هاشمی رفسنجانی؛ زد و بند با حاکمیت یا بازگشت بسوی مردم
سراج الدین میردامادی − پس از سه سال جنجال بر سر مهدی هاشمی، فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، وی روز یکشنبه گذشته از دبی به ایران بازگشت، در بدو بازگشت تفهیم اتهام گردید و به دادسرای "شهید مقدس" جنب زندان اوین، احضار شد.
مهدی هاشمی روز دوشنبه پس از چند ساعت بازجویی بدون حضور وکیلش توسط دادستانی انقلاب بازداشت و روانه زندان اوین شد. از جمله اتهامات مهدی هاشمی برنامه ریزی اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ است که در ادبیات رسانههای حاکم در ایران "فتنه" خوانده میشود. پیش از بازداشت مهدی هاشمی، خواهرش فائزه هاشمی بازداشت شده بود.
بازداشت اینان به یکی از مهمترین موضوعهای سیاسی روز در ایران تبدیل شده است. یک محور بحثها ارزیابی از حال و آینده اکبر هاشمی رفسنجانی است.
● گفتوگو با حسن شریعتمداری
درباره این موضوع با حسن شریعتمداری، فعال و تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان گفتوگو کردهام. نخست در مورد مهدی هاشمی میپرسم:
چرا مهدی هاشمی به ایران بازگشت؟ − با توجه به اینکه او و پدرش و همه اطمینان داشتند که پس از بازگشت بازداشت خواهد شد و مقامات کشوری هم توصیه کرده بودند که مهدی هاشمی برنگردد.
حسن شریتعمداری: با توجه به اینکه آقای مهدی هاشمی با اتهامات سنگینی مواجه بوده و این اتهامات میتواند در یک وضعیت سیاسی، بر ایشان و آقای رفسنجانی هزینهی بالایی را مترتب بکند، بازگشت ایشان و محاکمهی ایشان، هم برای خانوادهی هاشمی و هم برای این نظام بسیار هزینهزا است. بنابراین چنین تصمیمی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد.
بعضیها نقل میکنند آقای هاشمی میخواهد با توجه به اینکه در این نظام در وضعیت موجود آتیهای نمیبیند، حساب خود را از نظام جدا کند و به مردم نزدیک بشود. عدهای میگویند با آقای خامنهای نزدیکتر شده و طبق قرار و مداری برای تعادل بین سپاه و احمدینژاد، وزنهی آقای هاشمی بناست مقداری بالا برود و همهی اینها قرارومدار است.
حسن شریعتمداری:
امروز آقای هاشمی نمیتواند هم محبوبالقلوب رهبری واقع بشود، هم در سپاه نفوذ خود را حفظ کند و هم محبوب جامعه بشود و باید بین یکی از اینها انتخاب کند و این همان ریسکی است که میتواند تصویر آقای هاشمی را در بین مردم اصلاح کند یا تصویر ایشان را به عنوان یک سیاستمدار ماکیاولیست و کسی که به اخلاق در سیاست معتقد نیست، همچنان باقی بگذارد.
از بین اینها، فعلاً معلوم نیست کدامیک از این سناریوها به واقعیت نزدیکتر است. ولی مهم این است که اگر بناست آقای هاشمی نقشی در آینده داشته باشد، اعم از اینکه حساب خود را جدا کند و یا اینکه در مقامی که هست، سیاستی به نفع حل امور اعمال کند و این سیاست پایهی مردمی داشته باشد، این کار فقط در گرو اعمالی است که ایشان و خانوادهاش بعد از این خواهند کرد. برای اینکه سابقهی سی و چند سالهی آقای هاشمی تصویری از ایشان در جامعه ارائه نداده که اعتماد مردم به اعمال ایشان جذب بشود.
هرچند آقای هاشمی رفسنجانی اینجا و آنجا با حمایت از اعتراضات پس از انتخابات، آقای خاتمی و اصلاحطلبان توانسته تا حد کمی چهرهی قبلی خود را اصلاح کند، ولی اعمالی که ایشان در قبل داشته، به قدری پروندهی ایشان را مخدوش کرده که احتیاج به حرکتهای بسیار شجاعانه و بسیار واضحتر دارد تا اینکه این تصویر در نزد مردم عوض بشود.
در دههی شصت هم تعدادی از فرزندان مقامات بلندپایهی جمهوری اسلامی دستگیر و برخی اعدام شدند. تفاوت آن دستگیریها با این دستگیری چیست؟
البته در دههی شصت وضع کلاً متفاوت بود و نوعی دادگاه صحرایی و نوعی محیط ترور در مملکت برقرار شده بود که با امروز قابل قیاس نیست. امروز نوعی دیپلماسی حذفی و خشن در جمهوری اسلامی برقرار است که راههایی از قبیل اعدامهای دههی شصت، فعلاً در دستور نیست و امیدوارم در آینده هم نباشد.
امروز مسئله بیشتر بر سر این است که چگونه یک رجل سیاسی که در داخل این نظام هست، بتواند از یکسو رابطهی خود را با رهبری، از سوی دیگر با سپاه و از سوی دیگر با جامعه چنان حفظ کند که از یک طرف قادر به حفظ خودش در داخل این نظام باشد و از طرف دیگر، مردم او را طرد نکنند. البته این معمای پیچیدهای است که با بحرانی شدن هرچه بیشتر شرایط، حفظ تعادل در بین این سه وزنهی بزرگ بسیار سخت است.
امروز آقای هاشمی نمیتواند هم محبوبالقلوب رهبری واقع بشود، هم در سپاه نفوذ خود را حفظ کند و هم محبوب جامعه بشود و باید بین یکی از اینها انتخاب کند و این همان ریسکی است که میتواند تصویر آقای هاشمی را در بین مردم اصلاح کند یا تصویر ایشان را به عنوان یک سیاستمدار ماکیاولیست و کسی که به اخلاق در سیاست معتقد نیست، همچنان باقی بگذارد.
خود آیتالله خامنهای چگونه فکر میکند؟ − با توجه به اینکه کشور در شرایط بحرانی شدید قرار دارد و افزودن یک بحران به سایر بحرانها، میتواند نظام را در تزلزل و بحران بیشتری فرو ببرد. فکر میکنید آیتالله خامنهای آیا با تکیه بر عقل و خرد کشورداری، با این برخورد و این دستگیریها موافق است یا نه؟
من فکر نمیکنم که آیتالله خامنهای در صدد ایجاد یک دردسر جدید و پرهزینه باشد. برای اینکه امروز، همانطور که من همیشه در مصاحبههای خود گفتهام، آقای هاشمی به قدری ضعیف است که برای آقای خامنهای هزینهساز نباشد و برعکس آقای خامنهای به عنوان یک مهرهی تعادل روی آقای هاشمی رفسنجانی حساب میکند. برای اینکه دیگر آن نفوذ سابق را که در حقیقت، رأی او مُطاع همهی جناحهای قدرت باشد، نیست و برآمدن سپاه و نیروهای امنیتی و توان گرفتن آنها، آقای خامنهای را به یکی از بازیگران مهم، اما فقط یکی از بازیگران صحنه تبدیل کرده که البته به وجودش احتیاج دارند، ولی فرمان او را یکسره نمیبرند. بنابراین، من فکر نمیکنم که ایشان بخواهد آقای هاشمی را حذف کند.
منتها مسئله بر سر این است که نقشی که آقای هاشمی در آینده بتواند ایفا کند، با وجود پروندههایی مربوط به دخالت فرزندانش در آنچه که آقای خامنهای به عنوان "فتنهی ۸۸" یاد میکند و همچنین پروندههای مالیای که قبلاً داشتند، ممکن نیست و خالی از احتمال نیست که توافق شده باشد که به نحوی این پروندهها باید به یک سو نهاده شود و تصویر آبرومندی -یا نسبتاً آبرومندی- از این محاکمه در اذهان عمومی درست بشود تا زمینهی بازگشت آقای رفسنجانی به قدرت سیاسی فراهم شود. البته در حدی که عامل تعادلی بین نظامیان لجامگسیخته و احمدنژاد خودسر و دیگران باشد و نه از این حد بیشتر.
اگر فرض بگیریم که توافق پشت پردهای بین آیتالله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی رخ داده، چه اتفاقی باید بیفتد که آن را دلیل بر توافق و زد و بند بین آقای هاشمی رفسنجانی و حاکمیت دانست؟
به نظر من، به زودی معلوم خواهد شد، از روند دادگاهها و از اینکه چه اندازه این دادگاهها اتهاماتی را که ممکن است بسیار به ناحق به مهدی هاشمی زدهاند و اگر هم به حق زده باشند، باعث افتخار او و فائزهی هاشمی خواهد بود (حمایت او از انتخابات آزاد) پیگیری میکنند. ما نمونههای این دادگاهها و بیدادگاهها را دیدهایم و با سنخ دادرسی و اتهامات و برخورد قاضی با متهمین آشنا هستیم، همهی مردم ایران آشنا هستند و به زودی تشخیص خواهند داد که قضیه از چه قرار است.
اما مهم این نیست، اصلاً مهم نیست که آیا آقای هاشمی رفسنجانی توافقی کردهاند یا در صدد تطهیر چهرهی خودشان هستند. مهم این است که باید ایشان کاراکتر پیدا کند و اعمال سیاست مستقل بکند. سیاستی که به نفع مردم باشد.
آقای هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت این نظام است و در مجلس خبرگان هم نقش حساسی دارد. ایشان اگر مصلحت نظام را در بازگشایی سیاسی میبیند و مصلحت نظام را در پایان اختلافات با غرب میداند، باید از این مقام خودش استفاده کند و حداقل در بین مردم نشان بدهد که علنی، شفاف و با شجاعت میخواهد سیاستی را اعمال کند. اگر این کار را کرد، اینکه با چه مقدماتی به این نتایج رسیده، آیا با توافق با آقای خامنهای یا در مخالفت با او، زیاد برای مردم فرق نخواهد داشت.
مهم اعمال آقای هاشمی است و در حقیقت تطهیر نسبی او و بازگشت او به سیاستی مردمی، در گرو اعمال، شخصیت و سیاستهای آیندهی اوست و نه در گرو حدسها و گمانهایی که بدون داشتن اطلاعات، در صحنهی سیاسی امروز در جولان است و هرکسی به نحوی آن را برای خودش تفسیر میکند.
مهدی هاشمی بعلت محکومیت توسط دادگاه کانادایی درس ودانشگاه در انگلیس را یک روز بعد از محکومیت رها کرد و به ایران فرار کرد. هر چه باشد در ایران پدری مثل رفسنجانی دارد و به مصلحتش نبود که انگلیس او را تحویل کانادا بدهد. زندان ایران برای آقا زاده ای چون او هتل پنج ستاره است فقط نامش زندان است. مگر برادر رفیقدوست هم به اصطلاح زندانی نبود. او از هر غیر زندانی و آزادی،آزاد و رهاتر بود.روزی خواهد آمد که احمدی نژاد را هم به اصطلاح زندانی خواهند کرد. این حناها در خاور میانه رنگی ندارد. مبارک هم مثلا در زندان است. در روزهای میدان تحریر هر روز خبر سکته ومرگ و اغمایش میآمد.پس جی شد ؟ دیگر هیچ خبری از او نمدهند پس چرا نمرد؟ یا دیگر کما نمیرود. این هم همین طور، بشنو و سخت باور کن.
درحال حاضر،توجامعه ی ایران،کسانی،امربه معروف ونهی ازمنکر میکنن که مرغ پخته خندش میگیره چرا که گذشته ی خود وخونوادشون برا مردم روشن وهویداس.جناب هاشمیئم یکی ازاین آدماس.ایشون قطعا دچار بیماری آلزایمرشدن که دوره ی دولت خودشون یادشون رفته،این آقا بهتره به جای فرافکنی،به گندکاریای خودش وبچه هاش برسه.دغدغه ی این آدم،مردم نیس.به خاطراینه که خودش وبچه هاش ازقافله ی بخور بخور عقب موندن.فردی که درجامعه ی ایران،منفوره،قطعا ایرانیا،واسه حرفای امثال هاشمی تره خورد نخواهن کرد.بهترین پیشنهاد آقای اعلمی(نماینده آذربایجان تو دوره ششم پارلمان ایران)دادن که منطقی ترین کاراینه که آخوندای به سن وسال هاشمی،باید اعلام بازنشستگی کنن
نه، زد و بند با حاکمیته.
هیچوقت با مردم نبوده که حالا بخواد برگرده بطرف مردم.
اینا هم همه بازیه که ایشونو علم کنن بعنوان رهبر مخالفین!
یعنی دارن رهبر سازی میکنن واسه ماها که سر رشته مخالفین هم دست خودشون باشه!
آذرخش
نظام و رهبر اینک که به بن بست رسیدند در تلاشند با ترمیم وجهه ی هاشمی بار دیگر آخوندها را از سقوط نجات دهند اما بنظر میرسد با شکایات مطرح شده در داخل و محاکم خارج کشور دیگر خانواده هاشمی نخواهند توانست به دوران طلایی برگشته و به فریاد حکومت برسند.
ارسال کردن دیدگاه جدید