پلههای جشنوارهی کن
نازنین اعتمادی - وقتی ستارگان سینما، و کارگردانان مقابل «پاله»، محل برگزاری جشنوارهی فیلم کن از لیموزینها پیاده میشوند و از بین مردمی که تشویقکنان به تماشا ایستادهاند راه خودشان را بازمیکنند، وقتی که از نور فلش دوربینهای صدها عکاس جان سالم بهدر بردند و از پلههای «پاله» بالا رفتند، آنگاه فقط چند متر با یکی از قدرتمندترین مدیران سینمای جهان فاصله دارند.
پلههایی تا معبد مقدس سینمای اروپا
ژیل ژاکوب، مدیر جشنوارهی فیلم کن که امروز، یازدهم ماه می برای شصت و چهارمین بار گشایش مییابد هشتاد سال دارد و از ۳۰ سال پیش تاکنون در رأس یکی از مهمترین جشنوارههای جهانی فیلم قرار دارد. ژاکوب ازین پس تا پایان جشنواره، هر غروب بر فراز مشهورترین پلکان جهان میایستد؛ پلکانی که بسیاری از کارگردانان و بازیگران سینما را به شهرتی جهانی رسانده است.
این مرد سالخوردهی هشتاد ساله، غروب هر روز بر فراز پلکان شهرت با اسموکینگ، راستقامت و لاغر میایستد و از آن بالا، از زیر چشم به انبوه مردمی که به تماشا ایستادهاند و به ستارههای سینما نگاه میکند. این نگاه، نگاه یک مرد مقتدر است؛ نگاه مردی مغرور که با سختگیری آنچه را که در زندگی آفریده زیر نظر دارد.
ژاکوب میگوید: «پلههای پاله یک استعارهی مذهبی هستند. در جشنوارهی فیلم ونیز و جشنوارهی فیلم برلین برای رسیدن به در ورودی لازم نیست از پله بالا رفت. در جشنوارهی فیلم اسکار هم اینطور است. همه سرراست به در ورودی میرسند. فقط در جشنوارهی فیلم کن، در فرانسه است که باید خودت را بالا بکشی تا به در برسی.»
لرس فن تریر، کارگردان دانمارکی زمانی گفته بود: وقتی آدم از پلههای کن بالا میرود و بالاخره به آن بالا میرسد، احساس میکند به بهشت رسیده است. شاید هم نه.»
ژاکوب میگوید: «از من همیشه میپرسند، آن بالا که ایستادهای به چی فکر میکنی؟ به دوستان فیلمساز که از پلهها بالا میآیند تا به تو برسند فکر میکنی؟ یا اینکه از دیدن ستارههای زیبا که خرامان از پلهها بالا میآیند، تخیلات جنسی به سرت میافتد؟ هیچکدام از اینها نیست. من فقط به یک چیز فکر میکنم و آن هم این است که آیا مراسم به موقع برگزار میشود؟ اگر خدا کسی را به نزد خودش بطلبد، او هیچ چارهای جز رفتن ندارد. آن هم هر چی زودتر. اما اگر من کسی را فرابخوانم، قدری ماجرا فرق میکند.»
اعتبار هنری جشنوارهی فیلم کن
با اینحال هنگامی که ژیل ژاکوب و مدیر هنری جشنوارهی کن، تیری فرمو از کسی دعوت کنند، آن شخص تلاش میکند به موقع خودش را به کن برساند. در شصت و چهارمین جشنوارهی فیلم کن، امسال ستارگانی مانند پنلوپه کروز، برد پیت، جودی فوستر، پدرو آلمادوار و نانی مونتی دعوت شدهاند.
حتی اگر کسی ژیل ژاکوب را خدا نپندارد، نمیتواند منکر این واقعیت بشود که او دربان یکی از مهمترین باشگاههای فیلم در جهان است.
ژاکوب قدرتمندترین مرد سینمای اروپاست و آنقدر قدرت دارد که از بین ۱۷۰۰ فیلمی که به جشنواره کن میرسد، فقط ۲۰ فیلم را برای شرکت در بخش رقابتی جشنواره انتخاب کند. او بهعنوان مدیر جشنوارهی فیلم کن، از اعتبار هنریای که به تدریج از سال ۱۹۷۸ تاکنون، گام به گام بهدست آورده، سخت مراقبت میکند.
جشنوارهی فیلم کن، هر سال با چهار هزار روزنامهنگاری که رویدادهایش را در رسانههای سراسر جهان بازتاب میدهند و صد گروه فیلمبرداری از شبکههای تلویزیونی که در بلوار معروف «کروزت» دوربین بهدست بالا و پایین میروند، از مهمترین رویدادهای هنری و سینمایی جهان بهشمار میآید.
برکتهای جشنوارهی فیلم کن
نخستین باز در سال ۱۹۷۹ بود که ژاکوب در نشست مطبوعاتی فیلم «اینک آخرالزمان» ساختهی فرانیس فورد کاپولا با دعوت کردن از بیش از هزار خبرنگار جشنوارهی فیلم کن را به یک دهکدهی جهانی تبدیل کرد. ژاکوب در سالهای بعد کارگردانانی مانند لرس فن تریر، میشل هانکه و جین کمپیون را کشف کرد و به جهانیان شناساند و او بود که از کوئنتین تارانتینو حمایت کرد و در سال ۱۹۹۴ با نمایش فیلم «یک داستان عامهپسند» ساختهی تارانتینو در بخش رقابتی کن، مقدمات اقبال گستردهی این فیلم در جهان را فراهم کرد. تارانتینو میگوید: «ژاکوب ده سال مرا در زندگی هنریام جلو انداخت.»
ژاکوب در سال ۱۹۷۷ با نمایش فیلم «نابودگر» باعث شد که آرنولد شوارتسننگر را همگان بهعنوان یک بازیگر بشناسند. اگر او نبود هرگز شوارتسننگر نمیتوانست عضلاتش را در ساحل زیبای کن جلو دوربینها به نمایش بگذارد و خود را بهعنوان یک چهره بشناساند. در سال ۱۹۹۲ هم با به نمایش گذاشتن «غریزه اصلی» در شب گشایش کن، شرون استون را تا حد الاههی سکس و زیبایی برکشید. با وجود آنکه ستارهی استون در جهان سینما افول کرده، اما هنوز هم در کن میدرخشد. به برکت شرکت در جشنوارهی کن است که شرون استون در آگهیهای بازرگانی شرکتهای آرایشی که از کن حمایت میکنند، بازی میکند و درآمد کلانی بهدست میآورد و این در حالیست که پس از «غریزه اصلی» دیگر کمتر کسی فیلمهای او را میبیند.
ژیل ژاکوب میگوید: «چند سال پیش بود که از شرون استون، وقتی داشت از پلهها بالا میآمد و از دیدن من که دوربین دستم بود، تعجب کرده بود و با اینحال به روی خودش نیاورد و توی دوربین لبخند زد عکس گرفتم.»
دموکراسی در هالیوود، سلطنت مشروطه در کن
ژاکوب موفق شده است از کن یک جشنوارهی معتبر بسازد که میتواند با هالیوود رقابت کند. برای همبن تعجبآور نیست که مدیران استودیوهای هالیوود با ژیل ژاکوب میانهی خوبی ندارند.
نشریهی سینمایی « Variety» که از نشریات معیار در هالیوود بهشمار میآید دربارهی جشنواره کن نوشت: «برخی فیلمها به آن سادگی که نخل طلای کن را به دست میآورند، نمیتوانند دل تماشاگرانشان را به دست آورند.»
مدیران آمریکایی درک نمیکنند که آخر چگونه ممکن است یک نفر در آن سر دنیا، آن هم در فرانسه، بدون آنکه یک سنت از جیبش مایه بگذارد، بخواهد در بازار فیلم جهانی دخالت داشته باشد. آمریکاییها نمیفهمند که جشنوارهی فیلم کن از قواعد اقتصاد جهانی پیروی نمیکند. در کن هنوز دموکراسی حاکم نشده، بلکه هنوز نظام سلطنتی، البته از نوع مشروطهاش حاکم است و ژیل ژاکوب هم بر تخت پادشاهی آن تکیه داده.
سینمای مؤلف یک توهم است
در کن حرف اول را اقتصاد نمیزند، بلکه ملاک عشق به سینماست. کن میعادگاه سینماگران مؤلف است. اما سینمای مؤلف چیست؟
ژاکوب میگوید: «در سینما یک مؤلف دنیای خودش را میسازد. درست مثل نویسندهای که کتاب مینویسد و یکی پس از دیگری منتشر میکند و با هر کتاب دنیای خودش را میسازد. او میتواند اشتباه کند و فیلمهای بد هم بسازد. اما در همان حال این تعریف، یک تعریف جامع و مانع نیست. بسیاری از سینماگران مؤلف هستند که آثارشان هیچ ربطی به هم ندارد. »
سینمای مؤلف که هر سال در کن از آن تقدیر میشود، در واقع یک توهم است. این اندیشه که یک نفر، در سینمایی که صنعتی است و در مجموع یک کار گروهیست، بتواند جهان خود را عرضه کند، فکر زیباییست، اما عملی نیست. ژاکوب میگوید: «یک مؤلف اما بیشتر کسی است که بتواند اعضای گروهش را بهگونهای انتخاب کند که یک اندیشه را عرضه کنند. برای همین در اغلب مواقع در ارزیابی جایگاه کارگردان و نقش او در سینما اغراق میشود.» و با اینحال کن تاکنون توانسته چهرههایی مانند ویم ویندرز، میشل هانکه و لرس فن تریر را به جهانیان بشناساند.
گریز از واقعیتهای دردناک سینمایی
ژیل ژاکوب میگوید: «هنرمندان بزرگ اغلب خیلی باهوش هستند و اشخاص بسیار باهوش کمی هم دیوانهاند. برای هنین کار ما این است که از جهان یک دیوانه به جهان دیوانهای دیگر راه بگشاییم.» او میگوید: «در جلساتی که در آنها فیلمها انتخاب میشوند، بعد از دیدن چهار – پنج فیلم آدم احساس میکند به جنون نزدیک شده است. یکی از دلایلش این است که در پاریس این فیلمها را انتخاب میکنیم و آدم نمیتواند بعد از تماشای فیلمها زیر نخلها پناه بگیرد. فقط در جای زیبایی مثل کن است که انسان میتواند اینهمه درد و رنج بر پردهی سینما را تحمل کند.»
به عبارتی دیگر اگر در سراسر جهان تماشاگران به سینما میروند که از واقعیتهای زندگی روزانه اندکی فاصله بگیرند، در کن تماشاگران از سینما بیرون میآیند و به ساحل زیبا و درختان نخ پناه میآورند تا از واقعیتهای دردناک سینمایی اندکی فاصله بگیرند.
ژیل ژاکوب میگوید: «کن آزمون بزرگی برای یک فیلم است. چون تماشاگر میتواند به تماشای فیلم دیگری برود یا اینکه به ساحل برود و از طبیعت لذت ببرد. در کن هر فیلم میبایست بتواند با فیلمهای دیگر و با این طبیعت و شهر زیبا رقابت کند.
منبع ترجمه:
Der Spiegel, Die Treppe zum Ruhm, Nr.19/7.5.11
عکسها:
از بالا به پائین – نمایی از پاله، محل برگزاری جشنوارهی فیلم کن با پلههایی که به پلههای یک معبد میماند
ژیل ژاکوب، مدیر هشتاد ساله جشنوارهی فیلم کن و یکی از قدرتمندترین مدیران سینمای جهان
بریژیت باردو در سال ۱۹۵۵ در ساحل کن. خبرنگاران در همان حال در پی او هستند.
فرانسیس فورد کاپولا در سال ۱۹۶۷ در بلوار معروف «کروزت»
وودی آلن و زیبارویان الهامبخش او در جشنوارهی فیلم کن. جشنوارهی کن امسال با فیلم «نیمهشب در پاریس» ساختهی وودی آلن با بازی کارلا برونی گشایش مییابد.
رابرت دنیرو و جودی فوستر در سال ۱۹۷۶ در جشنوارهی فیلم کن. امسال هر دو به کن دعوت شدهاند.
این ایده که هالیوود دموکراتیک است جای شک که هیچ جای انکار دارد. در مورد کن: زنده باد مشروطه ی سلطنتی. تنها اشکال این مدل که بر اساس ایده ی هابز (یک شاه خوب و عاقل که منافع مردم را در نظر دارد نه منافع شخصی خود را) این است که وقتی شاه بمیرد چه؟ اگر ژاکوب بمیرد یا سکته ی مغزی کند و در بیمارستان بیافتد و ... انوقت چه؟ آیا کن تمام خواهد شد؟ به احتمال زیاد آری.
ارسال کردن دیدگاه جدید