جزایر سهگانه؛ ریشه اختلاف کجاست؟
سه شنبه, 1391-01-29 16:19
نسخه قابل چاپ
گفتوگو با دکتر سعید محمودی استاد حقوق بینالملل سوئد
سراجالدین میردامادی
سراجالدین میردامادی - در پی سفر محمود احمدینژاد رييس جمهوری اسلامی ایران به جزیره ابوموسی در جریان سفر استانی وی به استان هرمزگان، مقامات شیخنشین امارات متحده عربی نسبت به این سفر اعتراض شدید کرده و سفیر خود را از تهران فراخواندند و حتی تیم فوتبال امارات هم از مسابقه با تیم ایران منصرف شد.
از دکتر سعید محمودی استاد حقوق بینالملل در سوئد پرسیدم، سفر آقای احمدینژاد به جزیره ابوموسی در خلیج فارس آیا ناقض مقررات و تعهدات بینالمللی ایران است یا نه؟
به نظر من نه، اینطور نیست و اعتراضی که وزیر خارجه امارات در این مورد کرده، یک امر سیاسیست و پایه حقوقی ندارد و محکمه پسند نیست.
علتش هم این است که در مورد جزیره ابوموسی بدون تردید براساس توافقنامهای که در سال ۱۹۷۱ بین ایران و طرف مقابل، که آن موقع انگلیس بوده، صورت گرفته. چون در آن زمان امارات متحدهای وجود نداشت، در آن توافقنامه حقوق ایران بر این جزیره به رسمیت شناخته شده است.
ضمن این که با توجه به واقعیت موجود در این جزیره، یعنی وجود تعدادی اتباع شارجه که سالیان سال در آنجا زندگی کرده بودند، دولت ایران در همان موافقتنامه و در همان زمان توافق کرد که قسمت جنوبی جزیره که محل استقرار این اتباع است، کماکان از نظر اداری و از نظر مالی تحت نظارت و حاکمیت شارجه قرار بگیرد.
البته این مفهومش این نیست که چون دولت ایران در آن توافقنامه به این امر رضایت داده، از حاکمیت خود صرفنظر کرده است.
به خاطر این که در همان قرارداد هم به طور مشخص تأیید شده که ایران پرچمش را در جزیره مستقر خواهد کرد و رسماً حاکمیت ایران در جزیره به رسمیت شناخته شده است. بنابراین من میتوانم بگویم اعتراضات بعدی که بین امارات متحده و ایران پیش آمده مسموع نیست. ضمن این که از نظر سیاسی قابل فهم است، ولی از نظر حقوقی مسموع نیست.
اما ایران هیچگاه نپذیرفته که این دعوا به دیوان بینالمللی لاهه برود. چرا جمهوری اسلامی امتناع میکند که این دعوا و این اختلاف حقوقی به آنجا برده شود؟
دلایل متعدد دارد. من به دو دلیل عمدهاش اشاره خواهم کرد. ولی قبل از این که این نکته را بگویم، باید بگویم که اصولاً با توجه به سابقه تاریخی این جزیره و همینطور جزایر تنب و دو جزیره دیگری که بدون توافق کتبی بین ایران و انگلیس حاکمیت ایران از نظر انگلیس در آنجا شناخته شده و تردیدی در حاکمیت ایران نیست، ولی با توجه به سابقه تاریخیاش و بعد هم با توجه به نحوه انتقال مجدد حاکمیت آن به ایران، به نظر من هم ایران صلاحش براین است که این موضوع را از طریق سیاسی، همانطور که تا بهحال هم گفته، حل کند و این قضیه را به دادگاه نفرستد.
کسانی که با قرارداد کتبی که در مورد شارجه نوشته شده ، از نزدیک درگیر بودهاند، از آن ناراضی هستند زیرا ایران حق مسلماش را به خاطر ملاحظات سیاسی به نحوی منعکس کرده که اگر به دادگاه محول شود، احتمال تصمیمگیری علیه ایران، زیاد است
دو دلیل عمدهاش به نظر من یکی این است که قرارداد کتبی که در مورد شارجه نوشته شده، زیاد جای تفسیر گذاشته و کسانی که با این قرارداد از نزدیک درگیر بودهاند، مثل کارمندان آن موقع وزارت خارجه که راجع به این مسئله اطلاعات دقیق داشته و کتاب دربارهاش منتشر کردهاند، از این قرارداد ناراضی هستند و فکر میکنند ایران یک حق مسلماش را به خاطر ملاحظات سیاسی به نحوی در این قرارداد منعکس کرده که اگر به دادگاه محول شود، احتمال این که دادگاه تصمیمی علیه مسئله ایران بگیرد، زیاد است.
و بعد اصل اساسی در حقوق بینالملل که همیشه تقریباً از جانب بسیاری کشورها رعایت شده، این است که معمولاً مسائل مربوط به حاکمیت ملی را دولتها سعی میکنند به دادگاه محول نکنند و سعی میکنند از طریق دیپلماتیک و مذاکره حلش کنند.
چون در دادگاه شما سرنوشت کار را به عهده قدرتی میگذارید که روی آن هیچ کنترلی ندارید. درصورتیکه در مذاکرات دیپلماتیک در حال بده و بستان است و میشود بهنوعی منافع ملی را تا حد امکان رسیدگی کرد.
ولی در مورد این مسئله خاص یک دلیل عمده دیگر که ایران حاضر نیست مسئله را به دادگاه محول کند، این است که قرارداد بین ایران و انگلیس بوده، نه بین ایران و امارات متحده، و احتمال این هست که اگر این قضیه آن طور که امارات متحده اصرار دارد که برای حل به دادگاه بینالمللی لاهه محول شود، مطابق مقررات دادگاه بینالمللی لاهه تمام کشورهایی که عضو این دادگاه هستند، ازجمله انگلیس، اجازه ورود به دعوا را دارند.
یعنی به عنوان شخص ثالث میتوانند وارد دعوا شوند و احتمال این که این امر پیش آید هم زیاد است. با توجه به روابط ایران و انگلیس.
اگر این امر صورت گیرد، به نظر من حرف انگلیس در این دادگاه حجت خواهد بود. چون آنها بودند که سه قرن بر این جزایر حاکمیت داشتند، آنها بودند که با ایران در مورد شارجه به صورت کتبی، در مورد تنب ابوموسی به صورت غیرکتبی [در مورد تنب بزرگ و کوچک ] موافقت کردند و هیچ کس دیگری غیر از آنها واقعیت را نمیداند که در آن زمان چه چیزی را به ایران دادهاند.
با توجه به روابط سیاسی نه چندان خوشایند ایران و انگلیس بعد از انقلاب، احتمال این که انگلیس در چنین موردی طرف امارات متحده را بگیرد زیاد است و البته این به ضرر ایران است.
بنابراین من فکر میکنم اصرار ایران که این مسئله به دادگاه مراجعه نشود، یک امر صحیح است و ایران درست عمل کرده.
آقای دکتر محمودی ؛ گفته شده است که در دوره پهلوی در برابر تصاحب این سه جزیره استقلال شیخنشینهای امارات و شارجه به رسمیت شناخته شده است. چه قدر این روایت تاریخی درست است؟
راستش من باید بگویم که نمیدانم. ولی قطعاً میدانم توافقی که با انگلیس شده یک توافق کلی بوده آن زمان و صحبت فقط این جزایر نبود.
دکتر محمودی: با توجه به روابط سیاسی نه چندان خوشایند ایران و انگلیس بعد از انقلاب، احتمال این که انگلیس در چنین موردی طرف امارات متحده را بگیرد زیاد است و البته این به ضرر ایران است
ولی در این توافق کلی مسئله مهم، اول از همه بحرین بود. چون از نظر تاریخی ایران میتوانست ادعا کند که بحرین جزو ایران بوده و ایران دلایل کافی داشته که حتی موضوع را بعداً به دادگاه بکشد.
ولی توافقی که صورت گرفت این بود که ایران از آنجا صرفنظر کند و در مقابلش این سه جزیره را که بازهم از نظر تاریخی با اسناد انگلیس، اسنادی که هیچ تردیدی در آن نیست، متعلق به ایران بوده، اینها به ایران بازگردانده شود.
ولی این که آیا ایران در مورد موجودیت امارات متحده و تشکیل کشوری به نام امارات متحده هم نظری داشته، من شخصاً خیلی بعید میدانم.
چون برای ایران فرقی نمیکرد که یک کشور مستقل آنجا باشد یا احتمالاً تحت حاکمیت انگلیس. احتمالاً ایران ترجیح میداد که یک کشور مستقل باشد. بنابراین این توافق کلی بیشتر در زمینه بحرین بود و این سه جزیره.
از این دیدگاه هم البته آن کسانی که از نزدیک درگیر این توافق بودند، اظهار نارضایتی کرده و میکنند و معتقدند که شاه یکمقدار جاهطلبی کرد و از حقوق حقه ایران تقریباً بهراحتی گذشت، بهویژه در مورد جزیره شارجه.
آقای دکتر محمودی در این موارد مشابه مثل جزایر سهگانه در خلیج فارس، با توجه به این که در میان این سه جزیره محل اختلاف میان ایران و امارات ابوموسی تنها جزیرهایست که ساکنینی دارد، از نگاه حقوق بینالملل چقدر خواست و اراده ساکنان آن در تصمیمگیری نهایی این که تعلق به چه کشوری داشته باشند، میتواند دخیل باشد؟
این امر میتواند مؤثر باشد. منتهی نباید فراموش کنیم که ابوموسی در زمانی که ایران آن را به حاکمیت مجدد خودش درآورد، فقط ۵۰ خانوار در آن زندگی میکردند. یعنی تعداد جمعیت بسیار ناچیز بود که در این محاسبات بخواهند تأثیرگذار باشند.
اگر موضوع تعلق ابوموسی به ایران یا امارات، در مذاکرات بین دو دولت بررسی، یا به دادگاه محول شود، خواست و نظر خود مردم این جزیره میتواند جزو عواملی باشد که در تصمیم نهایی مؤثر باشد
اگر مقایسهاش کنیم مثلاً با یک کوچه در ایران، در واقع همین حد آدم در آنجا زندگی میکرد. بنابراین من فکر میکنم دستکم در مورد جزیره ابوموسی این مسئله زیاد اهمیت نداشته باشد.
ولی طبیعیست که اگر این موضوع در مذاکرات بین دو دولت بررسی و یا به دادگاه محول شود، میتواند جزو عواملی باشد که در تصمیم نهایی مؤثر باشد.
همانطور که در مورد بحرین خواسته خود اکثریت مردم بحرین، حتی شیعیان آن زمان مؤثر بود. چون رفراندوم شد و نتیجه رفراندوم این بود که مردم میخواستند کشور مستقلی از ایران بشوند.
وقتی من مدرسه ابتدایی میرفتم و ان کتابهای تاریخ و جغرافی بزرگ مقطع کتاب درسی مان بود به خوبی به یاد دارم که نقشه ایران در یک شکل لوزی محاط بود و بحرین در یکی از چهار گوشه این لوزی قرار داشت. حالا اینکه شاه به این قرارداد تن داد بماند چون همان سه جزیره ها هم داخل همین لوزی بودند. و اصولا نیازی به چنین قراردادی نبوده است. اما اینکه دولت ایران در ان زمان با هوچی گری این سه جزیره خالی از سکنه را به تصرف دراورد و بعد هم بحرین را از دست داد جای بسی سوال دارد.
اگر عربستان سعودی از این قرارداد راضی نیست پس بایستی تاریخ را برگردانیم به سال قبل از 1971که در ان زمان بحرین و این سه جزایر پاره ای از ایران بودند یعنی استان چهاردهم یا پانزدهم. ان وقتها نه اماراتی بود و نه عربستان جمعیت 13 میلیونی داشت که چنین تخیلات واهی و بی جایی میکنند. ایران هرگز نباید به دادگاه برود چون به دادگاه رفتن همانند اینست که به طور تلویحی اذعان کنیم که اری شاید این امارات حق داشته باشد.
خوباش را بردار بقیه را بگذار
با این روحیهایی که در میان سیاستمداران ایرانی وجود دارد، خوف در اینست که جام زهر را که معمولاً در مواقع حساس مینوشند،اینبار با واگذاری این سه جزیره ,جامی دگر نوشیده شود. محمد رضا پهلوی، بخاطر نشستن بر تخت و تاج شاهی، با فشار انگلیسیها و خیانت اردشیر زاهدی، مجبور به قبول جدائی بحرین از ایران و عقد قرارداد پر ابهام جزایر ابوموسی، تنگ بزرگ و کوچک با روباه مکار سیاست استعماری،بریتانیا شد و نامی نه چندان نیک از خود، در تاریخ ایران گذاشت، شاهنشاه ایران نمیدانست که عمر حکومت او طولانی نخواهد بود و به گفته خود او، از طرف همان دوستان متنفذ غربی، امشی خواهد شد.
پیوست: فیلم مستند از مجلس در روز جدائی بحرین از ایران
با تشکر از ایراندوست و زملنه
دوست داشتم هموطنان عزیز پایین این نوشته را با نوشته های خود پر میکردند و جدای از موافق یا مخالف با ج.ا. به دنیا حالی میکردند که ما می خواهیم بحرین به مام وطن برگردد و ان تصمیم شاه را قبول نداریم. نشان دهیم ان میهن دوستس مان را.
خوباش را بردار و بقیه را بگذار.
خدا بخیر بگذراند!
یکی از مسئولین چندین سال قبل حرف جالبی درباره این موضوع زد. گفته بود که برای تصاحب این سه جزیره، باید از دریای خون گذشت. با این وضعیت، اگر مسئولین هم بخواهند جام زهر سربکشند، نوششان باد. ملت اجازه نمی دهد یک وجب از این خاک جدا شود.
اگر سر به سر تن به دشمن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
من که برام مهم نیست ابوموسی بخشی از ایران باشه یا امارات.. راستش من اگه اهل ابوموسی بودم دوست داشتم تحت حاکمیت امارات باشم! بحرین رو ببینید به کجا رسیده! فکر نمیکنم اگه هنوز بخشی از ایران بود وضعش از خوزستان و اهواز بهتر بود.
من لندن دانشجو هستم. دانشجوهای بحرینی یا اماراتی مثل شاهزادهها زندگی میکنند پولی که دولتشون بابت کمک هزینه ی تحصیلی بهشون میده 2000 دلار در ماه است که وام هم نیست!
دست از این میهن پرستی های بی معنا و مسخره بردارید باور کنید برا خیلی ها هیچ معنایی نداره. حالا شما بگید من وطن فروشم که برام هیچ اهمیتی نداره! من که خجالت میکشم میگم ایرانیم! نگید این کار جمهوری اسلامی یه.. حماقتهایی از مردم ایران دیدم که نمونه نداره مشکل فرهنگییه نه سیاسی
آقای مهمان که عجولانه قضاوت می کنی و تاریخ کشورمان را تنها در ج ا می بینی حکومت ها می آیند و میروند و این چند صباح حکومت این جاهلان نیز خواهد گذشت. اما نمی توان اینقدر ....بود و چود وضعیت کنونی امارات از ما بهتر است اجازه دهیم این جزایر تحت حاکمیت امارات قرار گیرد! این تفکر همان وطن فروشی است. تمام این آبو و خواک سهم آیندگان نیز می باشد. به این راحتی چوب حراج به خاک کشورت نزن
واقییت این است که پارادکس عجیبی در این میان نقش بازی میکند. اینکه مردم این جزایر دل خوشی از نظام ولایت ندارند و آرزو میکنند که زندگی شان زیر حاکمیت امارات قرار گیرد. این مردم جمهوری اسلامی را نمی خواهند،
جماعت کجای کارید؟ دعوا سر لحاف ملاست یعنی حوضه نفت وگاز پارس جنوبی که به لحاظ وسعت دومین حوضه گاز دنیا بعد از سیبری به شمار میآید! دعوای خاک نیست! چنانچه ابو موسی به امارات واگذار شود این حوضه می افتد توی اقلیم
حضرات شیوخ. با پول نفت و گازش میشوند ارباب خلیج فارس و ما و آن دانشجوی ساکن لندن.
این فتنه ایست که ساخته خباثت انگیسیها حماقت حاکمیتهای ایران و قلدری نوکیسه گان عربی که حکومت آمریکا
برای ما شاخ کرده می باشد.
در این نوشته چند جا جزیره ابو موسی با شارجه قاطی شده مگه جزیره شارجه هم داریم ؟
همچنین گفته شده
" سابقه تاریخی این جزیره و همینطور جزایر تنب و دو جزیره دیگری که بدون توافق کتبی بین ایران و انگلیس ......."
مگه چند تا جزیره بوده
حضرات شیوخ با پول نفت مملکتشون آباد کردهاند و مردمشون در رفاه زندگی میکنند اما حالا این جزایر مال ایرانم باشه پولش مگه به مردم میرسه؟ باور کنید مردم این جزایر آرزوشونه که بخشی از امارات باشند این مردم از ایران مگه چی دیدن غیر بدبختی فقر و تحقیر ! دوستان ایرانی که غیرتی شدین این حق مردم هر جایی یه که تصمیم بگیرن در چارچوب یهمملکت بمونن یا نه! البته ایرانیها که با اون .... وصف ناشدنی و نوستالژی امپراطوری دوهزار سال پیش شون که کلا قدرت تحلیل و منطق ندارن و نمیتونن این حقوق اولیه رو بفهمن. تو کشورهای متمدن رای گیری میشه که مردم میخوان مستقل باشن یا تحت حاکمیت یه مملکت مثله کبک در کانادا اسکاتلند.... اما افسوس که شماها هر کدوم یه احمدی نژادید
دست ز سر ما بردارید که ما این حکومت و نمیخوایم. ما مگه سوسمارخور و بی فرهنگ نیستیم، پس چرا میخواید به زور مارو هموطن خودتون کنید؟؟ باور کنید مام نمیخوایم هموطن شما باشیم!
ارسال کردن دیدگاه جدید