نسخه قابل چاپ
به گفته یکی از بستگان میرحسین موسوی، رهبر مخالفان دولت به دخترانش توصیه کرده که اگر میخواهید وضع مرا درک کنید، رمان "گزارش یک آدمربایی" نوشته گابریل گارسیار مارکز را بخوانید. این خبر در شبکههای اجتماعی، به ویژه در فیسبوک دست بهدست شد و بازتاب نسبتاً گستردهای یافت.
نزاع مافیای مواد مخدر در کلمبیا
"گزارش یک آدمربایی" در میان آثار گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی و برنده نوبل ادبی اثر ویژهایست. مارکز در این رمان، پس از چندین سال پژوهش مانند یک روزنامهنگار تیزبین با دقت در جزئیات، گزارشی کاملاً واقعی از آدمربایی جنجالبرانگیر در کلمبیا بهدست میدهد. در سال ۱۹۹۰ خولیو سزار توربای (Julio César Turbay) رئیس جمهور کلمبیا قانونی برای مبارزه با مواد مخدر از تصویب گذراند.
پابلو اسکوبار، سرکرده گروه مافیایی "مدلین"(Medellin) که در آن سالها بسیار قدرتمند بود، با دولت اعلام جنگ کرد. سران مافیای مواد مخدر که وحشت داشتند، دولت به موجب قانون مبارزه با مواد مخدر آنها را به ایالت متحده آمریکا تحویل دهد، یک سیاست دوگانه را در پیش گرفتند. آنها از یک سو ۱۰ نفر از سیاستمداران برجسته کلمبیا و بستگانشان را به گروگان گرفتند و از سویی دیگر با دولت وارد مذاکره شدند. آنها خواستار لغو قانون مبارزه با مواد مخدر بودند و در مقابل وعده میدادند که نه تنها گروگانها را آزاد میکنند، بلکه در صنعت گردشگری نیز سرمایهگذاری خواهند کرد.
سرکردگان مافیا و رهبرشان اسکوبار بهخوبی میدانستند که در هیچ کشوری احساس امنیت نخواهند کرد. برای همین شعار آنها هم در آن زمان این بود که میگفتند: "یک گور در کلمبیا را به سلولی در آمریکا ترجیح میدهیم"، و با بیرحمی از هیچ کاری برای تحت فشار قرار دادن جامعه مدنی و نهادهای قانونگذاری فروگذار نبودند.
گزارش مفصل یک روزنامهنگار از یک آدمربایی سیاسی
گابریل گارسیا مارکز که از او به عنوان آورنده سبک "رئالیسم جادویی" در ادبیات یاد میکنند، در "گزارش یک آدمربایی" بر خلاف دیگر رمانهایش مبنا را بر گزارش جزء به جزء وقایع قرار میدهد. او مانند یک روزنامهنگار و نه یک رماننویس با مارخوا پچون (Maruja Pachón ) و همسرش که در آن زمان جزو ربودهشدگان بودند، مصاحبههایی انجام داد و سپس بر اساس مشاهدات این دو شاهد عینی روایت کاملی از واقعه آدمربایی، ترسها و رنجها و محدودیتهایی که گروگانها متحمل شدند بهدست داد. روایت مارخوا پچون و همسرش مانند خطی همه ماجراها را به هم متصل میکند.
مشابهتهایی که بین مافیای مواد مخدر، واهمه آنها از استرداد به ایالت متحده آمریکا و ضدیتشان با دولت قانونی و نهادهای قانونگذاری در کلمبیا با وزارت اطلاعات و نهادهای وابسته به رهبری در ایران وجود دارد، آشکارتر از آن است که بتوان آنها را ندیده گرفت
داستان هم از منظر دو شخصیت اصلی، ماریا پچون دلامیزار و زن برادرش، بهأتریس ولامیزار روایت میگردد. به همین جهت این اثر بیش از آنکه مانند دیگر آثار مارکز به شیوه رئالیسم جادویی نوشته شده باشد، گزارشیست همهجانبه به قلم یک روزنامهنگار توانا از یک آدمربایی سیاسی که در آن به واقعیت کاملاً وفادار میماند.
یک "تریلر" سیاسی
از "گزارش یک آدمربایی" نوشته گابریل گارسیا مارکز در ایران دو ترجمه در دست است: ترجمه جاهد جهانشاهی و کیومرث پارسای و هر دو این ترجمهها جزو کتابهای پرفروش بهشمار میآیند و بهطور غیرقانونی هم مانند سایر آثار پرفروش در اینترنت وجود دارند.
نخستین بار که گزارشی از دیدار میرحسین موسوی و فرزندانش در تارنمای "کلمه" انتشار یافت، همسر برادر رهبر مخالفان ایران در صفحه فیسبوکش عکس جلد رمان مارکز را قرار داد. بهزودی این خبر در شبکههای اجتماعی پخش شد که اگر میخواهید از وضع رهبر مخالفان ایران آگاه شوید، "گزارش یک آدمربایی" مارکز را بخوانید.
این نخستین بار نیست که از طریق ادبیات داستانی با ذهنیت یک شخص در شرایط بحرانی آشنا میشویم. برخی نویسندگان حتی برای به دست دادن طرحی از شخصیت داستانشان، فهرستی از خواندههای او را بدست میدهند. با اینحال گمان نمیرود که پیام موسوی معطوف به رنجی باشد که بیتردید در حصر خانگی به او تحمیل شده است، بلکه "گزارش یک آدمربایی" بیش از آنکه به رنج ربودهشدگان و ترسها و دلهرههای آنان نظر داشته باشد، مانند یک "تریلر" سیاسی به مجموعه تحولاتی نظر دارد که آدمربایی را به عنوان یک ابزار سیاسی توجیه میکند. توازیها و مشابهتهایی هم که بین مافیای مواد مخدر، واهمه آنها از استرداد به ایالت متحده آمریکا و ضدیتشان با دولت قانونی و نهادهای قانونگذاری در کلمبیا با وزارت اطلاعات و نهادهای وابسته به رهبری در ایران وجود دارد، آشکارتر از آن است که بتوان آنها را ندیده گرفت. میر حسین موسوی بیش از آنکه بخواهد رنج خودش در حصر خانگی را نمایان کند، به این توازیها و مشابهتها در ساختارهای مافیایی قدرت نظر دارد.
مافیای قدرت در کلمبیا
در سال ۱۹۹۰ که ماجرای آدمربایی اتفاق افتاد سه گروه در کلمبیا با هم میجنگیدند. این سه گروه هنوز هم وجود دارند و گاهی که اختلافات بین آنها بالا میگیرد، خبرساز میشوند: مافیای مواد مخدر به سرکردگی اسکوبار که البته پس از مرگ رهبرشان از قدرت آنها کاسته شده است. چریکهای دستچپی "فارک" ( FARC) که با ده هزار چریک مسلح بر جنوب کلمبیا حکومت میکنند و همچنین چریکهای "ای ال ان" ( ELN) که بر گرته مبارزات مسلحانه چگوارا تلاش میکنند حکومت را سرنگون کنند. نیروی سوم دستراستیها هستند که در مجلس کلمبیا قدرت دارند و در سالهای دهه ۱۹۷۰ میلادی بهعنوان واکنشی به شکلگیری خیزش چریکی در کلمبیا شکل گرفتند. آنها منابع مالی خود را از طریق همدستی با مافیای مواد مخدر تأمین میکنند.
"گزارش یک آدمربایی" در کانون ضدیت این سه گروه با هم و منافع آنها که گاهی با هم در تصادم قرار میگیرد روایت میگردد. تشابهات مورد نظر میر حسین موسوی، رهبر مخالفان ایران را باید قاعدتاً در کانون پیچیدگیهای مناسبات مافیایی قدرت جست.
بازتاب آدمربایی در شبکههای اجتماعی
گابریل گارسیا مارکز نخستین بار ۲۵ مهر ۱۳۹۰ (۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱) خبر بازتاب رمانش در شبکههای اجتماعی و در متن مناسبات سیاسی در ایران را در صفحه فیسبوکش قرار داد. طبعاً انبوهی از ایرانیان در صفحه فیسبوک نویسنده محبوبشان پیام گذاشتند و این خبر را در صفحات خود به اشتراک گذاشتند. سپس یک هفته بعد این خبر در روزنامه انگلیسیزبان "کلمبیا ریپورت" هم بازتاب یافت.
رهبر مخالفان ایران در چه شرایطی بهسر میبرد؟
رمان "گزارشی از یک آدمربایی" در هفتم نوامبر ۱۹۹۰ آغاز میشود. در آن سال در شب هفتم نوامبر دو زن، ماروخا و بهآتریس سوار یک لیموزین میشوند که راننده آنها را به خانه بازگرداند. مافیا سر بهزنگاه جلوی آنها میپیچد، راننده را به قتل میرساند و این دو زن را به گروگان میگیرد. از آن پس رنج آنها در حصر و شرایط نامناسب زیستشان از یک سو و از سویی دیگر تلاش بستگان و سیاستمداران و نهادهای مدنی برای آزادی آنها به داستان جهت میدهد.
نگهبانان همواره در اتاق حضور دارند و گروگانها اجازه ندارند جز در مواقع ضروری و آن هم به نجوا حرف بزنند. آنها برای هر کاری باید از زندانبانانشان اجازه بگیرند و با اینحال موفق میشوند به تدریج نوعی زندگی روزانه و مشخص را در پیش بگیرند
مافیا این دو زن را به خانهای در بوگوتا انتقال میدهد، و آنها را در اتاقی که فقط شش متر مربع وسعت و یک پنجره دارد، زندانی میکند. در این اتاق یک گروگان دیگر به نام ماریا مونتویا ( Marina Montiya) نیز زندگی میکند. این سه زن میبایست با چهار نگهبان زیر یک سقف سر کنند. نگهبانان همواره در اتاق حضور دارند و گروگانها اجازه ندارند جز در مواقع ضروری و آن هم به نجوا حرف بزنند. آنها برای هر کاری باید از زندانبانانشان اجازه بگیرند و با اینحال موفق میشوند به تدریج نوعی زندگی روزانه و مشخص را در پیش بگیرند. یک تلویزیون و یک رادیو در این اتاق وجود دارد. گروگانها اخبار را از طریق تلویزیون پیگیری میکنند و زندانبانها از رادیو ترانه گوش میدهند. آنها چهار جوان خشن هستند که از نظر شخصیتی بسیار نامتعادلاند، و به این دلیل که به آینده هیچگونه امیدی ندارند، فقط در زمان حال زندگی میکنند. به تدریج بین گروگانها و زندانبانها دوستی و الفتی شکل میگیرد. چون هر چه باشد زندانبانها هم خود قربانیانی بیش نیستند. چنین است که آنها با هم جدول حل میکنئد، گاهی روزنامه میخوانند و تلاش میکنند تا آنجا که امکان دارد زیر یک سقف با هم به تفاهم برسند.
عکس یک جنایتکار در محراب
شباهتها بین گزارش گارسیا مارکز از آدمربایی در کلمبیا و صحنهگردانان سیاسی در ایران به همین جا ختم نمیشود. در "گزارش یک آدم ربایی" ولامیزار، سیاستمداری که همسر و خواهرش را ربودهاند تلاش میکند که با اسکوبار، سرکرده مافیای مواد مخدر مذاکره کند. اما بهسادگی نمیتوان با اسکوبار ملاقات کرد.
آیا موسوی با اشاره به "گزارش یک آدمربایی" به دشواری شرایط مذاکره و به سویههای عوامفریبانه رقیبانش اشاره دارد؟
باید توجه داشت که در آن سالها اسکوبار در بین فقرا و محرومان بسیار محبوب بود. عکس او را در محرابها قرار میدادند و او را که در فقر پرورش پیدا کرده بود، از خودشان میدانستند. اسکوبار هم همواره با بذل و بخششهای مادی و انعام و صدقهای که به فقرا میداد، تلاش میکرد همچنان به عنوان یک شخصیت محبوب جلوهگر شود.
آیا موسوی با اشاره به "گزارش یک آدمربایی" به دشواری شرایط مذاکره و به سویههای عوامفریبانه رقیبانش اشاره دارد؟ معلوم نیست. در هر حال اگر مبنا را بر رازگشایی از نشانههای درونمتنی بگذاریم، باید گفت که در داستان مارکز سرانجام تلاشهای دلامیزار برای ملاقات با اسکوبار بیحاصل میماند و در مجموع از ۱۰ گروگان که در محلههای گوناگون شهر نگهداری میشوند، فقط شش گروگان آزاد میشوند. در آن میان ماریا مونتویا به قتل میرسد، بهآتریس را آزاد میکنند و ماروخا که اکنون تنها مانده است، همچنان از طریق تلویزیون رویدادها را از اسارتگاهش پیگیری میکند. آیا میر حسین موسوی، رهبر مخالفان ایران احساس میکند در این شرایط دشوار که هیچگونه مذاکرهای عملی نیست، او را تنها گذاشتهاند؟
اقای موسوی هرچه که بیاندیشد و به هر چه که اشاره کند،دلیل بی گناهی او نخواهد بود و اشتباه سیاسی اش راهم توجیه نخواهد کرد.وقتی تحلیل گران معتبر غربی و افراد سیاسی بی طرف و ملی اتفاقات قبل و بعد از انتخابات ٨٨ را یک کودتای اخوندی در پرده انقلاب مخملین میدانند،دلیلی ندارد که ایشان با لجبازی ودکاه خود دای انقلابیون را در بیاورد.به نظر من ایشان از ماجرای و نقش رفسنجانی در ن کودتغ بیخبر بود و اگر با اقای خاتمی مشورت میکرد مطمعنا مورد وء استفاده قرار نمی گرفت.اکنون هم دیر نشه است.ایشان باید بپذیرد که قصد رفسنجانی خیانت به ایران و نه مخالفت با ولی فقیه بوده است و پیمان همبستگی بین خود با رفسنجانی،کروبی و خاتمی را بشکند و از سیاست بپرهیز د و یا شخصا اقدام به مبارزات سیاسی مورد نظر خود را بنماید و الت دست اجنبی هم نشود.
عروس،داماد ونوه،همراهان احمدی نژاددرآمریكا
علاوه بر احمدی نژاد، خانواده برخی از نزدیكان وی نیز در سفر نیویورك حضور داشته اند از جمله: خانم ذبیحیان لنگرودی همسر آقای رحیم مشائی، خانم طیبه تركستانی همسر آقای بقائی، آقای امیر رضا بقایی فرزند معاون رئیس حمهور، خانم قصری ضرغامی همسر آقای ثمره هاشمی، خانم راد همسر وزیر امورخارجه
الف نوشت:
رئیس جمهوری ایران در سفر اخیر خود به مقر سازمان ملل در نیویورك، گروهی صد نفره شامل وزرا، مشاوران، دیپلماتها، محافظان، مترجمان، خبرنگاران و تعدادی از اعضای خانواده خود را همراه برده است.
در فهرست اسامی همراهان رئیس جمهور در سفر نیویورك، این اسامی وجود دارند:
خانم فراحی شاندیز (همسر رئیس جمهور)
آقای مهدی احمدی نژاد (پسر رئیس جمهور)
خانم طیبه رحیم مشایی (عروس رئیس جمهور)
خانم فاطمه احمدی نژاد (دختر رئیس جمهور)
آقای مهدی خورشیدی (داماد رئیس جمهور)
دختر مهدی خورشیدی و فاطمه احمدی نژاد (نوه رئیس جمهور)
علاوه بر احمدی نژاد، خانواده برخی از نزدیكان وی نیز در سفر نیویورك حضور داشته اند از جمله:
خانم ذبیحیان لنگرودی همسر آقای رحیم مشائی، خانم طیبه تركستانی همسر آقای بقائی، آقای امیر رضا بقایی فرزند معاون رئیس حمهور، خانم قصری ضرغامی همسر آقای ثمره هاشمی، خانم راد همسر وزیر امورخارجه
قبلا اعلام شده بود مهدی خورشیدی و مهدی احمدی نژاد در نهاد ریاست جمهوری كار می كنند.
گروه همراه رئیس جمهور ایران در سفر 3روزه وی به نیویورك در 2طبقه از هتل وارویك نیویورك واقع در خیابان 54 این شهر مستقر شده بودند. هزینه هرشب اقامت هر اتاق2 تخته از این هتل 4ستاره در ماه سپتامبر، از حدود 400 تا 700دلار اعلام شده است.
پیش از این در جریان حج تمتع سال1387 نیز نام فرزندان مشایی و احمدی نژاد كه بدون نوبت در كاروان ویژه وزارت خارجه به حج مشرف شدند، منتشر شد و مورد اعتراض عدالتخواهان قرار گرفت اما دفتر رئیس جمهور و خود آقای احمدی نژاد در باره این موضوع سكوت اختیار كردند.
خبرنگار الف قبل از انتشار این خبر، بطور شفاهی و كتبی دلایل و توجیهات حضور فرزندان و عروس و داماد و نوه رئیس جمهور را در سفر آمریكا و هزینه های این سفر را جویا شد اما روابط عمومی ریاست جمهوری به این نامه جوابی نداده است. متن نامه تاكنون بدون پاسخ خبرنگار الف چنین بوده است:
جناب آقای محمد حسن صالحی مرام
معاونت ارتباطات و اطلاع رسانی ریاست جمهوری
سلام علیكم
به ما خبر رسیده است رئیس محترم جمهور در سفر اخیرشان به آمریكا برخی از اعضای خانواده شان از جمله عروس و نوه شان را همراه كرده اند.
از آنجا كه این سفر كاملا جنبه كاری و دیپلماتیك داشته و با هزینه بیت المال انجام شده است، لطفا بفرمایید
اولا - هزینه كل این سفر چقدر برآورد شده است؟
ثانیا - تعداد اعضای هیات ایرانی و همراهان رئیس جمهور در این سفر چندنفر بوده است؟
ثالثا - هویت همراهان آقای رئیس جمهور چه بوده است؟
رابعا- همراه بردن اعضای خانواده رئیس جمهور در سفر به آمریكاچه توجیهی داشته است؟
با احترام
علی حسینی
خبرنگار سایت خبری الف
با توجه به سابقه ساده زیستی آقای احمدی نژاد و حساسیتی كه رئیس جمهور اسلامی ایران برای حفظ بیت المال باید داشته باشند، انتظار می رود آقای احمدی نژاد و نهاد ریاست جمهوری توجیه قانع كننده ای درباره حضور دختر و داماد و عروس و نوه رئیس جمهور در این سفر خارجی ارائه كنند.
مطالب مرتبط
اگر هاشمی و خاتمی عروس و نوه شان را نیویورك می بردند، كیهان چه می كرد؟
آقای موسوی چشم و چراغ ماست. نوکران وزارت اطلاعات با همه خزعبلاتشان نمی توانند گردی بر چهره ایشان بنشانند .اگر اندکی شرافت داشتدند به حیانت اختلاسگران و کشور بر باد دهان ریدگی می کردند نه اینکه اب دهان سر بالا بیندازند
برادر mansour piry khanghah : در تمام دنيا در دادگاه فرد را براساس اتهام شاکی محاکمه وبعد حکم صادر ميکنند چطور همين جوری ميگی ايشان گناهکار بوده ؟
جرم ايشان چي بوده ؟
اشتباه سیاسی ايشان يعنی کانديد شدن در انتخابات ؟ اين از ديد تو جرم است و بايد ايشان را بدون محاکمه حبس قرون وسطايي کرد؟
چه کسي از ديد تو بيگناه و آمال توست ؟
احمدي که رسوايي دزديها ي تيمش شهره همه جا شده و يا مصباح و ياران که در سوداي بر پايي سلسله خلفا ميباشنذو در ا ين راه از هيچ ستم و بي قانوني و..دريغ نميکنند؟...
به درک. بگذار رنج بکشد. حقش است. تازه برای ملت ایران هم خوب است ایشان در حصر باشد. در حصر کردن این آقا به نظر من فرخنده ترین اتفاق وقایع اخیر است
نقش آقای موسوی برای ایندستگاه همانند سوپاپ اطمینان است . غیبشان میزند و وقتی سیستم در بحران قرارمیگیرد, مثل بحران زمان حال , ایشان پیدایشان میشود . بدترین گناهی که مرتکب شدند زمانی بود که از مردمی که چون سیل در خیابانها جاری شده بودند و آماده هر حرکتی بودند درخواست کرد که به خانه هایشان برگردند. با اینکار هم مردم را سرخورده کرد و هم سبب شد که دستگاههای سرکوب بی محابا تر و با شتاب بیشتر معترضین شناسائی شده را اسیر, شکنجه کرده یا بکشد. معترضینی که در صورت ادامه ماندن مردم در خیابان شاید دستگیر نمیشدند
اقای موسوی نخست وزیر اسبق: گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست.
آقای موسوی بدلیل ضعف شخصیتی، از بد حادثه در صحنه سیاسی ج.ا. به بازیگری درآمده، مثال بارز آن کشتار ۱۳۶۷ در زمان صدارت ایشان است، از دو حال خارج نیست، "یا میدانست یا نمیدانست"، اگر ایشان این جنایت حکومت اسلامی را میدانست و سخنی نگفت، پس شریک جرم رژیم هست، و اگر از این تصمیمگیریها و اعدامها خبر نداشت، پس ناتوانائی و ناکارائی سیاسی خود را اثبات کرد و فردی ناآگاه و بی مسولیتی بوده که حاکمین اصلی او را به حساب نمیاوردند، بعبارتی در هر دو حال بازنده و شکست خورده در تاریخ سیاسی ایران است. آقای کروبی هم بدلیل سالمندی و خادمی رژیم در سالهای طولانی، در میان تودههای مردم هوادار نداشته و به ریش سفیدی ایشان در باز گرفتن حقوق و مطالبات مردم ایران،بدلیل ضعف تشکیلاتی حزب اعتماد ملی و نبود گفتمان دموکراتیک با دیگر احزاب سیاسی ،اعتباری نیست. مسلما این آقایان مبشرین اصلاحات و تغییرات ریشهای که اطرافیانشان در بوق و کرنا میزنند، نیستند و روند اتحاد ملی و میهنی در راستای سرنگونی ج.ا. را کندتر کرده و تعداد زیادی را به بیراه خواهند کشانید.
آقای میرحسین موسوی با موضع گیری های بعد انتخابتش و با ایستادگی خودش تبدیل به یک اسطوره شده و در قلب مردم ایران جا دارند. انسان بزرگ و شرافتمندی که به روش خودش از جنبش ازادی خواهی مردم ایران حمایت کرده و هزینه سنگینی هم پرداخت کرده است. این رو باید درک کرد و قدردانش بود.
آن شخصی که میفرمایند آقای موسوی سوپاپ اطمینان برای رژیم بود اساسا در درستی این گفته و آثار این گفته هیچ فکری کرده اند؟ همینطور سخنان نامناسب و نادرست بدون تحقیق و تفکر گفتن جز تفرقه و ضرر چیز دیگری هم دارد؟ دوست عزیز یک نفس عمیق بکشید و به درستی و اثار آن گفته توجه و تفکر کنید.
تاریخ ایران همواره این افتخار را داشته که در اوج ناامیدی از وضعیت سیاسی و اجتماعی خود مردان بزرگی رابرای نجاتش به دنیا و مردمش معرفی نماید . امیرکبیر ، مصدق نمو نه هائی بی بدیل از این مردان بزرگ هستند که روزگار فرصت حضورشان در بین مارا کمتر نصیب میکند . داعیه اقای موسوی دفاع از حقوق قانونی ما مردم محنت دیده از دیکتاتوری بود وهست اگر مصدق بزرگ صنعت نفت را ملی کرد و این افتخار بزرگ را نصیب ما نمود موسوی هم مانند او حکومت را ملی خواهد کرد . مردم همراه موسوی در این دوسال حماسه ای افریدند که ثمرات ان در اینده نمایانتر خواهد شد. موسوی مقاوم تر از گذشته ایستاده و حتی به زندانبانانش گفته " بایستی تندتر و محکمتر میگفتم و مینوشتم " میماند مسئولیت من وتو ایرانی ( البته اگر غیرت ایرانی بودنمان در هیاهوهای پر زرق و برق دنیای حقریمان به باد نرفته باشد) که چه باید بکنیم تا شعله دادخواهی همچنان افراخته باقی بماند ؟ حد اقل این است که خود را نبازیم ، صبر و انتظار از اموزه های دینی و اجتماعی ما ایرانیان است
بی شک آقای موسوی بعد از انتخابات میتوانست هر چه قدر پول و مقام لازم دارد بگیرد به ملت خیانت کند،و بی شک
اکر چنین میکرد رژیم چنین هزینه گزافی از بحران مشروعیت را نمی پرداخت.
در تاریخ ایران آدمهای مثل موسوی و کروبی که منافع جمعی را به منافع فردی ترجیح دهند زیاد نیستند.
از مارکز هم این کتاب را نخوانده ام لی در اولین فرصت خواهم خواند(کتابفروشی ها نداشتند ولی می گفتند به زودی تجدید چاپ خواهد شد ،امیدوارم)
آقای منصور پیر خرابات شما که صد تا بد و بیراه نثار موسوی می کردی حالا چطور شده که ازش نیمه دفاعی هم می کنی، حتما وضع خیلی خراب است، تو که همراه و همحرف **** بودی حالا حکما وضع خیلی خیت است. و اما در تاریخ امروز ایران که در حال شدن است کسی با شرفتر از همین موسوی نیست که نیست. اگر هم در دوره ی نخست وزیریش خلافی کرده که حتما هم کرده مگر من و تو و خصوصا پدر و مادر احمق من نکردند، مگر آنها در خیابانها نگفتند ارتش باید منحل شود، مگر نگفتند اعدام باید گردد، مگر نگفتند خمینی عزیزم بگو که خون بریزم و هزاران شعار ضد بشری دیگر و شاه خائن را آواره کردند، خب موسوی هم یکی از همین ملت بوده اما بدون آن غش های وحشتناک، بدون آن تزویر و ریای قرآنی و ولایی. موسوی گوهری تابناک است که روز بروز هم تابناکتر می شود، در مورد موسوی تاریخ قضاوتی بسیار مثبت خواهد کرد، حتا اگر متهم ، مجرم دوره ی نخست وزیریش هم باشد.
"""""به درک. بگذار رنج بکشد. حقش است. تازه برای ملت ایران هم خوب است ایشان در حصر باشد. در حصر کردن این آقا به نظر من فرخنده ترین اتفاق وقایع اخیر است"""""(نقل از نظرات بالا)
تا کنون ندیده بودم و نه شنیده بودم که کسی این قدر نابخردانه و عوامانه تکلیف رنج یک انسان ،صلاح ملت ایران،و شادمانی از زندانی شدن یک نفر را بیانکرده ، فرخنده بداند.
اما مطمئن هستم این افراد زیاد نیستند وگرنه آن حماسه ها خلق نمی شد و ادامه نداشت.
درود بر ملت ایران
نه سیاه مطلق وجود دارد و نه سفید مطلق هر چه هست طیفهای میانه خاکستریست ، و موسوی و جنبش سبز
روشنترین خاکستریست که من در حال حاضر می بینم.
دیگر از از واژه سوپاپ اطمینان،فرخنده بودن زندانی کردن ایشان(در نظرها) تعجب نمی کنم. ملت ایران هزاران سال است که در بیرون فقط توسری خورده و در خانه فقط غر زده.
ولی نسیمی تازه در وزیدن است و طوفانی سمگینی در راه.
در نظرات فوق دو نظر به من مربوط می شود که امیدوارم با کمک اقای نوش آذر پاسخم را انعکاس دهم.دوستان اولا من هیچ دفاعی سیاسی از اقای موسوی نکرده و نخواهم کرد و دوما اگر ایشان همدست رفسنجانی مفت خور هم نباشند و یا از زد و بند این فرصت طلب با اجنبی هم بی خبر باشند،من از ایشان به خاطر سکوتشان در اتفاقات سیاسی و اقتصادی و حتی همدستی و همکاریش با نظامی که خودش انرا مردود میشمارد( قبل از انتخابات ٨٨ )مشکل سیاسی دارم.اما با ایشان هیچ خصومت شخصی ندارم.به نظر من حتی جنایتکار ترین ادم اگر به اشتباه خودش پی ببرد و قلبا شرمنده باشد،قابل بخشش است.در قانون تمام کشورها هم امده است که پس از اتمام حبس کسی حق ندارد به شخص مجازات شده توهین کرده و یا تهمت بزند. مشکل افرادی چون من با شما این است که من به اقای موسوی به عنوان یک فرد سیاسی کج فهم و مضر برای جامعه سیاسی ایران نگریسته و مینگرم،ولی سیاسی کارهایی جون شما به ایشان بعنوان یک الت دست و ابزار کار نگاه کرده و از نادانی سیاسی ایشان به نفع خود سوء استفاده کرده اید و قصدتان از آزاد سازی او هم یک منفعت جوئی و فرصت طلبی است. پیشنهاد من به اقای خامنه ای این است که ایشان را نزد خود فرا بخواند و یا واسطه ای را خدمت او بفرستد و بپرسد که ایا باز هم دوست دارد که الت دست اجنبی بشود و یا میل دارد به زندگی اش ادامه دهد؟سپس تصمیم بگیرند که ازادش کنند و یا خیر؟ ایشان در کودتای اخوندی رفسنجانی علیه خامنه ای الت دست بوده اند و اقای خامنه ای هم به درستی ایشان را در حصر خانگی نگاه داشته اند.مطمعن باشید که اگر شما چپی ها ***** در راس قدرت باشید و کسی علیه شما جیک بزند،او را به کویر لوت تبعید می کنید و به موقع هم او را در همانجا به گور می سپارید.البته احتمال دارد که مخالفین را اعدام انقلابیهم بکنید و یاد امرز که شعار حقوق بشر وآزادی زنذانی سیاسی میدهید هم نیافتید.راستی تیر های چراغ برق را برای دوستانتان و یا اخوندها نیاز دارید؟قربونشون برم،مجاهدین تیرهای چراغ برق را برای آویزان کردن همه(غیر خودیها)می خواهند.موفق باشید. خوشم به انکه وجدان پاک من همه جا...عنان نفس رفته است و پاسبان من است.
یک کاربر مهمان گفته موسوی مردم را روانه خانه هایشان کرد. آیا موسوی بیانیه ای داد و خواست مردم به خانه هایشان بازگردند؟
شاید منظورشان این است که موسوی مردم را به خیابان دعوت نکرد یا به اندازه کافی محکم این دعوت را انجام نداد. باید به ایشان گفت مگر در مصر و تونس و لیبی و سوریه و یمن و بحرین کسی مردم را به خیابان دعوت کرده است؟ یا کسی می تواند آن ها را از خیابان بازگرداند؟ باید گفت چون در ایران طبقه متوسط و متوسط به بالا تنها در خیابان حضور یافته و اعتراض کردند، و این طبقه توانایی بالای ایسادکی در برابر سرکوب را ندارد و ترجیح می دهد از راه های دیگر برای رسیدن به هدف خود بهره گیرد، حکومت با سرکوب شدید توانست اعتراضات را جمع کند.
آقای منصور پیر خرابات گفتی خوشم، الکی خوش باش و سرت را نزد یکی از سیاهترین و منفورترین جلاد بشر خامنه ای بسپار حتما که خیرش را خواهی دید.***** ولی بالا غیرتا تو از فهم چه می فهمی که موسوی را کج فهم می دانی و آلت دست اجنبی!!! کدام اجنبی در طول تاریخ صدمه ای را که روحانیت شیعه و حوزه های ضد علم و مساجد به ایران زدند زده. کدام اجنبی در مقعد زندانیان چوب جارو شکسته، کدام روحانی حتا در دین های بتپرستی فتوای تجاوز جنسی داده، بنا بر این این تو هستی و این رخبر فرزانه توست و این روحانیت شیعه است که آلت دست اجنبی ست، و آلت دست اجنبی نبودن هم معنیش سر و صدا و هوچی بازی و احمدی نژاد بازی و آخوندبازی نیست، روحانیتی الت دست است که سرانجامش دعوت حمله به ایران خواهد بود. و البته آنروز هم تو که حتما در اروپا هستی مای در ایران نشسته را مزدور اجنبی خواهی خواند و طلبکار هم خواهی شد که حمله تقصیر ما بوده و نه تقصیر امام زمان و نایبش. تو گفتی که از چیزی خوشی و من هم بگویم که از اینکه اسلام گور خودش را در ایران کند و فقط مانده است تا این مرده ی متعفن بویناک به خاک سپرده شود بسیار دلخوشم. و برای دلخوشی بیشترم برایت بگویم که بنده آیت الله زاده ام یعنی پدر بزرگم آیت الله بوده و مادرم وصیت کرده که در مرگش آخوند و روضه خوان نیاید و او را بهتر است به طریق کفار بخاک بسپارند... و بقیه ی ماجرا و این دستاورد بزرگی ست. برای ایران بنده نه طرفدار رفسنجانی مفت خور و آخوندم و نه طرفدار چپ استالینی و مزدوری حزب توده، انسان آزاده ای هستم. آری و در این جنوب تهران هم با دلهره می نویسم و با صرف وقت زیاد، و اما فرصت دوباره خواندن هم ندارم چرا که برادران آدمخوار تو این گرگهای انسان پاره کن در کمینند چرا که خطر را در بیخ گلوی خودشان احساس می کنند. آری.
در رابطه با رفتن اعضای خانواده احمدی نژاد به امریکا که در زیر برسی انجام شده از پیغام اقای موسوی ،نظری انعکاس داده شده است باید تذکر منصفانه ای هم داده شود و اگر خودتان انجام نمی دهید،باز هم محبت فرموده و این مطلب را درج بفرمائید.
از نظر سیاسی و اقتصادی این کار اقای احمدی نژاد ایراد قانونی دارد،ولی کسی که دزدی نمیکند و از بیت المال جهت تجملات شخصی و ثروتمند شدن استفاده نمی کند،این کارش هیچ اشکالی ندارد خدا کند همه مثل ایشان عمل کنند.البته اگر در ماجرای دزدی اخیر باند امیر منصور خسروی به رهبری مشائی ایشان هیچ دخالتی نداشته و یا منفعتی نبرده باشند.توجه بفرمائید که لاریجانی رئیس قوه قضائیه گفته است که لیست ٣٠٠اختلاس گر مورد نظر احمدی نژاد واهی است،چرا؟چون احمدی نژاد در حمایت از مشائی، مطمعنا تهدید به افشا گری نموده و لاریجانی هم برای بی اعتبار کردن ادعای احمدی نژاد پیشتازی کرده است, چرا؟چون احتمال دست داشتن خود لاریجانی در بعضی از ان ٣٠٠ پرونده اختلاس وجود دارد.سیاسیون وطن دوست و دمکرات باید از این فرصت استفاده کرده و اصلاح طلبان را مجبور به افشاگری و خود انتقادی بنمایند که پرونده باند مشائی هم بعد از دوسال ماست مالی نشود.ضمنا شرایط برای انتخابات ازاد هم فراهم است و اگر اپوزیسیون دمکرات ایرانی لیاقت بهره برداری را داشته باشد؟ ؟؟مطمعنا میتوان از شرایط سیاسی کنونی در هنگام انتخابات مجلس به نفع مردم استفاده کرده و چند نماینده خوشنام را به مبارزه تبلیقاتی فرستاد.اگر بصورت سنبولیک هم که باشد به نفع مردمسالاری است.
آقا منصور***** بیرون گود نشستن و فریاد لنگش کن را زدن بسیار ساده است. به نظر این حقیر شما باید یک جنبش راه اندازی کنید و نظرات سیاسی و فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی خودتان را نه تنها برای ایرانیان بلکه تمامی جهانیان اعلام تا مورد تقلید قرار گیرد و در ضمن به میر حسین هم توصیه خواهیم کرد که در دوران بعدی اگر نظر و موافقت شما را نداشتند اصلا حق اینکه خودشان را کاندید کنند را نخواهند داشت. هموطن گرامی حرفت را بزن و بگذار دیگران هم حرفشان را بزنند و سعی نکن عقایدت را بدیگران تحمیل کنی ، به این میگن دموکراسی . و در ضمن یک سئوال از شما دارم اگر ممکن است فرق ابگوشت و دیزی را عنوان و ریشه های سیاسی و فرهنگی و بهداشتی آنها و ارتباتشان را با کرسی و قهوه خانه ها بیان بفرمائيد.
با درود خدمت همه دوستان عزیز
متاسفانه بسیجی فقط در داخل کشور نیست ، همان بسیجی داخلی نوع خارجی دارد
اما افسوس که نه بسیجی و نه همان خارج نشین های بسیجی منش دیگر جایگاهی در سرزمین مادی و مردم ندارند
پس به جای این ، همراه مردم شوید ، لزومی ندارد عقیده دیگران را قبول کنید ، اما احترام شرط است
هر وقت توانایی هضم این موضوع برای شما فراهم شد ، کامنت بدید
با سپاس
خطاب به باده نوش در خلوت من باده در انظار خورم.سؤال فرمودید که از فهم چه می فهمم؟ان می فهمم که نمی فهمم.دوست گرامی انان که مدعی اند که می فهمند،اخوند با سواد و سیاسی و سیاستمداری چون خامنه ای را مردود و کروبی و رفسنجانی اخوند را را بر وی ترجیح داده و در عین حال اسلام ستیزی و شیعی ستزی میکنند و آخوند را دزد و آدمکش و جانی و غیره می نامند.از فهم این می فهمم که نمی فهمم چرا چپی های جا مانده در قرن گذشته (مارکسیستها،کمونیستها و سوسیالیستها) با توجه به اینکه همه می فهمند که جامعه ایران مذهبی است،می خواهند به زور مردم را غیر مذهبی کنند؟از فهم ان میفهمم که نمی فهمم که چرا رفقای چپی ایرانی معتقدند که میتوانند در ایران یک بهشت کمونیستی بپا کنند و از رفقای کمونیست خود و غروب بهشت کمونیستی درس نمیگیرند.از فهم ان می فهمم که نمی فهمم که چرا برادران گرامی شما مجاهدین،چپیها،سلطنت طلبان و سنی ها،این برادر میرحسین موسوی نمی گوید در نظام مذهبی مورد علاقه اش مجاهدین،کمونیستها،سلطنت طلبان حق داشتن حزب و سازمان سیاسی خود را دارند و ایشان برای ایجاد یک نظام سکولار تلاش میکند و بلاخره نمی فهمم که چرا مجاهدین،چپیها و سلطنت طلبان دنبال ... رفسنجانی و کروب و موسوی راه افتاده اند،مگر در کشتار دهه شصت این فرصت طلبان در نظام فعالیت نداشتند و مسئولیت نداشتند؟اما یک نفر را عمدا جا انداخته ام و ان اقای خاتمی است.نمی فهمم چرا ایشان تمایل دارند حتما "مردمسالاری" مورد نظرش را از طریق مجلس برقرار کنند،در صورتی که جامعه ایران آماده هزینه دادن برای دمکراسی می باشد و با بدست گرفتن پرچم مردمسالاری (سکولار) می تواند خیل عظم توده را در پشت خود به سوی تغییر بکشد. در پایان می گویم که باز هم نمی فهمم که چرا اقای خاتمی و ما که میدانیم رفسنجانی و کروبی هر دو از افراد اختلاس گر و ناسالمی هستند، انان را باید رهبر خود بخوانیم؟اگر دزد و دیکتاتور و مرتجع و جنگ افروز ملا ، رهبر خوبی است،چرا به اقای خامنه ای بی احترامی میکنید؟؟؟ کدام یک از ملایان کاریسما و سوابق سیاسی و شعور سیاسی اجتماعی اش از خامنه ای بیشتر است؟اینجا میفهمم که فهم چیست و من میفهمم که بازیچه نیستم و میفهمم که دشمن مردم قصدش از بین بردن محور اتکای مردم مذهبی غیر سیاسی است که مانع از هرگونه هجوم و دست اندازی استعمار گران ی باشد و فعلا همان شخص خامنه ای نام دارد و اگر او را که دیکتاتوری مذهبی است،بردارند،میتوانند یک دیکتاتور خودی (مذهبی و یا غیر مذهبی) جایش بنشانند و بر گرده مردم سوار گردند ( امثال حسنی مبارک و صدام و اشغالهای دیگر وابسطه به استعمارگران )آنگاه اموال مردم را همچون دیگر دیکتاتوران با نام دمکراسی بدزدید و مردم را عذاب بدهید و بکشید.بدتر از همه اینکه استمار گران اینبار قصد تجزیه کامل کشور را هم دارند و روسیه هم چندان مخالفتی با این اهداف امریکا و غرب و صهیونیستها ندارد.حال اگر کسی فهمیده تر از من نفهم است،بفرماید که راه چاره چیست و چگونه اخوندانی چون کروبی،رفسنجانی و خاتمی و اخوند مسلکی چون موسوی میتوانند دمکراسی گستر باشند؟ضمنا اگر موسوی تا کنون نفوذی بوده و یا بعد از انقلاب با گذشت زمان تغییر دیدگاه داده است و به روش توده ایها عمل می کند،انگاه نظر من مطمعنا چیز دیگری در مورد ایشان خواهد بود.
سهام بي صداي خاتمي در بانك پر صداي سامان (خبر ويژه)
براساس يك خبر موثق كه كيهان در جريان پي گيري ماجراي غارت 3هزارميلياردتوماني اخير به آن دست يافت، آقاي سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور سابق و از سران فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 يكي از سهامداران بانك سامان است. و آقاي سيدعلي خاتمي برادر رئيس جمهور سابق و رئيس دفتر وي در سال هاي پاياني رياست جمهوري سيدمحمدخاتمي نيز، مدير شركت سرمايه گذاري اين بانك است. بانك سامان همراه با بانك غيرقانوني و هنوز تاسيس نشده «آريا» در غارت 3هزار ميليارد توماني از سيستم بانكي كشور دست داشته كه مديرعامل آن به همين اتهام از كار بركنار شده و در انتظار محاكمه به سر مي برد.
گفتني است بيانيه اخير حزب غيرقانوني و منحل شده مشاركت در محكوميت اختلاس 3هزار ميليارد توماني با توجه به ماهيت اين حزب براي كيهان تعجب آور و غيرمنتظره بود چرا كه دست اندركاران اصلي غارتگري اخير با شماري از سردمداران حزب مشاركت هويت مشابهي دارند و عوامل اين حزب تاكنون در برخي از پرونده هاي فساد كلان اقتصادي دخيل بوده اند، بنابراين، اولين احتمال آن بود كه حزب منحله مشاركت با صدور بيانيه مورد اشاره در پي بهره گيري از ترفند «فرار به جلو» باشد. اين احتمال از آنجا قوت بيشتري گرفت كه محتواي بيانيه حزب مشاركت بيشتر از آن كه در محكوميت اختلاس و غارت بيت المال باشد، عليه تماميت نظام جمهوري اسلامي ايران تنظيم شده بود، يعني دقيقا همان خطي كه در جريان فتنه آمريكايي-اسرائيلي 88 دنبال مي كردند كه دريافت كمك هاي مالي كلان از پادشاه عربستان و برخي سران كشورهاي اروپايي، همراهي سرمايه داران بزرگي نظير جرج سوروس صهيونيست، تأمين هزينه هاي هنگفت رسانه اي غرب و اختصاص و راه اندازي چند شبكه تلويزيوني در حمايت از فتنه گران و... از جمله آنها بوده است.
پي گيري هاي بعدي از برخي روابط نه چندان پنهان ميان عوامل اصلي اختلاس با جريان فتنه حكايت مي كرد و سرانجام معلوم شد كه آقاي سيدمحمد خاتمي يكي از سهامداران بانك سامان است كه در ماجراي اختلاس اخير دست داشته است. اكنون بايد به آقاي خاتمي گفت؛ اگر دانستن را حق مردم مي دانيد- كه نشان داده ايد، نمي دانيد- با صراحت اعلام كنيد كه چند درصد از سهام بانك سامان متعلق به شماست؟! و شركت سرمايه گذاري بانك سامان كه اخوي و مدير دفتر سابق شما رياست آن را برعهده دارد، در اين ماجرا چه نقشي داشته است؟!
مشت منصور
این بخشی که شما از روزنامه کیهان کپی کرده اید و چسبانده اید مربوط به نظرات خوانندگان
میباشد نه نظریه سایر روزنامه ها، شما ظاهرأ مشکل خود برتری دارید و میخواهید نظرات خود
را بر دیگران تحمیل کنید با استناد به اخباری که ربطی به موضوع ندارد. بد نیست که از روزنامه
کیهان بخواهید که مدارک مربوط به خاتمی را به قوه قضائيه بدهد و مطمئن باشید تمام حق
جویان از این مورد خوشنود می شونند، در ضمن از روزنامه کیهان درخواست کنید که در درج
اخبار اجازه نظر خواهی به خوانندگان بدهد تا بدین وسیله افرادی چون شما و این حقیر و دیگر
دوستان و هموطنان بتوانند نظر خود را اعلام کنند، مشت منصور با مطالعه نظرات شما عرض
شود که کشور عزیزمان ایران در چهار چوب آزادی فکری و حقوق مدنی و استقلال و جدائي
قدرت طلبان و دزدان و کلاهبردارن در چهار چوب قوانین الهی دور از هر گونه تعصب و زورگوئي
افراد متعصب خواهد توانست جایگاه بسیار عالی در قلب مردم و در دنیا کسب کند .
با بیرحمی تمام میگم که اصلا برام مهم نیست. داره تقاص پس میده. تقاص روزهایی که می تونست حرف بزنه نزد. جوان بود ولی صاحب منصب بود. ازترس ازدست دادن جاه و مقام نشست نگاه کرد جوونهای مردم رو گرفتن و کشتن و سربه نیست کردند. برای همینه که میگن دنیا دار مکافاته.
ارسال کردن دیدگاه جدید