بهار آبانماهی تونس
جمعه, 1391-02-29 11:17
نسخه قابل چاپ
آسیه امینی
آسیه امینی - به تونس رفته بودم، برای شرکت در کنفرانسی با مضمون آزادی رسانه که یونسکو و دولت تونس برگزار کنندگان آن بودند (از سوم تا پنجم ماه مه). بار قبل که به تونس رفته بودم، زینالعابدین بنعلی در هجدهمين سال رياست جمهوریاش ميزبان كنفرانس بينالمللی جامعه اطلاعاتی بود و این بار دولت تازه به قدرت رسيده تونس، ميزبان كنفرانس بينالمللی آزادی مطبوعات شده است.
ديدن كشوری كه بهتازگی يك دوره طولانی تك صدايی سياسی را پشت سر گذاشته، به خودی خود فكرت را مشغول میكند. در ذهنت موضوعات را رديف میكني.
البته برای كسی كه در شرايط "بعد از انقلابزدگی" بزرگ شدهاست، لمس اين تجربه در تونس، خالی از دلهره نيست، دلهرهای كه در نخستين شب ورودم به تونس، ساعت ۳۰: ۱ صبح، آن را دقيقتر لمس میكنم؛ گشت شبانهای كه جوانهای مسلح آن را كنترل میكنند، جلوی تاكسی را كه من و چند مهمان ديگر كنفرانس را به هتل میبرد، میگيرند.
با اين كه موضوع يك "چك كردن ساده" است و با چند سؤال و جواب به خير ختم میشود، ولی برای من نشانههايی از همان دلهره را به همراه دارد، دلهرهای که وقتی دو روز بعد راهی شهر میشوم تا شهر تونسیا را دوباره لمس کنم، باز یقهام را میگیرد.
اگرچه مردم در خیابانها در رفت و آمدند و همهمه بازار، خبر از زندگی عادی مردم دارد، اما میدان اصلی شهر، همان که مجسمه سنگی ابن خلدون را در دامان دارد، در محاصره سیمهای خاردار و افراد مسلح و ماشینهای خالدار ارتشی است؛ تصویری آشنا از کشوری که با من است و هرگز این رنگ و این لباس، دموکراسی را به یادش نیاورده است.
شش سال پیش، آنچه در این میدان توجه مرا جلب کرده بود، عکس بسیار بزرگ بنعلی بر سینه ساختمان بلند روبهروی میدان بود. پوسترهای بزرگ حاکمان همیشه مرا به یاد گفته دوستی میاندازد که "در هیچ جامعه دموکراتی عکس بزرگ یک حاکم بر دیوار نیست."
حالا عکسی بر دیوار نیست. اما جلوتر از میدان روی یک پارچه بزرگ نصب شده بر دیوار، نوشته اند: "تراثنا- ثروتنا". دوست همراه من ترجمه میکند: "یعنی ثروت ما، سنت ماست." و با خنده ادامه میدهد که البته "تراثنا نکبتنا" یعنی فاجعه ما سنت ماست.
امید
"با این همه ناامید نباید بود." این را "تالی" پسر بلاگری به من میگوید که بعد از سخنرانیام در مراسم روز جهانی آزادی مطبوعات به سراغم آمده و برای حمایت بلاگرهای تونسی از فعالان اینترنتی ایرانی، پیشنهادهایی دارد. او بسیار کنجکاو است که درباره بلاگرها و فعالان نتورکهای ایرانی بداند و من من کنجکاوم از او درباره آینده تونس و آزادی بیان بپرسم.
توکل کرمان، برنده نوبل صلح، بسیار به آینده امیدوار است. لباس بلند و سر و صورت پوشیده او نشان از باورهای اسلامیاش دارد. اما او را باید از آن دسته از مسلمانهای انقلابی جای داد که سعی میکنند تفسیر جدیدی بین دموکراسی و دین اسلام پیدا کنند.
به باور تالی، جامعه تونس هنوز در حال طی کردن دوران گذار است. او میگوید: "سخت نباید گرفت. باید به دموکراسی وقت داد. ما میدانیم که خیلی چیزها یک شبه عوض نمیشود. تغییراتی که در تونس رخ داده، بعد از سالها دیکتاتوری به وقوع پیوسته، برای همین باید بگذاریم تغییرات کم کم رخ بدهد."
وقتی از او درباره نقش رسانهها و آزادی بیان رسانههای تونسی در این تغییرات میپرسم، میگوید: "البته واقعیت است؛ واقعیت است که ما هنوز آزادی بیان نداریم. ولی من میخواهم با تاکید به تو بگویم که جای نگرانی نیست. من خوشبینم به آینده. ما هنوز اول راهیم. و اینترنت میتواند به آزادی بیان ما کمک بسیاری کند."
شب در هتل، تلویزیون را روشن و کانالهای تلویزیونی تونسی را چک میکنم. یکی از کانالها توجه مرا جلب میکند. چهره مردی را شبیه بنعلی، رئیس جمهوری برکنارشده تونس گریم کردهاند. یک برنامه کمدی تلویزیونی است. دوربین روی چهره هنرپیشه زوم میشود و او چیزی میگوید و صدای خنده مردم روی فیلم مینشیند. با اینکه چیزی از سخنان فیلم نمیفهمم، به یاد فیلمهای دوره کودکیام در ایران میافتم. تئاترهای عروسکی بعد از انقلاب، با عروسکهایی از شاه و فرح و ظاهری خندهآور و کلماتی مضحک، هجو، کمعمق و سبک.
کانال را عوض میکنم. چند خواننده زن تونسی در یک برنامه زنده تلویزیونی مصاحبه کرده و همانجا برنامه هم اجرا میکنند. لباسها و آرایششان نشان از آزادی انتخاب دارد. اینجا، در تونس، حجاب اجباری به زنان تحمیل نشده. یا دستکم هنوز نشده.
پس میشود امیدوار بود؟
رشد اقتصادی، سرکوب سیاسی و جامعه مدنی
رشد اقتصادی تونس را فقط در و دیوار سفید و پنجرههای آبی و خانههای نوساز و ساختمانها و آسمانخراشهای پایتخت و پلاژهایی که در بسیاری از تورگشتهای مسافرتی، رنگ فیروزه دریا را تبلیغ میکنند، گواه نیستد، بلکه آمارهای جهانی هم از رشد اقتصادی تونس در دوران بنعلی خبر میدهند.
بیخود نیست که او خود را معمار تونس جدید مینامید. فقط صنعت گردشگری تونس در دوران بنعلی توانسته بود پای صدها هزار گردشگر را به این کشور باز کند به طوری که با وجود بحران جهانی اقتصاد، این کشور تنها در سه ماهه اول سال ۲۰۰۹، یعنی در اوج بحرانهای اقتصادی بسیاری از کشورهای غربی، توانست نرخ رشد گردشگریاش را به رشدی برابر ۶. ۴ برساند.
علاوه بر گردشگری باید رشد صنایعی مثل نساجی، کشاورزی، چرم، کود شیمیایی و فسفات، سیمان و صنایع نفت و پتروشیمی را نیز با اتکا به ذخایر معدنی و نفت و گاز این کشور اضافه کرد.
فریدا العیاری، روزنامه نگار تونسی به آینده خوشبین نیست: " بنیادگراها همه جا هستند. حرفهای آنها پوپولیستی است و مردم را جمع میکند. اما در عوض این طرف، روشنفکرانی نشستهاند که سازماندهی نشدهاند و عملا هیچ کاری انجام نمیدهند.
با این وصف، رشد اقتصادی قابل لمس و سرمایهگذاری قابل توجه خارجی و حمایت نکردن از طبقه اقتصادی ضعیفتر، فاصله طبقاتی را افزایش داده و در عین حال از آزادی بیان و آزادی سیاست و آزادی بیان نظر مخالف و منتقد خبری نبودهاست؛ عواملی که باعث تکان خوردن صندلی بتونی بنعلی و تغییر رژیم او شد. درواقع عقب ماندن رشد سیاسی، از رشد اقتصادی، توازن اجزای توسعه رابه هم زده است.
اما آیا شرایط جدید، این هر دو را با خود خواهد داشت؟ فریدا العیاری، روزنامهنگاری که که در دوران بنعلی دوبار به خاطر انتقادهای صریحش در رسانهها توسط دولت بنعلی دستگیر و روانه زندان شد و سالهای آخر حکومت بنعلی را نیز در پاریس، و در تبعید خودخواسته، به سر برد، دراینباره زیاد خوشبین نیست.
فریدا که این روزها به تونس برگشته و کنجکاوانه رخدادهای وطنش را دنبال میکند، سرش را به علامت نفی تکان میدهد و میگوید: "من خوشبین نیستم!"
نگاه فریدا به آینده تونس، نگاهی از سر جهانبینی است. این را خودش البته میگوید. به باور او نباید ذوق زده بود: "من در دوره بنعلی هم زندانی سیاسی بودم. زندانی آزادی بیان. بنابراین انتقادم برای حمایت از حکومت گذشته نیست.
در دوران بنعلی به اسلامگراهای افراطی و به طور مشخص سلفیها سخت گرفتند. آنها در فشار زیاد سیاسی بودند و در آن زمان برای جلب حمایت غرب از خودشان، فقط از آزادیهای مذهبی حرف زدند. برای این که اگر از دخالت در سیاست حرف میزدند بنعلی، موضوع را به غرب اینطور نشان میداد که بنیادگراها به خاطر حکومت، می خواهند انقلاب کنند.
اما حالا که بنعلی رفته چه اتفاقی افتاده؟ آنها همه جا هستند. در همه جا نفوذ کردهاند. در دولت، در دادگاهها، در مجلس، در رسانهها، همه جا. مسجدها شدهاند مغز متفکر کشور. حرفهای آنها پوپولیستی است و مردم را جمع میکند. اما در عوض این طرف، روشنفکرانی نشستهاند که سازماندهی نشدهاند و عملا هیچ کاری انجام نمیدهند. آنها از لزوم دموکراسی و برابری حقوق حرف میزنند، ولی این زبان را مردم فقیر نمیفهمند. من آینده روشنی نمیبینم و دلیلی برای خوشباوری ندارم. این را به تجربه آموختهام که شرایط دارد به سمت رادیکال شدن میرود."
به فریدا میگویم، با این وصف، ما دائما در رسانهها از نقش رسانههای آن لاین، نتورکها و جامعه مدنی تونس میخوانیم و میشنویم. این که زنان تونسی دارند برای حقوقشان مبارزه میکنند. این که دختران جوان در فیس بوکهایشان تابوها را میشکنند...
اما میدان اصلی شهر، همان که مجسمه سنگی ابن خلدون را در دامان دارد، در محاصره سیمهای خاردار و افراد مسلح و ماشینهای خالدار ارتشی است
فریدا با لبخند تلخی میگوید: "کشور من ده میلیون جمعیت دارد. چند نفر آنها در فیس بوک هستند؟ و چند نفر آنهایی که در فیس بوکند به مسائلی که تو میگویی میپردازند؟ مشکل همین است! تابوشکنی ممکن است توجه شما را جلب کند. ولی این، مساله امروز مردم نیست. واقعیت تونس را باید در جامعه ببینیم نه در فیس بوک و بلاگ."
از او میپرسم با این ترتیب آیا این انقلاب را انقلابی اسلامی ارزیابی میکند. با جدیت میگوید: " اولا این انقلاب نبوده، شورش بوده."
و ادامه میدهد: "امروز با ابوعیاض، سیفالله بن حسن (یکی از رهبران اسلامگرایان در تونس که در دوران بنعلی در زندان بود) مصاحبهای داشتم. او خوشحال است. برای این که امروز میتواند آزادانه در کشور فعالیت کند. با اطمینان میگوید ما قصد مشارکت سیاسی نداریم.
آنها به دنیا از حقوق بشر و دموکراسی میگویند. اما در عمل آنچه رخ داده، مثلا در مورد نبیل کرویی، مدیر تلویزیون نسمه، این است که دارند با شتاب زیادی همه چیز را اسلامیزه میکنند. من نمیتوانم ارتباط نزدیک آنها با القاعده در افغانستان را نادیده بگیرم و فقط روی این حرفها قضاوت کنم. نه، من این قدرها خوشبین نیستم."
انقلاب
یکی از سخنرانان کنفرانس آزادی رسانه، توکل کرمان، برنده یمنی جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۱۱ است؛ زنی خندهرو که سخنرانی اش را درحالی آغاز میکند که دستها را بالای سر برده و ترانههای انقلابی میخواند.
خانم کرمان نیز هم در سخنرانیاش و هم در فرصت کوتاهی که شب دوم مراسم، برای گپ زدن با او یافتهام بسیار به آینده امیدوار است. لباس بلند و سر و صورت پوشیده او نشان از باورهای اسلامیاش دارد. اما او را باید از آن دسته از مسلمانهای انقلابی جای داد که سعی میکنند تفسیر جدیدی بین دموکراسی و دین اسلام پیدا کنند. "دموکراسی" و "اسلام" بیشترین کلمههایی است که در سخنرانی توکل کرمان شنیده میشود.
تالی بلاگر تونسی: باید به دموکراسی وقت داد. ما میدانیم که خیلی چیزها یک شبه عوض نمیشود. تغییراتی که در تونس رخ داده، بعد از سالها دیکتاتوری به وقوع پیوسته، برای همین باید بگذاریم تغییرات کم کم رخ بدهد.
او با انرژی از امید و آینده و انقلاب حرف میزند و من سی و سه سال "بعد از انقلاب" را در ذهنم مرور میکنم و میگویم که خیلی هم به انقلابها باور ندارم و از نتیجه آنها مطمئن نیستم. ولی او همچنان مصرانه از محمد خاتمی و اصلاحطلبان ایرانی حرف میزند و میپرسد: "آیا او رهبر انقلابیهای ایران نیست؟"
با تعجب میگویم : "فکر نمیکنم خودش هم چنین باوری داشته باشد. او اساسا راه اصلاحات را برای همین در پیش گرفت چون به تغییر اساسی رژیم ایران باور نداشت. ضمن اینکه همه دموکراسیخواهان ایرانی اصلاحطلبان اسلامی نیستند."
با این حال او باز خنده میگوید پس باید به دنبال انقلابیهای دیگر در ایران بگردید. گویا همه چیز در ذهن او به انقلاب ختم میشود.
بازگشت به خانه
"آینده را فقط در آینده میشود قضاوت کرد." دختری لبنانی که در راه برگشتم در فرودگاه کنار من نشسته، این را میگوید. او دانشجوی دکتراست و تزش را به موضوعی در مورد رسانههای تونس اختصاص داده و به همین دلیل بارها به تونس سفر کرده است.
به ترجیح خودش نامش را نمینویسم. اما او معتقد است جوامع را نمیشود با هم مقایسه کرد: "حتا تجربه کشورهایی مثل مصر و تونس که با فاصله کمی رژیمشان را عوض کردهاند و هر دو در شمال آفریقا هستند، شبیه هم نیست.
در خود تونس هم افرادی از گروههای مختلف حرفهای متفاوتی میزنند که به منافعشان بستگی دارد. برخی از تحصیلکردهها و ثروتمندان تونسی از رشد سلفیها نگرانند چون فکر میکنند رشد اسلامگرایی از آزادیهای اجتماعی و اقتصادی آنها کم میکند. آنها از تجربه کشورهایی مثل کشور تو یا حتا عراق میترسند. اما طبقه متوسط تونس امیدوار است به این تغییرات. پس بهتر است درباره آینده زود قضاوت نکنیم. چون آینده را فقط در آینده میشود قضاوت کرد."
مطالب مرتبط:
آینده را در آینده قضاوت کنید اما ما همین الان به شما می گوئیم اسلام و دموکراسی هیچ قرابتی با هم ندارند شما انقلابتان مانند ما بازگشت به گذشته است شما را همچون ما راهی به آینده نخواهد بود شما به انحطاط رفته و جا پای ما خواهید گذاشت به آینده من هم خوشبین هستم زیرا می دانم که مردم کشور شما هم روزی خواهان جدائی دین و سیاست خواهند شد اما هزینه ی آن برایتان بسیار خواهد بود دیر یا زود شما به همین نقطه ای می رسید که ما هم اکنون در آن ایستاده ایم ممکن است زمان آن به طولانی دوران ما نباشد اما همینجاست . ما اولین تجربه ی انقلاب اسلامی و افغانستان و القاعده و طالبان هم دومین بودند و ممکن است شما بتوانید از تجربه ی ما استفاده نموده و راه طولانی ما را در مدت کوتاهتری طی نمائید البته امیدوارم .
این سکولارهای ما و ترکیه هم راجع به ترکیه و اسلام گراهای انجا هم از این جور حرف ها برای ترساندن مردم می زدند بعد از چند سال که حرف هاشان اشتباه از اب درآمد حالا در مورد تونس و مصر و .. بقیه این کشورها این روضه ها را خواهند خواند بعد از چند سال دیگر که جریانات در این کشورها بر خلاف نوحه سرایی های آنها پیش رفت و تمام این تصویر سازی های منفی شان کارکرد خود را از دست داد آن وقت احتمالا برای حیات مجدد باز شروع به توهین با اعتقادات و حساسیت زای جامعه خود خواهند کرد تا این جور احساس مهم بودن کنند بعد باز به بد ترین شکل ممکن از آزادی بیان دفاع خواهند کرد و همین چرخه ادامه پیدا خواهد کرد و اکثریت این جوامع هم البته مسیر خود شان را می روند
ارسال کردن دیدگاه جدید