اصلاحطلبی سبز و انتخابات پیش رو
عبدالله مومنی، حسن اسدی زیدآبادی، علی جمالی و علی ملیحی چهارنفر از اعضای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت با نگارش تحلیلی درباره انتخابات پیش رو از داخل زندان دیدگاههای خود را تحت عنوان «اصلاحطلبی سبز و فرصت انتخابات پیش رو» تشریح کردهاند.
در گفتوگو با مصطفی خسروی، روزنامهنگار و از اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت ساکن ایتالیا نخست از او پرسیدهام: ارزیابی شما از تحلیل چهار زندانی سیاسی چیست؟
مصطفی خسروی: در چندماه اخیر ما شاهد تحرکهای بسیار زیادی از سوی فعالان سیاسی زندانی در داخل زندانهای کشور بودیم و هستیم. این نشان میدهد که زندانهای ما امروز پویایی بیشتری از سطح جامعهمان دارند. میتوان اذعان داشت به این که رهبری جنبش اعتراضی را فعلاً زندانیهای ما دارند انجام میدهند؛ آنهم با مواضع سیاسیای که اتخاذ میکنند، با رفتار سیاسیای که از خود نشان میدهند و این نشاندهنده این است که هنوز امید در سختترین نقاط داخل کشورمان که زندانهای داخل کشور هستند، وجود دارد و آنجا تکاپو و فعالیت و نگارش راهبردهای سیاسی در دستور کار است.
البته این نشان میدهد که تمامی آن فشارهایی که حاکمیت جمهوری اسلامی وارد میکند و آن سرکوب سیستماتیکی که انجام داده، کاملاً شکست خورده بوده و در قعر زندانها هنوز فریاد آزادیخواهی به شکلی بسیار منسجم و در پارهای مواقع حتی آکادمیک وجود دارد.
در این تحلیل اصلاحطلبی سبز و اصلاحطلبی دوره دولت اصلاحات ازهم تفکیک شده و برای اصلاحطلبی سبز جایگاهی تعریف شده است که تکیه به نیروهای اجتماعی میزند. این تقسیمبندی را چگونه ارزیابی میکنید؟
میتوانم بگویم این تقسیمبندی نشئت گرفته از نقاط ضعفی است که جنبش اصلاحات در دوران سیدمحمد خاتمی داشت. یعنی زمانی که ما به دوران اصلاحات در فاز سالهای ۷۶ تا ۸۴ نگاه میکنیم، میبینیم که جریانهای سیاسی که از آن گفتمان اصلاحات استفاده میکردند، صرفاً یکسری جریان نخبهگرا و یک گروه الیتی بودند که در قسمتی از حاکمیت توانسته بودند وارد شوند و آنها این گفتمان اصلاحات را در همان قسمت نگه داشته و هیچگاه سعی نکرده بودند به سمت جامعه مدنی بیایند و از نیروهای موجود در جامعه مدنی و از آن پتانسیلی که در جامعه مدنی وجود دارد، برای القای نظراتشان به حاکمیت استفاده کنند.
این خط پررنگی که بین گروههای الیت، سیاسیون و جامعه مدنی وجود داشت، به نظر من باعث شد که آن جنبش اصلاحات به شکست برسد، ولی در جریان جنبش سبز ما شاهد این بودیم که تظاهراتها و اعتراضهای مردمی بسیار خودجوش انجام شدند و اینجا اتفاقاً آن شبکههای مردمی، آن گروههایی که ما به آنها میگوییم جامعه مدنی، جنبش دانشجویی، جنبش زنان و جنبش کارگری بودند که خودشان در خیابانها، وقت تظاهراتهای بعدی و خواستهها را تعیین میکردند.
زمانی بود که اکثر سیاسیها در زندان بودند. یعنی بعد از روز ۲۲ خرداد ۸۸ما چند دور بازداشت گسترده فعالان سیاسی را داشتیم. در این زمان بود که مردم اتفاقاً وارد شدند و توانستند حاکمیت را برای مدت زیادی فلج کنند، به گونهای که حاکمیت مجبور شده بود مدتها نیروهای نظامی و غیر نظامی را از شهرستانها به تهران یا به شهرهای بزرگ بیاورد تا بتواند کنترل حداقلی فضا را داشته باشد.
اینجا نشان میدهد که جنبش سبز با وجود این که افکارش اصلاحطلبانه بود، یعنی مشی اصلاحی داشت، هدفش در آن روزها براندازی نبود، ولی از نیروی مردمی استفاده کرد یا بهتر است بگویم نیروی مردمی به خیابانها آمد و این جنبش را حرکت داد، هل داد و جلو آورد و اینجا سیاسیون آن قسمت الیت میتوانم بگویم نقشی نداشتند یا اگر نقشی هم داشتند، سعی میکردند که دنبال حضور مردم باشند.
این نشان میدهد که بین این اصلاحطلبی که امروز در جنبش سبز از آن صحبت میشود، با اصلاحطلبی آن دوران یک تفاوت اساسی هست. آن هم این است که مردم، نهادها و جامعه مدنی بسیار پررنگ است و نقش رهبری دارد. نکته دوم این که در دوران اصلاحات ما با فضایی مواجه بودیم که آن دوگانه اصلاحطلبی و تمامیتخواهی کاملاً یک دوگانه محدود بود. یعنی یکسری اصلاحطلب بودند، یکسری تمامیتخواه و اقتدارگرا بودند و باقی مردم بودند و مردم زیاد در این بازی حضور نداشتند.
ولی امروز مردم این دوگانه را خودشان در خودشان حس میکنند. یعنی آدمهایی که در خیابان هستند، اصولاً تکلیفشان با خودشان مشخص است. یا طرفدار جنبش سبزند(حتی اگر به خاطر مسائل امنیتی بروز نمیدهند، در درون خودشان یک خواست مشخصی برای تغییر دارند)، یا این که نه، مدافع حاکمیت فعلی هستند و این ماجرا به داخل جامعه کشیده و برای مردم ملموس شده و صرفاً از یک امر انتزاعی و ذهنی خارج شده است. مواردی از این دست هست که میتوانم بگویم باعث شده اصلاحطلبی امروز با آن دوران فرق کند. نکته مهمتر تغییر در رفتار خود اصلاحطلبهاست.
در بخش دیگری از این تحلیل عنوان شده که جنبش سبز به مثابه اپوزیسیون ملتزم به رفتار مدنی و مسالمتآمیز است. چطور میشود اصلاحطلبی سبز و اپوزیسیون ملتزم به رفتار مدنی و مسالمتآمیز را جمع کرد؟
مسلم این است که جنبش سبز امروز خواهناخواه دارد رفتار اپوزیسیونیستی از خود نشان میدهد. یعنی این حتی نیاز به یک جمع کردن ندارد. ما اگر رفتار جنبش را در دوسال گذشته نگاه کنیم، فراخوانهایی که به تظاهراتهای خیابانی داده شده، موضعگیریها و نوع هدایتها، متوجه میشویم که آن داستان اصلاحطلبی تمام شده است که در دوران آقای خاتمی بود و بیشتر شعارها روی فشار از پایین و چانهزنی از بالا متمرکز شده بود. الان یکسری مردمی هستند که در اعتراض مشخص، لخت و عریان نسبت به حاکمیت، عرصههای مختلف اجتماعی را تصاحب میکنند و در مقابل حاکمیت و در مقابل خواست حاکمیت ایستادگی میکنند. البته این رفتار، یک رفتار اپوزیسیونیستی است، ولی با اهداف اصلاحگرایانه. به همین خاطر من فکر میکنم که چندان جمعبندی این دو مقوله کار سختی نیست. یعنی موضوع پیچیدهای نیست.
در بخش دیگری از این تحلیل آمده است که انتخابات آینده آوردگاهی برای احیای جنبش اجتماعی حامی اصلاحات و عرصهای برای سیاستورزی و به چالش کشیدن اقتدارگرایان است. فکر میکنید به چه شکل ممکن است انتخابات آینده تبدیل به آوردگاهی برای احیای جنبش اجتماعی حامی اصلاحات شود؟
چیزی که مسلم است و این دوستان هم خیلی خوب به این ماجرا در این مقاله تحلیلی اشاره کردند، این است که در ششماه آینده ما با انتخاباتی مواجه هستیم که حاکمیت دوسال است که منتظر آن است. منتظر است که این انتخابات را برگزار کند، با سکوت و آرامش برگزار کند و پس از آن مدعی شود که تمام ماجرایی که در انتخابات ۸۸ بوده، به فراموشی سپرده شده و اوضاع تحت کنترل و به اصطلاح شهر در امن و امان است. اینجا وظیفه مردم، وظیفه جنبش سبز، وظیفه فعالان سیاسیـ اجتماعی این است که نگذارند این اتفاق بیافتد. یعنی نباید حاکمیت احساس کند که بعد از دوسال با هر ترفندی میتواند این انتخابات را که محل اصلی مناقشه در ایران است، به راحتی برگزار کند.
برای این که این کار انجام شود، راهکارهای مختلفی وجود دارد و البته باید بیشتر در موردش فکر و صحبت کرد و بیشتر ایدهها مطرح شوند، تا ایدههای پختهتری بهوجود آید. ولی راههایی هست که ما میتوانیم با استفاده از «معضل انتخابات برای حاکمیت»، او را در مقابل خودش قرار دهیم. من تاکید میکنم که این یک معضل است، چون اگر اینها نتوانند شنبه بعد از انتخابات سرشان را بالا گیرند و در جامعه جهانی اعلام کنند که ما انتخاباتی با آرامش برگزار کردیم، بازنده خواهند بود.
یک نمونه از این راهها که گفتم این است: دوستانی که یا در داخل زندان هستند، یا فعال سیاسی هستند و اکثراً سابقه حتی نمایندگی مجلس یا حضور در کابینه دولتها را دارند و یا استاد دانشگاه هستند، نامزد انتخابات شوند. آن موقع حاکمیت باید تکلیف خودش را با این آدمها مشخص کند. باید نشان دهد تا چه حد قائل به ادعایی است که مطرح میکند و از دموکراسی سخن میراند. باید دید تا چه حد این حرف را قبول دارد. حتی افرادی که پیش از این نامزد شدهاند و حضور آنها در عرصههای سیاسی یکجور تابو بوده میتوانند از نقاط مختلف کشور وارد صحنه شوند و حاکمیت را مقابل یک عمل انجام شده قرار دهند. مسلم این است که انتخابات برای حاکمیت دردسرساز خواهد بود و نخواهد توانست از آن آرام و به سلامت عبور کند و اینجا این اتفاق میتواند در اصل نقطه عطفی در جنبش بعد از دوسال و اندی باشد. در غیر این صورت من فکر میکنم اگر حاکمیت بتواند این انتخابات را بدون خطر برگزار کند، جنبش سبز دچار مشکلات اساسی و هویتی خواهد شد.
پیشنهاد دیگری که یکی از اصلاحطلبها چندی پیش مطرح کرده بود، این است که میشود از کشورهای همسایه که مسلمان هستند و حتی از نظر ایدئولوژی سیاسی، نزدیک به کشور ما هستند برای نظارت بر انتخابات ایران دعوت کرد تا ببینیم آیا آقای خامنهای و حاکمیت اقتدارگرای ایران، حاضر هستند انتخاباتی را که میخواهند برگزار کنند، با دوستان خودشان به اشتراک بگذارند و آنها حداقل نحوه انتخابات در ایران را تایید کنند یا خیر؟
اینها مسائلی است که به نظر من بازی انتخابات را برای اقتدارگراها قفل خواهد کرد و آنجاست که جنبش ما میتواند دوباره به خیابانها بیاید و دوباره فریاد اعتراضش را به گوش جهانیان برساند. این ماجرا نباید خدای ناکرده چنین تعبیر شود که جنبش قصد دارد در انتخابات با هر روندی وارد شود. خیر! به نظر من ما باید این فرصت انتخابات را تبدیل به دستاویزی کنیم تا بتوانیم حاکمیت را در مقابل چندگانههایی که خودش درست کرده است، پاسخگو کنیم.
بهتر نیست که آقایان موسوی، کروبی و همه سبز فامآن و سبز نویسان، بجای این جنگ لفظی، نوشتاری و زرگری در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مجلس، یک زورآزمایی و عملگرایی سیاسی پیشه کنند و انتخابات را تحریم کنند تا به خود و دیگران ثابت کنند که در عرصه سیاسی جامعه استبدادی ایران، مهرهای شمرده میشوند ؟!
ارسال کردن دیدگاه جدید