چرا جمهوری اسلامی به حصر خانگی موسوی و کروبی پایان نمیدهد؟
دوشنبه, 1391-04-12 00:58
نسخه قابل چاپ
حمید رضایی
حمید رضایی − در موقعیتهای بسیاری ذهن یک فعال یا علاقهمند به مسائل سیاسی به سمت ارزیابی شیوه اندیشیدن و مکانیسم تصمیم گیری در جمهوری اسلامی ایران معطوف میشود. بررسیهای فردی و گروهیای که معمولاً از اینجا شروع میشود که در یک مورد خاص یا به صورت عام، جمهوری اسلامی «چرا اینگونه رفتار میکند/نمی کند؟» و گاهی اوقات به این قضاوت ختم میشود که: جمهوری اسلامی گاهی (اگر نگوئیم اغلب) بر خلاف مصالح و منافع خود رفتار میکند!
به عنوان مثال:
چرا جمهوری اسلامی مهندس موسوی و شیخ مهدی کروبی را در حبس خانگی نگاه داشته است و به جای نمایش گاهگاه آنان در عکسهای دیدار با اعضای خانواده شان آنها را آزاد نمیکند؟
این پرسش از این نظر مطرح است که به نظر میرسد یکی از بهترین راههای فرار سیستم جمهوری اسلامی از فشار بیامانی که بعد از اعتراضات به نتیجه انتخابات ۸۸ بر آن وارد شده است، آزادی موسوی و کروبی باشد.
تقلب آری، پیروزی قطعی خیر
وقتی انتخابت ریاست جمهوری برگزار شد، حتی در اوج بحث تقلب در انتخابات هم طرفداران معقول این دو کاندیدای ریاست جمهوری نمیتوانستند ادعا کنند که آنها پیروز انتخابات بودهاند. البته طرفداران شیخ مهدی کروبی از همان ابتدا اعلام کردند که برای پیروزی در انتخابات نیامدهاند و طردشدگان حکومت و بیرون گذاشتهشدگان از حیطه دغدغههای موسوی را حمایت میکردند تا از انتخابات به عنوان یک مبارزه اجتماعی استفاده کنند. اما طرفداران آقای موسوی پیشاپیش و با قطعیت از پیروزی او در انتخابات صحبت میکردند و حتی خود آقای موسوی نیز سخنرانی ویدئویی به مناسبت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری تهیه کرده بود. بحث تقلب مطرح بود و الگوهای آماری، علم ریاضیات، دانش احتمالات و مشاهدات مستقیم و تجربه تاریخی همه در تایید یک تقلب حکومتی در انتخابات و از لزوم کشیده شدن انتخابات به دور دوم حکایت میکرد. (لینک ۱-۲)
در ایران جمعیت روستایی همچنان ۴۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهد. رأی دادن در این روستاها کم و بیش زیر نفوذ بزرگ طایفه یا خانواده قرار دارد. نمایندگان مجلس اغلب از طریق رایزنی و توافقات محلی رأی روستاها را پشت کاندیدای مورد نظر خود میبرند. اولویت اصلی در روستاها مسائل کشاورزی و به دلیل شیوه درآمد کشاورزی (شش ماه کار و زحمت و در پایان فروش محصول و نیاز به مدیریت منابع مالی تا برداشت سال بعد) از هر نوع پرداخت نقدی استقبال میکنند. حکومت مدتهاست از طریق تعاونی ها، ادارات جهاد سابق، مبلغان مذهبی، در دست داشتن سیستم توزیع نیازهای کشاورزی، خرید تضمینی محصول، بیمه روستائیان، فعالیتهای عمرانی و مسائل دیگر روی این قشر کار میکند. در مقابل اصلاح طلبان که بدنه اصلی حامی موسوی بودند برنامهای برای روستائیان نداشته و تمام توان خود را در زمانی که قدرت را در دست داشتند و بعد از آن، روی طبقه متوسط شهری مترکز کرده بودند.
سیستم گاهی اوقات خوب بازی میکند، اما مسئله این است که همیشه از قافله عقب است و واکنشهایش همخوانی زمانی با کنشهای بیرونی ندارد. به همین دلیل اغلب راهکارهایش به جای حل کردن مشکل، کار را خرابتر میکند.
در شهرها نیز احمدی نژاد برای خود رأی دست و پا کرده بود و در میان طبقات پایین جامعه پیروز مناظرههای تلویزیونی محسوب میشد. احمدی نژاد هوشمندانه دوباره به هاشمی رفسنجانی حمله کرد و سعی کرد فضای مناظره تلویزیونی را به سمت افشاگری علیه فساد حکومتی بکشاند و در این امر بسیار موفقتر از موسوی و کروبی عمل کرد. از آنجا که هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان دو نامزد در انتخابات ریاست جمهوری داشتند عملا رأی این دو اردوگاه با تقسیم درونی مواجه شده بود. بنابراین شکی در این باقی نیست که نتایج اعلام شده همراه با تقلبی مفتضحانه بود اما در صورت کشیده شدن انتخابات به دور دوم احتمال پیروزی احمدی نژاد دور از ذهن نبود.
حکومت میتوانست از میان موسوی و احمدی نژاد دست به انتخاب یکی از گزینهها بزند. به جز این برتری که وزارت کشور دولت محمود احمدی نژاد برگزار کننده انتخابات بود، مابقی شرایط سیاسی کشور برای هر دو کاندیدا کموبیش نزدیک به یکدیگر بود. انتخابات ریاست جمهوری به دلیل وجود نهاد شورای نگهبان بیش از آنکه انتخاب مردم باشد انتخاب نظام و رهبری از بین گزینههایی است که خود به آنها اجازه ورود به عرصه انتخابات را میدهند. هر دو گزینه موسوی و احمدی نژاد برای نظام و رهبری فایدهها و هزینههای مخصوص به خود را داشتند (لینک ۳) اما در کل خطر ایدئولوژیکی از سوی آنها متوجه جایگاه ولایت فقیه نبود.
اولی رابطه خود را با رهبر انقلاب پدر و فرزندی میدانست. (لینک ۴) و دومی با شعار بازگشت به دوران طلایی امام و اجرای بدون تنازل قانونی اساسی وارد عرصه انتخابات شد. (لینک۵) همانطور که همه میدانند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به محکمترین شکل ممکن مدافع قدرت ولایت فقیه است.
احمدی نژاد از طریق پرداختن به مطالبات اقتصادی و توزیع مبالغی با عنوان سهام عدالت و غیره رأی اکثریت طبقات پائین و روستائیان کشور را پشت سر خود داشت. (لینک ۶-۷-۸) در مقابل رأی طبقه متوسط شهری که جامعه هدف اصلاح طلبان محسوب میشدند پشت سر آقای موسوی بود. (لینک ۹) سران سپاه و قوه قضائیه طرفدار حامی احمدی نژاد بودند و قسمتی از بدنه این نهادها طرفدار آقای موسوی بود. هر دو در لایههای مختلف مذهبیون جامعه دارای نفوذ بودند. شرایط به گونهای بود که جمهوری اسلامی میتوانست در یک حالت برد-برد انتخاب کند که احمدی نژاد را برای چهار سال دیگر نگه دارد یا از شر او راحت شود.
جمهوری اسلامی احمدی نژاد را "انتخاب" کرد اما از فردای روز اعلام پیروزیاش از یک انتخاب برای سیستم، تبدیل به یک "جبر" شد. (لینک۱۰) او وقتی دید در قسمتی از روند ۳۳ ساله «وضعیت خطیر فعلی» − به نام «فتنه» − در موقعیتی قرار گرفته است که هرگونه انتقاد از او مستقیماً نقد به نظام و رهبری تلقی میشود و حتی رقبای اصولگرای او بنا به حمایت صریح رهبر نظام از شخص او و دولتش سکوت پیشه کردهاند و در غالب دفاع از نظام و رهبری در برابر فتنه "اجباراً" پشت سر او قرار گرفتهاند چنان به یکه تازی مشغول شد که هزینههای سرسام آور داخلی و خارجی آن برای سیستم غیر قابل پرداخت شد. مردم معترض را خس و خاشاک نامید و ادعا کرد: «حمایت رهبری، از آرای او کاسته است»، یعنی تلویحا اعلام کرد که این او نیست که به ترک رهبری بسته شده است بلکه این رهبری است که به ترک او بسته شده است و به او وابسته است.
وقتی چاکران و بندگان برای اخذ خبرهای شهر امین پادشاه باشند تا اولین گلوله توپ به باروی شهر اصابت نکرده باشد همواره خبر این است که «سر سلطان به سلامت باد. شهر در امن و امان است». نباید فراموش کرد که دروغگو خود اولین کسی است که دروغهای خودش را باور میکند و با دروغهایش زندگی میکند.
بعد از فروپاشیدن اصلاحطلبان کم کم خودیهای سیستم برای رقابت یا احمدی نژاد به میدان آمدند و در فراز و فرودهایی او را به شدت زیر ضرب گرفتند (لینک ۱۱) اما متوجه شدند که رئیس جمهور منتخب رهبر خوب فهمیده است که صورت حسابهایش مستقیم برای رهبری فرستاده میشود و از هیچ خرج کردنی از کیسه رهبری ابایی ندارد. به همین دلیل چارهای نداشتند جز آنکه «صبر و مدارا کنند تا مدت قانونی دولت احمدینژاد با همه مسائلی که دارد به پایان برسد و ان شاالله این دولت نیمه کاره نماند.» (لینک ۱۲ و ۱۳) در کل همه چیز به انتخابات ریاست جمهوری آینده موکول شد.
اکنون سیستم نه تنها بسیاری از معتقدان خود را از دست داده است که امید به اصلاح خود را هم در دل معتقدان به اصلاحش به ناامیدی تبدیل کرده است. نظام جمهوری اسلامی با یک اجماع بیسابقه جهانی بر سر یک رشته تحریمهای اقتصادی − که هر لحظه شدیدتر میشود − عملاً در مرز فروپاشی اقتصادی قرار گرفته است. (لینک ۲۵ -۲۶ ) این فروپاشی اقتصادی خود به دلایل متعدد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با یک فروپاشی اجتماعی همراه شده است. خطر حمله نظامی آمریکا و ناتو بیخ گوش جمهوری اسلامی است و رژیم سوریه به عنوان متحد استراتژیک این سیستم −که پل ارتباطی و حیاتی بین ایران و دیگر متحدان منطقهای است − در لبه پرتگاه سرنگونی قرار دارد.
جمهوری اسلامی میخواهد بر سر مسئله هستهای دست به یک توافق آبرومند بزند و در عوض کنار گذاشتن غنیسازی اورانیوم اندکی از این فشارها بکاهد اما قدرتهای غربی تازه مزه تحت فشار گذاشتن جدی جمهوری اسلامی زیر زبانشان رفته است و میخواهند بر شدت فشار اقتصادی خود بیافزایند. کار به جایی رسیده است که مسئله انتخاب مهرههای جایگزین حکومت فعلی جدی گرفته شده است. گروهای سیاسی و دولتهای غربی نشست میگذارند و رایزنی میکنند. نیروهای اپوزیسیون ایران در این زمینه وارد رقابت با یکدیگر شدهاند و کم کم جنگ رسانهای رقبا پیرامون این موضوع بالا گرفته است.
آش آنقدر شور شده است که عدهای به سبک بستنشینی در سفارت انگلیس (لینک ۲۷) برای رئیس جمهور آمریکا نامه مینوسند و تقاضای دخالت بشر دوستانه میکنند و پسر دیکتاتور سابق ایران جلو افتاده است و به دلیل تراکم برنامه مصاحبهها و دیدارها وقت سر خاراندن ندارد. یک روز میگوید که با نمرهای بین شش تا هفت (از ۱۰) سوسیال دموکرات است و روز دیگر میگوید قانوناً شاه ایران است و حتی اگر لازم باشد نلسون ماندلا و مهاتما گاندی ایران هم میشود! (لینک ۱۴ و ۱۵)
در شرایطی که رابطه رئیس جمهور با رهبر، رابطه پدر و فرزندی است، دولتش بهترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی (لینک ۱۶ و ۱۷) و رهبر سیستم با چشمان گریان، اندک آبرویش را کف دست علیل اش گرفته است و به پای این رئیس جمهور و دولت گذاشته است، نماینده سیاسی سیستم (یعنی احمدی نژاد) در چه حد و حدودی میتواند به غرب روی خوش نشان دهد و زانو بزند؟ نخواهد یا نخواهند که زانو بزند یا وارد رابطه با «دشمن» شود (لینک ۱۸) با بقای در خطر قرار گرفتهشان چه کنند؟
آزادی کروبی و موسوی برای سیستم چه فوایدی دارد؟
حال حساب کنید که موسوی و کروبی به جای منتشر شدن عکسهایشان در سفر شمال یا منزل شخصی (عکسها با یک جستجو ساده در اینترنت قابل دسترسی هستند.)، خودشان در جامعه ظاهر شود. آزاد شوند و یا کانالهای ارتباطی کنترل شده − اما مداومی − برای آنها در نظر بگیرند. طبیعتاً سازی که با زندانی شدن آنها کوک شده است ناکوک میشود. دیکتاتوری از وضعیت قرمز وارد وضعیت نارنجی میشود. بی شک موسوی و کروبی هر دو با حمله نظامی به ایران مخالف هستند و یکی از محورهای فعالیت و توصیه هایشان هم همین خواهد بود. بسیاری از کسانی که در خارج ایران خود را نماینده یا رهبر جنبش سبز معرفی کردهاند میسوزند و سوخت میشوند. بساط رایزنیهای به سبک "لوی جرگه" برای انتخاب کرزایی برای ایران به هم میخورد. جمهوری اسلامی دوباره میتواند بخشی از نیروهای مخالف خود را از مرزهای سرنگونی طلبی به اصلاح طلبی بکشاند. شاید سیستم بتواند در یک جدال سیاسی، درون اردوگاه خودیها جایگزینی برای احمدی نژاد انتخاب کند و "مثلا" قالیباف، لاریجانی، رحیم صفوی، جلیلی یا هر کس دیگر را جایگزین او کند، اما باید بخشی از جامعه را همچنان بیرون قلمرو حکومت نگاه دارد و این به صلاح حکومت نیست چرا که بخش اعظم مشکلات داخلی و بین المللیاش به دلیل (یا به بهانه) همین بخش از جامعه به وجود آمده است. این بخش یا باید وارد گفتمان اصلاح طلبی درون ساختاری بشود و یا در بدترین حالت مجدداً تبدیل به آرای خاموش گردد. (لینک ۱۹ -۲۰ -۲۱ -۲۲)
شاید جمهوری اسلامی روزی دست به این کار بزند اما با شناختی که از این سیستم وجود دارد، آزادی کروبی و موسوی کمی دور از ذهن است، چرا که تجربه نشان داده است جمهوری اسلامی حتی اگر روزی چنین کاری کند آنقدر دیر خواهد بود که دیگر اثری در معادلات نخواهد داشت. این سیستم گاهی اوقات خوب بازی میکند، اما مسئله این است که همیشه از قافله عقب است و واکنشهایش همخوانی زمانی با کنشهای بیرونی ندارد. به همین دلیل اغلب راهکارهایش به جای حل کردن مشکل، کار را خرابتر میکند.
این سیستم عوامگرا و نخبهآزار است، قرائتی مبتذل از یک ایدئولوژی ارتجاعی دارد، فرصت سوز و صُلب است. چنان خواستها و انرژی مردم را با خفقان سرکوب و فشرده کرده است که با اندک گشایشی در وضعیت احتمال «انبساط کنترل نشده» آن دور از تصور نیست. این سیستم محدود به مانور در سطح است و در ریشه هایش به شدت دیر جنب است.
سالها سانسور و خودسانسوری مردم ایران را از دستیابی به اطلاعات محروم کرده است و اپوزیسیون برآمده از آن را ریاکار و پراعوجاج بار آورده است. در کنار آن خود سیستم هم به عنوان سانسور کننده، هر لحظه بیشتر در جزمیات خویش فرو رفته است. کسی که مورد سانسور قرار گرفته است برای شکستن آن دست و پا میزند اما سیستمی که سانسور میکند دست به ایجاد بستر غیر واقعی برای اطلاعات و آگاهی سانسورچیان خود میزند. تاریخ نشان داده است وقتی چاکران و بندگان برای اخذ خبرهای شهر امین پادشاه باشند تا اولین گلوله توپ به باروی شهر اصابت نکرده باشد همواره خبر این است که «سر سلطان به سلامت باد. شهر در امن و امان است». نباید فراموش کرد که دروغگو خود اولین کسی است که دروغهای خودش را باور میکند و با دروغهایش زندگی میکند.
سیستم میخواهد قدرتاش افزایش یابد ولی چون از علم، نخبگان، تخصص، نیروهای اجتماعی و دستاوردهای تکامل جوامع انسانی دیگر در هراس است و آنها را دشمن خود میپندارد این کار را با ضعیف کردن مردم انجام میدهد. نتیجه این میشود که ظاهراً روز به روز نسبت به مردم قوی تر میشود اما واقعیت این است که حکومت در حال تحلیل رفتن است و این احساس قدرت در برقراری یک نسبت با مردمی که روز به روز ضعیف میشوند حاصل شده است. عاقبت آنچه سخت و استوار تصور میشود دود میشود و به هوا میرود.
سیستم میخواهد قدرتاش افزایش یابد ولی چون از علم، نخبگان، تخصص، نیروهای اجتماعی و دستاوردهای تکامل جوامع انسانی دیگر در هراس است و آنها را دشمن خود میپندارد این کار را با ضعیف کردن مردم انجام میدهد. نتیجه این میشود که ظاهراً روز به روز نسبت به مردم قوی تر میشود اما واقعیت این است که حکومت در حال تحلیل رفتن است و این احساس قدرت در برقراری یک نسبت با مردمی که روز به روز ضعیف میشوند حاصل شده است. عاقبت آنچه سخت و استوار تصور میشود دود میشود و به هوا میرود.
این سیستم بر مبنای تمرکز قدرت پیش میرود، بنابراین حتی برای شکار کردن حاضر نیست کمی از این قدرت را به عنوان طعمه، دانه بپاشد. کاسهای که روزی خان نعمت مهرهها و جریانات زیادتری بود اکنون هم کوچکتر شده است و هم از محتویاتش کاسته شده است. ضمن اینکه اندک دستهای برخوردار از آن روز به روز زیاده خواهتر شدهاند و حریصانه دست هر شریک تازهای را پس میزنند. بورژاوزی نظامی ایران در اجرای سیاستهای تعدیل ساختاری شتاب میکند تا در نتیجه آن تبدیل به اقلیت قانونی و انحصاری دارنده منافع اقتصادی در ایران باشند. (لینک ۲۳ -۲۴) اسلام سیاسی به عنوان روبنای سیاسی یک زیربنای اقتصادی نئولیبرالی تنها با کنار گذاشتن عقلانیت و پرسشگری در حال مقاومت در برابر تغییر است. همین عامل در حال ضعیف کردن خود سیستم جمهوری اسلامی است. (لینک ۲۸)
دین نمیتواند سوال را تحمل کند. سوالات پر شماری که امروزه رواست در برابر دین قرار داد اکثرا سوالاتی هستند که خود دین طراحی کرده، و در حالی که جواب آنها را تدارک دیده است اجازه طرح آنها را صادر کرده است. جز این باشد، سوال پرسیده شده یک تحمیل بیرونی است. یک سوال طراحی و پیشبینی نشده نه تنها تقویت کننده دین نیست که تخریب کننده آن است و این نوع سوالات محصول یا به وجود آورنده نوعی رنسانس است که پایههای دین و نفوذ و قدرت آن را میلرزاند.
جمهوری اسلامی نمیتواند به علم و به تخصص بها و زمینه بروز بدهد. این سیستم یک سیستم کوتوله پروری است که همیشه دیر از شرایط زمانی و مکانی آگاه میشود. این سیستم بسته است و هر روز خودش را کوچکتر میکند. در سیستمهای حکومتی بسته و فرد سالار ترس حاکم از توطئه اطرافیان سبب میشود که زیر دستان و اهل خانواده قدرت به حرم پروردگی و عیاشی عادت داده شوند و عمداً از تربیت سیاسی و اجتماعی دور نگاه داشته شوند. مشهور است که روزی به شاه سلطان حسین گفتند محمود افغان کرمان را گرفته است. گفت: اشکالی ندارد، پایتخت و حرمسرایش مرا بس!
ارجاعها:
● لینک ۱-۲ ● لینک ۳ ● لینک ۴ ● لینک ۵ ● لینک ۶-۷-۸ ● لینک ۷ ● لینک ۸ ● لینک ۹ ● لینک ۱۰ ● لینک ۱۱ ● لینک ۱۲ ● لینک۱۳ ● لینک ۱۴ ● لینک ۱۵ ● لینک ۱۶ ● لینک ۱۷ ● لینک ۱۸ ● لینک ۱۹ ● لینک ۲۰ ● لینک ۲۱ ● لینک۲۲ ● لینک ۲۳ ● لینک ۲۴ ● لینک ۲۵ ● لینک ۲۶ ● لینک ۲۷ ● لینک ۲۸
50درصد درست گفتی ام50درصد هم غلط
شنیدید میگن «خودش به خودش میگه ^^^^ ». حالا جریان نویسنده این متنه. ۵۰ درصد پاراگرافها داخل خودشون تناقض دارن و کل متن هم در حال دعوا با خودشه.****
یعنی هر وقت حرف از اپوزیسیون میشه ی لگد به شاهزاده میزنید شما اگه واقعا روشنفکر!! هستید بگید کجای حرفاش منطقی نیست مگه گاندی و ماندلا ادم فضایی یا از معصومین!هستند که نتونه مثل اونا بشه در صورتی که با رفتار و حرفاش ثابت کرده میتونه.خوشم میاد این موج طرفداری جوونهای مدرن ایران از اون کک در پیراهن!! بعضی انداخته
چرا ج ا دست از سر مملکت و مردم ايران بر نميدارد؟!....مگر بازور ميشود حکومت کرد؟!....
حکومتي است که تصمصيماتش اسطرلابي و خلق الساعی است وهيچ کنترل و بازگويی و قانون را برسميت نمی شناسد.....
نویسنده به همه چیز حکومت ج.اسلامی پرداخته، الاّ مزدور خارجی بودنش که مثل خورشید ماه تیر عیان است. چه آن دو نفر را که در آب لیمو خوابانده اند **** و چه این هایی که نقداً در رأس کارند و در حال لاسیدن و سیابازی مثلاً زیرجلکی با « امام زمان» شان می باشند که 33سال است ظهور کرده و بر مسند دولت های غربی نشسته است. چون جنگ سردی در میان نیست پس دور باطل شیخ و شاه نیز رو به افول گذاشته و شبیه سوریه باید همین حکومت مزدور شرایط رفراندوم تغییر نظام و قانون اساسی را بدون دخالت هیچ دولت خارجی و سازمان بین المللی برگزار کند، آن هم رفراندوم تک گزینه ای« آری به دموکراسی».
این شازده، **** بهتره به جای هدر دادن پولهای دزدی پدرش و خرج یه مشت مزدور کردن به همون بیزینسهایی که قبلا داشته برسه و دست از سر مردم ایران برداره .. ..حالا از راه نرسیده می خواد ماندلا بشه؟ :)) قاه قاه
حکومت مشروعه متعلق بقرون وسطی است !
و دیگر خریداری ندارد غیراز انگلیس و روسیه …برای ارزان کردن نفت و فرستادن دلارها به غرب توسط دزدان حکومتی ……
پیداست که نویسنده اساساً با واقعیات اجتماعی ایران آشنایی نداره. خصوصاً اونجا که گفته 45 درصد جمعیت ایران روستاییه، خب اصلاً خندهداره. بر مبنای آخرین آمارها، جمعیت روستایی ایران زیر 30 درصد هستش.
یادش بخیر! یه میرحسین بود ویه جنبش سبز باهواداراش که بیشترشون فارس بودن وباحمایت ازمیرعزیزشون میخاستن،سلسله ی هخامنشیانو احیاکرده وکوروش بزرگو،زنده کنن.اما خب،هم میرحسین وهم هواداری جنبش سبزش،خوب میدونستن که با عدم حمایت آزربایجان وآزربایجانی،بازی سیاسیشون قطعا به بن بست خواهد رسید.این بود که میرعزیز،توسال 88،یهو اصالتش،یادش اومد وباحضور درآزربایجان جنوبی وتبریز،سعی کرد نقش آقا زورو رو برا آزریا بازی کنه.اما آزری جماعت،چون زیاد ازاین آقا زوروها دیده بود.این بارتصمیم گرف که فریب آقا زوروهای قلابی رو نخوره.میرعزیز باجنبش سبزش،به تاریخ پیوس.اما عصبانیت میرعزیز وهوادارای جنبش سبزش ازآزربایجان وآزربایجانی فروکش نکرد.میرعزیزی که قراربود کارگردان فیلمی که خودش ساخته بودبشه،شد بازیگرفیلمش وازآزریا پاتک خورد.میرحسین جنبش سبز وهواداراش،یادش رفته بود که گذشت دوره ای،واسه عزت وآسایش ایران،آزریا کتکشو وفارسا،نونشو میخوردن. سبزا یادشون رفته بود که دیگه به اسم آزربایجان وآزربایجان،دیگه ازکسی رو دستی نمیخورن ونخواهن خورد.اینطوری شد که موسوی،آرزوی ریاست جمهوری رو باخودش به گوربرد! عزیزان فارسی زبان،دیدین که ازآزربایجان،آب گرمی درنیومد.حالا وقت اینه که خودتون دس به کارشین وعیسی مسیح باشین تاشاید بتونین به اذن خدا،جنازه ی جنبش سبزو زنده کنین
بزودی سردار ملی و اميرکبيز دوم - رفسنجاني - با سياست تفرقه بنداز و حکومت کن جهت حفظ ولی فقيه بميدان خواهد آمد و با صرف ميلياردها دلار برای نجات خليفه بعضی ها را خواهد خريد وبرای بقيه هم شمشير خواهد کشيد.
زهی خيال باطل که آبرويي براي حکومت مشروعه نمانده !
نوشتار و کنکاش خوبیه! و خب بیش تر بر می شماره کاستی های حکومت کنونی رو. حتا می شه گفت برا حکومت سودمندتره! همچنین هوادارانه درباره زندانی بودن و پیآمدهای آزاد شدن میرحسین و کروبی نوشته... با همه ی اینا دلیل نمی شه بررسی نکنیم چرا گزینه ی حکومت هم چنان نگه داشتن میرحسین و کروبی در زندانِ خانگیه! باید سود ش به زیان ش هنوزم بچربه! یادمون نره یکی از دلیل-پردازی های حکومت در این باره _از زبان کسانی که آشکار شد محرم راز و خودی و درونی نظام بوده ن_ این بوده که زندانی موندن این دو به سودِ خودشونه! (به گمون من این نکته ی کلیدی داستان می تونه باشه!) دو دوزه بازی جالبی این جا دیده می شه! این دوست یا دشمن آزری(=آذری) مون _سیدعلی نام_ هم با کمی کوته-بینی درست گفته که چرا باید تا حالا ...نـون ش رو پارس ها خورده باشن و کتک ش رو آذری ها!؟ *****!!! گو این که من می اندیشم هنگام که هر کدوم از تکه-سرزمینای پارس(کهن) و ایران(نوین) به سودشون باشه استقلال پیشه کنن، هیچ نیروی آزاده-خواه و مردم-سالاری نخواهد تونست این رو مهار کنه! باید پیوستگی به سرزمین اصلی سودمندی ش _عیان و آشکار برای همگان و از جمله خود مردمان اون سرزمین_ بیش از استقلال بوده باشه وگرنه خواست این مردمان رو نباید و نمی شه فدای یکپارچگی سرزمینی کرد! شاهزاده ی بی تاج و تخت ما و هواداران ش هم تا اندازه ای که روشن و آشکار همراستا با خواست و نیاز همگانی کشور و با نظرداشتِ «همگی» مردم تلاش می کنن، ایرنگ و ایرادی نداره! اما از کارت پنهانی که در دستان ایشان هست پیداس برخی از گَزیده شدگان و رانده شدگان نظام اعلاحضرتی به خاطر انقلاب یک.سه.پنج.هفت کینه هایی انباشته دارن (به حق یا نا حق!) و جز به اعاده و برگشت حیثیت پادشاهی _در وهله نخست_ نمی اندیشن! تا شاید سپس در برابر رای بیشینه ی مردم _اگه مخالفت ها بالا بود_ فاخرانه خود کنار برن و در واقع نظام پادشاهی با رای مردم کنار رفته باشه! دستیابی به این هدف در این هنگامه باید دید واقعن چه اندازه سودمند، برای کیا سودمند، و چگونه شدنیه!؟ دیگر یادداشتای پای نوشتار رو هم بسیار یکسو-نگر و و سو-داده-شده یافـتم!
نوشتار و کنکاش خوبیه! و خب بیش تر بر می شماره کاستی های حکومت کنونی رو. حتا می شه گفت برا حکومت سودمندتره! همچنین هوادارانه درباره زندانی بودن و پیآمدهای آزاد شدن میرحسین و کروبی نوشته...
با همه ی اینا دلیل نمی شه بررسی نکنیم چرا گزینه ی حکومت هم چنان نگه داشتن میرحسین و کروبی در زندانِ خانگیه! باید سود ش به زیان ش هنوزم بچربه! یادمون نره یکی از دلیل-پردازی های حکومت در این باره _از زبان کسانی که آشکار شد محرم راز و خودی و درونی نظام بوده ن_ این بوده که زندانی موندن این دو به سودِ خودشونه! (به گمون من این نکته ی کلیدی داستان می تونه باشه!) دو دوزه بازی جالبی این جا دیده می شه!
این دوست یا دشمن آزری(=آذری) مون _سیدعلی نام_ هم با کمی کوته-بینی درست گفته که چرا باید تا حالا ...نـون ش رو پارس ها خورده باشن و کتک ش رو آذری ها!؟ و خب، اون قد کینه-توزانه و یه-طرفه س نسبت به شخص شخیص میرحسین، که سهله که نوشته ی یه سرباز سایبری حکومت باشه با حقوق ساعتی فلان قدر!!! گو این که باید گفت هنگام که هر کدوم از تکه-سرزمینای پارس(کهن) و ایران(نوین) به سودشون باشه استقلال پیشه کنن، هیچ نیروی آزاده-خواه و مردم-سالاری نخواهد تونست این رو مهار کنه! باید پیوستگی به سرزمین اصلی سودمندی ش _عیان و آشکار برای همگان و از جمله خود مردمان اون سرزمین_ بیش از استقلال بوده باشه وگرنه خواست این مردمان رو نباید و نمی شه فدای یکپارچگی سرزمینی کرد!
شاهزاده ی بی تاج و تخت ما و هواداران ش هم تا اندازه ای که روشن و آشکار همراستا با خواست و نیاز همگانی کشور و با نظرداشتِ «همگی» مردم تلاش می کنن، ایرنگ و ایرادی نداره! اما از کارت پنهانی که در دستان ایشان هست پیداس برخی از گَزیده شدگان و رانده شدگان نظام اعلاحضرتی به خاطر انقلاب یک.سه.پنج.هفت کینه هایی انباشته دارن (به حق یا نا حق!) و جز به اعاده و برگشت حیثیت پادشاهی _در وهله نخست_ نمی اندیشن! تا شاید سپس در برابر رای بیشینه ی مردم _اگه مخالفت ها بالا بود_ فاخرانه خود کنار برن و در واقع نظام پادشاهی با رای مردم کنار رفته باشه! دستیابی به این هدف در این هنگامه باید دید واقعن چه اندازه سودمند، برای کیا سودمند، و چه گونه شدنیه!؟
دیگر یادداشتای پای نوشتار رو هم بسیار یکسو-نگر و و سو-داده-شده یافـتم!
ارسال کردن دیدگاه جدید