ایران بر لبه ی پرتگاه
شنبه, 1390-11-15 02:31
نسخه قابل چاپ
سی و سه سال بعد از ورود خمینی ؛ ایران در کجای جهان قرار دارد؟
ایرج ادیب زاده
سی و سه سال گذشت. سی و سه سال پیش، روز دوازدهم بهمن، آیتالله خمینی با هواپیمای ایرفرانس، همراه طرفداران و همراهاناش، پس از ۱۵ سال دوری از کشور، به ایران بازگشت.
در هواپیما، خبرنگاری خارجی از خمینی پرسید: "چه احساسی دارید؟" و او پاسخ داد: "هیچ!" صادق قطبزاده که پرسش خبرنگاران را ترجمه کرده بود، به آنها گفت: "میگوید هیچ!"
صادق قطبزاده بعدها توسط رژیم آیتالله خمینی اعدام شد. بسیاری از کسانی هم که با او به ایران برگشته بودند، یا معدوم شدند یا از ایران گریختند.
دیروز به همین مناسبت، ماکت آیتالله خمینی، طی نمایشی، از پلههای هواپیما توسط دو میهماندار خارج شد و گروهی از نظامیان برابر این تصویر ادای احترام کردند. این تصویر در فضای مجازی ایرانیان و رسانههای خارجی واکنش فراوانی بهدنبال داشت.
هدف از این نمایش چه بود و جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در کجای جهان قرار دارد؟ این پرسشی است که با آقای رسول نفیسی، استاد دانشگاه و کارشناس سیاسی در امریکا، در میان گذاشتهام.
رسول نفیسی: متأسفانه این سیوسه سال گذشته ما شاهد سقوط تدریجی ایران و جامعه ایرانی بودیم و میبینیم در همه آماری که در دنیا در مقایسه کشورها میآید، ایران هر سال ۱۰-۱۵ درجه پایینتر میرود.
مثلاً امسال ایران از لحاظ آزادی مطبوعات و آزادی بیان جزو آخرین کشورهای جهان بود و فقط سه چهار کشور پایینتر از ایران بودند. از لحاظ عدم شفافیت اقتصادی هم به همین ترتیب، از لحاظ فساد در دستگاههای اداری- مالی و قسمت خصوصی باز همینطور. از لحاظ امنیت و صیانت افراد، باز میبینیم که روزبهروز حریم حوزه خصوصی زندگی افراد بیشتر مورد تهاجم قرار گرفته و این جمهوری حرمتی برای هیچکس قائل نیست؛ حتی برای رهبران خود.
از لحاظ نظم اجتماعی و ارتباط افراد با هم، آنچه فضای عمومی نام دارد، مطلقاً در ایران نابود شده و فقط بارقههای بسیار کمی از آن چیزی که مثلاً در دوره رفرمیستها ایجاد شده بود، مانده است؛ مانند بعضی از روزنامهها. از لحاظ اقتصادی هم الان قیمت بسیاری از مواد غذایی، از قبیل تخممرغ، گوشت، گردو و… در ایران، از ایالات متحدهی امریکا گرانتر است.
از لحاظ آزادی مذهب که از روز اول، این دولت، دولتی مذهبی بود و حتی با همکیشان سنی مدارا نکرد، مساجد آنها را خراب کرد و از بازسازی مساجد اهل سنت جلوگیری کرد.
از لحاظ نظامی، البته ایران پیشرفت کرده است و قسمت عمدهای از درآمدهای نفتی ایران در این راه مصرف میشود. ولی همچنانکه آقای قدیانی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، از زندان نامهای به آقای خامنهای نوشته: "از این چه حاصل که ما قدرت خودمان را در آبهای جهان نشان بدهیم، در حالی که در داخل کشور خودمان، هیچکس حق صحبت ندارد و فقر بیداد میکند و…".
من هیچ نکته مثبتی در این که جریان انقلاب تبدیل شده به یک جنبش بنیادگرای اسلامی، نمیبینم که هر روز شاهد پایین رفتن قدر ایران در میان کشورهای جهان و بدتر شدن وضعیت داخلی ایران هستیم
ولی این را باید ذکر کرد که از دستآوردهای جمهوری اسلامی، ایجاد یک نیروی نظامی قوی است که البته این هم به نظر میرسد که دوباره دارد به ضد خودش تبدیل میشود. یعنی به لحاظ خطری که برای کشورهای منطقه، برای ایالات متحده و برای اسراییل مفروض است، تمام ابزار به کار گرفته شده که به نحوی ایران را محصور و سرکوب کنند و اجازه ندهند که قدرتاش بیش از این رشد کند.
شاید در همین حد هم خدای ناکرده، برخوردی بشود و تمام این دستآوردهایی که با پول نفت و به کمک روسیه، کرهی شمالی و بعضاً چین ایجاد شده، نابود بشود.
بنابراین من هیچ نکته مثبتی در این جریان انقلاب ایران که تبدیل شده به یک جنبش بنیادگرای اسلامی، نمیبینم. هرچند بسیار بسیار دلام میخواهد که ببینم، ولی با کمال تأسف نمیبینم و هر روز شاهد پایین رفتن درجه و قدر ایران در میان کشورهای جهان و بدتر شدن وضعیت داخلی ایران میشوم.
بهخصوص با این جریانات جدید و این تحریمها که دیگر خود ایرانیها بهتر از من میدانند به چه وضعی درآمده و حتی اعتبار حوالهجات تقریباً به صفر رسیده است و هیچ نوع روابط قابل اعتماد تجاریای بین بازاریها، بین مردم و بین ایران و خارج از ایران نمیتواند برقرار بشود؛ مگر با کشور چین، کرهی شمالی و بعضاً کرهی جنوبی و روسیه.
این شرایط باعث میشود ایران به شدت به این کشورها وابسته بشود. این وابستگی جدید در تاریخ ایران واقعاً کمسابقه است. کما اینکه ممکن است ما بهزودی مجبور بشویم فقط با پول این کشورها خرید و فروش کنیم و نتوانیم از ارزهای بینالمللی مثل دلار یا یورو استفاده کنیم.
ما در هیچ دورهای از تاریخ ایران، تا آنجایی که من به یاد دارم، ندیدهایم که امامان شیعه، کتاب مسلمین و فقه مسلمین در حدی که امروز هست، آماج شوخیها و جوکها باشد
اینها همه باعث ناامیدی بسیاری از ناظران ایرانی از وضعیت ایران میشود. در عین حال، سعی میکنند نکات مثبتی پیدا کنند، ولی همانطور که گفتم، پیدا کردن این نکات مثبت بسیار بسیار مشکل است.
گفتید که جمهوری اسلامی از ابتدا یک دولت مذهبی و اسلامی بود. بر سر اسلام چه آمد؟
این بسیار نکته مهمی است که چطور جمهوری اسلامی دین را از درون تهی کرد و آن را تبدیل کرد به یک دین مناسکی.
بدین معنا که فقط کافی است که شما تظاهر کنید به دین و انواع و اقسام مقررات را گذاشتهاند که کسانی که تظاهر به دین نمیکنند از ادارات اخراج بشوند، از کار محروم بشوند و یا حتی شلاق زده بشوند. افراد بایستی دائماً در حال تظاهر به این مناسک دینی باشند. تظاهر به داشتن حجاب اسلامی بکنند، ولی همینکه فرصتی پیدا میکنند، تمام اینها را به کناری میاندازند.
ما در هیچ دورهای از تاریخ ایران، تا آنجایی که من به یاد دارم یا مطالبی در این زمینه وجود دارد، ندیدهایم که امامان شیعه، کتاب مسلمین و فقه مسلمین در حدی که امروز هست، آماج شوخیها و جوکها باشد. این نشان میدهد که وقتی دین تبدیل میشود به ایدئولوژی رسمی، چه به سرش میآید.
تنها اینکه آقای خامنهای میگوید: جهان از انقلاب ما یاد گرفته و دارد اسلام را احیا میکند، چه حاصل، اگر غرض این است که مردم قلباً به باریتعالی ایمان بیاورند و به لحاظ روحی از این چشمه سیراب بشوند؟! ایران که برعکس حرکت کرده و دین را به ایدئولوژی تبدیل کرده و ایدئولوژی را به ایدئولوژی سرکوب تبدیل کرده است.
ما در گفتهها و نوشتههای آقای مصباح یزدی میبینیم که اصلاً حتی مثل اشعریها قدرت تفکر برای مردم قائل نیست و مردم را موجوداتی میداند که فقط بایستی به حرفهای رهبر گوش بدهند و حتی بعضی از آخوندهای دوروبر رهبر گفتهاند نزدیکترین کلام به کلام خدا، کلام آقای خامنهای است و خداسازی یک فرد در تمام مذاهب اسلام حرام است، در جمهوری اسلامی انجام شده است.
هرچند که ممکن است تعداد نمازخوانان الان بسیار زیادتر شده باشد، یا کسانی که مهر نماز بر پیشانیشان نقش بسته، بیشتر شده باشند، ولی ایمان قلبیای که لازمهی هر دین و تداوم آن دین است، مطلقاً از بین رفته است
هرچند که ممکن است تعداد نمازخوانان الان بسیار زیادتر شده باشد، یا کسانی که مهر نماز بر پیشانیشان نقش بسته، بیشتر شده باشند، ولی ایمان قلبیای که لازمهی هر دین و تداوم آن دین است، مطلقاً از بین رفته است. میبینیم که فوج فوج مردم به دینهای دیگر گرایش پیدا میکنند.
عجبا که باز کسانی امیدوارند که بشود از این قانون اساسی، باز استفاده کرد و آن را به راه راست آورد و دقت ندارند که قانون را نهایتاً قدرت تعیین میکند و با وجود اینکه نکات مثبتی در مقدمه قانون اساسی ایران وجود دارد؛ مثل حق مردم و… ولی سهم عمده قدرت در ایران را همین قانون به فردی میدهد که فقط از طرف خودش و چهار نفر دوستان خودش انتخاب شده که "رهبر" باشد.
آنان دقت نمیکنند که قانون اصولاً باید در زمانی مورد استفاده قرار بگیرد که مورد پذیرش همگان باشد، نه اینکه فقط با یک رفراندوم "بله" یا "نه" آن را از مجلس بگذرانیم. توجه نمیکنند قوانینی که در قانون جزایی ایران گنجاندهاند، به باد دادن تمام دستآوردهای قانون ایران از روز اول (یعنی از صدر انقلاب مشروطه که برای ایجاد قانون شده بود) است.
جابهجا کردن قانون با فقه، مثلاً در ماده ۲۲۶ قانون جزا که اجازه میدهد اگر فردی به فرد دیگری مشکوک شد که او مسلمان نیست و یا کارهای ضداسلامی میکند، میتواند او را شخصاً قصاص کند و یا قوانین بسیار ضددمکراتیک و ضدانسانی دیگری که به اسم قوانین شریعت به مردم تحمیل میشود که دست و پا بریدن و این نوع اعمال را اجازه میدهد، تماماً بر ضد حرکت تاریخ و آن حرکت اصلاحی اسلامی است که از زمان افغانی شروع شد تا به امروز.
ایران بر لبه پرتگاه است و هر روز ایران اخبارش در صدر روزنامههای جهان است و هیچ روزی نیست که یک خبر بد از این سرزمین نیاید
بنابراین جریان جنبشی را که قرار بود به ایران دمکراسی بیاورد، آزادیها را افزایش بدهد و یا حتی اگر به تفسیر مذهبیون توجه کنیم، قرار بود مردم را اسلامی کند، به نظر نمیرسد که هیچ توفیقی داشته باشد.
با کمال تأسف آینده ایران را دارای مخاطرههای بسیار زیاد کرده که هر روز ایران بر لبه پرتگاه است و هر روز ایران اخبارش در صدر روزنامههای جهان است و هیچ روزی نیست که یک خبر بد از این سرزمین نیاید. این را من میتوانم در سالگرد انقلاب، با اطمینان خاطر، از طرف کسی که این سی و سه سال، هر روز و با دقت و با علاقه، جریانات کشور را بررسی کرده، بگویم.
آقای نفیسی، بر سر جمهوری چه آمده؟
آنچه در زمینه جمهوریت باید گفت، این است که سرنوشت این جمهوریت هم مثل کره شمالی و سوریه و… تبدیل شد به یک سیستم استبدادی بسیار شوم. البته اینکه آیا رهبر موفق میشود فرزند یا فرزندان خودش را جایگزین کند را باید دید.
ولی به هر صورت، این را هم باید در طالع این جمهوری دید؛ بهویژه با اراده آقای خامنهای به اینکه به کلی ریاست جمهوری را از بین ببرد و آن را در حیطه انتخاب در درون مجلسی قرار بدهد که تمام اعضای آن تک به تک، از طرف جنتی انتخاب شدهاند.
بنابراین حس میشود که هیچ چیزی از آن جمهوریت باقی نمانده که هیچ، اسم آن هم دیگر باقی نخواهد ماند و همانطور که گفتم، آخرین صحنه این نمایش را زمانی خواهیم دید که مجلس نهم شروع کند به اینکه برای اجرای منویات آقا، حتی ریاست جمهوری را هم از شکل فعلی بیاندازد و قانون اساسی را تغییر بدهد.
اقای ادیب زاده: قلب تاریخ نکنید. قطب زاده با تجربه تر از آن بود که تک لغت "هیچ" را همان صورت ترجمه کند. قطب جواب خمینی را ترجمه کرد: اظهار نظری نمی کند" فرق بین این موضوع دو بر شما روشن نیست؟ قطب زاده به همراه ان دو نفر دیگر (یزدی و بنی صدر) نقش کلیدی را عنوان گروه خمینی اوران ایران سوز بازی کرد. تاریخ جواب عملکرد هر عضو مثلث معروف به بیق (بنی صدر - یزدی - قطب زاده) را نشان داد.
آنکس که این امام مقوایی را ساخته الحق آدم زیرکی ست یا اصلا و ابدا خر است. چرا که این امام مقوایی کلیت و اصالت این نظام را نشن می دهد. امام مقوایی را بزودی خواهند سوزاند. اگر چه این نظام در آتش خودش خواهد سوخت اما من امیدوارم این امام مقوایی در موزه جنایت خمینی برای آینده گان باقی بماند.
با سپاس از آقایان نفیسی و ادیب زاده، آنچه از ابتدای جمهوری اسلامی، با وجود بزکها وجود داشت و در شرایط بحرانی کنونی خود را واضحتر مینمایاند، نفی جمهوریت و نفی دیانت اسلامی بوده. اصل برابری آدمیان در اسلام، هرگز در تاریخ آن و در هیچ کشورمسلمان اجرا نشد؛ ولی در حکومت اسلامی ایران این اصل برجستهتر از همیشه و در تمامی ابعاد نفی شد. معتقدین به ادیان و عقاید غیر شیعی سرکوب شدند، تبعیض جنسی و جنسیتی جمعیت کشور را دو پاره و نیمی را برده نیم دیگر کرد، مفهوم آزادگی از همان ابتدا رسما با تبعیت مراد - مریدی تعویض شد. تا جایی که اکنون با رفتن در جلد شخصیتها و وقایع صدر اسلام خیبر باز سازی میشود و یا امام زمان بر سر سفره حاضر.
اما شریعت هم علنا به عجیبترین شکل انتخابی پیاده میشود. مواد اولیه، ماشینآلات، وسایل مصرفی و حتا مواد غذایی عمدتا از کشورهای کمونیستی وارد میشود و حاصل دستان "نجس" هستند. مردم با حجاب و نماز و روزه و اجرای مناسک عرفی، با واسطه نفت و بدست حکومت؛ به رایالعین مصرفگرای بیخدایانند. این وضعیت عینی، که دستاورد کمونیستها از طرفی وسایل زندگی مادی باضافهی دینی (چادر و مهر و تسبیح و حتا سنگ قبر چینی) رادر بر گرفته و از سوی دیگر اسلحه سرکوبشان را( نیروگاه هستهای روسی وکره شمالی، پارازیت و دانش سایپری روسی، سلاح جنگی سرکوب روسی و چینی و غیره)، هر فرد عادی را نیز متوجه نا اسلامی بودن اصولگرایان اسلامی میکند. همآمیزی شریعت با بیخدایی و رواج کیش شخصیت جایی برای یکپارچگی ایمانی باقی نمیگذارد. شاید بسیاری ازایرانیان بدلیل مشغلههای زندگی فرصت توجه به درهم پاشیدهگی وضعیت خود را نداشته باشند. ولی حکومتگران جمهوری اسلامی و بخصوص رهبر از ضد اسلام بودن خود آگاهاند. اینها آن کار دیگر را نه در خلوت، بلکه علنی میکنند.
با سلام
اقای نفیسی خیلی جانب ادب و احتیاط را برای این رژِیم رعایت کرده اند. در جایی گفته اند:
{از لحاظ نظامی، البته ایران پیشرفت کرده است و قسمت عمدهای از درآمدهای نفتی ایران در این راه مصرف میشود. ولی همچنانکه آقای قدیانی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، از زندان نامهای به آقای خامنهای نوشته: "از این چه حاصل که ما قدرت خودمان را در آبهای جهان نشان بدهیم، در حالی که در داخل کشور خودمان، هیچکس حق صحبت ندارد و فقر بیداد میکند و…".}
این پیشرفت ها هم همانند مناسک مذهبی بیشتر مناسکی هستند تا کاربردی. این فشفشه هایی که هر از چندی در ایران به هوامی فرستند متاسفانه بر اساس هیج برنامه ریزی نیست و فقط چون رهبر تایید کرده پس درست کرده اند. نمونه بارزش همان زمان ریگان است که در عملیات "آخوندک" تقریبا تمام نیروی دریایی ایران در جند ساعت منهدم شد. نکته دیگر ترسی است که در میان نظامیان ایران از حمله امریکا نهادینه شده است. این نظامیان انقدرقدرت نظامی امریکا را در ذهن خود بزرگ کرده اند که به محض فروریختن اولین بمب های غربی به سوراخی خواهند خزید. این اقتداری که ازش صحبت میکنند فقط برای ترساندن مردم بی اسلحه و بی پناه است. دیدیم که در خیابان های تهران در سال 88 به رهگذران حتی بی اطلاع بی پروا و بی دلیل جمله میکردند.
در جای دیگر اقای نفیسی گفته اند:
{ولی به هر صورت، این را هم باید در طالع این جمهوری دید؛ بهویژه با اراده آقای خامنهای به اینکه به کلی ریاست جمهوری را از بین ببرد و آن را در حیطه انتخاب در درون مجلسی قرار بدهد که تمام اعضای آن تک به تک، از طرف جنتی انتخاب شدهاند.
گرچه این حرف ها ظاهرا خیلی هم درست هستند اما کمتر از فاجعه نخواهد بود که پسر این اقای رهبر پس از مرگ پدرش به جای او نشیند و همان کارها را (البته اگر فرصتی باقی باشد) با شدت و حدت بیشتر انجام دهد. کارهایی از قبیل دستگیری و تجااوز و زندان و شکنجه.
همان !.
نه احساسي براي ايران دارند و اقتصاد همچنان مال خر است...!!
ولي دلارها مال آقايون .....
معلوم نیست این آقای نفیس از کجا فهمیده که تعداد نمازخوانها بیشتر شده. لطفا بفرمایید.
ارسال کردن دیدگاه جدید