اوباما و میانجیگری میان اسراییل و فلسطین
سخنرانی باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و اشاره به موضوع مناقشه اعراب و اسراییل و درخواست از اسراییل برای بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ بار دیگر نقش میانجیگرانه آمریکا در زمینه یکی از قدیمیترین منازعات خاورمیانه را برجسته کرد.
در گفتوگو با ایلیا جزایری، روزنامهنگار مقیم بیروت و کارشناس مسائل خاورمیانه از او پرسیدهام: آیا این صحبت آقای اوباما نشانگر تغییر موضع در سیاست آمریکا در موضوع مناقشه اسراییل و فلسطین هست یا خیر؟
ایلیا جزایری: نخیر. میانجیگری آمریکا برای صلح میان فلسطینیها و اسراییلیها موضوعی است که از زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون، رئیسجمهور اسبق آمریکا مطرح بوده است. آقای کلینتون هم دنبال تأسیس دولت فلسطینی بر روی مرزهای ۱۹۶۷ بود و این مسئله و میانجیگری ادامه داشت. آقای جورج بوش اولین رئیس جمهور آمریکا بود که بحث دولت مستقل فلسطین را مطرح کرد، اما این آقای اوباما است که از زمان ریاست جمهوری خود برای اولینبار در مورد این موضوع به شکل صریح صحبت و به طور علنی اعلام میکند که از اسراییل میخواهد به مرزهای ۱۹۶۷ عقبنشینی کند.
... اما تشکیل دولت فلسطینی یک مسئله است و بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ مسئله دیگری است. آقای بوش در جایی گفته بود که مرزهای ۱۹۶۷ قابل بازیافت و بازگشت به این مرزها راه حل نیست. به نظر شما آیا این صحبت آقای اوباما به نوعی به نفع طرف فلسطینی نبود؟
نمیشود گفت. اگر کل صحبتهای آقای اوباما را مرور کنیم، او هیچ نقشه یا راهی را برای صلح میان دو طرف اسراییلی و فلسطینی ارائه نمیدهد. او فقط از اسراییل خواسته که به مرزهای سال ۱۹۶۷ عقبنشینی کند. این قضیه نیز دلیل دارد. الان جهان عرب با یکسری انقلابها و تغییر نظامهای حاکم مواجه است. بسیاری از این نظامها متحد آمریکا بودند. ایالات متحده ترس از این دارد که تغییر نظامها منجر شود به وضعیتی که ۵۰ سال پیش در جهان عرب حاکم بود؛ این که مبادا کشورهای عربی باز به فکر جنگ با اسراییل بیفتند و حمایت از فلسطینیها در مقابل اسراییل پیش بیاید.
با آغاز انقلاب مصر در بسیاری از محافل آمریکا صحبت از این شد که اگر اسراییل در گذشته با تلاشهای میانجیگرایانه ایالات متحده برای صلح همراه میکرد، به این دلیل بود که هیچ ترسی از انقلابهای جهان عرب نداشت. به نظر میرسد که آقای اوباما میخواهد پیش از آن که هر تغییر موضعی در جهان عرب در قبال مسئله اسراییل حاصل شود، پیش از این که کشورهای عربی پیشنهاد صلح خودشان را پس بگیرند، صلح میان فلسطینیها و اسراییلیها به سرانجام رسد.
آقای اوباما صحبتهای کلی کرد. بازهم تکرار میکنم، نقشه یا راهی ارائه نداد. فقط خواستار عقبنشینی اسراییل تا مرزهای سال ۱۹۶۷ شد. این قضیه در سازمان ملل متحد هم تصویب شده است. اسراییل البته مخالف این عقبنشینی است. اسراییل یکسری شهرکسازیها را از سال ۱۹۶۷ به اینسو در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی انجام داده است که نمیخواهد این شهرکها را از دست بدهد.
ولی واکنش «حماس» به اظهارات آقای اوباما هم به نوعی از نرمش برخوردار بود. بهویژه وقتی آقای اوباما هم درباره «حماس» صحبت کرد، از ادبیات ملایمتری استفاده کرد. ارزیابی شما از این موضوع چیست، با توجه به این که به تازگی «حماس» و «فتح» هم به نوعی برای کنارگذاشتن مخاصمه به توافق رسیدهاند؟
به طور کلی واکنش فلسطینیها در مقابل صحبتهای اوباما همسان نبود. «فتح» به رهبری محمودعباس از صحبتهای اوباما استقبال کرد و حتی خبرگزاریهای رسمی اعلام کردند که شاید مطرح کردن عقبنشینی تا مرزهای ۱۹۶۷ پاسخی باشد به درخواست محمود عباس از رئیس جمهور آمریکا؛ اما موضعگیری نرم حماس میتواند به این دلیل باشد که در بحبوحه مصالحه با «فتح»، بعد از آن مخاصمه سال ۱۹۹۷ باشد. اسماعیل رضوان سخنگوی «حماس» از صحبتهای آقای اوباما انتقاد کرد و گفت چرا رئیس جمهور آمریکا بیشتر از این که به دنبال پایان سختیهای فلسطینیها باشد، به فکر امنیت اسراییل است.
آقای اوباما مسئله مهمی را در سخنرانیاش مطرح کرد که فلسطینیها، هم جنبش فتح و هم حماس، با آن مخالف هستند؛ و آن برپایی دولت یهودی است. آقای اوباما بر این نکته در سخنرانی خود صحه گذاشت و گفت ما به دنبال برپایی یک دولت یهودی دموکرات هستیم. فلسطینیها با این مسئله مخالف هستند. زیرا برپایی دولت یهودی به این معناست که شمار زیادی از آوارگان فلسطینی به سرزمینهای خودشان بازنخواهند گشت. آنجایی از صحبتهای آقای اوباما مورد استقبال قرار گرفت که به پایان اشغال سرزمینهای ۱۹۶۷ به بعد تأکید کرد، اما بخشهای دیگر آن مورد انتقاد حماس قرار گرفت.
واکنش مطبوعات دنیای عرب و مطبوعات اسراییل به اظهارات آقای اوباما در این زمینه چه بود؟
در رابطه با مطبوعات دنیای عرب به طور کلی میتوانیم بگوییم که صحبتهای آقای اوباما را که در آن برای اولینبار به طور رسمی به این قضیه اشاره میکند و خواستار عقبنشینی اسراییل شده است، بهعنوان یک سخنرانی معتدل تلقی کردهاند؛ یک سخنرانی که به دنبال بهبود روابط آمریکا با جهان عرب بعد از انقلابهای اخیر در بسیاری از کشورهای عربی است و این که آمریکا به دنبال این است که روابط خود را با جهان عرب در سایه تحولات اخیر دوباره تنظیم کند.
مطبوعات اسراییل هم به دو بخش تقسیم شدهاند: راستگرایان اسراییلی به شدت از صحبتهای آقای اوباما انتقاد کردهاند و همان راهی را رفتهاند که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل رفت و مخالفت خودش را با صحبتهای اوباما مطرح کرد. مطبوعاتی که به چپگرایان اسراییل و به جناح خانم لیدنی زیپی، وزیر امور خارجه سابق اسراییل نزدیک هستند، سخنرانی آقای اوباما را پلی دانستند به سوی رسیدن به صلح میان اسراییلیها و فلسطینیها.
لطفاً یک توضیح بدهید که مرزهای ۱۹۶۷ از نظر جغرافیایی و سیاسی واجد چه مختصات و ویژگیهایی بود که الان آقای اوباما از اسراییل خواسته است که به آن مرزها برگردد؟
تا سال ۱۹۶۷ سرزمینهایی در اختیار اسراییل قرار داشت. این سرزمینها شامل کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی نمیشد، اما بعد از سال ۱۹۶۷ و بعد از جنگ ششروزه میان کشورهای عربی و اسراییل، اسراییل بخشهایی از کرانه باختری رود اردن و بیتالمقدس شرقی را اشغال کرد و شهرکسازیهایی را در این منطقه شروع کرد. این اشغال مورد تأیید سازمان ملل متحد قرار نگرفته است؛ منظور اشغالی است که بعد از سال ۱۹۶۷ انجام شده است. وقتی سران منطقه و سران ایالات متحده در مورد مرزهای ۱۹۶۷ تأکید میکنند، یعنی میخواهند وضعیت را به قبل از جنگ ششروزه میان کشورهای عربی و اسراییل برگردانند. در حقیقت کشور مستقل فلسطینی که از دیدگاه آمریکا مطرح شده و فلسطینیها و کشورهای عربی هم دنبال آن هستند، شامل نوار غزه، کرانه باختری رود اردن و بیتالمقدس شرقی است.
آقای نتانیاهو در پاسخ به اظهارات آقای اوباما گفته است مرزهای ۱۹۶۷ مرزهای قابل دفاعی برای اسراییل نیست و در صورت بازگشت به آن مرزها یهودیانی در اراضی فلسطینی باقی خواهند ماند که امنیتشان را دولت اسراییل نمیتواند تضمین کند. نظر شما در خصوص این تحلیل چیست؟
بعد از سال ۱۹۶۷ اسراییل شهرکسازیهای گستردهای را در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی شروع کرد. یکسری شهرکهای بسیار استراتژیک برای اسراییل در این منطقه ساخته شده که از دست دادن آنها برای اسراییل بسیار دشوار است؛ از دو دیدگاه. یکی این که خود اسراییل فکر میکند اگر عقبنشینی کند، نمیتواند تلآویو و یکسری مناطق مرکزی را از حملات احتمالی گروههای مسلح فلسطینی حمایت کند. دوم این که به مشکل داخلی برمیخورد.
در عقبنشینی قبلی اسراییل بسیاری از اسراییلیها به توافق صلح اسلو معترض شدند که میان یاسر عرفات، رئیس پیشین تشکیلات خودگردان فلسطینی و اسحاق رابین، نخستوزیر اسبق اسراییل منعقد شده بود. اسراییل از این دو دیدگاه نمیخواهد بسیاری از شهرکها را از دست بدهد. به خاطر همین آقای نتانیاهو مخالفت خود را با سخنرانی آقای اوباما اعلام کرد و گفت، از واشنگتن میخواهیم اجازه دهد که شهرکهای بزرگ حداقل برپا باشند. البته اسراییل بحثی را مطرح کرده که هنوز خیلی جدی نشده و آن بحث تبادل زمین است. یعنی یکسری از شهرکهایی که استراتژیک به حساب میآیند حفظ شوند و یکسری از سرزمینهایی که جزو اسراییل محسوب میشدند، به فلسطینیها داده شود. این طرح هنوز ناپخته است، اما تاکنون به نظر میرسد که اسراییل نمیخواهد بسیاری از شهرکها را که بعد از سال ۱۹۶۷ در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی ساخته است، از دست بدهد.
تمام سخنان اقای اوباما را بیل کلینتون هم تکرار کرده بود و زمانی که موضوع جدی شد،سازمان موساد یکی ازمامورین خود را وارد صحنه کرد(خانم لوینسکی) و با بیان روابطه سکسی با کلینتون و علنی کردن ان در امریکا بیل کلینتون مجبور به استعفا شد و روند صلح هم به بن بست رسید.
احتمالا اوباما هم به بهانه ای از راس کار کنار گذاشته میشود و وعده های اوباما هم در سطل اشغال انداخته میشود.موساد وصهیونیستها فعلا از ترس نمیدانند چه باید بکنند.فقط منتظر روشن شدن وضعیت بحرانی و چشم اندازی برای بقای خود هستند و سپس اقدامات ضد بشری خود(ترور-دام گستری و تجاوز به جان مردم بی گناه و مظلوم فلسطینی و غیره و از جمله تهدید ایران و لبنان و مصرو سوریه )را اغاز میکنند.هرگونه اعتماد به حکام امریکائی و انتظار عملی شدن وعده هایشان حماقت محض است.مخصوصا که امریکائیان در حال از دست دادن پایگاهایشان در خاور میانه و اسیا هستند.لذا حمافت است که به این امید باشیم که امریکائیان پایگاه واقعی خود در فلسطین اشغالی را به مسلمانان واگزار نمایند.امریکائیان با این فریبکاریشان صرفا قصد ارام کردن انقلابیون را دارند و امیدوارند با برگرداندن مبلغی از پولهای به غارت برده به دولتهای انقلابی جدید عربی،جلوی سیلاب جاری به طرف رژیم صهیونیستی را بگیرند.در ثانی وقتی خود امریکائیان حاظر به پایان دادن به اشغالگری خود در عراق،افغانستان نبوده و حاظر به جمع کردن پایگاههای نظامی خود در پاکستان و بحرین و عربستان و ترکیه و اردن و غیره نیستند،چگونه از رژیم صهیونیستی همدست خود توقع رفع اشغالگری را دارند؟
راه حل فقط هجوم مسالمت امیز مسلمانان به سرزمین اشغال شده و پس گرفتن ان است.به امید ان روز
lol
این آقای منصور پیری خانقاه (کامنت اول) عجب وارده.... مونیکا مامور موساد بود، و بعد از آن بیل کلینتون هم استعفا داد. این آقا باید یک کتاب تاریخ بنویسه
اقای لول lol
اگر توانستی پاسخ سؤالاتم را بدهی،بنده نیز اقدام به نوشتن تاریخ می کنم.
١-چرا خانم لوینسکی چند سال لباس اغشته به اسپرم اقای بیل کلینتون را باید در کمدش نگهداری کند؟در صورتی که هر ادمی پس از رقابت جنسی از مایعات خراج شده خویش هم بدش می اید و فورا اقدام به شستن خویش میکند؟اما خانم لوینسکی بیش از حد اقل یک سال اسپرم کلینتون را در خانه اش نگهداری و مراقبت می کند.مراجعه شود به نظر مقامات ،اطلاعات ازمایشگاه و دادستان وقت امریکا در ایام استعفای کلینتون و مطبوعات خود امریکا
٢-با توجه به بقل کردن صمیمانه مونیکا لیونسکی و بیل کلینتون در جمع استقبال کنندگان در صف اول،چه اتفاق عجیبی افتاد که مونیکا از بیل شکایت کرد؟
جواب شما علاوه بر گفتار فوق ایناست که،نه تنها بیل کلینتون علاقمند به حل شکل فلسطینیان داشت،بلکه برقراری ارتباط سیاسی با ایران را هم در نظر داشت و در ان زمان اقای خاتمی هم تلاش فراوانی برای ایجاد تفاهم و دوستی با بیل کلینتون بودند.
٣-مگر موساد و جنایت کاران افراطی صهیونیست،اسحاق رابین را به خاطر دست دوستی دادن با یاسر عرفات نکشتند.این جنایت موساد و صهیونیستها دیگر قابل ماست مالی و مخفی کاری نبود،در غیر اینصورت گناه انرا هم به گردن فلسطینیان می انداختند.
٤-دستگیری و نمایش مطبوعاتی رئیس IWF هم مشکوک است.چرا که سرکوزی دربست در اختیار صهیونیستهاست و موفقیت دومنیک کان در فرانسه سیاستهای ایران هراسی و ضد فلسطینی امریکا و صهیونیستها را با مشکل و یا بن بست روبرو میکرد.اینکه دومنیک کان با ان خانم سکس داشته یا نه نیاز به بحث جدا دارد و ارتباط واقعی با دستگیری اقای کان ندارد
٥- عجیب نیست که شما همه چیز پشت پرده اخوندها،سازمان امنیت ایران را میدانید و افکار مسئولین را پیشگوئی و فاش می کنید، ولی اسرار همفکران سیاسی خود ، امریکائیان،صهیونیستها و استعمارگران را نمی دانید؟متأسفانه
آقای منصور
بنده تنها یک خط در اینجا نوشتم و شما توانستید همفکران سیاسی من، یعنی صهیونیستها و استعمارگران را تشخیص دهید!
۱)بنده حرف شما را تکذیب نکردم، فقط به خیالپردازی مالیخولیایی گونه شما خندیدم. شما چنان با اطمینان صحبت میکنید که انگار این موضوع یک حقیقت مورد توافق مردم دنیاست در غیر اینصورت یک ماخذی برای ادعاهای گنده خود میدادید.
۲)اگرهم حرفهای شما درست باشد، بازهم معلوم نیست چگونه من همفکر صهیونیستها میشوم؟ مگر غیر از این است که اگر این ادعاهای شما درست باشد، خود صهیونیستها هم در دل با شما موافقند، نه بنده که آنرا (بقول شما) رد میکنم؟ در ضمن همفکر صهیونیستها که هیچ، همفکر سگ صهیونیستها بودن ۱۰۰ بار شرف دارد به هم پیاله بودن با آخوندها و آدمهای روانی دور و بر آنها
همه قسمتها را توضیح دادید فقط موضوع استعفای کلینتون را از قلم انداختید. دقیقا کلینتون در چه سالی استعفا داد؟ و سر انجام استعفا چه شد؟ مطمئنم که این حقایق را باید مردم آمریکا هم بدانند
لول بیگانه پرست
اگر سخنرانی نتانیاهو در جمع صهیونیستها در امریکا را شنده اید و حمایت و استقبال از او را هم دیده اید و از عکس العمل اقای اوبابا بعد از این سخنرانی هم واقفید و باز هم شک در مطالب من دارید،بنده از شما معذرت می خواهم.
ضمنا من سگ خامنه ای را بر نتانیاهو و جرج بوش و صدام و مبارک و شاه ملعون صعودی و امثالهم،چه از نظر سیاسی و چه از نظر ناسیونالیستی،ترجیح میدهم.ضمن اینکه بابرخی از تفکراتش در زمینه سیاست داخلی و خارجی موافق نیستم.
ارسال کردن دیدگاه جدید