چرا تشکیل دولت فلسطینی به اسراییل کمک میکند؟
سازمان آزادیبخش فلسطین، روز سهشنبه ۲۰ماه سپتامبر تقاضایی رسمی مبنی بر بهرسمیت شناختن دولت فلسطین توسط جامعه بینالمللی را تقدیم سازمان ملل متحد میکند.
هنوز ابهامهایی درباره متن و محتوای این درخواست وجود دارد و مشخص نیست آیا این تقاضا تقدیم شورای امنیت سازمان ملل متحد میشود یا بهطور مستقیم در مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح خواهد شد، اما چیزی که در مورد آن اطمینان وجود دارد این است که اسراییلیها و فلسطینیها خود را برای رویارویی در سه جبهه آماده می کنند.
نخستین جبهه- دیپلماتهای فلسطینی تلاش خواهند کرد حمایت جامعه جهانی را به سود خود بسیج کنند. در مقابل دستگاه دیپلماسی اسراییل تمام سعی خود را روی ایجاد مانعی معطوف میکند که درهنگام رایگیری در سازمان ملل، برخلاف منافع فلسطین تصمیمگیری کند.
دومین جبهه – فلسطینیها خود را برای برپایی تظاهرات و جشنی عظیم به منظور بزرگداشت تصمیم سازمان ملل (که احتمال میرود در جهت منافع فلسطین باشد) آماده میکنند. این تظاهرات میتواند به قدری گسترده باشد که دامنه آن به شهرکهای یهودینشین و مناطق شهرکسازی اسراییل و همچنین دیوارهای ایجاد شده توسط این دولت برسد. اسراییل در مقابل، خود را برای مقابله با این احتمال آماده میکند. اسراییلیها آموزشهای فشردهای در مورد مدیریت آشوب برای نیروهای امنیتی خود سازماندهی کردهاند تا در صورت لزوم با گسیل این نیروهای کارآمد بتوانند با کمترین مشکل و خسارت، جمعیت را اداره کنند.
سومین جبهه- این جبهه به ظاهر۱۸ اوت در جنوب اسراییل ایجاد شده است. در این روز فلسطینیها حملهای تروریستی علیه افراد غیر نظامی اسراییلی در جنوب این کشور در نزدیکی مرز مصر به مرحله اجرا درآوردند.
پاسخ اسراییل به این حمله به سرعت منجر به ایجاد بحران در روابط اسراییل و مصر شد و اختلافهای جدیدی را در نوار غزه و اطراف آن ایجاد کرد.
این اتفاقها درواقع باعث شد مسئله به رسمیت شناختن دولت فلسطین اهمیت و حساسیت خود را تاحدی از دست بدهد و میتواند در صورت وخامت اوضاع حتی روند تصمیمگیری در سازمان ملل را نیز از مسیر اصلی خود منحرف کند. بدون شک یکی از اهداف سازمانهای تندروی اسلامگرا در نوار غزه و حتی در دمشق و کشورهای حامی آنان، تحت شعاع قرار دادن روند به رسمیت شناختن دولت فلسطینی است. آنها قبلاً عدم رضایت خود را نسبت به اقدام سازمان آزادیبخش فلسطین در سازمان ملل اعلام کرده بودند.
پیشبینی تحولات آینده این سه جبهه مشکل است. آیا در صورت پیروزی فلسطینیها در سازمان ملل متحد، بهسوی وخامت بیشتر روابط اسراییل و فلسطین حرکت میکنیم یا به طرف یکسری رخدادهای پرسر و صدایی که در نهایت به نتیجه خاصی نمیرسند؟ به حقیقت پیوستن دومین احتمال بسیار تاسفبار خواهد بود.
در حقیقت با وجود مدیریت ضعیف اسراییل و ایالات متحده آمریکا در بحران فلسطین، اقدام رامالله نزد سازمان ملل متحد دارای مزایایی است. در حال حاضر نه واشنگتن و نه اورشلیماین موضوع را قبول ندارند که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، درحال رها کردن بخشی از ادعاها و خواستههای فلسطینیهاست که این امر در پیشبرد راه حل ایجاد دو دولت تاثیر بسزایی دارد.
محمود عباس از سازمان ملل میخواهد با به رسمیت شناختن رسمی دولت فلسطینی درواقع مسئله مربوط به سرزمینهای دو دولت را حل کند. او از سازمان ملل تقاضا دارد که دولت فلسطینی را بر پایه مرزبندیهای سال ۱۹۶۷[۱] که پایتخت آن نیز در اورشلیم شرقی قرار داشت، به رسمیت بشناسد.
محمود عباس از سازمان ملل تقاضای اتخاذ تصمیم در مورد بازگشت پناهندگان یا مسئله مساجد در اورشلیم را ندارد زیرا این دو مورد احتمال شکست مذاکرات بین دو طرف را تقویت میکند. هنگامی که محمود عباس مذاکرات را با دولت اسراییل از سر گیرد، اینبار بهعنوان رئیس دولت جدید فلسطین بر سر میز مذاکره قرار دارد. او در واقع نماینده و سخنگوی مردم عرب کرانه باختری، اورشلیم شرقی و غزه خواهد بود. او دیگر به عنوان نماینده تشکیلات خودگردان فلسطین که نشاندهنده عدم یکپارچگی فلسطینیها نیز بود، اسراییل را مورد خطاب قرار نمیدهد.
در صورت ایجاد دولت جدید فلسطین مسئله مرزهای بین دو دولت با سهولت بیشتری قابل مذاکره خواهد بود. برخلاف وضعیت کنونی که سازمان آزادیبخش فلسطین انعطاف کمتری از خود درباره این موضوع نشان میدهد و این باعث پیچیدگی بسیار مذاکرات شده، در آینده مسئله مرزها تبدیل به موضوعی قابل تامل و بحث خواهد شد.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل، مخالفت خود را با تشکیل دولت فلسطینی و منافعی که فلسطین از این امر به دست می آورد، اعلام کرده است و درباره بازگشت به مرزبندیهای سال ۱۹۶۷ یا بازگشت پایتخت فلسطین به اورشلیم شرقی، هیچ انعطافی از خود نشان نمیدهد.
تصمیم نهایی سازمان ملل متحد هرچه باشد بنیامین نتانیاهو یک شریک معتبر و قابل اطمینان برای مذاکرات سازنده به حساب نمیآید.
موضع ایالات متحده آمریکا
نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا نیز در واقع مانع بزرگی در راه هرگونه موضعگیری جدی و مهم از طرف دولت مردان آمریکایی، درباره مسئله فلسطین و اسراییل ایجاد کرده است. درنتیجه از سرگیری مذاکرات صلح حداقل در آیندهای نزدیک غیر ممکن به نظر میآید، اما ارجاع تقاضای تشکیل دولت فلسطینی نزد سازمان ملل میتواند در آینده معیارهای مذاکرات را به نفع فلسطینی ها تغییر دهد. امروز کسی نمیتواند این واقعیت را انکار کند که محور قرار دادن توافق اسلو[۲] در سال ۱۹۹۳ برای مذاکرات، ناکارایی خود را نشان داده است. مذاکرات سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۸ به دلیل آنکه طرفین مذاکره حاضر به بحث و توافق بر سر اماکن مقدس یا مسئله پناهندگان نبودند، محکوم به شکست شدند.
بنابراین هرگونه اقدام دیگر بر پایه توافق اسلو از جانب سازمان آزادیبخش فلسطین، محکوم به شکست خواهد بود.
باید گفت که راه حل اساسی، در بهرهبرداری مناسب از تقاضای فلسطین نزد سازمان ملل است. بهتر آن است با اعطای یک دولت جدید به فلسطین بر اساس مرزهای سال ۱۹۶۷، در مقابل مطالبات مشروع اسراییلیها را به رسمیت بشناسیم و به این صورت بستر جدیدی را برای مذاکرات صلح بین اسراییل و فلسطین ایجاد کنیم.
منبع:
«Pourquoi un Etat palestinien aiderait Israël», par: YossiAlpher – Courrier international N° 1087 – 01.09.2011
پانویس:
۱- در سال ۱۹۶۷ مرزهای بین فلسطین و اسراییل تعیین و مورد تایید سازمان ملل قرار گرفت.
۲- منظور مذاکراتی در اسلو است که سال ۱۹۹۳به منظورحل اختلاف اسراییل و فلسطین صورت گرفت و در نهایت منجر به امضای توافقنامهای به نام توافق نامه اسلو شد. بیل کلینتون، رئیسجمهوری وقت آمریکا ازجمله سیاستمدارانی بود که تلاش زیادی برای ایجاد توافق بین این دو دولت کرد. در حقیقت توافقنامه اسلو به نوعی پایه و معیارهایی را تعیین میکند که بر اساس آنها، مذاکرات بعدی بین طرفین پیش میرود.
رژیم نژادپرست صهیونیستی در این بازی خود ساخته بازنده اصلی است.اینکه سازمان ملل به خواست حداقلی فلسطینیان جواب مثبت بدهد یا خیر هم هیچ تاثیری در روند منفی حیات سیاسی این غده سرطانی ندارد و احتمالا فرار صهیونیستها از سرزمینهای اشغال شده را به دنبال خواهد داشت.اما سازما ملل طبق دستور امریکا حقوق قلسطینیان را به رسمیت نخواهد شناخت،چون منافع امریکا و غرب در کل خاور میانه بیشتر از این به خطر می افتد.باید دقت شود که امریکا و غرب و حتی صهیونیستهای مقیم امریکا و غرب در این شرایط بد اصلأ برای یهودیان دلسوزی نمیکنند،بلکه نهایتا با وتوی امریکا و یا متحدینش؛تلاش بیهوده ای برای نجات امریکا و غرب از منجلاب خاور میانه خواهند کرد و مسلمانان در کشورهای اسلامی از همین اقدام خام امریکا و متحدین غربی اش استفاده سیاسی و تبلیغاتی نموده و تلاش جدی برای سرنگون کردن دوّل وابسته خود به غرب و بیرون کردن امریکائیان از سرزمینهای مسلمانان خواهند نمود.
ارسال کردن دیدگاه جدید