ششخطى شماره ۵۶
شهرنوش پارسیپور - مسئله مهاجرت و یا آواره شدن از کشورى به کشور دیگر یک مسئله بسیار قدیمىست. در کتاب تحولات، ششخطى شماره ۵۶ به این مهم اختصاص داده شده. آوارگان همیشه کسانى هستند که مجبور به سرپوش گذاشتن بر شخصیت اصلى خود هستند، چون در سرزمین بیگانه نمىتوان خود بود و ویژگىهاى شخصیتى خود را نشان داد. بببینیم یىجینگ با این مسئله چگونه برخورد مىکند:
سهخطى بالائى لى چسبنده، آتش
سهخطى پایینى که ان در سکون، کوهستان
کوهستان، کهان، بى حرکت ساکن است؛ در بالا آتش، لى، به سوى بالا شعله مىکشد و دودى به راه نمىاندازد. پس این دو سهخطى در کنار هم قرار ندارند. سهم و تقدیر انسان آواره سرزمینهاى بیگانه و جدایىست.
داورى
آواره. موفقیت در چیزهاى کوچک.
مقاومت کردن براى آواره
مطلوب است.
هنگامى که انسانى سرگردان و آواره است نمیبایست خشن یا سلطهجو باشد. او محفل بزرگى در کنار خود ندارد، پس نباید فضایى در اطراف خود ایجاد کند. او باید محتاط و خوددار باشد؛ در چنین حالتىست که مىتواند خود را از شر محفوظ نگه دارد. اگر او با دیگران مهربان باشد به موفقیت مىرسد.
یک آواره مکان زندگى ثابتى ندارد؛ خانه او جاده است. پس او باید مراقب رفتارش بوده درستکار و ثابتقدم باشد، به این ترتیب ممکن است اوقات خود را در مکانهاى درست بگذراند، و تنها با مردم شریف معاشرت کند. تنها در چنین حالتىست که اقبال خوش به او روى مىآورد و مىتواند بدون مزاحمت به راهش برود.
انگاره
آتش در کوهستان:
انگاره آواره.
از این قرار انسان برتر
با ذهن روشن و با احتیاط
کیفرها را وضع مىکند،
و هیچ دادخواهى را به درازا نمىکشاند.
یک آواره نباید خودش را با چیزهاى پستى که در مسیر راه مىبیند مشغول بدارد.
هنگامى که علفها در کوهستان آتش مىگیرند، نور درخشانى بهوجود مىآید. به هر حال آتش در یک جا ساکن نمىماند و در جست وجوى سوخت جدید پیش مىرود. این یک پدیده کوتاهمدت است. کیفرها و دادخواهىها نیز باید به اینگونه باشند. میبایست جریان سریعى داشته باشند و نبایست با بىتصمیمى کش بیایند. زندانها باید مکانهایى باشند که شخص مدت کوتاهى، همانند میهمان در آنجا اقامت کند. زندان نباید به مکان زندگى تبدیل شود.
خطها
شش در خط آغازین یعنى:
اگر آواره خود را با چیزهاى پیش پا افتاده مشغول کند
بداقبالى را به سوى خود مىکشد.
یک آواره نباید خودش را با چیزهاى پستى که در مسیر راه مىبیند مشغول بدارد. هر قدر شرایط بیرونىاش را فروتنانهتر و غیر قابل دفاعتر کند، میبایست بیشتر ارزش درونى خود را حفظ کند. براى یک غریبه اشتباه بزرگىست اگر که به امید پیدا کردن دوست خود را به مسخرهگى و لودگى بکشاند. نتیجه این کار صرفاً تحقیر شدن و مورد اهانت قرار گرفتن است.
شش در خط دوم یعنى:
آواره به مسافرخانهاى وارد مىشود.
او اموالش را به همراه دارد.
او توجه یک مستخدم جوان را به خود جلب مىکند.
آوارهاى که در اینجا شرح مىشود فروتن و خوددار است. او ارتباط با درون خود را از دست نداده است، اینک مکانى براى استراحت مىیابد. در دنیاى خارج دوست داشتن مردم را فراموش نکرده است، پس مردم از او مراقبت مىکنند، پس این توان را پیدا مىکند تا مکانى براى خود داشته باشد. علاوه بر آن توجه و علاقه مستخدم با ارزش و وفادارى را به خود جلب مىکند که ارزش بسیار زیادى براى یک آواره دارد.
نه در خط سوم یعنى:
مسافرخانه آواره مىسوزد.
او علاقه و توجه مستخدم جوانش را از دست مىدهد.
خطر.
آوارهاى که خیلى اعتماد به نفس دارد، نمىداند چگونه بهدرستى عمل کند. او در کارها دخالت بیجا مىکند و در جدلهایى وارد مىشود که به او مربوط نیست؛ پس مکان زندگىاش را از دست مىدهد. او با مستخدم خود با تکبر و سردى برخورد مىکند، پس وفادارى او را از دست مىدهد. هنگامى که یک آواره در یک سرزمین بیگانه هیچکس را ندارد تا به او تکیه کند، موقعیت بسیار خطرناک مىشود.
نه در خط چهارم یعنى:
آواره در پناهگاهى ساکن مىشود.
او اموالش را به اضافه یک تبر پیدا مىکند.
قلب من شاد نیست.
این شرح حالت آوارهاىست که مىداند چگونه امیالش را در بیرون مهار کند، پس در درون قوى و هدفمند است. پس عاقبت جایى را مىیابد تا در آنجا پناه گیرد. او حتى موفق مىشود دارائى پیدا کند، اما حتى با این دارایی نیز قادر نیست امنیت داشته باشد. او باید همیشه در حال نگهبانى باشد و به سلاحى نیاز دارد تا از خود دفاع کند. پس راحت نیست. او همیشه به این امر واقف است که بیگانهاى در یک سرزمین بیگانه است.
شش در خط پنجم یعنى:
او یک قرقاول شکار مىکند.
قرقاول با تیر اول از پا درمىآید.
در آخر این برایش تحسین و موقعیت به همراه مىآورد.
قانون سفر ایجاب مىکند تا خود را به عنوان مسافر با هدیه یک قرقاول به شاهزادگان معرفى کنیم. اینجا مسافر مىخواهد به خدمت یک شاهزاده درآید. در انجام اینکار یک قرقاول را به ضرب یک تیر مىکشد. پس او دوستانى پیدا مىکند و خود را به آنها عرضه مىکند، و در آخر کار شاهزاده او را مىپذیرد و کارى به او محول مىکند.
شرایط ایجاب مىکند که اغلب انسان خانهاى در سرزمین بیگانهاى پیدا کند. اگر او بداند چگونه باید خود را عرضه کند و موقعیت را خوب بشناسد ممکن است حلقهاى از دوستان را بیابد و حتى فعالیتى را آغاز کند.
نه در خط بالا یعنى:
لانه پرنده آتش مىگیرد.
آواره در آغاز مىخندد،
بعد باید گریه کند و سوگوارى انجام دهد.
به دلیل بى احتیاطى گاوش را از دست مىدهد.
بداقبالى.
تصویر پرندهاى که لانهاش میسوزد نشان از دست دادن مکان زندگى یک فرد است. بداقبالى ممکن است زمانى عارض شود که شخص لانهاش را با دقت و احتیاط نساخته باشد. در مورد آواره نیز وضع بر همین منوال است. اگر او به خودش اجازه خندیدن بدهد و ادا دربیاورد و فراموش کند که یک آواره است، بعدتر دلایلى براى اشک ریختن و سوگوارى خواهد داشت. همانند آنکه انسان از سر بىاحتیاطى گاوش را از دست بدهد –این یعنى از دست دادن فروتنى و قدرت تطابق– نتیجه شر خواهد بود.
::برنامه رادیویی «با خانم نویسنده» در کتاب زمانه::
::برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه::
::وبسایت شهرنوش پارسیپور::
ارسال کردن دیدگاه جدید