یک نامهی بلندبالا به اسامه بنلادن
حسین نوشآذر - سالها پیش، در آن زمان که اسامه بنلادن بهعنوان سرکردهی یاغیان جهان شهرهی آفاق بود، رمانی در انگلستان منتشر شد، بهنام «آتشافروزان» نوشتهی کریس کلیو که بعدها بر اساس آن یک فیلم سینمایی هم ساختند. هم رمان و هم فیلمی که از روی آن ساخته شد، در زمان خودش مطرح بود. بعدها، در آغاز کار رادیو زمانه در مجموعهای از پنج برنامه تحت عنوان «ادبیات و ترور» پنج رمانی را که تا آن زمان در غرب پیرامون بنیادگرایی اسلامی و ترور بعد از واقعهی یازدهم سپتامبر نوشته و منتشر شده بود، از جمله «آتشافروزان» نوشتهی کریس کلیو را معرفی کردم. اکنون به مناسبت قتل اسامه بنلادن توجه شما را به این برنامهی دوصدایی که در آن زمان در سایت زمانه انتشار نیافت و فقط از رادیو پخش شد، جلب میکنم:
... همراه با دست یک مرد
رمان «آتشافروزان» را یک نویسندهی ۳۳ سالهی انگلیسی بهنام «کریس کلیو» نوشته. این رمان یک ماه پس از واقعهی بمبگذاری در شبکهی مترو لندن، در هفتم جولای ۲۰۰۵ منتشر شد و یک سال بعد ترجمهی آلمانی آن تحت عنوان «اسامهی عزیز» انتشار یافت.
تروریستهای القاعده آن روز در سه قطار زیرزمینی لندن و در یک اتوبوس بمبگذاری کردند و ۵۲ نفر را به قتل رساندند. «آتشافروزان» یا «اسامهی عزیز» کتاب شگفتانگیزی است: آمیزهای از سکس، طنز و حادثههای هیجانانگیز همراه با یک نامهی بلندبالا به اسامه بنلادن. به ترجمهی چند خط از این نامه توجه کنید:
[صدای دوم] «اسامه جون دوربین میلرزید، یه دفعه صدا هم قطع شد. همه جا یه دفعه خیلی خیلی ساکت شد. حتی جاسپر بلک هم که داشت با من میخوابید، دیگه خودشو تکون نداد. گفت: خارمادرتونو! من شروع کردم به شمردن: یک، دو، سه، چهار ... جایگاه تماشاچیها رو مهای از غبار و آتیش پوشونده بود. دروازهبان دراز به دراز افتاده بود روی زمین و هیچ تکون نمیخورد. ون پرسی داشت توی هوا دنبال توپ میگشت که توپ همون موقع که بمب منفجر شد، افتاد کنار پاش، همراه با دست یه مرد.»
یک ژاندارک امروزی
نویسندهی نامه به اسامه بنلادن یک زن انگلیسیست از محلهی «ایست اند» لندن؛ زن جوانی از طبقهی کارگر که پرچانه، لیچارگو و پاچهورمالیده است. زنی مثل کتی در فیلم Cathy Come home ساختهی کن لوچ، کارگردان انگلیسی که بهخاطر درامهای اجتماعی و طرفداریاش از تروتسکی در سالهای دههی هفتاد شهرتی بههم زده بود. نویسندهی نامه و قهرمان رمان تا پایان داستان بدون نام و نشان میماند. بینامی این زن هرچند نشاندهندهی بیتشخصی اجتماعی اوست، اما از سوی دیگر بهخاطر حاضرجوابی، شهامت و گشادهدستیاش، بهتدریج در طی داستان در ذهن خواننده به یک قهرمان دوستداشتنی تبدیل میشود.
پس از واقعهی یازدهم سپتامبر این زن به بیماری ترس مبتلا شده. او برای تسکین دادن ترسهایش به سکس پناه میآورد و چون هر روز میترسد، هر روز هم با مردی به بستر میرود. اما در همان حال یک همسر و یک مادر فداکار هم هست. شوهر و پسر چهار سالهاش به تماشای مسابقهی فوتبال بین دو تیم «آرسنال» و «چلسی» رفتهاند که تروریستهای القاعده استادیوم فوتبال را منفجر میکنند. قهرمان و راوی رمان در اتاقنشیمن روی کاناپه با مردی در حال عشقبازیست، تلویزیون روشن است که او درست در لحظهای که ارگاسم میشود، گزارش واقعهی انفجار را در تلویزیون میبیند و بهزودی متوجه میشود که شوهر و پسرش در این واقعه جانشان را از دست دادهاند. او که از احساس گناه رنج میبرد، به پیشنهاد درمانگرش تصمیم میگیرد نامهای به اسامه بنلادن بنویسد و در آن نامه همهی خشم، احساس گناه و رنجی را که میبرد بیان کند و حرف دلش را به سرکردهی یاغیهای جهان بگوید. مینویسد:
[صدای دوم، زنانه] «اسامهی عزیز! اینا زنده و مردهت رو میخوان. چون فکر میکنن ترور اینطوری تموم میشه. اما خب، مگر وقتی الویس مرد، راکاندرول تموم شد؟ بدتر شد که بهتر نشد. بعدش اگر یادت باشه Sonny & Cher و Dexy s Midnights Runnersکارشون گل کرد. حرف من اینه که اینجور کارا رو میشه راحت شروع کرد، اما سخت میشه تمومش کرد. اینا رو البته خودت بهتر میدونی...»
بنیادگرایی یک شوخی تلخ است
بهنظر نویسنده واکنش بنیادگرایانهی غرب به بنیادگرایی اسامی در زمان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش به یک شوخی تلخ شباهت دارد. او برای نشان دادن سویههای مضحک بنیادگرایی از سبک reality bites بهره میگیرد. در یکی از صحنههای رمان، وقتی پرنس ویلیام از مجروحان واقعهی بمبگذاری در استادیوم فوتبال دیدن میکند، نویسندهی نامه که خبر مرگ پسرش را شنیده، از خشم و اندوه روی لباس پرنس ویلیام عق میزند. بهتدریج در پایان رمان این زن که همه چیز و همه کس خود را از دست داده، در اثر سودجویی رسانهها، سوءاستفادهی مأموران اطلاعاتی و بیعدالتی اجتماعی به همدست بنلادن تبدیل میشود. او مینویسد:
[صدای دوم] «بنلادن جون، خوب گوش بده چی میگم. وقتش رسده که دست برداری از داغون کردن دنیا. بیا پیش خودم اسامه. بیا پیش من تا با هم همه چیز رو منفجر کنیم؛ با خشم و قدرت، جوری که صدای انفجار دنیا رو همه بشنون.»
«اسامهی عزیز» نخستین رمان کریس کلیو بود. کلیو روانشناس است و در آن زمان بهعنوان خبرنگار «دیلی تلگراف» کار میکرد.
در همین زمینه:
::پیشپردهی فیلم «آتشافروزان»، ساختهی شرون مکگایر بر اساس رمان کریس کلیو::
::کریس کلیو رمانش را معرفی میکند::
::اسامه بنلادن کشته شد، رادیو زمانه::
عکسها:
نمایی از فیلم آتشافروزان با بازی «میشل ویلیام» در نقش اول، عکس جلد رمان «آتشافروزان»، اسامه بنلادن
ارسال کردن دیدگاه جدید