معنای واژه، آداب زمینی و مای نیم ایز لیلا
کتاب زمانه – «واژه و معنای آن از فارسی میانه تا فارسی» اثری است پژوهشی از کتایون مزداپور که توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سال ۱۳۹۰ در فقط ۵۰۰ نسخه منتشر شده است.
کتابون مزداپور در این کتاب تلاش میکند بخشی از ویژگیهای تاریخی زبان فارسی در گذار از دوران میانه به دوران معاصر را بررسی کند و تواناییهای زبان فارسی در پذیرش دگرگونی واژگان و الگوهای دستوری بیگانه را نشان دهد.
کتاب برگزیده زمانه: «واژه و معنای آن از فارسی میانه تا فارسی»
کتایون مزداپور تحولات زبان فارسی در گذار از دوران میانه تا دوران معاصر را در فصلهایی بررسی میکند: از جایگاه تاریخی زبان فارسی میآغازد، سیر تاریخی زبان ما را برمینمایاند، فارسی میانه و زبان فارسی کنونی را با هم مقایسه میکند، به گونههای فارسی میانه و میراث ادبی کهن و دگرگونی واژگان در طول تاریخ میرسد و آنگاه به تلاش ایرانیان برای غناسازی واژگان زبان فارسی نگاهی میاندازد. واژگان دستوری و تحول معنی، حذف واژههای کهن، موجبات فرهنگی حذف واژه از زبان، خاستگاه معنایی واژه و توانش بقای آن و نیز بقا و بازمانیِ واژه از دیگر موضوعات این اثر پژوهشی است.
در انتهای کتاب، یک کتابنامه آمده و همچنین نویسنده برخی اصطلاحات زبانشناسی در متن کتاب را توضیح داده است.
سهیلا صارمی در نقدی بر «واژه و معنای آن از فارسی میانه تا فارسی»،مینویسد: «کتاب با این پرسش اصلی آغاز میشود که آیا باز هم میتوان در گنجینه کهنههای زبان واژههایی پویا و کارا یافت و آنها را راهی بازار "اکنون" کرد و امید بست که این واژهها در برابر واژههای نو و پرتوان و پرجاذبه دهکده جهانی و دوران پسامدرن عرض اندام کند و چندان خریدار بیابد که "توان جا افتادن در زبان زنده" و افتادن بر سر زبانها را داشته باشد؟ در پاسخ به این پرسش کتایون مزداپور بر آن است که با کوشش و جستوجو از راههای گوناگون میتوان به پیشباز انواع واژههای رنگارنگ و دیرسال شتافت، به سراغ گویشهای بومی کهن رفت و از میان آنها هزاران :گُرد – واژه" را یافت.» (فصلنامه بررسی کتاب، شماره ۷۱)
«واژه و معنای آن از فارسی میانه تا فارسی»، نوشته کتایون مزداپور
زبان فارسی همواره مورد هجوم اقوام بیگانه قرار داشته است. کتایون مزداپور اما اعتقاد دارد که زبان فارسی همواره از واژهها و حتی دستور زبانهای بیگانه چون میهمانان محترم اما تابع نظم و قوانین صاحبخانه استقبال کرده است. (همان)
نویسنده همچنین به نبرد میان زبان فارسی به عنوان نشانه هویت ملی و فرهنگی، و زبان عربی به عنوان زبان سلطه سیاسی و زبان دین اشاره میکند و پیشینه جدال بین این دو زبان را در دربار طاهریان، صفاریان و سامانیان جستوجو میکند.
کتایون مزداپور در بحث «غنای واژهسازی» بر آن است که زبان فارسی میانه از "تنگناهای خودساخته" پیروی نمیکرد و به این جهت از توان واژهسازی بیشتری برخوردار بود. برای همین هم بر غنای واژگانی زبان فارسی در دوران معاصر به گمان او میتوان بسیاری از واژگان در فارسی میانه را به کار گرفت.
از دیگر راههای توانمند ساختن زبان فارسی که این کتاب بر آن تأکید دارد، بهرهگیری گسترده از نحوه ساخت فعل در دوران میانه است که موجب کوتاه شدن زنجیره گفتاری خواهد گردید.
سهیلا صارمی درباره این موضوع مینویسد: «نویسنده از قول ناتل خانلری نقل میکند که ساختن فعل مرکب از قرن هفتم هجری افزایش یافته است. کاررفت مصدر جعلی و ثانوی در فارسی میانه نیز به غنای زبان یاری میرساند، مانند "ایاریدن" (ایار + یدن) به معنای "یاری کردن"، یا "فرودیدن" در معنی "فرود آوردن" و بسیار نمونههای دیگر. بسیاری از این مصدرهای جعلی در متون کهن فارسی آمده و یا هنوز در گویشهای قدیمی کاربرد دارد. مانند: "سازیدن"، "کنیدن" به معنای کردن و "گیجیدن" (از گیج) از میان انبوه فعلهایی که بدین ترتیب ساخته شده است، مصدرهای "دانستن"، "توانستن" و "شایستن" در فارسی امروز باقی است. » (همان)
کتایون مزداپور در فصلهایی که به تاریخ تحولات زبان فارسی میپردازد، نشان میدهد که چگونه زبان فارسی به عنوان یک زبان میانجی میان اقوام و زبانهای گوناگون عمل کرده و باعث یگانگی در بین فارسیزبانان شده است.
در بخش پایانی کتاب نویسنده بر آن است که میتوان از پیشینه زبان فارسی برای گسترش و نجات آن استفاده کرد و با بهکارگیری قاعدهها و بنیانهای تحول تاریخی زبان آن را بار دیگر گسترش داد.
ادبیات معاصر ایران: «آداب زمینی» نوشته منصور کوشان
از منصور کوشان، نویسنده، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار تاکنون آثار متعددی منتشر شده. «آداب زمینی» دومین رمان او اینبار به شکل کتاب الکترونیکی توسط نشر «اچ اند اس» در لندن منتشر شده است.
منصور کوشان رماننویسی را با «محاق» که یک رمان واقعگرا بود آغاز کرد و سپس به «آداب زمینی» رسید که از نظر ساخت و چگونگی شکل بخشیدن به داستان با آثار ادبیات واقعگرا تفاوت دارد و از برخی لحاظ پیچیدهتر و درهمتنیدهتر است.
در «آداب زمینی» موقعیت دشوار یک زن و مرد فرهیخته (آسمند و باحوریا) بازآفرینی میشود. داستان از دریچه یک ذهن کابوسزده و دربند روایت میگردد. آسمند که نویسنده است، از روی کتابی به نام «آداب زمینی» داستانی را همراه با کابوسهایش روایت میکند و منصور کوشان هم بر آن است که هم ذهن کابوسزده آسمند و رابطه او با باحوریا را بازآفریند و هم روایت «آداب زمینی»ِ آسمند را بنویسد. به اینجهت ما با سه داستان تو در تو و با یک ذهن آسیبدیده مواجهایم. با وجود آنکه حادثه مهمی اتفاق نمیافتد و رمان فارغ از فراز و فرودهای رمانهای عامپسند در «زبان» اتفاق میافتد، اما آشنایی نویسنده با ترفندهای داستاننویسی مدرن و همچنین توانایی او در «وصف» موجب میشود که داستان از کشش لازم برخوردار باشد و از ابهام و نشانههای سردرگمکننده برکنار بماند.
«آداب زمینی»، رمان، نوشته منصور کوشان
محمد محمدعلی، نویسنده در میزگردی که در سال ۱۳۷۱ برگزار شد، درباره ساختار «آداب زمینی» گفته بود: «معماری آداب زمینی زائیده نوعی نگرش به اشیاء و امور است که با درهمآمیختن چند خاطره پراکنده بهنظر متصل میرسد، اما متصل نیست و آنچه درباره زندگی خود و دیگران دریافت شده است، بیان میشود. تکهتکههای این خاطرهها به همان صورت تجریدی باقی میمانند. در حافظه نویسنده همه چیز در یک سطح قرار دارد. گفتوگو، احساس و نگرش در کنار یکدیگر هستند. کوشان خواسته بنایی بسازد که در آن اشیاء و امور متناسب باشد و من خواننده بتوانم عنصرها و اجزایی را که در عالم واقعیت زیر و روی یکدیگر قرار میگیرند، یکی پس از دیگری ببینم و نوعی معماری حسی محض را مشاهده کنم، زمانی را که خودش حس میکند یا زمانی که من حس میکنم در یک آن اتفاق بیفتد.» (آینهها، به کوشش الهام مهویزانی، چاپ یکم ۱۳۷۳، انتشارات روشنگران، تهران)
دکتر رضا براهنی، پژوهشگر و نویسنده و شاعر نامآشنا درباره سویههای روانشناختی «آداب زمینی» گفته است: « نویسنده بهطور کلی در رمان در دو حالت روانکاوی میکند: روانکاوی خودش در حالتی که نسبت به خوانندهها دارد و نیز روانکاوی خودش برای بازگشت به گذشته و پیدا کردن ریشههای زندگیاش. اگر کمی دقت کنیم، با چهار گونه روانشناسی سر و کار داریم. یکی روانشناسی معمولی ارتباطی است که آدمها با هم در چه رابطهای قرار میگیرند. یعنی روانشناسی رابطههای اجتماعی یا روانشناسی پیشفرویدی. دوم روانشناسی فرویدی است در ارتباط با برگرداندن طرف به دوران کودکی و کشف علتالعلل زندگی فردی. سوم اینکه امکان دارد ما با روانشناسی ساختارهایی سر و کار داشته باشیم که از گذشته خیلی دور آمده و بر ما تحمیل شدهاند.» (همان)
و در ادامه به کنشهای روانشناختی شخصیتهای «آداب زمینی» که مبتنی بر اعتراض انسانهاییست که آنها را نمیتوان در هم شکست اشاره میکند و میگوید:«آنچه در این رمان باید وجود داشته باشد، به قول هایدگر آن حالتهای پرتابی (Thrownness) یا پرتابشدگی است. در جایی که این حالت پرتابشدگی هست، رمان یک دفعه راه میافتد. مثلاً راوی چای را میآورد، خیلی عذر میخواهم، در لیوان میشاشد و در گوشهی سلول میگذارد. نگهبان میآید و لیوان را سر میکشد. اتفاقی که میافتد، فوقالعاده جالب است. رمان اینجا است. این حالت پرتابی ذهن است که در جایی شما با زاویه هستیبخش، به رمان نگاه نمیکنید. اینجا است که اصلاً حادثه پیش میآید و ذهن خود حادثهها را به وجود میآورد. در جاهایی که دیالوگ هست، مخصوصاً در اواخر کار، رمان حرکت میکند و پیش میرود.» (همان)
رضا براهنی همچنین درباره زبان «آداب زمینی» میگوید: «در جاهایی زبان شاعرانه است و در جاهایی شعر. آنجا که شاعرانه است، زبان بد است و آنجایی که شعر، زبان خوب است. بین شاعرانه (Poetic) و شعر (Poetry) فرق هست. ممکن است الان موقع صحبت کردن حالت شاعرانه را از رمان به طور کلی یا هر نوشته دیگری، حتی خود شعر کنار بگذاریم، خود به خود شعریت زبان بیرون میآید. شعریت خود فکر بیرون میآید. زیرا بهترین شعریت فکر در حسی بودنش است. در حالی که در شاعرانه بودن حالت احساساتی نسبت به زبان وجود دارد. (همان)
«آداب زمینی»، رمان، نوشته منصور کوشان، نشر اچ اند اس، لندن
ادبیات داستانی ایران: «مای نیم ایز لیلا» نوشته بیتا ملکوتی
پس از آنکه سال گذشته از بیتا ملکوتی مجموعه داستان «فرشتگان پشت صحنه» توسط نشر افکار در ایران منتشر شد، اکنون اولین رمان این نویسنده جوان هم توسط نشر ناکجا به انتشار رسیده است. این کتاب «مای نیم ایز لیلا» نام دارد.
نیلوفر دهنی در نقدی بر این رمان به زبان ساده نویسنده اشاره میکند و مینویسد: «بیتا ملکوتی سعی دارد زبان شخصیتهایش تا جایی که میشود به زبان واقعی مردم این روزگار و به ویژه آنهایی که در زمینه داستان روایت میشوند نزدیک باشد. این دقت آنجا نمایانده میشود که نویسنده با نشان دادن زندگی بخشی از ایرانیان مهاجر، زبان ویژه این گروه را هم بهخوبی معرفی میکند. (روایت شهرزادوار ایرانیان مهاجر، نیلوفر دهنی)
«مای نیم ایز لیلا» نوشته بیتا ملکوتی
«مای نیم ایز لیلا» در فضای مهاجرت اتفاق میافتد. باید گفت عده زیادی از ایرانیان تحصیلکرده پس از انتخابات ریاست جمهوری نهم از ایران خارج شدند و لایه تازهای از ایرانیان مهاجر در غرب پدید آمد. «مای نیم ایز لیلا» برآمده از این فضای نوظهور است.
نیلوفر دهنی درباره چگونگی شکلگیری شخصیتهای داستان و نظرگاهی که نویسنده برگزیده مینویسد: «در "مای نیم ایز لیلا" نویسنده به ترتیب شخصیتهای کلیدی خود را که یوسف و لیلا و خانوم و در درجه بعد ناصر و تانیاست، معرفی میکند. زمینه را آرام آرام برای کنش اصلی آماده میکند و به خواننده کمک میکند که از گذشته شخصیتها سر دربیاورد. داستان با زاویه دید اول شخص و دانای کل محدود روایت میشود. شخصیتها به شیوه نمایشی و با گفتن از افکار و اعمالشان خود را به خواننده میشناسند. [در این میان اما] هیچکدام از شخصیتها از شکل تیپ خارج نشده و با ماندن به همان شکل ساده و ثابت خود از ابتدا تا انتهای داستان به فرد تبدیل نمیشوند.» (همان)
نیلوفر دهنی درباره سویه نوستالژیک شخصیتهای داستان مینویسد: «برای این آدمها هم گذشته قبراق و سرحال حضور دارد. لیلا با خاطره خانوم، مادر مذهبی و جانماز آبکش و زورگو و پدر عیاش و برادر معصوم و اعدامی خود زندگی میکند. ناصر، از زمان شهادت پدرش به عنوان یکی از فرماندهان سپاه راهی کاملاً بر خلاف ایدئولوژی و سلایق پدر خود را پیش گرفته است. تانیا فرزند لیلا و ناصر موجودیست مثل پدر و مادرش سطحی و فاقد تربیت صحیح که در هجدهسالگی در مجلههای مد دوزاری (به تعبیر یوسف) مانکن شده. و خود یوسف که چنان به فرهنگی که در آن تربیت شده وابسته است که سر آخر زندگی در آمریکا را تاب نمیآورد و برمیگردد به ایران.» (همان)
نویسنده این نقد در ادامه به ساختارمند بودن داستان، توانایی نویسنده در بازآفرینی لحن شخصیتها اشاره میکند و در همان حال میگوید که ملکوتی در برقرار کردن رابطه بین شخصیتها موفق نبوده است.
محمود خوشچهره، منتقد و پژوهشگر سینما درباره بیتا ملکوتی گفته است: «ملکوتی داستاننویسی است که باید او را بسیار جدی گرفت. عمق اندیشه و گستره بدعتهای او در تکنیک داستاننویسی از هنرمندی خبر میدهد که آیندهای بس درخشان پیش رو دارد.» (اساطیر در جهانی سترون، محمود خوشچهره، رادیو زمانه)
فصلنامههای ادبی، فرهنگی و هنری: سینما – چشم
سومین شماره «سینما – چشم» در آبان ماه ۱۳۹۱ (نوامبر ۲۰۱۲) به سردبیری پرویز جاهد منتشر شد. این شماره «سینما – چشم» به برونو دومن اختصاص دارد.
پرویز جاهد درباره چگونگی شکل گرفتن پرونده ویژه برونو دومن (زیر نظر بابک کریمی و به اهتمام او) مینویسد: « شماره سوم سینما – چشم را به برونو دومن، سینماگر فیلسوف، رادیکال و غیر متعارف فرانسوی اختصاص دادهایم؛ سینماگری که کمتر در میان ایرانیها شناخته شده است و فیلمهایش آنچنان که باید دیده و فهمیده نشدهاند.»
و در ادامه میافزاید: «برونو دومن فیلمسازی است که سینمایش از نظر بصری و موضوعهای جسورانه و چالشبرانگیزی که مطرح میکند، بسیار قابل توجه و غافلگیرکننده بوده و در سالهای اخیر در فرانسه و اروپا درخشیده است.»
سومین شماره «سینما – چشم» به برونو دومن اختصاص دارد.
بابک کریمی که به سینمای دومن علاقه دارد، در مقالهای با عنوان «واهمههای اومانیستی و واکاوی انسانیت در روزگار بیمار» فیلم «انسانیت» ساخته برونو دومن را نقد میکند. او مینویسد: «در انسانیت گویی هر صحنه از دل تابلوهای نقاشی دو وینتر برآمده است و شخصیتها از آنجا برخاستهاند.» سپس تلاش میکند خویشاوندی «انسانیت» با نقاشیهای دو وینتر را نشان دهد.
رابیین وود در نقدی که بر «انسانیت» ساخته برونو دومن نوشته و به ترجمه مهدی ملک در سومین شماره «سینما – چشم» منتشر شده، «انسانیت» را به لحاظ موضوع یک فیلم طاقتفرسا میخواند. کنت جونز نیز در نقد دیگری بر این فیلم (به ترجمه مسعود منصوری) آن را فیلمی کاملاً عجیب، عمیقاً نگرانکننده، خودبسنده و در مجموع فوقالعاده معرفی میکند.
«سینمای ارگاسم» نوشته مارگ پرانسون به ترجمه مهدی ملک، گفتوگو با آلکساندر لماتر، بازیگر فیلم «ورای شیطان»، اخرین ساخته دومن از دیگر مطالب ویژهنامه پر و پیمان سومین شماره «سینما – چشم» ویژه این فیلمساز فرانسوی است.
علاوه بر این ویژهنامه، مقالهای درباره سینمای میشائیل هانکه نوشته ماتیاس فری و به ترجمه سعیده طاهری، نقد فیلم روزهای زندگی، ساخته پروین شیخطادی از علیرضا مجمع، منتقد شناختهشده سینمای ایران، گزارشی از جشنواره فیلم ابوظبی و نقد پرویز جاهد بر فیلم «پذیرایی ساده» ساخته مانی حقیقی از دیگر مقالات خواندنی این شماره «سینما – چشم» است.
سینما – چشم از همان نخستین شماره یک نشریه سینمایی تخصصی و کاملاً متفاوت است که با امکانات نه چندان گسترده اما با دانش و تسلط بر مهمترین چالشهای تئوریک سینمای مستقل و آلترناتیو در جهان منتشر میشود.
فصلنامهها و گاهنامههای تخصصی در زبان فارسی معمولاً پس از سه الی چهار شماره متولد میشوند. باید گفت از نظر چگونگی گزینش مقالات و ترجمهها و یکدست بودن و ویراسته بودن زبان و همچنین به لحاظ محتوایی، «سینما – چشم» از همان نخستین شماره تا امروز به شکل یک نشریه سامانمند و صاحب سبک به مخاطبان عرضه شده است.
این شماره« سینما – چشم» هم همچنان از فضاهای هیجانی و رویکردهای عامپسندانه برکنار مانده و با زبانی ویراسته و ترجمههایی قابل فهم تلاش کرده به ژرفای موضوعات راه یابد و بر دانش تئوریک و فرهنگ نقد سینمایی ما در ایران بیفزاید.
سومین شماره «سینما – چشم» در کتابفروشی آمازون
ادبیات داستانی جهان: «خداحافظ برلین» کریستوفر ایشروود، به ترجمه آرش طهماسبی
در سال ۱۹۲۹ یک نویسنده جوان بریتانیایی به برلین سفر کرد. او تا به قدرت رسیدن هیتلر در این شهر ماند و یادداشتهای روزانهاش درباره زندگی اجتماعی در برلین را با عنوان «خداحافظ برلین» منتشر کرد. این کتاب اکنون با بهگزینی شش فصل از این کتاب به ترجمه آرش طهماسبی توسط انتشارات فرهنگ جاوید در تهران منتشر شده است.
ایشروود یک نویسنده همجنسگرا بود و اصلاً به انگیزه همآغوشی با پسران نوباوه به برلین سفر کرده بود.
«خداحافظ برلین»، کریستوفر ایشروود، ترجمه آرش طهماسبی
اهمیت این کتاب در جهان غرب در این است که تا سالهای دراز تصوری که انگلیسیزبانان از زندگی اجتماعی در سالهای دهه ۱۹۲۰ در برلین، پایتخت آلمان داشتند، مبتنی بر «خداحافظ برلین» بود. بر اساس این کتاب نمایشی هم در سال ۱۹۵۱ روی صحنه رفت و فیلم موزیکالی هم که بر اساس این کتاب ساخته شد و با نام «کاباره» در سال ۱۹۷۲ به نمایش درآمد، با اقبال گسترده علاقمندان به سینما مواجه شد.
زندگی اجتماعی در برلین پیش از به قدرت رسیدن فاشیستها یک زندگی بوهمیایی بود. ایشروود در «خداحافظ برلین» نشان میدهد که چگونه زندگی بوهمیایی انسانهای آزاداندیش و رها زیر چکمه سربازان «اس اس» نابود میشود.
ایشروود در سالهای دهه ۱۹۳۰ جزو نخبگان انگلستان بود و قلمش خالی از طنز و مطایبه و نیش و کنایه نیست.
به رغم ارزشهای ادبی انکارناپذیر این کتاب معلوم نیست که در آشفتهبازار کتابهای ترجمهشده در ایران ملاک مترجمان و ناشران در گزینش آثاری از میان آثار برجسته ادبیات غرب چیست.
مترجم در مقدمهای بر این کتاب مینویسد: «شش قطعهای که در این مجموعه گنجانده شده، یک روایت تقریباً پیوسته را تشکیل میدهد. این قطعهها تنها قسمتهای باقیمانده از چیزی هستند که در اصل برای یک رمان حجیمِ چند قسمتی در برلینِ پیش از ظهور هیتلر، درنظر گرفته شده بودند.»
اما به ملاکهای بهگزینی فرازهایی از این اثر ارزشمند اشاره نمیکند.
یک «شنبه» با کتاب در زمانه:
اتحادیه ابلهان و مردن به زبان مادری
روز و شب یوسف و سیاهه آرزوهای من
از سومین پلیس تا خاطرات سلمان رشدی
ملکان عذاب، حکایت حال و یک کلمه هم نگفت
دررابطه با زبان پارسی شاید بی ربط نباشه اگرنظرطنزآمیززنده یاد شاملو را هم بشنویم
ارسال کردن دیدگاه جدید