاری داشت، اصطلاحات متوقف نمیشد.
این آقای افشار زیادی ***کردند یعنی احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور یه آدم نداره که ببینه بچه های هاشمی تو زندان هستند یا نه؟ حتما خودش حضورا باید بره؟ الان سال 1250 هجری شمسی هستیم؟
زمانی که درشکه سربالائی می رود اسبها همدیگر را گاز می گیرند روزی و روزگازی رسیدن به جاه و منصب تنها از طریق نزدیکی به دیکتاتور امکان داشت در زوزگار خمینی منحنی استبداد و دیکتاتوری رو به اوج بود و بنب صدر یکه و تنها خود را به اینطرف و آنطرف می زد تا بلکه قانونگرائی بیابد تا انقلاب اسلامی را نجات دهد دست آخر چون دیکتاتوری رو به اوج بود فرار را بر قرار ترجیح داد . اما امروز دیکتاتوری رو به افول است توهم مردم ریخته و دوری از دیکتاتور است که وجاهت آور است هر چه از دیکتاتور بیشتر فاصله بگیری نه تنها ابهت دیکتاتور را پوشالی می نمائی که خود نیز محبوب دلهای رمیده از دیکتاتور خواهی شد اختلاف نهاد سنتی ولایت فقیه و دولت مدرن اجبارا به نفع دولت مردم باید به سرانجام برسد و هر چه این دولت تحت تابعیت نهاد های سنتی قرار گیرد بحران افزونتر خواهد شد حتی اگر بنی صدر تا احمدی نژاد در لای چرخ سیاست له شوند . نهادهای سنتی برای حفظ خود و ماست مالی کردن سرکوب داخلی به دولت مدرن نیاز دارند در عین حال که تضادهای عمیقی با آن دارند در حالی که دولت مدرن همیشه سعی دارد خود را مدرنتر نموده و از قید و بندهای حتی محافظه کاری خودش رها یابد . احمدی نژاد که نقطه نظراتش با دیکتاتور پیوندهای عمیقی یافته بود و نهادهای سنتی مانند ولایت فقیه روحانیت سنتی و سپاه پاسداران و بازار و حتی جریان سیاسی بازار یعنی موتلفه نیز متحدا از او حمایت کردند تا دولت کاملا اصول گرا ( اصولگرا در واقع یعنی کاملا سنتی ) را ایجاد نمایند و مدینه ی فاضله ی اصول گرائی را تعمیم دهند . اما دیری نپائید تا دولت مدرن این مدینه ی فاضله را استحاله کرده و در خود فرو برد تا جائی که طرح کاملا لیبرالی بانک جهانی را با حذف یارانه ها به انجام برساند و در آخرین سال ریاستش حتی پیشنهاد مذاکره با آمریکا را بدهد خطوط قرمز اصول گرائی را اعوجاج داده و ویران کرده است رهبر از شرایط بحرانی کشور و ترس از شورش مردم به دلیل بی کفایتی کل حکومت قادر به رویاروئی با احمدی نژاد نیست بن بست سیاست اتمی - نظامی سپاه و خامنه ای کار را دشوار کرده و حتی گوبلز کیهان هم قادر به دفاع از وضعیت بوجود آمده نیستند دیگر هیچ ترفندی کارآئی ندارد دیکتاتوری افول کرده است قادر نیست جناحها را هدایت کند حزب الله وحشت زده است حتی خاتمی هم بحران را بنیان برانداز می داند و از خواستهایشان برای حفظ نظام گذشته اند و تساهل را بر علیه خواستهای مردم و به نفع حکومت تعبیر کرده اند . خزانه خالی ست و شاه سلطان حسین آماده است تا تاج و تخت ولایت را در اختیار 5+1 قرار دهد اما جلیلی نالان است که حتی منشی های وزرای خارجه ی پنج کشور هم جواب تلفنهای او را نمی دهند رژیم با تمام جناحهایش و جنایتهایش به بن بست رسیده است هیچ یک راه حلی ندارد هر راه حل تنها به راه برکناری خامنه ای ختم می شود این روزها تنها این خامنه ایست که باید قربانی حفظ نظام شود تا جائی که نماینده ی سابق ولایت فقیه در سپاه هم برای حل بحران به شورای رهبری و یا رفسنجانی به شورای فقه و ... رسیده اند این خامنه ایست که باید قربانی سیاستهای مستبدانه اش شود نه احمدی نژاد دوری از دیکتاتور است که راه برون رفت از بحران است به همین دلیل است که احمدی نژاد سعی دارد فاصله اش را از رهبر بیشتر بر ملا سازد همانطور که رفسنجانی در سالهای اخیر سعی کرد اینچنین کند تا دوباره محبوب دلها شده و مرگ سیاسی اش را به تاخیر اندازد . امروز هر دولت مردی بخواهد هویت سیاسی اش را احیاء کند باید فاصله اش را با دیکتاتور عیان سازد . احمدی نژاد بخوبی دریافته است که نه تنها خامنه ای را باید از صحنه دور نماید که برادران لاریجانی نیز باید به جرم وابستگی به خامنه ای تنبیه شوند همه ی نهادهای وابسته به جناح سنتی یعنی سپاه وزارت اطلاعات قوه ی قضائیه و ... همگی زیر تیغ احمدی نژاد قرار خواهند گرفت و ضربات پیاپی و بی امان احمدی نژاد ضربات سنگینی را بر آنان وارد خواهد ساخت . دیگر این دولت مدرن نیست که تحت تابعیت نهاد سنتی ولایت فقیه است بلکه این نهادهای سنتی هستند که رو به افول هستند . نهادهای سنتی آخرین دست و پاهای خود را برای نجات خود می زنند در حالی که هم از داخل و هم از خارج زیر سنگین ترین فشارها قرار گرفتند و راه حلی هم برای برون رفت از بحران ندارند .
بیایید منصف باشیم . احمدی نژاد هر چه ندارد مردانگی و صداقت دارد . تنها کسی که تابوی مخالفت مستقیم و علنی با شاه خامنه ای را شکست احمدی نژاد بود . ادمیزاد تغییر پیدا میکند و از کجا معلوم که احمدی نژاد واقعا تغییر پیدا نکرده است . از رفتارهای درست او حمایت کنیم . حداقل مسئله اینست که از او بعنوان یک متحد مقطعی حمایت کنیم . من ادعا نمیکنم احمدی نژاد سکولار دمکرات است بلکه میگویم احتمال تغییر او محال نیست . ما میتوانیم( و باید ) او را بسمت دمکراسی واقعی هل بدهیم.
آخر سر با يک کش ندهيد ساکت ميشوند؟!
در بین تمام رئیس جمهورها، یعنی بنیصدر، رجائی، خامنهای، هاشمی، خاتمی، و احمدینژاد، این آخری سرتق تر از همه بوده است. آن اولی فقط وقتی از قدرت افتاد برای خمینی شاخ و شانه کشید. بقیه هم اصلا جیک نزدند. از قدیم گفتهاند میراث خرس به کفتار میرسد.
بقول بعضي ها ! آقاي دکتر ، بخاطر وضعيت افتضاح موجود و بعنوان يکی از عوامل اصلی ، بزودي اززندان ديداري طولاني خواهي داشت ؟!
ای بابا شما کجای کارین .توهم بسه.داستان سرایی و قهرمان سازی و فرار از واقعیات کافیه.
احمدی نژاد با این وضع موجود. آشفتگی بازار دلار و ارز . کنترل از دستش خارج شده.
با طرح بازدید از زندان ها همه حواس ها و انتقادها به دولت و احضار به مجلس را با این تاکتیک تکراری «خاص او» از گردن خود انداخت.و خود را محبوب بعضی ها ساخته.
لقمه را دور گردن نچرخانید. در سازمان ملل هم با طرح حمله خود آمریکایی ها به برج های دو قلو خود را از زیر سوالات راجع به عدم رعایت حقوق بشر خلاص کرد و شد قهرمان عرب ها. در مورد هولکوست هم همین تاکتیک بود. اسم این تاکیک را میگذارم """"""""""" تاکتیک احمدی نژادیسم""""""""""""""
خاتمی هم اگر اندازه احمدی نژاد هوای آدمهایش را داشت ما الان اینجا نبودیم.
اين بازي دو پادو براي انحراف دريافت جام زهر است :
کلمه :
خبرهای عجیبی از تحرکات حاکمیت در مراوده با آمریکا به گوش می رسد. گفته می شود که علی اکبر ولایتی مشاور رهبری در امور بین الملل به ایالات متحده سفر کرده و در تلاش برای برقراری باب مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا است. شنیده شده که حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه نیز در این سفر، ولایتی را همراهی می کند. اما این سفر از دید افکار عمومی مخفی نگه داشته شده و رسانه های رسمی حتی اخبار اخیر رسانه های بین المللی درباره مذاکره مستقیم چندان پوشش نداده اند. چرا حاکمیت درباره حضور این افراد در آمریکا و علت آن توضیحی به افکار عمومی نداده است؟ آنها در آمریکا چه می کنند؟!!
با سلام. عندالله بروبچه های شرق تهران اخر مرام ومعرفت هستند از زیر پل سید خندان بگیر تا نارمک و هفت حوض تا خاک سفید و برو بالا تا دماوند . کافیست یک قاشق ماست وخیار دهن هم بگذارید ویک من بمیرم وتوبمیری بگوئی وخیالت راحت که تکیه به کوه قاف داری! حالا هرچه خلاف هم که بکنی اوستا محمود جیگر داره وتا شاهرگش برای تو مرام میگذاره. زکی !! اسفندیار؟! ما که خانه زادیم ! رحیمی؟! اون که نوچه ماست ! صدبار برای ما رختخواب انداخته. جیگر طلای ما جوانفکر را توی هلفدونی میکنید؟! خودم میام خلاصش میکنم! وفکر کردید ما از اون بچه ننه های شمال شهریم که پای پلی استشن رمبو میشوند ؟! یا اهل جنوب شهریها که وقتی میگم اقا کسی سر تکون نمیده ولی وقتی میگم: هی پهلوون! از پیر وجوون میپرسند؟ با منی ؟؟! . از غرب تهران که مپرس که واویلاست ! هر غربتی که دستش از همه جا کوتاه شده ساکن کوی غریبان است ! از معرفت که مپرس ! دنیا را اب ببرد انها فریاید میزنند: ای مشک میفروشیم! ای مشک پر باد داریم !.
حاجی محمود شیره، فعلا با رهبر درگیره. ظهور نزدیکه، ایشالا. به کوری چشم رئیس جمهورهای قبلی از بنیصدر تا خاتمی که وقتی از پست رفتند یادشان افتاد که پادوی رهبر بودند.
ارسال کردن دیدگاه جدید