سنگنگارههای ایران: نقشهایی که بر باد میروند
بیژن روحانی - نبود برنامهای جامع برای حفاظت از سنگنگارههای ایران باستان، بسیاری از این اسناد تاریخی و فرهنگی را در معرض نابودی قرار داده است. هشدار در مورد وضعیت بحرانی سنگنگاره عظیم فیروزآباد و آسیب به یک سنگنگاره ساسانی دیگر در تنگ قندیل تنها دو مورد از اخباری است که بهتازگی در خصوص نقشبرجستههای ایران منتشر شده است؛ اخباری که گرچه نگرانکننده است اما شنیدن آنها در سالهای اخیر اصلاً بیسابقه نیست.
در اواسط شهریورماه امسال اعلام شد که به بخشی از سنگنگاره تنگ قندیل توسط افرادی ناشناس و ظاهراً به قصد به دست آوردن گنج آسیبهایی وارد شده است. این سنگنگاره صحنه ازدواج پادشاه ساسانی، شاپور اول، را با ملکه آناهیتا تصویر میکند. علیرغم انتشار تصاویری از آسیبهای وارده به این نقشبرجسته، مدیر کل میراث فرهنگی استان فارس تخریب آن را تکذیب کرد، اما پذیرفت که در سالهای گذشته بر اثر عوامل طبیعی این سنگنگاره دچار فرسایش شده است.
در همین حال در هفته گذشته اعلام شد سنگنگاره عظیم فیروزآباد نیز در معرض فرسایش جدی است و احتمال نابودی آن وجود دارد. سنگنگاره فیروزآباد نیز اثری از دوران ساسانی است و صحنه نبرد و پیروزی اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی بر اردوان پنجم، پادشاه اشکانی، را نشان میدهد و جابهجایی قدرت را بهخوبی تصویر کرده است. به گفته علیرضا بهرهمان، کارشناس مرمت سنگ، روند فرسایش این اثر به شدت در حال افزایش است و قسمتهای پایینتر آن به شکل ورقه ورقه درآمده و در حال از بین رفتن است.
گستردگی آسیبها در اسناد صخرهای ایران
در خردادماه سال جاری نیز اعلام شد نقشبرجسته عیلامی کورانگون در آستانه ریزش قرار دارد. باستانشناسان اعلام کردند عوامل طبیعی از جمله باد و باران و همچنین رانش کوه باعث شده بخشهایی از این نقشبرجسته بسیار کهن از قاب اصلی خود در کوه جدا شود و احتمال فروریختن آن وجود دارد. نقش عیلامی کورانگون با حدود پنج هزار سال قدمت، به عنوان کهنترین سنگنگاره ایران شناخته میشود و در منطقه نورآباد فارس قرار دارد. این سنگنگاره دارای دو ربالنوع مرد و زن است (یا به روایتی پادشاه و ملکه) که در میان خادمان یا پرستندگان خود نشستهاند. ربالنوع در حالی که تاجی شاخدار بر سر دارد روی ماری چنبرهزده نشسته و سر مار را در دست چپ دارد و با دست دیگر خود ظرفی را نگاه داشته که از میان آن آب فواره میزند و ماهیانی در آن شنا میکنند. این نقش برجسته به آیینی بسیار کهن و از یادرفته اشاره دارد، اما فرسایش فراوان بخشهایی از آن را از بین برده و بخشهای دیگر نیز در معرض خطر قرار دارد.
در سال ۱۳۹۰ نیز خبر تخریب عمدی بخشی از سنگنگاره ساسانی در تنگ چوگان در نزدیکی شهر باستانی بیشاپور واکنشهای فراوانی را برانگیخت. قسمتهایی از این اثر باستانی توسط افرادی ناشناس و با پتک تخریب شد. این سنگنگاره پیروزی بهرام دوم پادشاه ساسانی را بر اعراب نشان میدهد. اما به جز تخریب آن توسط افرادی ناشناس، عوامل طبیعی نیز به این سند تاریخی آسیبهای فراوانی وارد کردهاند. درست در میان این نقش برجسته یک بریدگی عمیق در سرتاسر طول آن وجود دارد که نشانی از فرسایش جدی بر اثر جریان آب در طول سالیان دراز است.
در منطقه تنگ چوگان در بیشاپور، شش سنگنگاره بسیار ارزشمند از دوران ساسانی وجود دارد. همچنین در غاری که بر فراز این تنگه قرار دارد، یکی از آثار بسیار نادر دوران ساسانی، یعنی مجسمه تمامقد شاپور تراشیده شده است. دیگر سنگنگارههای تنگ چوگان نیز در وضعیت خوبی قرار ندارند. پیشتر اعلام شده بود که سنگنگارهای که پیروزی شاپور اول بر والرین امپراتور روم را نشان میدهد به دلیل نفوذ آب از صخرههای بالاسر در معرض فرسایش است. به جز ویژگیهای تاریخی بسیار ارزشمند، این سنگنگاره به صورت مقعر در دل کوه تراشیده شده و از این نظر بینظیر است. نفوذ آب و همچنین رویش گیاهان جزئیات فراوانی از نقشهای آن را اکنون محو کرده است. پس از تخریب سنگنگاره بهرام دوم با پتک، حصارکشی بخشی از محوطه تنگ چوگان توسط سازمان میراث فرهنگی آغاز شد.
راویان خاموش تاریخ
آسیبهایی که به سنگنگارههای باستانی در ایران وارد میشود بسیار گستردهتر از موارد بالاست. این آسیبها توسط عوامل طبیعی یا انسانی وارد میشود. اما در اکثر موارد میتوان با مراقبت و به کار بستن اصول حفاظتی جلو وارد شدن آسیب را گرفت و یا آن را به حداقل رساند. مرمت بهموقع نیز از گستردهشدن آسیبها جلوگیری میکند.
سنگنگارههای ایران باستان اسناد با ارزشی هستند که اطلاعات مختلفی را در اختیار پژوهشگر امروزی میگذارند. این سنگنگارهها در نقاط مختلف ایران به خصوص در مناطقی مانند فارس و خوزستان و کرمانشاه و ایلام و لرستان پراکندهاند و حاوی اطلاعات تاریخی، تصویرگر پیروزیها و شکستها، جابهجایی قدرت، ائتلافها و پیمانها، مراسم آیینی و یا تاجگذاری پادشاهان هستند. این نقشها همچنین اطلاعات مهمی در خصوص برخی آداب اجتماعی و یا آیینی، لباس، سلاح، آرایش مو، زیورآلات، زین وبرگ اسبها و همچنین سبکها و ترکیببندیهای هنری و تصویری در دوران مختلف تاریخی با خود دارند. سنگنگارهها همچنین تبادلات فرهنگی و هنری با ملل و اقوام دیگر و تأثیرپذیریهای مختلف را نشان میدهند. برخی از این سنگنگارهها با کتیبه با نوشتههایی نیز همراه هستند.
از جمله کهنترین سنگنگارههای ایران، به جز نقش کورانگون، میتوان به سنگنگاره آنوبانینی متعلق به ۴۵۰۰ سال پیش اشاره کرد که در نزدیکی سرپل ذهاب قرار دارد. این سنگنگاره مربوط به دوران پادشاهی لولوبیان است. در این سنگنگاره پیروزی بر دشمن به صورت نمادین و با نشان دادن پادشاه که پای خود را روی سینه دشمن گذاشته تصویر شده است. این موضوع بعدها در سنگنگارههای دیگر از جمله در دوران هخامنشی و در سنگنگاره بیستون نیز تکرار شد.
از دوران عیلامی نیز تعدادی سنگنگاره مهم بر جای مانده اما بیشتر آنها در طول سالیان آسیبهای فراوانی دیدهاند. در کول فرح در نزدیکی شهرستان ایذه شش سنگنگاره عیلامی وجود دارد که دوتای آنها مراسم قربانی را به تصویر کشیدهاند. یکی دیگر از این نقوش را نیز الگوی برخی از سنگنگارههای تخت جمشید میدانند. در مکانی دیگر به نام خونگ اژدر در ۱۵ کیلومتری ایذه نقش دیگری از دوره عیلامی است که تقریباً از میان رفته و محو شده است. در نقش رستم، اشکفت سلیمان، قلعه تول، شاهسوار و حاجی آباد نیز سنگنگارههای عیلامی وجود دارد.
از دوران هخامنشی سنگنگارههای فراوانی به جای مانده است که نشاندهنده تکامل فنی، ورود برخی عناصر جدید بصری، و ترکیب و گزینش از هنر اقوام دیگر است. از جمله مشهورترین سنگنگارههای این دوره میتوان از «کتیبه بیستون» نام برد. این کتیبه که اکنون در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده است، تصویرگر پیروزی داریوش یکم هخامنشی بر گئومات مغ است. در زیر این سنگنگاره، به خط میخی و به سه زبان فارسی باستان، عیلامی و اکدی یا بابلی نو، مطالب مهمی در خصوص دودمان داریوش، شرح حکومتداری و پیروزیهای او نوشته شده است. بخش زیادی از سنگنگارههای دوره هخامنشی در مجموعه پارسه یا تخت جمشید قرار دارد.
از دوران اشکانی و مخصوصاً ساسانی سنگنگارههای مختلفی موجود است. عمدهترین نقشهای ساسانی در بیشاپور، نقش رستم، تاق بستان، نقش رجب و فیروز آباد است. در نقاط دیگری مانند داراب، اقلید، مشکین شهر، سراب بهرام، برم دلک، سر مشهد، سلماس و داراب گرد نیز سنگنگارهها و سنگنوشتههای مهم ساسانی وجود دارد.
پراکندگی این سنگنگارهها که اغلب آنها دور از مراکز سکونتی و روی کوهها و صخرهها قرار دارند، امر حفاظت از آنها را دشوار کرده است. اکثر این سنگنگارهها بدون وجود هرگونه حفاظی در برابر تهدیدات مختلف انسانی و طبیعی قرار دارند. عوامل جوی مانند باد و باران و یا رانش کوه در گذار هزارهها این اسناد تاریخی و فرهنگی ارزشمند را به شدت فرسوده است. گنجیابان و یا کسانی که به دلایل گوناگون به تخریب عمدی این آثار میپردازند نیز جزو تهدیدات جدی به شمار میآیند.
بسیاری از این نقشها حتی بهدرستی مستندنگاری نیز نشدهاند تا اگر به هر علتی باز هم صدمه دیدند، بتوان به تصاویر دقیق آنها مراجعه کرد. با پیشرفت روشهای اسکن و مستندنگاری، تهیه تصاویر سهبعدی از این آثار بهراحتی امکانپذیر شده است. باستانشناسان ایرانی مدتهاست که بر ضرورت طرحهایی جامع برای حفاظت و مرمت این سنگنگارهها تأکید میکنند. نقشهایی که راویان خاموش تاریخاند اما اکنون صدای بلند تخریب شدنشان به گوش میرسد.
عکسها:
تصویر اول: سنگنگاره تنگ قندیل
تصویر دوم: نقش بهرام دوم در تنگ چوگان
تصویر سوم: سنگنگاره عیلامی در کورانگون
تصویر چهارم: بخشی از نقش ساسانی در فیروزآباد که به شدت آسیب دیده است
تصویر پنجم: پیروزی شاپور اول بر دشمنان رومی در تنگ چوگان. این سنگنگاره به صورت مقعر تراشیده شده است
تصویر ششم: بخشی از سنگنگاره شاپور در تنگ چوگان
در همین زمینه:
ترکیببندی در نقشبرجستههای ساسانی
مفهوم میترا یا پیمان در سنگنگارههای ساسانی
جناب روحانی گرامی
با سلام و احترام
از گزارش خوبتان به نوبه خود لذت برده و بسیار سپاسگزارم
ولی نقوش برجسته قجری در مازندران و نیز صدها کتیبه تاریخی در دل کوه ها نیز چنین مشکلاتی را بسی بیشتر دارند
چرا که به زعم برخی از بومیان اینها گنجنامه بوده و با زبان رمزی محل پنهانی دفینه ها را نشان می دهد.
لاجرم چنین ایده ای باعث کندن، تخریب نمودن و خدشه دار شدن بسیاری از این کتیبه ها در مناطق دور از چشم نیروهای یگان حفاظت سازمان میراث فرهنگی گشته است.
از طرف دیگر، نقوش برجسته اسلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته و این خود موید این مطلب است که امثال ما بیشتر به آثار تاریخی متوجه ایم تا به میراث فرهنگی.
ارادت
علی هژبری
تنها آثار و نشان های بازمنده ایران باستان وشکوه اون توسط گروههای زیر در معرض نابودی که هرکدوم دلیل خاص خودشون برای این دشمنی با رو دارند که وجود کوچکترین نشانه ای از ایران باستان بخصوص ساسانی هر چند که هیج صحبتی ازشون نیست ،براشون عذاب آوره !چون تمام جدل ها بحث ها و سایر اندیشیدنها و یا به نظر من هدق غایی زندگی قدرت و اعمال قدرته و چون فلسفه وجودی ایران باستان برای این گروهها هرچند درمقیاس پایینش قابل تحمل نیست مثلا با وجود اینکه حکومت جمهوری اسلامی کاملا ضد ایران باستانه ،ولی بازهم بعضی از گروهای مخالف حکومت در حال تاختن به کیان امپراتوری هزار ساله ایران هستند،و حتی تحمل دیدن این آثار سنگی رو ندارند و حتی عظمت خاموش این مردان بزرگ تاریخ براشون ضجر آوره،این گروهها به شرح زیرهستند:
1- حکومت جمهوری اسلامی :علت اساسی مخالفت جمهوری اسلامی با ایران باستان چندین دلیل دارد :
1لف-ریشه عربی داشتن مسئولان جمهوری اسلامی (اعتراف سید حسن نصراله که مسولین و رهبر جمهوری اسلامی رو عرب نامید و مسئو لین ایرانی سکوتی به علامت رضا داشتند، و نگرانی حکومت از اوضاع مردم فلسطین لبنان و سوریه ،که گاهی در برنامه های صداسیما مشهود است و حتی مردم به طور غریزی این قضیه رو در ایران احساس می کنند که کشته شدن 2 نفر فلسطینی گاهی اهمیتش از مرگ هزاران ایران در اثرتصادفات ،بلایای طبیعی واوضاع بیمارستانها و بیکاری و....،بیشتر می شود !)
ب- دین رسمی اسلام اعلام شده توسط جمهوری اسلامی که با توجه به تاریخ با نابودی ایران باستان دوره شکوهش شروع می شه و یکی از اولین دشمنان وویرانگران ساسانی بوده و مدت 200 سال با نهایت قدرت ایران رو سرکوب کرده ومانند انگلی از روی تغذیه جنازه ایران باستان تبدیل به یک قدرت شده که این قضیه مثل روز روشن در تاریخ اومده و مسلمه اسلام در ذات خودش با ایران باستان ناسازگاره و این قضیه به بنیان فکری اسلام گرایان ایران چه حکومتی و غیر حکومتی سرایت کرده به طور خود آکاه و ناخودآگاه)
ج- شکوه و عظمت نگاره های ساسانی و هخامنشی شخصیت مردان وزنان پشت این نگاره ها رو مشخص می کنه که مایه عذاب مسئولان بی کفایت جمهوری اسلامی شده که امریکا رو به از سه طرف با ما همسایه کردن!!! که زمان باستان ایران اجازه ورود رمیها رو به سوریه هم نمی داد!.
2-پان ترکها:به علت اینکه ایران باستان نماد اصلی وجودی ایرانه و اونا فهمیدن که اگه ایران باستان باشه وجودش باعث وحدت دوباره ایرانیان می شه که همانطور در 1400 سال بعد از حمله اسلام و نبود یک حکومت واحد معجزه ایران باستان به نظر من باعث احیادوباره ایران شده که شاه اسماعیل و حتی امیرارسلان خودشون رو نواده یزدگرد می دونستندکه این امردر تضاد باهداف تجزیه طلبانه آنان است ! و همچنین بزرگمنشی موجود در ایران باستان در هر سه دوره هخامنشی (منشور کورش بزرگ)واشکانیان (آزادی کامل مذهبی که یکی از علتهای انقراض آنان توسط ساسانی بوده) ساسانیان ( وجود آزادی نسبی مذهبی در ایران که در پایان عصر ساسانی مشهود تر بوده ،که در تاریخ بخارا از همزیستی زرتشتیان و بوداییان گزارش شده توسط اعراب جهادگر آمده ) که این قضیه برخلاف نژادپرستی موجود در عثمانی ها می باشد که هرچند می بایست مدرن تر از ایران باستان باشد ولی در مورد این قضیه برعکس بوده و کاملان نژادپرستانه نست به عربها کردها و بخصوص ارامنه عمل کرد و مرتکب نسل کشی شد که این قضیه توسط دولت کنونی ترکیه بر روی کردها در حال تکرار شدن است .
3-پان عربها: به دلایل مشابه با پان ترکها
4- غرب :احیا دوباره ایران باستان و اثر آن برروی ایران اکنون با توجه به بود ریشه ناسیونالیستی و قدرت طلبی ایران و موقعیت استراتژیک و ذخایر عظیم و استعداد های موجود در ایران می تواند باعث افزایشه روحیه و عامل انگیزه بسیار مهم باشد که در تبدیل ایران به قدرت منطقه ای و حتی فرامنطقه ای موثر باشد زیرا به خوبی می دانند که ایران باستان 1: در ذات خود مانع فزون طلبی غرب جایگزین رومها می باشد (درزمان ساسانیان )2- می تواند به ایجاد یک الگو فکری و تمدنی مستقل از غرب بیانجامد (هخامنشیان) و چنین کاتالیزوری می تواند عامل محرک قوی ای در این امر باشد که به خواست قدرت می انجامد .(حتی مقامات امریکا بارهای گفته اند که ایرانیان فکر می کنند اکنون در زمان کورش بزرگ هستند .به گفته بسیار غرب برای عدم تحقق این امر اقدامات زیادی کرده و می کند که می توان به تمسخر بی دلیل سفیر بریتانیا به مراسم 2500 ساله شاهنشاهی و رضایت از سقوط نظام شاهنشاهی علیرغم مخالفت ظاهری موجود،ساخت فیلمهای زننده از ایران باستان توسط هالیوود ،کمک به تجیزیه طلبان و.......
5- اما مهمترین گروه که دردناک ترین بخش است روشنفکران ایرانی به اصلاح کاسه داغتر از آش هستند که بدون مطالعه کافی و مدارک مستند ریشه به تیشه ایران باستان می زنند و آن را دیکتاتوری و ... می خوانند بدون توجه به نکات مثبت آن ،به عنوان مثال می توان به مورد زیر اشاره کرد :
این گروه از روشنفکران از اینکه خسرو انوشیروان از یک کفش گر تقاضای اسب کرد و او در عوض خواست که پسرش دبیر شود ولی خسرو مخالفت کرد که نمی تواند طبقات را جابجا کند و این به اصطلاح روشنفکران نسل سوم این عمل خسرو را نشان از بی عدالتی می بینند که به علت سواد و بینش و عدم آگاهی ضعیفشان به موارد زیر توجه نمی کنند:
الف:اولین نکته این است که چه نظام مالیاتی وجود دارد که یک کفش گر تا این حد ثروتمند می شود که پادشاه از او تقاضای کمک می کند.
ب- چه نظامی وجود دارد که کفش گر به جای اطاعت بی چون و چرا در عوض خواست خسرو تقاضای خواست دیگری را دارد .
ج- وقتی خسرو خواست او را می شنود مخالفت کرده و از خیر کمک می گذرد که چه نظامی وجود دارد که پادشاهی که برای یک کشور می جنگد از یکی از شهروندان تقاضای کمک می کند و او پیش شرطی می گذارد و پادشاه نمی پذیرد !!پادشاه به زور و خشم در حالی که می توانست به جا باشد اسبها را از مرد نستاند !!!
د-در کدام امپراتوری آن زمان می توان به این نوع حکومت برخورد !!!البته شاید در مدینه فاضله اسلام با آن نظام برده داری و جزیه گیریش !!!!
ه- مگر هم اکنون مگر می شود هر کسی به راحتی وارد سیستم حکومتی شود چه در غرب یا در ایران اسلامی مسلما ظوابتی دارد
خ- پاسخ خسرو بسیار منطقی بود او به تنهایی نمی توانست قانون را عوض کند ،مگر اکنون بدون تغییر قانون می شود کاری انجام داد
ع-آیا این روشنفکران چیزی از قانون اداری دبیری ایران باستان که توسط پارسیان هند در سال 1925 منتشر شد چیزی شنیده اند.؟؟!!
از این نوع روشنفکران به دکتر علی شریعتی ،ابراهیم نبوی و سایت رادیو زمانه،مهندس بازرگان ، و ......اشاره نمود.
و در پایان جالب اینجاست همه این گروها در این موضوع تخریب و نابودی ایران باستان با هم هم عقیده و همکارند !!!
ارسال کردن دیدگاه جدید