خانه | فرهنگ،‌ هنر و ادبيات | خاک

ژان پل سارتر و احساس تهوع از بیهودگی زندگی

سه شنبه, 1391-05-10 07:39
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه، ژان پل سارتر و اگزیستانسیالیسم (۱۹۰۴-۱۹۹۱)
حسین نوش‌آذر

حسین نوش‌آذر – دشمنی ژان پل سارتر با ژنرال دوگل در سال‌های دهه ۱۹۶۰ زبانزد خاص و عام بود. در آن سال‌ها که دست‌راستی‌ها در فرانسه شعار «مرگ بر سارتر» می‌دادند، روزی پلیس سارتر را در حالی‌که داشت روزنامه توقیف‌شده کمونیست‌ها را پخش می‌کرد، بازداشت کرد. ژنرال دوگل را که از این ماجرا آگاه کردند، گقت: «ولتر را نباید بازداشت کرد.»

پاپ ژان پل دوم از سارتر به عنوان آموزگاری یاد کرده بود که ایمان انسان‌ها را خدشه‌دار می‌کند.
وقتی آندرآس بادر، سرکرده ارتش سرخ آلمان را بازداشت کردند، ژان پل سارتر در زندان «اشتام‌هام» به ملاقات او رفت و جنجال برانگیخت تا آن حد که هیاهوی آن حتی گاهی در روزگار ما هم شنیده می‌شود.
 

سارتر که برخلاف ژنرال دوگل نتوانسته بود در نهضت مقاومت فرانسه بر ضد فاشیست‌ها فعالیت کند، در خیزش دانشجویی و در اعتراض به جنگ ویتنام و همچنین در اعتراض به اشغالگری نیروهای اتحاد جماهیر شوروی نقشی فعال به‌عهده گرفت. سارتر فقط یک نویسنده، یک نمایشنامه‌نویس یا یک فیلسوف نبود. او روشنفکر حوزه عمومی بود و اصولاً روشنفکری در این معنا با سارتر آغاز می‌گردد.

 

در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به ژان پل سارتر، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی می‌پردازیم. یادآوری می‌کنم که فایل صوتی با متنی که می‌خوانید تفاوت دارد.

 

 

ژان پل سارتر و همسرش سیمون دوبوآر در سال‌های پس از جنگ جهانی از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰،در گستره سه دهه گفتمان روشنفکری و حوزه عمومی در جهان را تحت تأثیر قرار دادند. این سال‌ها مصادف بود با سرکوب مبارزات ملی مردم ایران و پیامدهای کودتای ۲۸ مرداد و شکل‌گیری نهضت چریکی و انقلاب ۵۷.

 

غثیان، نوشته ژان پل سارتر: تأملی در مفهوم تهوع در متن زندگی روزانه

می‌گویند یکی از مهم‌ترین دستاوردهای سارتر برای فرانسه این بوده است که بر خلاف آلمان و ایرلند و بسیاری از کشورهای دیگر از جمله ایران با شکل‌بخشیدن به گفتمان‌های آزادیخوانه و آوردن آن‌ها در متن جامعه باعث شد که در فرانسه نهضت چریکی شکل نگیرد. متأسفانه جلال آل‌ احمد که از سارتر تأثیر پذیرفته بود و مانند او روشنفکر حوزه عمومی ما در زمان خودش بود، نه تنها از عهده برنیامد، بلکه با درک و برداشت نادرست از فلسفه سارتر از زمینه‌سازان به قدرت رسیدن آخوندها در ایران بود.

 

طبعاً پرداختن به فلسفه سارتر هدف ما در این برنامه نیست. این فرصت هم وجود ندارد که به حد تأثیرات سارتر و کامو در ادبیات و فرهنگ سال‌های دهه ۱۳۴۰ تا آغاز انقلاب و حتی یک دهه پس از آن بپردازیم. به اشاره‌ای بسنده می‌کنیم و می‌گذریم.
  

سارتر مهم‌ترین آثارش را که دربردارنده چکیده اندیشه اوست، یعنی «هستی و نیستی» و همچنین نمایشنامه «جامعه بسته»، «کودکی یک رئیس»، «دیوار» و همچنین مهم‌ترین رمانش «غثیان» [ تهوع ] را پیش از جنگ جهانی دوم منتشر کرد. او با انتشار این آثار از چنان اقبالی برخوردار شد که در اوج جنگ از کارش که آموزگاری بود استعفا داد و توانست یکسر به نویسندگی بپردازد. با این‌حال در سال‌های پس از جنگ و در کوران مبارزات ملی‌گرایانه کشورهای استعمارشده و همچنین دعوای بین چپ و راست نام سارتر پرآوازه گشت.

 

«غثیان» به گمانم مهم‌ترین رمان و به اصطلاح اثر نمونه سارتر است. او با «غثیان» رمان موقعیت را آفرید. در این اثر که آقای امیر جلال‌الدین اعلم آن را به فارسی هم ترجمه کرده، اتفاق چندانی نمی‌افتد. آنتوان روکانتن روشنفکری است که قصد دارد یک کتاب تاریخی بنویسد. زندگی او یک زندگی روزانه و بسیار کسالت‌آور است. طبعاً چنین داستانی نقطه اوج و فرود ندارد و صرفاً در «زبان» اتفاق می‌افتد. در این رمان که به شکل دفترچه خاطرات نوشته شده، خواننده با اندیشه‌ها و تأملات روکانتن درباره «تهوع» آشنا می‌گردد. کل اثر را می‌توان تأملی در مفهوم «تهوع» دانست و طبعاً احساسات و عواطف منفی روایتگر داستان نسبت به جامعه و برخی از آشنایان و دوستانش در مرکز توجه قرار می‌گیرد. روکانتن برخلاف بسیاری از ما که چشم‌مان را بر ناملایمات و بی‌عدالتی‌ها و کسالت‌های روزانه می‌بندیم و زندگی را به شکلی که برایمان رقم زده‌اند می‌پذیریم، درباره لحظه‌های زندگی‌اش تأمل می‌کند و در اثر این تأملات به شناخت و آگاهی نسبت به محیط می‌رسد و همین شناخت و آگاهی‌ست که در او احساس تهوع برمی‌انگیزد. سارتر به خاطر این رمان که در آن زمان به‌راستی دستاوردی بود جایزه نوبل را از آن خود کرد، اما نوبل ادبی را نپذیرفت.

 

«غثیان» تأثیر خوبی بر ادبیات معاصر ایران نگذاشت و آن‌ها که از ژرفای اندیشه سارتر بهره‌ای نبرده بودند، در داستان‌هایی بی‌حادثه، در موقعیت‌هایی روزانه و کسالت‌آور ذهنیت خودشان را روی کاغذ آوردند و این ماجرا به‌تدریج به کتابسازی انجامید. هنوز هم چنین آثار بی‌داستان و بی‌اندیشه‌ای منتشر می‌گردد. یکی از آثار مهم در ادبیات معاصر ایران که بر گرته «غثیان» نوشته شده، «بره گمشده راعی» نوشته هوشنگ گلشیری‌ست. «تأملی بر خستگی» نوشته پتر هاندکه و رمان‌های بوتو اشتراوس، برای مثال «زوج‌ها و رهگذران» از آثار قابل تأملی‌ست که بر گرته «غثیان» پدید آمده. در این شیوه از داستان‌نویسی همه چیز به ژرفای اندیشه روایتگر داستان بستگی پیدا می‌کند.

 

کودکی یک رئیس، نوشته ژان پل سارتر: بیان ادبی «سرسپردگی» یک انسان

«کودکی یک رئیس» که شاعر بزرگ ما، آقای محمد علی سپانلو آن را ترجمه کرده، از دیگر آثار مهم سارتر است. در این داستان سارتر شرحی از کودکی و چگونگی رشد لوسین فلوریه به‌دست می‌دهد. فلوریه که فرزند یک کارخانه‌دار مرفه است، از ترس‌های درونی رنج می‌برد. او را فقط با این هدف پرورش داده‌اند که کارخانه پدر را در آینده اداره کند. به یک معنا از او آزادی انتخاب را دریغ کرده‌اند و او را در وجود آورده‌اند که انتظارات و خواسته‌های خانواده را برآورده کند. از سوی دیگر او که زمانی پسربچه‌ای زیبا بوده و موهای طلایی داشته، به دختربچه‌ها شباهت داشته و اکنون یکی از واهمه‌هایش این است که او را به عنوان یک مرد به رسمیت نشناسند. چند سال بعد اما نخستین پرسش‌های وجودی در ذهن او شکل می‌گیرد و سرانجام، پس از یک ماجرای عشقی هم‌جنسگرابانه با خودش و خواسته‌هایش آشنا می‌شود و موفق می‌شود بر واهمه‌هایش غلبه کند.

 

سارتر هم مانند نسخه ایرانی شده‌اش، جلال آل احمد داستان نمی‌نوشت که داستان نوشته باشد. او چه در نقش یک داستان‌نویس و چه در نقش نمایشنامه‌نویس و حتی در نقش یک فعال مدنی همواره یک مصلح اجتماعی بود. از «کودکی یک رئیس» می‌توان به خوبی به مهم‌ترین آموزه‌های فلسفی سارتر پی برد. افزون بر این، این اثر یکی از دقیق‌ترین دینامیسم‌های روانی اضطراب در انسان‌های نازپروده اما از نظر روانی ویران و آسیب‌دیده را توضیح می‌دهد. متأسفانه این پدیده در خانواده متوسط و مرفه ایرانی بسیار رایج است. صادق هدایت سال‌ها پیش از سارتر در داستان درخشان «زنی که مردش را گم کرده بود» همین دینامیسم روانی را که به سرسپردگی انسان می‌انجامد، به‌ شکل دیگری توضیح داده است.

 

سارتر و همسرش سیمون دوبوار هرگز با هم ازدواج نکردند. آن‌ها حتی در دو آپارتمان جداگانه زندگی می‌کردند. سارتر اعتقاد داشت که زندگی زناشویی مانند محکومیت به حبس ابد بدون هیچگونه چشم‌اندازی از عفو است. این زن و مرد اندیشمند در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم جریان فکری فرانسه را هدایت می‌کردند.
  

وقتی که ژان پل سارتر در سال ۱۹۸۰ درگذشت، بیش از ۵۰ هزار تن از دانشجویان و روشنفکران و مردمان کتابخوان در تشییع جنازه او در پاریس شرکت کردند.

 

در همین زمینه:
ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوش‌آذر در رادیو زمانه

Share this
Share/Save/Bookmark

همین جا نوشته باشم که می دانم این کار من هم شاید باز هم سر از خاموش خانه ی گردانندگان این سایت در بیاورد یا زبانم للال لای نوشته هایشان بر بخورد. باری سیمون دوبوار هیچگاه همسر سارتر نبود. آنها آگاهانه به هم بدون قرار و مدار قانونی زیستند و در بیشتر زمان ها هم زیر یک سقف نمی خوابیدند. سارتر می گفت:" از وقتی کاری از دستمان بر نمی آید مرده ایم" و نماند تا بشنود که" ما از بس به همه کار داریم، خودمان را گم می کنیم" و آسمان ریسمانی می کنیم که شیطان پیش پایمان زانو می زند.****

آقای نوش آذر! بر خلاف آنچه شما نوشتید، کمیتهٔ نوبل جایزهٔ سال ۱۹۶۴ را به خاطر رمان " تهوّع " به سارتر نداد؛ بلکه دلیل اعطای این جایزه به سارتر این بود: " روح آزادی‌خواهی و جست و جوی حقیقت در آثار وی که تاثیر مهمی‌ بر عصر ما داشته اند ". اساسا جایزهٔ نوبل ادبیات تقریبا همیشه به کلیت آثار یک نویسنده اعطا شده و نه صرفاً به خاطر یک اثر از میان سایر آثار وی.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما