سرنگونی رژیم وسیله را توجیه میکند
دوشنبه, 1390-10-19 04:27
نسخه قابل چاپ
اکبر گنجی
یکم؛ طرح مسأله؛
این گزاره به اصطلاح ماکیاولیستی را همه به یاد دارند که "هدف وسیله را توجیه میکند ". در نقد معرفت شناختی و اخلاقی این مدعا سخن بسیار گفته شده است. هدف نوشتار کنونی تکرار و بازگو کردن آن نقدها نیست. مدعا این است که گفتمان سرنگونی -دستکم در بین برخی از پیروان ایرانیاش- پیوند وثیقی با گزاره "هدف وسیله را توجیه میکند"، دارد.
بازسازی منطقی این مدعا به شکل زیر است:
الف- هدف مشروع ما سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. اما ما حاضر نیستیم در داخل مرزهای ایران با این رژیم مستبد جهت سرنگونیاش مبارزه کنیم، برای اینکه هزینه این اقدام بسیار زیاد است. ۱
ب- جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته مردم را به کودکان نابالغ و زنان ضعیف کتکخور تبدیل کرده که «ناتوان» از دفاع از خود هستند. مردم فاقد سلاحاند و جمهوری اسلامی تا دندان مسلح است. مردم فاقد سلاح ایران «ناتوان» از سرنگونسازی این رژیم تا دندان مسلح هستند. ۲
این رژیم به دنبال دستیابی به سلاحهای اتمی برای تضمین بقای خود است و بدون «تحریمهای اقتصادی فلج کننده» (نفت در برابر غذا) و "تهاجم نظامی دولتهای عضو ناتو به رهبری دولت آمریکا به ایران" (مدل لیبی)، ساقط شدنی نیست.
هرگونه تحریمی که به جمهوری اسلامی صدمه وارد آورد، موجه و مشروع است، اما هرگونه تحریمی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران شود، ناموجه است. هدف مجازات رژیم جمهوری اسلامی است، نه مجازات ایران و مردم ایران
دفاع نظری و عملی از گزاره "هدف وسیله را توجیه میکند"، در این رویکرد به خوبی نمایان است. میگویند: هدف سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است، پس تحریمهای فلج کننده ایران به قصد سرنگونی رژیم موجه است.
هدف سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است، اما اگر تحریمهای فلج کننده رژیم را سرنگون نکرد، بمباران ایران جهت سرنگونی رژیم موجه است.
نوشتار کنونی میکوشد تا محل نزاع را دقیق و روشن سازد و نشان دهد که چگونه رویکرد "هدف وسیله را توجیه میکند"، احتمالاً به نابودی دهها یا صدها هزار کودک و زن و مرد سالخورده ایرانی میانجامد. موضع نوشتار کنونی - همچون تمامی نوشتههای سالهای گذشته- این است که هرگونه تحریمی که به جمهوری اسلامی صدمه وارد آورد، موجه و مشروع است، اما هرگونه تحریمی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران شود، ناموجه است. هدف مجازات رژیم جمهوری اسلامی است، نه مجازات ایران و مردم ایران.
دوم؛ تجربهٔ تحریمهای فلج کننده و ایران
تجربه نشان میدهد که تحریمهای اقتصادی فلج کننده، جان صدها هزار غیر نظامی را میستانند. ۳
سالها تحریم اقتصادی عراق، فقط موجب مرگ نیم میلیون کودک زیر پنج سال آن کشور شد. وقتی از مادلین آلبرایت- وزیر امور خارجهٔ آمریکا- پرسیدند که آیا کشته شدن نیم میلیون کودک عراقی زیر پنج سال- که بیشتر از کشتهشدگان هیروشیما بود- ارزشش را داشت؟ پاسخ گفت: آری، ارزشش را داشت.۴
اثرات مخرب بهداشتی و غذایی تحریمهای فلج کننده روی کودکان و زنان بسیار زیاد است. ۵ دستکم بسیاری از پیامدهای مخرب تحریمهای فلج کننده از پیش روشن است که چیست. ۶
سالها تحریم اقتصادی عراق، فقط موجب مرگ نیم میلیون کودک زیر پنج سال آن کشور شد. با توجه به اینکه جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق است، مدافعان این نوع تحریمها برای ایران، بهتر است توضیح دهند که تعداد تلفات انسانی مردم ما چقدر خواهد بود؟
یونیسف هم طی گزارشهای متعددی این پیامدها را بررسی و گزارش کرده است. ۷ با توجه به اینکه جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق است، مدافعان این نوع تحریمها برای ایران، بهتر است توضیح دهند که تعداد تلفات انسانی مردم ما چقدر خواهد بود؟
به پیامدهای تکرار این تجربهٔ دهشتبار در ایران، دو گونه پاسخ دادهاند:
پاسخ اول: بدون تحریمهای اقتصادی فلجکننده، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ناممکن است. تحریمهای اقتصادی به مردم غیر نظامی نیز صدمه وارد میآورند. اما آن هدف این وسیله را توجیه میکند.
تحریمهای اقتصادی فلج کننده: "در کوتاه مدت زیانهایی به مردم وارد میکنند، ولی در درازمدت مردم را از شر دیکتاتوری رها میسازد. مردم در دو انقلاب هزینه دادهاند. پس نباید مردم را از هزینهٔ کوتاه مدت تحریمهای فلج کننده ترساند."
ویژگی مثبت این رویکرد این است که زیانها و صدمههای وارد بر مردم را میپذیرد، اما آنها را در برابر هدف مشروع سرنگونی جمهوری اسلامی، کوتاهمدت قلمداد میکند. اما دو نکته در این مدعا روشن نیست. اول؛ "کوتاهمدت" چه معنایی دارد؟ یعنی چند هفته، چند ماه یا چند سال؟ دوم؛ چند تجربهٔ تاریخی وجود دارد که نشان میدهد در اثر تحریمهای اقتصادی فلج کننده (نفت در برابر غذا) رژیم استبدادی سرنگون شده است؟
پاسخ دوم: برخی دیگر از معتقدان به تحریمهای فلج کننده (نفت در برابر غذا یا فروش فقط گندم و دارو به ایران) به کلی و با اطمینان، منکر پیامدهای آن بر روی مردم ایران- یعنی کشته شدن کودکان و پیوستن طبقهٔ متوسط به طبقهٔ فقرا- شدهاند. دلایل آنان به قرار زیر است:
اول؛ جمهوری اسلامی به خوبی آگاه است که اگر مایحتاج مردم را تأمین نکند، آنها شورش و انقلاب خواهند کرد. به همین دلیل حداقلهای زندگی (مایحتاج ابتدایی) آنان را تأمین کرده و خواهد کرد تا شورش و انقلاب روی ندهد.
دوم؛ در ایران روحانیت حاکم است. حکومت ایران حکومت روحانیون است. ساختار روحانیت (ماهیت روابطش با تودههای مردم) برخلاف رژیم صدام حسین، به گونهای است که اجازه نمیدهد کودکان در اثر نداشتن نیازهای اولیه کشته شوند.
سوم؛ ساختار روحانیت حاکم، ساختار انزوایی نیست، تبلیغی- تبشیری- تجاری است. به همین دلیل روحانیت اجازه نمیدهد تا کودکان ایرانی در اثر بیغذایی بمیرند.
چگونه میتوان با اطمینان از منظر جامعهشناختی و به عنوان جامعهشناس مدعی شد که تحریمهای فلج کننده وضعیت طبقهٔ متوسط را از اینکه هست بدتر نخواهد کرد؟ آیا تحریمهای فلج کننده موجب افزایش قیمت ارز، کالاهای مصرفی، کالاهای سرمایهای و تورم رکودی نمیشود؟
چهارم؛ رژیم ایران دیکتاتوری نظامی است. در این دولت- حکومت نظامی، قدرت در دست سپاه پاسداران است و روحانیت فقط و فقط لباس و پوششی است برای کاهش خشونت. مردم ایران تحت یک حکومت نظامی زندگی میکنند. تحریمها فقط منافع سپاه پاسداران را مورد حمله قرار داده و به آنها آسیب میرساند.
طبقهٔ متوسط طی سه دههٔ گذشته در شرایط بخورونمیر نگاه داشته شدهاند و تحریمهای فلج کننده وضعیت این طبقه را بدتر از اینکه هست، نخواهد کرد.
این مدعیات چنان متعارض و بلادلیل است که جای نقدی باقی نمیگذارد. چگونه آدمی میتواند در عرض چند دقیقه از یک سو بگوید که رژیم ایران دیکتاتوری نظامی سپاه پاسداران است و روحانیت صرفاً نقشی ظاهری در آن دارد، و از سوی دیگر مدعی شود که رژیم دست روحانیت است.
آیا میان این دو مدعا ناسازگاری وجود ندارد؟ چگونه میتوان نوشت که نزاع در جمهوری اسلامی میان روحانیت به رهبری سلطان علی خامنهای از یک سو، و سپاهیان و بسیجیان و امنیتیها به رهبری محمود احمدینژاد از سوی دیگر است؟
آیا سپاهیان و بسیجیان و نیروهای امنیتی، نیروهای احمدینژاد هستند؟
با کدام منطق و تجربه میتوان مدعی شد که تحریمهای فلج کننده موجب کشته شدن کودکان ایران نمیشود، چون روحانیت نهادی مردمی و دلسوز محرومان و کودکان است. آیا همان روحانیت حاکمی که به گفتهٔ مدافع تحریم "نفت در برابر غذا" مرتکب "جنایت علیه بشریت" شده، در موقعیت فقدان همه چیز به جای نجات خود به فکر نجات کودکان خواهد افتاد؟
چگونه میتوان با اطمینان از منظر جامعهشناختی و به عنوان جامعهشناس مدعی شد که تحریمهای فلج کننده وضعیت طبقهٔ متوسط را از اینکه هست بدتر نخواهد کرد؟ آیا تحریمهای فلج کننده موجب افزایش قیمت ارز، کالاهای مصرفی، کالاهای سرمایهای و تورم رکودی نمیشود و تورم عنانگسیختهٔ رکودی به اقشار محروم و طبقهٔ متوسط، که به ادعای شما سطح زندگیاش در حد "بخورونمیر" است، هیچ صدمهٔ جبرانناپذیری وارد نمیآورد؟ آیا رسیدن دلار به قیمت تعادلی ۲۵۰۰ تومان هیچ اثری بر زندگی اقشار محروم و طبقهٔ متوسط نمیگذارد؟
محل نزاع، وجود و عدم وجود اجنه، شیاطین یا فرشتگان نیست که به هیچ کس آسیبی نمیرساند. محل نزاع جان کودکان و زنان و مردان ایرانی است. فوتبال و تنیس و شطرنج مصادیقی از بازی هستند، اما جان مردم بازیچهٔ راحتنشینان نیست
آیا تحریمهای فلجکننده موجب افزایش تصاعدی بیکاری نمیشوند و بیکاری اقشار محروم و طبقهٔ متوسط هیچ زیانی به آنها نمیرساند و فقط به سپاه پاسداران ضربه میزند؟
مشاور اقتصادی اتحادیهٔ اروپا گفته است: "اگر سناریوی تحریمها ادامه پیدا کند و تحریم بانک مرکزی در سطح اتحادیه اروپا اجرا شود، ظرف مدتی کمتر از شش ماه بیش از دو میلیون نفر به بیکاران در ایران اضافه میشود" ۸. آیا بیکار شدن دو میلیون تن، وضعیت اقتصادی ۱۰ میلیون تن (با توجه به ضریب خانواده که در ایران ۵ است)، به شدت دگرگون نخواهد کرد؟
تحریمهای فلج کننده موجب افزایش قاچاق و مبادلات غیر رسمی شده و از این طریق فساد را افزایش میدهند. این امر به افزایش قدرت سپاه در این قلمرو منجر میشود.
آمارتیاسن و مارتا نسبام، برابری و فقر را با نظریهٔ توانمندی- قابلیت (capabilities theory) معنا میکنند. فقر فقدان توانمندی یا قابلیت است. ۹
تحریمهای اقتصادی مردم را فقیر و ناتوان میسازند. به نوشتهٔ مارتا نسبام، دو آستانه زندگی وجود دارد. آستانه اول که زیست مادون آن "زندگی انسانی" نیست، آستانهٔ دوم که زیست مادن آن "زندگی خوب" نیست. تحریمهای فلج کننده مردم را به زندگی مادون انسانی میرانند و تواناییهای آنان را نابود میسازند.
این مدعا که مردم در اثر تحریمهای فلج کننده انقلاب خواهند کرد، متکی بر کدام تجربه است و چگونه مدلل کردنی است؟ ممکن است جمهوری اسلامی به هزار و یک دلیل فروپاشد، اما تحریمهای فلج کننده چگونه الزاما به سرنگونی رژیم منجر میشود؟ تحریمهای فلج کننده، یعنی آمدن پیامدهای جنگ، بدون خود جنگ.
سوم؛ بمباران ایران
تحریمهای اقتصادی فلج کننده اگرچه به رژیم آسیب میرساند، اما لزوماً موجب سرنگونی جمهوری اسلامی نمیشود. کما اینکه ۱۳ سال تحریمهای اقتصادی فلج کننده عراق موجب سرنگونی صدام حسین نشد و در نهایت از طریق حملهٔ نظامی آمریکا و بریتانیا به عراق آن رژیم را سرنگون ساختند.
بدین ترتیب، اگر تحریمهای اقتصادی فلج کننده موجب سرنگونی جمهوری اسلامی نشد، برای کسانی که سودای سرنگونی جمهوری اسلامی را تعقیب میکنند، چارهای جز تهاجم نظامی به ایران وجود ندارد. اما حملهٔ نظامی به ایران موجب کشته شدن "صدها هزار" تن از مردم بیگناه ایران خواهد شد. ۹
آیا بمباران ایران و کشتن دهها یا صدها هزار مردم بیگناه ایران مشروع و موجه است؟
پاسخ اول؛ بدون حملهٔ نظامی، سرنگونسازی جمهوری اسلامی محال است.
راه حلهای دیگران خیال بافی و در واقع تثبیت جمهوری اسلامی است. اگر چه بمباران ایران (مانند لیبی) باعث کشته شدن دهها هزار تن از مردم ایران میشود، اما آن هدف بزرگ این وسیله را توجیه میکند. نتیجهٔ کار مهم است که خلاص شدن از شر جمهوری اسلامی است.
پرسش: هدف مشروع سرنگونی جمهوری اسلامی چگونه کشتن دهها هزار کودک و زن و مرد ایرانی را توجیه میکند؟
آیا فرد یا افرادی که در اروپا و آمریکا و کانادا زندگی میکنند اخلاقا میتوانند خواهان تحریمهای فلج کننده (نفت در برابر غذا) شوند، در حالی که خود حاضر نیستند در کنار مردم ایران زندگی کنند و شریک پیامدهای فلاکت بار تحریمهای اقتصادی باشند؟
پاسخ دوم؛ سرنگونسازی رژیمها همیشه خونآلود بوده است. این کسب و کاری کثیف است و اگر سرنگونی هدف ماست، چارهای جز این وجود ندارد که دهها یا صدها هزار تن کشته شوند تا از کشته شدن میلیونها تن به دست جمهوری اسلامی پیشگیری شود. ما از منظر "جامعهشناختی" به طور قطع به شما میگوییم که جمهوری اسلامی میلیونها ایرانی را خواهد کشت. پس کشتن دهها هزار تن برای پیش گیری از کشته شدن میلیونها تن مشروع است.
فرض کنیم که این مدعا پذیرفته شود که جمهوری اسلامی طی سالهای آینده میلیونها تن از مردم ایران را قتل عام خواهد کرد. اما اول؛ آیا میتوان انسانهای با گوشت و خون و استخوان کنونی،که فقط یک بار فرصت دارند تا در این دنیا زندگی کنند، را فدای آیندگان کرد؟ دلیل موجهساز اخلاقی این مدعا چیست؟
طرفداران بمباران ایران- مشابه لیبی- تاکنون دلیلی برای این مدعا عرضه نکردهاند.
دوم؛ آیا ما مجاز هستیم بدون نظرخواهی از انسانهای با گوشت و استخوان و خون، از آنان چون ابزاری برای رسیدن به مقاصد خود (سرنگونی جمهوری اسلامی) استفاده کنیم؟ آیا این نقض آن قاعدهٔ اخلاقی کانتی نیست که "انسانها غایت فی نفسهاند" و هیچ کس حق ندارد از آنها چون ابزاری برای رسیدن به هدفهای انتزاعی خود استفاده کند؟ نابود کردن انسانها بدون آنکه خود بخواهند، تکرار عمل نازیها در آشویتس نیست؟
به طور طبیعی هرگونه مجازات رژیم جمهوری اسلامی و کوشش برای تغییر آن اخلاقا قابل دفاع است، اما همهٔ انواع مجازاتهایی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران میشوند، اخلاقا محکوم و دفاع ناکردنی است
سوم؛ این "حق" مردم است که جمهوری اسلامی را سرنگون سازند. این "حق" مردم است که در راه سرنگونی رژیم عالمانه و عامدانه شهادت را انتخاب کنند. اما هیچکس حق ندارد به جای مردم دربارهٔ زندگی و مرگ آنان تصمیم بگیرد. مگر نزاع با رژیمهای دیکتاتوری بر سر همین نیست که خودکامگان به جای خود مردم دربارهٔ مرگ و زندگی آنان تصمیم گیری میکنند؟
چهارم؛ آیا فرد یا افرادی که در اروپا و آمریکا و کانادا زندگی میکنند اخلاقا میتوانند خواهان تحریمهای فلج کننده (نفت در برابر غذا) شوند، در حالی که خود حاضر نیستند در کنار مردم ایران زندگی کنند و شریک پیامدهای فلاکت بار تحریمهای اقتصادی باشند؟ این رویکرد- از نظر اخلاقی- فضیلت است یا رذیلت؟
پنجم: آیا فرد یا افرادی که در اروپا و کانادا و آمریکا زندگی میکنند اخلاقاً میتوانند خواهان تهاجم نظامی به ایران شوند، در حالی که خود حاضر نیستند در زمان تهاجم در ایران حضور داشته و پیامدهای بمبارانها را پذیرا باشند؟ آیا "مرگ خوب است، اما فقط برای همسایه"؟
محل نزاع، وجود و عدم وجود اجنه، شیاطین یا فرشتگان نیست که به هیچ کس آسیبی نمیرساند. محل نزاع جان کودکان و زنان و مردان ایرانی است. فوتبال و تنیس و شطرنج مصادیقی از بازی هستند، اما جان مردم بازیچهٔ راحتنشینان نیست.
هیچ چیز مقدستر از جان همین مردم نیست. همهٔ ادیان و آئینها و ایدئولوژیها و نظامهای سیاسی باید خادم همین مردم باشند، نه اینکه مردم در پای آنها قربانی شوند.
به طور طبیعی هرگونه مجازات رژیم جمهوری اسلامی و کوشش برای تغییر آن اخلاقاً قابل دفاع است، اما همهٔ انواع مجازاتهایی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران میشوند، اخلاقاً محکوم و دفاع ناکردنی است.
حقیقت این است که "هدف وسیله را توجیه نمیکند"، و روشها و وسایل رسیدن به اهداف بسیار مهماند و آنها نیز باید مشروع باشند. به فرض آنکه تحریمهای اقتصادی فلج کننده و تهاجم نظامی به ایران موجب سرنگونی رژیم شوند، اما این هدف، کشته شدن دهها یا صدها هزار انسان بیگناه ایرانی را مجاز و مشروع نمیسازد.
پاورقی ها:
۱- در مقاله ی "مسأله ی پایان دادن به استبداد" این مدعا طرح و نقد شده است. رجوع شود به لینک:
۲- در مقاله ی "ناتوانی مردم در سرنگونی جمهوری اسلامی" این مدعا طرح و نقد شده است. رجوع شود به لینک:
۳- شواهد و قرائن این مدعا در مقاله ی "مجازات رژیم یا مجازات مردم ایران" آمده است. رجوع شود به لینک:
۵- به عنوان نمونه رجوع شود به گزارش زیر:
۶- به عنوان نمونه به گزارش زیر رجوع شود:
۷- به عنوان نمونه به گزارش زیر رجوع شود:
۸- رجوع شود به لینک: http://www.dw-world.de/dw/article/0,,15647001,00.html
۹- آمارتیاسن، توسعه یعنی آزادی، ترجمه ی محمد سعید نوری نائینی، نشر نی، صص 231- 205.
۹- شواهد و قرائن این مدعا در مقاله ی "تلفات انسانی و خسارات تهاجم نظامی احتمالی به ایران"آمده است. رجوع شود به لینک:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/11/111123_l10_ag_possible_iran_attack.shtml
در این نوشته ایشون، منِ نوعی، تفاوت مردم و جمهوری اسلامی رو متوجه نشدم!!! مرز جمهوری اسلامی و مردم کجاست؟
تعداد نفرات این جمهوری اسلامی چند نفره دقیقا؟ آیا کادر متوسط و بدنه سپاه و نیروهای امنیتی هم جز این جمهوری اسلامی محسوب میشه یا نه؟ آیا مثلا معاون وزیر جز جمهوری اسلامیه؟ بالاخره طبق گفته ایشون قراره این فشار فقط به جمهوری اسلامی وارد بشه نه مردم عادی، نه کودکان و سالخوردگان.
حرفهای ایشون خیلی زیباست، جدا زیباست و دوست داشتنی، ولی به هیچ وجه با واقعیت ساری و جاری ایران سازگاری نداره، این حرف من به معنای تایید جنگ و تحریم نیست، بیشتر جان کلام آقای گنجی رو که تلاش می کنه رئالستیک فکر کنه و بنویسه رو مد نظر داره، آقای گنجی اگه یک ماه به طور ناشناس در ایران سفر کنه، دیگه اینطوری مطلب نمینویسه، خیلی چیزها یادش میاد، و ماهیت عجیب و پیچیده جمهوری اسلامی خوب به خاطرش میاد، اونوقته که براش سخته که بتونه بین قاسم آقا جانباز پنجاه درصد جنگ، که از آشناهای ماست و راننده آژانسه و یه زندگی بخور و نمیر داره، ولی حاضر بچه هاش رو هم به خاطر همین نظام قربانی کنه و جمهوری اسلامی فرق بزاره!!!
تمام این حرف ها برای این است که جمهوری اسلامی به هر طریقی حفظ شود. بدترین تحریم ها و حتی جنگ الکترونیکی برای نابودی کلیه مراکز سرکوب و حتی جلسات افراد مهم - حتی اگر یک میلیون نفر کشته شوند ، به صلاح ماست تا 75 میلیون هر روز زجر بکشند. من با دل و جان حاضرم جزو کشته شده های این پروژه باشم . آقای گنجی و عای کشتگر و فرخ نگهدار هنوز مدافع این حومت هستند و تا آخرین لحظه هم خواهند ماند. این، نه تنها نظر من که نظر تقریبا همه دوستان و آشنایان است.
آقای گنجی متأسفانه این دوَل خارجی در شمای کلی دلشان برای مردم -نه فقط ایران- نمی سوزد و در سیاستگذاری های مهم، کُلّ خود را ترجیح می دهند به کُلّ مردم. چه مردم خودشان و چه مردم سایر ملت ها، مثل ایران.
آقای گنجی ، می خوای دست رو دست بذاریم تا رژیم مردم رو دونه دونه قتل عام کنه.خیلی جاتون گرمه ومثل این که عزیزی در زندانهای ایران ندارید.جنگ و تحریم خواسته مردم هست، خواسته خارج نشینان نیست. مردم ایران مثل شما جاشون گرم نیست.مردم جونشون به لبشون رسیده.این جرفهای تکراری رو تمامکنید
كل تحليل شما بر اين فرض است كه تحريم براي سرنگوني رژيم و رسيدن مردم به ازادي اعمال مي شود در حاليكه نگراني اصلي غربيها در حال حاضر مساله هسته اي است. به اين سوال پاسخ دهيد كه اگر غربيها در نهايت حاضر به جنگ بر سر موضوع هستند ايا بهتر نيست قبل از شروع جنگ اين مرحله اخر تحريم را اعمال كنند تا شايد جمهوري اسلامي متوجه جدي بودن مساله شود؟ با در نظر گرفتن اين مساله تنها مرحله باقيمانده قبل از جنگ همين تحريم هاي فلج كننده مي باشد.
سلام آقای گنجی
با منطق شما تمام راههای عملی و نظری برای پایان دادن به عمر رژیم مکروه یا نشدنی است .
پس برای این بیماری که از سرتان در عذاب و هر اینه امکان مرگ وجود داره بهتر نیست خطرات جانبی این شیمی درمانی را قبول کنیم
شما که فقط مقاله مینویسی مردم ایران هم مانند پیکر ضعیفی شدند که به تنهایی توان نا بود کردن این غده سرطانی را ندارند
امیدوارم در فردای سرنگونی رژیم منافع ان در انحصار گروهی خاص قرار نگیرد و بلای عراق و افغانستان بر سر مردم شریف ایران نیاید
حقیقتا باید به اقای گنجی افرین گفت که میتواند جمع اضداد را در خدمت تفکر خود بگیرد و ازیک غمل اقتصادی لازم ویا انتظاراتی که یک کشور خارجی مخالف دارد و طبیعتا تعدای طرفدار با اطلاع و یا فارق از پی امدهای ناگوار انرا تبلیغ میکنند بعنوان دو دیدگاه موازی استفاده میکند ونتیجه سوم را که سنتز هم نیست ارائه میدهد
افزایش بهای ارز خارجی علامت استیصال نیست و نمیتواند از نظر هر نوع اندیشه ای مضر برای اقتصاد ایران قلمداد شود
زیرا حاقل از سه سال پیش کلیه دست اندر کاران اقتصادی در ایران و اتاق بازرگانی و صنایع و حتی اقتصاد دانان مقیم خارجی که با رسانه ها گفتگو داشتند شرط بهبود تولیدات داخلی وقابل رقابت شدن انرا افزایش بهای ارز میدانستند ولی دولت استنکاف میکرد ( بیان استنکاف همان نزدیکی دید گاه رهبری با رئیس جمهوری است که خارج از این مقوله میباشد)
صنعتگر و کشاورز ازاین افزایش نرخ ارز سود میبرد چون کالای غربی بادست مزد سه برابر دستمزد کار گر ایرانی وارد میشد وهمین تفاوت مزد کار گر باضافه هزینه خمل و نقل کالا از مقصد تولید ایرانی را بسود مینشاند و صنعت وحتی تولید کشاورزی را زنده میکرد
صادر کننده میتواند کالا را با پول ایرانی بخرد و وبا ارز خارجی بفروشد بنابرین امکان رقابت خواهد داشت وارز گران را ترجیح میدهد
دولت که همیشه در پیش بینی درامد ها اشتباه میکند و درامد مالیاتیش از 30 درصد پیش بینی بودجه کمتر است میتواند بافروش ارز گرانتر کسری بودجه بپوشاند
امسال همه مسائل بهم در امیخته وحتی فروش نفت هم که همیشه در اختیار رئیس جمهوری بوده از دست او
خارج گردیده وسپاه متولی ان شده است وکسری بودجه را نمیتواند بافروش نفت و واریز نکردن ان بخزانه جبران کند و اشتباه در تعیین نرخ بهره بانکی سپرده گذاران وهیاهوی تحریم وحمله هجوم به بازار بورس و سکه و سرانجام ارزرا سبب شده است قیمت ارزهای خارجی دارد واقعی میشود ورقم تعادلی 2500 تومان باضافه نسبتی از تفاضل تورم داخلی وتورم کشورهای صاحب ارز معتبر مقصد نهائی است
این افزایش قیمت ارز بسود کشور است هر حکومتی که باشد و یا بیاید لازم است پس نباید انرا دستمایه سر نگونی کرد
تحریم فلج کننده یعنی نفت در مقابل غذا در مورد ایرا ن غملی نیست کافیست به نفشه نگاهی بیندازید تا ببینید که کشور ما با 15 کشور همسایه است وهرچیزی که نیاز باشد توسط همسایگان قانونی و غیر قانونی فراهم میشود چه صادرات باشد و یا واردات نرخش گرانتر است ولی انجام شدنی است
جنگ ویا حمله نظامی علیه ایران کارساز نیست میتوانند موشک بیندازند ومراکز هسته ای و تولیدی و صنعتی را بمباران کنند ولی پیامد های بیشماری دارد
در مورد عراق عملی بود زیرا صدام فرمانده بلامعرض بود
در مورد ایران صادق نیست زیرا در بدنه سپاه و یا ارتش وبسیج وهمچنین بین نیروهای سیاسی تصمیم گیرنده اتفاق نظر وجود ندارد
اقای گنجی بخوبی میدانند بدنه سپاه از جنس فرماندهان نیست وتازه بین سرداران اختلاف سلیقه ( بخوانید تعارض )
بسیار است ومعلوم نیست فرمان اقای خامنه ای ساری و جاری باشد واز ان گذشته بسیار سیاسیون دیگر که در نیروهای نظامی صاحب نفوذند
رهبری با اینکه اختیارات شاه باضافه خمینی را یکجا دارد ولی جربزه هیچکدام از انهارا درخود جمع نکرده است چنانکه در مورد رابطه با غرب هم اسیر تضاد نیروهاست وجهت گیری کنونی او هم بدلیل ضعف رئیس جمهور در مقابل مخالفان است چنانکه در دوره خاتمی دیدیم رهبر تسلیم شد
غرب نتیجه جنگ را میداند واین حوزه انرژی را با تنش روبرو نمیکند
احمدی نژاد مورد حمایت سپاه و بسیج نیست ونفوذش کم بوده وحالا بسیار ناچیز است
بنابرین هر سناریوئی که مخالفان خارج نشین در تقسیم بندی نظری اقای گنجی داشته باشند قابل پیاده شدن نیست وسرنگونی حکومت در کنف حرکت کنش گران داخلی است
دول غرب حکومت کنونی ایران را به وضعی که هم اکنون در پاکستان جریان دارد ترجیح میدهند چون از بوتو و زرداری چیزی عایدشان نشده و دوباره سراغ مشرف رفته اند
پایتخت دوم برای طالبان در قطر فراهم کرده اند وبه هیاهوی کرزی وقعی نمیگذارند
عراق را وا گذاشتند تا مالکی ظهور کند دیگر نمیخواهند چلپی علاوی داشته باشند بارزانی هم دو اخطاره شده است
دیروز اقای وزیر دفاع امریکا اعلام کرد که ایران بمب اتمی ندارد چون سلاح هسته ای خط قرمز امریکاست یعنی داریم مذاکره میکنیم البته مصوبه تحریمها ی نفت و بانک مرکزی یعنی کارت برنده را نگه داشته ایم
دولت میگوید 19 ملیارد دلار حجم قاچاق صادرات و واردات ایران است این بازارها خریدار نفت وبنزین و گازوئیل و گندم هستند ایا نمیشود انرا افزایش داد وهزینه های سپاه را تامین کرد
اصولا کدام کشور غربی سینه چاک پیاده شدن حقوق بشر در ایران است تجربه لیبی کافی نیست میگفتند قذافی مردم را به تیر بسته خودشان از هوا و زمین و دریا این کشور به گلوله و موشک بستند خبر نگاران مستقل تعداد کشته شدگان توسط نیروهای غرب را تا50 هزار ذکر میکنند و رپوتاژهای تلویزیونی از خرابه های بزرگی که بجای شهر ها باقی مانده است حکایت میکنند
دولت تشکیل شده اعمال حکومت نمیتواند بکند چون قدرت دست شبه نظامیانیست که اسلحه در دست دارند ومردم بساری که در زندانها هستند وحتی نمیتوانند با این حکومت قرار داد امضا کنند چون در اینده مشکل خواهند داشت
اگر در عراق 20 ملیونی ارتش امریکا 40 هزار نفر را زندانی کرد در لیبی 6ملیونی 20 هزار نفر در زندانهای نا شناخته اسیرند میخواهید در ایران 75 ملیونی چند نفر را بازداشت کنید
هیچ هدفی وسیله راتوجیه نمیکند چنانکه چلپی هم که مانسفیلد را قانع کرده که کافیست که مردم عراق بفهمند امریکا حمله میکند خودشان صدام را بزیر میکشند شاهد بودیم که در بزیر کشیدن مجسمه صدام 50 نفر هم پایکوبی نکردند چلپی هم بجائی نرسید چه رسد بایران که شاهد زنده اش خود اقای گنجی است
انها که در ایران زندانی میشوند بیشتر میتوانند اظهار نظر کنند تا خارج نشینان قصد توهین ندارم ولی مثل اینکه ارامش در خارج دارد ازارتان میدهد
به افغانستان نگاه کنیم و حکومت کرزی را سر مشق قرار دهیم چون کد خدای کابل حتی در منطقه سبز هم امنیت ندارد و ازان مهمتر برایش تصمیم میگیرند و او قبول میکند وهنوز پذیرش اعلام نشده موضع ضد تصمیم قبلی اعلام میشود میخواهید ایران را افغانستان کنید و یا شما از جنس دیگری هستید
خامنه ای را بزیر کشیدید با 250 هزار اخوند دیگر چکار میکنید با همه یکسوئی در مخالفت با حکومت ایران ایا وجه مشترکی با اقای کدیور روحانی خود تبعیدی این سوی اب را دارید
چه خوب میشد یکدفعه اقای گنجی وجوه افتراق عقیدهشان را با اقای سروش و کدیور و اشکوری که غالبا اعلامیه هائی هم امضا میکنند قلمی بکنند تا دیگران که طرفدار دخالت غرب برای سرنگونی نظام هستند اینده را در تصویر روشن تری ببینند
نویسنده مقاله، در یک اتوپیا و خیالپردازیهای سیاسی سیر و سفر میکند. گویا عالیجنابان سرخ پوش از نقادی و عمق نوشتارهای ایشان به آگاهی و اشراق میرسند، رنگ آزادیخواهی خواهند گرفت و میدان را خالی میکنند تا نویسنده این مقاله، وزیر یا مدیر نشریهایی در ایران شود و مثل همیشه آسمان و ریسمان ببافد تا به نتیجه مطلوب خود برسد. چه زیبا گفت سهراب سپهری که ایران، مادران خوب، غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد دارد ! هیهات
با تشکر از آقای گنجی
چند نکته در خصوص این مقاله قابل ذکر است, که خوشحال می شوم ایشان در آینده طی مقاله ای به آن پاسخ دهد
1- اساسا منطقی به نظر می رسد که غرب و در راس آن امریکا به واسطه دفاع برخی از حمله نظامی به ج ا به ایران حمله کند؟
پاسخ: به نظر رابطه تهدید به حمله نظامی صرفا رابطه مستقیمی با برنامه اتمی ایران داشته باشد. پس در این بین ایشان نمی توانند افزایش تهدید به حمله را به گروه طرفدار جنگ نسبت دهد
2-چرا با وجود رابطه مذکور, شما اقداماتی برای متوقف کردن برنامه اتمی ایران که رابطه 100 دردصدی با احتمال حمله به ایران دارد, انجام نمی دهید؟
چرا به عنوان یک محقق, عوامل بروز این تهدید را به مردم بازگو نکرده و در جهت توقف آن تلاشی نمی کنید؟ و درعوض نوک حمله را به جای نشانه گرفتن بر علت بر معلول قرار داده اید؟
3-عوامل افزایش تحریم ها نیز رابطه مستقیمی با برنامه هسته ای ندارد؟
4- آقای گنجی شما که جزو نیروهای شناخته شده اپوزیسیون حاضر به ماندن در ایران نشدید, می توانید از مردم بخواهید که خود در کشور بمانند و باعث سقوط رژیم شوند؟
این سیاست شما اخلاقی و انسانی است؟
بنده از جنگ دفاع نمی کنم. ولی به این واقعیت رسیده ام که برای رسیدن به آزادی باید هزینه کرد. هزینه آزادی کشور عزیزمان نیز خیلی گزاف است. اما چاره ای نیست. فکر این را بکن که در تهرانی که باعث و بانی ساخت و ساز غیر اصولی و گسترش بی حد و حصر آن خدای نکرده زلزله بیاید.آن موقع زیان های آن چقدر خواهد بود؟مگر و میر ناشی از اعتیاد و فقر و دود و آلودگی ووو نیز مورد حساب قرار دهید
بهتر نیست همه هزینه های احتمالی و فعلی بودن اینها را نیز در نظر بگیرد و بعد نتیجه گیری کنید؟
با این وجود معتقدم اینها در مرحله شکست مطمئن باشید جام زهر را نوش جان می کنند
با سلام
در تیوری حرفهای زیبا و انسان دوستانه ای ولی من خودم به تازه گی با هر کی در تاکسی و کوچه و بازار صحبت کردم بدون تامل راضی به دخالت خارجی هستن (٩٧%) مخصوصا جوانان با این توجیح که مرگ ١ بارو شیون.... و یا « ای اقا از این بدتر که نخواهد شد»و یا حتی «آقا دلت خوشه بمیریم از این زندگی بهتر».
یک سناریوی تخیلی در ارتباط با مدافعین حمله نظامی به ایران که در خارج از کشور هستند. اگر در یک سناریوی تخیلی امریکایی ها به آنها پیشنهاد دهند که برای آزاد سازی وطنشان اسلحه دریافت کنند و آموزش نظامی ببینند و پا به پای سربازات امریکایی ( و نه مردم بی دفاع ایران) خطر کنند و برای آزادی کشور خودشان بجنگند ، واقعا چند درصد از این افراد با این شرایط نابرابر ( فن آوری امریکایی ، آموزش نظامی و.... در برابر مردم بی دفاع) حاضر هستند که چنین خطری کنند که برای بقیه می بافند و می دوزند که امریکا حمله کند ؟
جمهوری اسلامی با هر هزینه ای امروز از بین برود بهتر از فرداست. اسلام هم اسلام است٬ اسلام رحمانی بفته ی ذهن ایده آلیستی ایرانیهای مذهبی ست. اسلامیون رحمانی مثلا علی را باب رحمت می دانند٬ پیامبر را پیامبر رحمت می دانند٬ امامان شیعه را اربابان رحمت می دانند!! اما رحمت اسلامی هم مثل علم اسلامی ست٬ یعنی ضد علم و ضد رحمت! باقرالعلوم را نگاه کنید٬ طب الصادق امام صادق را نگاه کنید٬ جابر ابن حیان را که باید جابر ابن هذیان اسمش را گذاشت نگاه کنید. بعد فتوای های ضد آب لوله کشی٬ ضد سماور٬ ضد تلفن٬ ضد برق٬ ضد رادیو٬ ضد ویدیو٬ ضد سینما را هم نگاه کنید. آیت الله نوری گفته بود مردم آب شما را می خواهند در لوله کنند٬ خدا خون بهاییها را حلال کرده٬ وقتی سماور آمده بود در رشت آخوند پاچه نوری گفته بود در سماور دعوای دوجن آب را گرم می کند و این آب نجس است!! در مورد سینما هم همین طور... این اسلام را با هر وسیله ای ممکن باید از بین برد. اینرا حتا مسلمانها رحمانی هم قبول دارند. چرا که آنها هیچکدامشان برای فرار از دست - بقول خودشان معاویه ی زمان - به سر خاک علی در نجف٬ خاک حسین در کربلا نرفتند٬ سر قبر خدا هم درز مکه نرفتند همشان رفتند در همان غربی که سی سال تمام مرگ برش گفتنپد. مهاجرانی و کدیور و نبوی و جرسی ها٬ و تمامی کلمه ایها و حزب اعتمادی ها وووو همه و همه برای فرار از یزید رفته اند در غرب و نان غربی می خورند و آب نجس غربی می نوشند و مرغ تقلبی ذبح اسلامی - بخوانید ضد اسلامی - می خورند و بریش عوام احمقی که هنوز هم فاطمه را باکره می دانند و علی را مظهر ظهور عدالت و تقوا و خمینی را روح خدا می خندند. آری این رژیم باید بهر قیمتی از بین ببریم. در غیر این صورت این اوست که ایران و ایرانی را از بین خواهد برد.
کسانی وارد جنگ خواهند شد که یک سری خشک مذهب و ذوب شده در ولایت هستند و البته کشته شدن آنها و عدم حضورشان در فردای ایران خدمت بزرگی به نسل آینده خواهد بود.و اطمینان داشته باشید مردم خسته از ظلم آقای خامنه ای هیچ نقشی در دفاع از نظام ظلم ایران نخواهند داشت.
آقای گنحی منصف باشید چون نظام ایران یکی از عوامل مهم ایجاد نا امنی در منطقه و جهان نیز است و البته هزینه زیادی را بر مردم ایران و جهان و ابر قدرتها تحمیل کرده و آنها حق دارند از شر این نظام خلاص شوند.
آقای گنجی صرف مطرح شدن با مقاله نوشتن راهش این نیست
و شما هم که در فردای ایران خیلی باید جوابگو باشید مگر نه؟ فرقی نمیکمه کجا باشید.
شاهد در دهه اول این نظام تاریکی
سفسطه بازی به شیوه ی حوزوی
اگر توهین تلقی نشود، از خصوصیات بارز که اکنون بخصوص در ایران بازار گرمی دارد، نظریه پردازی یک طرفه در هر جایگاه برای اثباط حقانیت است. نظامی و نماینده مجلس و امام جمعه و اطلاعاتی و بسیجی؛ سخنگوی خود و نظام درسیاست داخلی و بینالمللی، قانوندان، حقوقدان، جرمشناس، سخنگوی مردم و بخصوص دشمنشناس بشمار میروند. هر یک به تنهایی حافظ تمامیت ارزی ایران و شکارچی بیگانه است. حقوق بشر آنجا خوب است که بر علیه دیگران مصرف شود.
جمعی از ما ایرانیان خارج کشور دیگر آنقدر محتاط شدهایم که خود را سخنگوی مردم ایران ننامیم، ولی این از ابراز احساسات ما برای آنان و پافشاری بر راه حل ملی، اتنیکی، بینالمللی، سیاست هستهای و اقتصادیِ یافتهمان در حل مشکلاتشان نمیکاهد. اگر در میانشان نیستیم، در جهت آنان و این آب و خاک با غرب و اسرائیل و تمامی دشمنان ریز و درشت آن، با یکدیگر که میتوانیم گلاویز شویم.
زندانیان سیاسی همه ضد تحریم، مخالف هرگونه دخالت بیگانگان، خواهان تمامیت ارضی و ... هستند و چون به ذعم من اینها نمایندهگان هفتاد از هفتاد و پنج میلیون مردم ایرانند، پس حقانیت من چون روز روشن است.
به همین نادقیقی، آقای گنجی، شقه شدهی واسلاو هاول را بعنوان الگو مورد استفاده قرار داد. تا آنجا که این شخصیت مبارزه مسالمتآمیز را برگزید، الگوی تحمیلیِ آقای گنجی به مردم ایران است و آن قسمت از همین شخصیت که با خواست جدایی چک و اسلواکی موافقت کرد، بدرد آقای گنجی نخورد. و همه در حالیکه هیچ شباهتی بین ایران و چکسلواکی و یا شرایط کنونی جهان و آنزمان اروپای شرقی وجود ندارد.
من شخصا نه موافق جنگ و ویرانی هستم و نه خواهان سرکوب مردم. ولی در همانحال نه سران این نظام را نصیحتپذیر میدانم و نه ایستادهگی غرب در مقابل خرابکاریهایش را توجیهناپذیر.
جناب آقای گنجی عزیز اگر با دست یابی به بمب اتمی و تبدیل شدن ایران به کره شمالی ، و انزوای هر چه بیشتر ایران در جامعه جهانی ، مردم ایران فقیر تر و بد بخت تر بشوند و به جای یک میلیون نفر براورد قربانی تحریم ها ، چند میلیون نفر در شرایط بحرانی قرار خواهند گرفت ؟
آقای گنجی اگر شرایط سیاسی که از دیدگاههای بد ملا ها نشات می گیرد ایران را به جنگ داخلی سوق دهد چند میلیون نفر در شرایط بد بهداشتی و زندیگی قرار می گیرند
آقای گنجی خودتان بهتر می دانید تظاهرات مردمی در سوریه هم باعث به وجود آمدن شرایط بحرانی شده است طوری که در شهرهای درگیر به دلیل تعطیلی کسبه و بسیاری از مراکز درمانی مردم در شرایط بدی قرار دارند آیا آن را هم محکوم می کنید ؟
آقای گنجی شما می دانید بیماری روانی چیه ؟ می دانید که 60 میلیون از 75 میلیون جمعیت ایران بیمار روانی هستند افسردگی استرس اینها آفتی است که بر جوانان این مملکت افتاده است آیا این حک.مت با سیاستهای خود خواسته و نخواسته اش جنایت علیه بشریت نکرده است
باید واقع بین باشید و واقع بینی این است که طبیعت هیچ چیزی را بدون صرف هزینه نمی دهد
کسانی که توان این را داشته اند که جان و زندگی و آینده خود را نجات دهند و از این کشور بگریزند نمی توانند حال که به نقطه امنی رسیده اند راجب جان و زندگی و آینده کسانی که این توان را ندارند نسخه تجویز کنند. چرا جماعت خارج نشین حاضر به پذیرفتن این موضوع نیستند که دیگر از این مردم و کشور جدا شده اند و باید دست از سر اهالی داخل گود بردارند؟
من جنگ و کشتار و شیمیایی جنگ ایران و عراق را در کودکی دیده ام، طعم آوارگی را 15 سال و فقر را در تمام عمرم چشیده ام. باور نمیکنم کسانی که دم از تحریم (به ظاهر هوشمند) و جنگ می زنند ذره ای از پیامدهای آن بدانند. اگر قرار باشد حکومت دیکتاتوری لنگ شود بگزارید مردم درون گود خود فن آن را بیابند نه کسانی که از جمهوری اسلامی فقط عقده ای بیش ندارند
رژیم جمهوری اسلامی تنها و تنها با کار فرهنگی و آگاه سازی آهسته و پیوسته به قعر زباله دان تاریخ فرستاده خواهد شد.
ارسال کردن دیدگاه جدید