طلایهداران جنگ، در سفارت بریتانیا
چهارشنبه, 1390-09-09 04:14
نسخه قابل چاپ
آسیه امینی
در حاشیه یک گفتوگوی فرهنگی که از سوی برنامه آی کورن (وابسته به انجمن جهانی قلم) در سوئد تدارک دیده شده بود، یک نویسنده سوئدی از من پرسید: " اشغال سفارت سوئد چه نفعی برای اشغال کنندگان دارد؟" سوالی ساده بود و احتمالا پرسنده آن فکر میکرد باید منتظر جوابی ساده و روشن باشد. درحالیکه تنها پاسخ من به او این بود که "کاش می دانستم!"
سی و یک سال پس از اشغال سفارت امریکا توسط انقلابیون ایران، هنوز در بسیاری از محافل غربی ، این اقدام، شرم آورترین اقدام انقلابیون ایران در سال 1980 توصیف میشود. اما بین انقلابیون دیروز و حمله کنندگان امروز به سفارت بریتانیا در ایران، چه تفاوتی وجود دارد؟ چهچیزی پس از سیویکسال، دوباره ما را به این پله نشیب رسانده است؟ شعارها و نشانه های این دو اتفاق، چه تفاوتهایی کرده است؟
مبارزه ایدئولوژیک
یکی از مهترین هدفهای انقلابیون در سال 57، مقصر قلمدادکردن امریکا در تحولات آخرین سالهای حکومت شاه و نقش داشتن این سفارت، در سرکوب مردم ایران از 28 مرداد32 تا پیروزی انقلاب بود. حمله به سفارت بزرگترین قدرت جهانی، که انقلابیون آن روز، در سیطره ترکیبی از اندیشه های ضدامپریالیستی چپگرایانه و گرایشات دینی، مذهبی(پیروان خط امام)، آن را اقدامی متهورانه میدانستند، جدا از هر بهانه انقلابی-اطلاعاتی ، یک ارزش ایدئولوژیک محسوب میشد.
دربین اشغالکنندگان آنروز سفارت امریکا، افرادی قرار داشتند که در همان زمان نیز در مرکز تصمیمگیری انقلابیهای خط امامی قرارداشتند. همانها که کمی بعدتر در صدر فرصتهای سیاسی نشستند و تا همین چند سال پیش، بخشی از سکان حاکمیت ایران را در اصلی ترین نهادهای حکومت بهعهدهداشتند. اشغال کنندگان سفارت امریکا تصمیمگیر اتفاقهای نیامده سیاسی بودند. اما امروز سوال این است که چه کسی یا کسانی سفارت بریتانیا در ایران را اشغال کرده اند و چرا؟
آیا اشغال کنندگان سفارت بریتانیا نیز همچون اشغال کنندگان سفارت امریکا در مرکز تصمیماتی از این دست قرار دارند یا بازیگردان این میدان، جای دیگری است؟ چه کسی تصمیم به این تظاهرات و تخریب بخشی از اموال و اسناد سفارت گرفتهاست و چه سودی از این زیان میبرد؟
روابط دو کشور
شواهد سیاسی دلیلی بر تیره شدن روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و برخی کشورهای غربی از جمله بریتانیا دارد. پس از کاهش قابل توجه روابط اقتصادی با تحریم بانک مرکزی ایران، کاهش روابط دیپلماتیک بین دو کشور، تهدیدهایی را از سوی مقامهای ایرانی از جمله رئیس مجلس ایران به دنبال داشت.
اما آیا حمله کنندگان به سفارت انگلیس، همچون حملهکنندگان به سفارت امریکا درپی تسویهحسابهای ایدئولوژیک خود با کشور بریتانیا بودهاند؟ در این صورت آنان که هستند و نشانه های این اراده آنان را در کجا باید جست؟
چرا شکوفا شدن احساسات انقلابی و ملیدوستانه معترضان در حمایت از دانشمندان فیزیک، یک سال بهدرازا کشید؟
تهراننشینانی که در حوالی پل رومی و قلهک مسکن دارند، نیک میدانند که رفتوآمد به منطقه باغ قلهک، و وارد شدن یک گروه به این منطقه خوشآبوهوای ممنوعه، بهصورت عادی و بدون پشتوانه امنیتی امکانپذیر نیست. این اتفاق، نه تنها به دلایل امنیتی سفارت انگلیس، که به دلیل سکنا گرفتن برخی از مقامهای ارشد امنیتی در حوالی قلهک نیز بوده است.
بنابراین باور کردن اینکه عدهای جوان پرشور، بر اثر احساسات ملی یا ایدئولوژیک، سر از باغ قلهک و اشغال سفارت انگلیس درآورده باشند، بیش از خوش بینی به سادهلوحی و حماقت نیازمند است.
شعارها و نشانهها
حملهکنندگان به سفارت انگلیس با در دست داشتن عکسهایی از دو فیزیکدان کشته شده در یک سال اخیر و نیز یکی از سرداران سپاه قدس، به طور مشخصی سعی در نشان دادن دلایل حضور خود در اعتراض به سفارت بریتانیا داشتهاند.
اما سوال اینجاست که اولا چرا شکوفا شدن احساسات انقلابی و ملیدوستانه معترضان در حمایت از دانشمندان فیزیک، یک سال بهدرازا کشید؟ آنهم درحالیکه در طول این یک سال حتا خبری از روند حقوقی و قضایی این جنایت گزارش نشد و امروز بناگاه عده ای مدعی خونخواهی آنها، آنهم در سفارت انگلیس شده اند؟ به عنوان یک ایرانی جا دارد از خودمان بپرسیم که حتا اگر انگشت اتهام به سمت کشوری بلند می شود، چرا پیش از این، سندی مبنی بر دست داشتن عاملان این کشورها در چنین جنایتی به افکار عمومی ارائه نشده است؟
سوال دوم این است که اگر طبق گفته برخی مقامهای سپاهی مانند سرتیپ مسعود جزایری معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح ، پس از حادثه انفجار در انبار موشکی سپاه در بیدگنه، " مقامهای اسرائیلی باید گریان از انفجارهای ناگهانی در مناطق مختلف اسرائیل باشند"، چرا مدعیان خون سردار حسن تهرانیمقدم و دیگر کشتهشدگان، مسیر حملههایشان را از تلاویو، به لندن تغییر دادهاند؟
اگر دلیلی بر ارتباط داشتن سفارت بریتانیا در هر یک از اتفاقات نام برده که نشانههای آن در تجمع روز گذشته وجود داشت، هست، چرا اراده ملی معترضان، در روند یک سال اخیر، با مماشات همراه بود و درست پس از تحریم بانک مرکزی و افزایش برخی تحریمها علیه افراد و ارگانهای ایرانی، این اراده ملی بر مبنای خونخواهی از سفارت بریتانیا شکل گرفت؟
بهای نیم درصد از پول نفت
گاهی اتفاقات به طرز خندهآوری سادهاند. اما این اتفاقهای ساده میتوانند سرنوشت یک ملت را تغییر بدهند. اختصاص نیم درصد از بهای نفت به بسیج، به همین سادگی میتواند هیجانات فروخفته آنان را در پای دیوارهای باغ قلهک بیدار کند. هیجاناتی که بهای آن، کاملا نقدی و با مکانیزمی قانونی، پرداخت میشود.
با توجه به مخالفت نماینده دولت در رایگیری مجلس برای کاهش روابط دیپلماتیک با انگلیس، به نظر میرسد رهبر ایران و اتاق فرمان رهبری اصلیترین مرکز تصمیمگیری در مورد اتفاقات اخیر و بهویژه حمله به سفارت بریتانیا است
حکومت ایران نیک میداند که آتش اعتراضات مردم زیر خاکستر است. خاکستری که تندباد بحرانهای اقتصادی در پی افزایش تحریمها میتواند اعتراضات را دوباره شعلهور کند.
در این میان داشتن و باج دادن به نیروهای حمایتگر در بین مردم که هم در بینابین این بحران، نگران معیشت خویش نباشند و هم فرمانبردار و گوشبهفرمان امر رهبر نظام باشند، شاید تنها راه برای تحکیم پایههای متزلزل قدرتی است که اختلافات داخلی بین قوا نیز آب به زیر خاک آن دوانده است. درواقع این نخستین نشانه فرمانبرداری بسیج پس از این جایزه بزرگ بوده است. نشانه ای که در ان نمی توان شباهت ایدئولوژیک با اشغال سفارت امریکا پیدا کرد اما تا بخواهی بی تدبیری و خلاف امنیت ملی گام برداشتن، در هردو، بسیار است.
عسس مرا بگیر!
با توجه به مخالفت نماینده دولت در رایگیری مجلس برای کاهش روابط دیپلماتیک با انگلیس، به نظر میرسد رهبر ایران و اتاق فرمان رهبری اصلیترین مرکز تصمیمگیری در مورد اتفاقات اخیر و بهویژه حمله به سفارت بریتانیا است. آنها میدانند که این اقدام ممکن است منجر به اقدامات تهدیدآمیزی از سوی کشورهای غربی علیه ایران شود. آنها سرنوشت صدام و مبارک و قذافی را پیشچشم دارند. آنها میدانند که خطر نزدیک است. میدانند که حسابهای بیشمارشان در کشورهای دورونزدیک، در معرض تهدید و تحریم قرار دارد. با این همه دست در لانه زنبور می برند. چرا؟
آیا سردمداران ایران میپندارند که جنگ، هنوز هم میتواند به آنها مشروعیت ببخشد و مردم را پشت حکومت نگه دارد؟ یا اینکه سپاه به تسلیحات هسته ای دست یافته و به این امید، ایران، را به سمت تبدیلشدن به نمونهای از کره شمالی، جزیرهای در کهکشان دور، پیش میبرد؟
آیا کشتی سرگشته جمهوری اسلامی که این روزها نه بر ساحل حزباله میتواند لنگر بیندازد و نه دل بر پشتیبانی سوریه ببندد و نه امید به پول بادآورده نفت داشتهباشد، دست پیش گرفته است تا ابتکارعمل دعوا با دنیای بیرون را بهدست بگیرد؟ این همه اطمینان و اعتماد بهخود از کجا میآید؟ آیا ایران به راستی یک قدرت هستهای است، یا دیوانهای زنجیری که خود را به در و دیوار میکوبد و همچنان امیدوار است تا با تهدید یا تطمیع دنیا را با ذخایر زیرزمینیاش به زانو درآورد؟
بهگمانم کسی این روزها پاسخ روشنی برای این پرسشها ندارد. تنها صدایی که از حاکمان تهران بهگوش میرسد رجزخوانی جنگطلبانی است که برای بسیج کردن نیروهایشان نیازمند نیمدرصد بهای فروش نفتند.
ساده انگاری است که داغ کردن تنور انتخابات توسط عمله و جیره خواران دولت در خیابانها تا شروع انتخابات مجلس ، و تقسیم کرسیهای مجلس بین ملاها ، سپاه و بسیج و سایر لمپنهای رژیم را فراموش کنیم . نیم در صد افزایش بهای نفت نیز مخارج خیابان گردی ، و به هم پاشیدن بساط و بریز و بپاشهای انتخابات و خارج از دست شهردارها و دولت میباشد ، همانگونه که از دیوار بالا روها و قفلل باز کنهای دزدان شب رو دستمزد میگیرند و از دیوار بالاروها ی ۳۱ سال پیش به تمام مقامهای مالی و دولتی رسیدند ، اینان نیز فردایی دارند و سهم خود را نقدی و پیشاپیش میگیرند چون دیگر بنیاد و اموال مصادره شده و املاک بی نام وجود ندارد که به آنها برسد . معامله نقدی بهتر است ، عکسهای این دیوار بالا روها را نگاه دارید آنها را بزودی در مجلس و سپس در سایر مقامات میبینید که از دیوار ملت بالا رفته و به غارت مشغول .
با سلام
مقاله شما بسیار منسجم و مستدل بود. به درستی همین است که شما نگاشته اید. اما این کار ایران یک اشتباه بزرگ استراتزیک بود که با تصور اینکه هنوز هم مثل 32 سال پیش است دست به این حرکت نابخردانه اما هدایت شده از نیمکره های جنوبی سردمدازان مستفر در بیت رهبری میباشد. این حرکت 32 سال پس از انقلاب نشان داد که در ایران هیچ علاقه ای به عادی کردن شرایط نیست و "اقا" میخواهند که ایران در حالت تعلیق سیاسی و انقلابی باشد تا مبادا که خدشه ای در محوریت ان به وجود اید.
این حرکت ایران بزرگترین اشتباه تاریخ ایران بود که سرانچام به وقوع پیوست. بالاخره دنیا مچ ایران را در حال انچام جنایت گرفت و دیگر جایی برای انکار و حاشا نیست. این یک حرکت احمقانه و سازمان یافته از بیت رهبری بود که ناگزیر ایران را به سوی رویارویی با دنیا میکشاند.
باید صبر کنیم و ببینیم بریتانیا و دیگر کشور های غربی با جه فوریتی سفرا و کارداران خود را از ایران بیرون میشکند تا بتوان زمان شروع جنگ را پیش بینی کرد.
بیشتر روشنفکران تنها رژیم را میبینند و همه خوب و بد ها را سر آن میشکنند .
نه این سی و سه سال بلکه صد سال است هر چه بخواهید زیر و بم همه حکومتها
را مثلن حلاجی کرده و تا ابد هم میکنند و ممکن است نان و نوائی برایشان داشته باشد
ولی هیچ خدمتی به ملت ایران نمیکنند . از همه چیز و همه جا گفته میشود جز ملت ایران .
جمهوری اسلامی یا پهلوی یا هر شیوه مملکت داری دیگر نرم افزاری نیست که از کره ماه آمده باشد ، محصول خوب و بد همین ملت و از جمله روشنفکرانیست که امروز در بد گفتن از آنها سر از پا نمیشناسند . تردیدی نیست که هر حکومتی دیگر بیاید باز همین جماعت غر میزنند .
هر اتفاقی روی میدهد هزار جور تفسیرش میکنند و باز همان یک درخت را میبینند و نه کل جنگلی به نام ملت ایران .
اشغال نه سفارت انگلیس بلکه مرکز رسمی کنترل و جابجائی حکومت ها چه در ایران و چه هر کشور دیگر در درجه اول ناشی از آگاهی روز افزون ملت ایران از نقش هنوز تبه کارانه و استعماری انگلستان میباشد . نقش نیرنگ باز این امپراطوری سیصد سال است که در در دل و جان ایرانیان ثبت شده و تا تلافی نشود دست بردار نیستند . حکومت چه کاره است که جلو این حرکت را بگیرد یا بر آن دامن زند . در بهترین یا بدترن حالت حکومت از این رویداد کاسبیش را میکند .
سیاست انگلیس چند وقتیست نگران شده که مبادا حکومتی که خود حمایت کننده اصلیش بوده همچون مار در آستین پرورده به خود ارباب بزند و حالا میخواهد جابجائی هائی انجام دهد که خیالش راحت شود .
تلاش همیشگی انگلیس این بوده که ذهن مردم ایران را از این دشمن اصلی متوجه دیگران مثل روسیه و آمریکا کند که اینها هم همدست و تحت کنترل خودش هستند .
جنگ انگلستان در ایران فقط با مردم ایران نیست بلکه با آمریکا و روسیه و دیگران هم هست .
تلاش انگلیس در رویدادهای کنونی خاور میانه اینست که تا جای ممکن آمریکا را بیشتر درگیر کند و سپس این کشور را به عنوان متهم و مقصر در جه اول به دنیا معرفی کند و هر چه خفت وخواری و خسارت است هم نصیبش کند . این کاری است که انگلستان حدود یک قرن است با مردم ساده لوح آمریکا میکند .
با تشکر
با سلام و عرض پوزش نظرم را به این صورت اصلاح میکنم :
بیشتر روشنفکران تنها رژیم را میبینند و همه خوب و بد ها را سر آن میشکنند .
نه این سی و سه سال بلکه صد سال است هر چه بخواهید زیر و بم همه حکومتها
را مثلن حلاجی کرده و تا ابد هم میکنند و ممکن است نان و نوائی برایشان داشته باشد
ولی هیچ خدمتی به ملت ایران نمیکنند . از همه چیز و همه جا گفته میشود جز ملت ایران .
جمهوری اسلامی یا پهلوی یا هر شیوه مملکت داری دیگر نرم افزاری نیست که از کره ماه آمده باشد ، محصول خوب و بد همین ملت و از جمله روشنفکرانیست که امروز در بد گفتن از آنها سر از پا نمیشناسند . تردیدی نیست که هر حکومتی دیگر بیاید باز همین جماعت همین گونه حرفها را میزنند .
هر اتفاقی روی میدهد هزار جور تفسیرش میکنند و باز همان یک درخت رژیم را میبینند و نه کل جنگل کهنسال و پر برکتی به نام ملت ایران .
اشغال سفارت اسمی انگلیس ، و در واقع مرکز رسمی کنترل و جابجائی حکومت ها چه در ایران و چه هر کشور دیگر ، در درجه اول ناشی از آگاهی روز افزون ملت ایران از نقش هنوز تبه کارانه و استعماری انگلستان میباشد . نقش نیرنگ باز این امپراطوری سیصد سال است که در دل و جان ایرانیان ثبت شده و تا نو سازی و برابر نشود دست بردار نیستند . حکومت کاره ای نیست که جلو این گونه حرکات را بگیرد یا بر آن دامن زند . در بهترین یا بدترن حالت از این رویداد کاسبیش را سرو سامان میدهد .
انگلیس چند وقتیست نگران شده که مبادا حکومتی که خود حمایت کننده اصلیش بوده همچون مار در آستین پرورده به خود ارباب بزند و حالا میخواهد جابجائی هائی انجام دهد که خیالش راحت شود .
تلاش همیشگی انگلیس این بوده که ذهن مردم ایران را از این دشمن اصلی متوجه دیگران مثل روسیه و آمریکا کند که اینها هم همدست و تحت کنترل خودش هستند .
جنگ انگلستان در ایران فقط با مردم ایران نیست بلکه با آمریکا و روسیه و دیگران هم هست .
تلاش انگلیس در رویدادهای کنونی خاور میانه اینست که تا جای ممکن آمریکا را بیشتر درگیر کند و سپس این کشور را به عنوان متهم و مقصر در جه اول همه بد بختیها به دنیا معرفی کند و هر چه خفت وخواری و خسارت است هم نصیبش کند . این کاری است که انگلستان حدود یک قرن است با مردم ساده نگر یا کم تجربه آمریکا میکند .
با تشکر مجدد
ارسال کردن دیدگاه جدید