مهاجران، مرغ عزا و عروسی در آلمان
بخش فرهنگ زمانه - موضوع مهاجرات بیش از یک دهه است که به سیاستها و سیاستهای فرهنگی دولت آلمان جهت میدهد. در این میان نویسندگان مهاجر با حضور گسترده در مطبوعات فرهنگی و سیاسی این کشور با صدای بلند حقوق شهروندیشان را طلب میکنند.
کتابی که با عنوان «مهاجران در صحنهی سیاسی آلمان»، نوشتهی ماروین اوپونگ (Marvin Oppong) در آلمان منتشر شده، یک تصویر کلی از مهمترین مشکلات مهاجران به این کشور به دست میدهد. فهیمه فرسایی، نویسنده ایرانی که به دو زبان فارسی و آلمانی آثارش را منتشر میکند به زبان آلمانی نقدی بر این کتاب نوشته که اکنون در «کتاب زمانه« ترجمهی فارسی آن را به قلم همکارمان بهجت امید میخوانید. پیش از این این نقد در هفتهنامهی چاپی فرایتاگ در برلین منتشر شده بود:
فهیمه فرسایی، بهجت امید - سرنوشت مهاجران در آلمان شبیه داستان مرغ آن ضربالمثل فارسی است که هم در عزا و هم در عروسی کباب میشود. مهم این است که وقتی این انسانها، به هر دلیل و مناسبتی، به عنوان «موجودی مفید» مورد توجه قرار میگیرند، به دیگران سودی برسانند. استخوانهای این «موجودات ارزنده»، پس از صرف ولیمه و خیرات بدون شک، روانهی سطل آشغال میشود.
کتاب «مهاجران در صحنهی سیاسی آلمان»، تازهترین گواه این ادعاست که در بحث دربارهی انتگراسیون در این کشور بهطورکلی، تأمین خواستها و نیازهای مهاجران مطرح نیست، بلکه هدف عمدتاً پیاده کردن برنامههای تعیینشدهی حزبی در این گستره یا دفاع از ارزشهای دموکراتیک موجود در جامعه است.
مضمون مقالاتی که به قلم سیاستمداران مهاجرتبار سرشناس در این کتاب گردآوری شده، پرده از چگونگی پیادهکردن این اهداف که به خودی خود ارزشمند و قابل دفاع است، برمیدارد. این سیاستمداران حرفهای، نمایندگان حزبهای دموکرات مسیحی (CDU)، سوسیال دموکرات (SPD) و ائتلاف حزب سبزها و گروه ۹۰ ( Bündnis 90/Die Grünen) در مجلس مرکزی جمهوری فدرال آلمان (بوندستاگ)، یعنی بالاترین مرجع قانونگزاری این کشور هستند. از سیاست انتگراسیون حزب لیبرالها (FDP) آخیم دورفر (Achim Doerfer) که از «هواداران» این حزب و در ضمن دبیر اول «اتحادیهی لیبرالهای آلمانی ـ ترک» این کشور هم هست، در مقالهای با عنوان «بیائید دربارهی معماری حرف بزنیم ـ مسجد وسیاست» دفاع کرده است. او در این نوشته که دربارهی موضوع بهروز و بحثبرانگیز بنای مسجد در شهرهای آلمان، بهویژه ساخت یک مسجد جامع در شهر کلن است، به جای پرداختن به اصل مطلب، بیش از هر چیز، «حفظ ارزشهای دموکراتیک در معماری مسجد در آلمان» را محور قرار داده و پس از چیدن صغرا و کبراهای بیثمر، به این نتیجهی پربار رسیده است که پاسداری از ارزشهای دموکراتیک در معماری مساجد «به سود سیاست است، زیرا با این کار جمع کثیری از انسانهای مهاجرتبار را به خود جلب میکند.»
«جلب مهاجران»، خط اصلی شش مقالهی دیگری که از سوی سایر نمایندگان مجلس فدرال آلمان نگاشته و در این کتاب منتشر شده هم، هست.
هدف گردآورنده
هدف گردآورندهی این مجموعه، ماروین اوپونگ (Marvin Oppong) که خود در شهر بُن به کار روزنامهنگاری مشغول است، ولی، به شهادت مقدمهی آن، انتشار دیدگاه سیاستمداران حرفهای یا برنامههای سیاسی انتگراسیون حزبهای بزرگ و کوچک در این کشور نیست، بلکه گردآوری و چاپ مجموعه مقالاتی است که به موضوع نقش مهاجران در گسترهی سیاست آلمان پرداختهاند. به گفتهی اوپونگ که درست هم هست: «... و این نخستین بار است که در آلمان کتابی به این شکل تنظیم و منتشر میشود.»
مهاجران در صحنهی سیاسی آلمان، نوشتهی ماروین اوپونگ
از این جهت روزنامهنگاران و کارشناسان مهاجرتبار، نمایندگان و اعضای اتحادیهها و نهادهای مستقل، مانند «جمعیت آلمانیهای رنگینپوست« نیز امکان یافتهاند دیدگاهها و تجربههای خود را در این کتاب مطرح کنند. این «حاشیهنشینان یا مدافعان حقوق حاشیهنشینان جامعه، هوشیارانه فرصت را غنیمت شمرده و در نوشتههای خود، از جمله «چهرهی واقعی» سیاست انتگراسیون آلمان را افشا کردهاند و کوشیدهاند به طراحان این برنامهها، الفبای اتخاذ سیاستی موفق در این گستره را بیاموزند. این الفبا تنها در یک عبارت خلاصه میشود: فراهمآوردن فرصتهای مساوی برای بهرهوری از امکانات آموزشی و تأمین کار برای مهاجران.
عنوانهای مقالههای این «حاشیهنشینان» در کتاب ۱۶۰ صفحهی «مهاجران در صحنهی سیاسی آلمان»، گویای موضع انتقادی نویسندگان آنهاست. البته برای درک این عنوانها باید با پیشزمینههای فرهنگی این جامعه نیز آشنا بود؛ از جمله اینکه جنسیت «میهن» در آلمان، مذکر است و در نتیجه «مام وطن» به «پدر میهن» تبدیل میشود. از اینرو دکتر ناتاشا کلی (Natasha A. Kelly)، عنوان نوشتهاش را «آلمان، میهن و ناپدری من؛ از سیاست نمادین تا واقعیت سیاسی »انتخاب کرده است.
ناتاشا کلی که پدرش اهل جامائیکا و در لندن به دنیا آمده است، در این نوشته «میهن آلمانی» ناپدری مسلک خود را به باد انتقاد میگیرد که چرا حق و حقوق فرزندان مهاجرتبارش را به عنوان شهروندان مدرن زیر پا میگذارد. این مسئله، از جمله، در نوشتهای با عنوان «مهمانان اجازه ندارند وارد بازی شوند» نیز تکرار میشود. نویسنده در گزینش این عنوان برای مقالهی پژوهشی خود، به نقش اجتماعی نسل اول مهاجران که «کارگران میهمان» خوانده میشدند، اشاره دارد. به هر حال، کتاب «مهاجران در صحنهی سیاسی آلمان» از نظر تنوع موضوع، هیچ کم و کسری ندارد: این کوکتل سیاسی از ۱۷ مقاله با مخلوطی از آمار و ارقام موثق و چاشنی تجربههای معتبر شخصی نویسندگان آن تهیه شده است.
خواستهای قرن پیش
گرچه در اغلب این نوشتهها به نمونههای بهروز و تجربههای روزمره اشاره شده، با این حال نتایج و خواستهای طرحشده در آنها شباهت بسیاری به خواستها و نیازهای سیاسی ـ اجتماعی مهاجران در قرن پیش دارد: اجرای یک سیاست هدفمند و مؤثر در زمینهی انتگراسیون، برقراری همزیستی مسالمتآمیز میان آلمانیها و غیرآلمانیتبارها (حتی دارندگان برگهی شناسایی آلمانی) و، به نقل از قانون تابعیت آلمان، فراهم آوردن امکانات لازم در جهت «انتگره کردن» مهاجران در روابط و مناسبات اجتماعی آلمان. آنچه در این بحثها از قرن پیش تاکنون تغییر یافته، عنوانهای گوناگونی است که برای تبیین موقعیت اجتماعی مهاجران در برهههای زمانی محتلف در این جامعه سرهمبندی شده است: «کارگر مهمان»، «خارجی»، «همشهری خارجی»، «مهاجر»، «انسانهایی با تبار مهاجرتی»، «آلمانیهای جدید»، «تازهآمدهها» و...
ماروین اوپونگ روزنامهنگار غنایی – آلمانی و نویسنده ی کتاب «مهاجران در صحنهی سیاسی آلمان»،
جلب این آخرین گروه، به عنوان مثال، هدف اصلی سباستین اداتی (Sebastian Edathy)، عضو هندیتبار حزب سوسیال دموکرات است. او در مقالهی «چرا حق شرکت خارجیها در رایگیریهای مربوط به امور یک کمون از نظر قانون اساسی ممکن و از جهت انتگره کردن مهاجران در جامعه لازم است»، به این موضوع اشاره میکند و در این راستا حتی خواهان تغییر اصل ۲۰ قانون اساسی آلمان است تا حق رأی برای شهروندان سرزمینهایی موسوم به «کشورهای سوم» تأمین شود. این کشورها نه به گروه کشورهای عضو «اتحادیهی اروپا (EU)» پیوستهاند و نه به عضویت «اتحادیهی اقتصادی اروپا (EWR) درآمدهاند. کشور سوئیس هم که در هیچکدام از این اتحادیهها فعال نیست، در این چارچوب میگنجد.
اصل ۲۰ قانون اساسی آلمان، «سرچشمهی اقتدار حکومتی را مردم این کشور» میداند. از اینرو تنها آلمانیها حق انتخاب نمایندگان خود را در سطوح مختلف و در اشکال گوناگون دارند. در آغاز دههی ۹۰،«دیوان عالی حفاظت از قانون اساسی آلمان» به همین دلیل، حکمی در این رابطه صادر کرد و رأی داد که «مشارکت شهروندان دیگر کشورها در امور سیاسی آلمان با مفاد قانون اساسی مغایرت دارد.» از این جهت، سباستین اداتی خواهان تغییر این اصل است.
البته اگر قرار باشد قانون اساسی آلمان به سود مهاجران تغییر کند، افزون بر اصل ۲۰، چند اصل دیگر هم که بر حقوق شهروندی انسانها نظارت دارد، ولی از مهاجران دریغ شده، نیز باید تعدیل شوند. قانون اساسی آلمان، تضمین این اصلها را که به «حقوق اساسی آلمانیها» موسومند، تنها برای شهروندان این کشور به رسمیت میشناسد: از جمله اصل ۸ این قانون که بر موازین و حق «گردهمایی» نظارت دارد؛ اصل ۹ که «حق تشکیل اتحادیه و نهاد مستقل» را در نظر دارد؛ اصل ۱۱ که به «حق انتخاب مسکن» مربوط میشود و اصل ۱۲ که «حق گزینش پیشه و محل کار و... » را تضمین میکند. دقیقاً برخورداری از این حقوق شهروندی است که احساس تعلق انسان را به این و آن هویت ملی (و در اینجا آلمانی) تحقق میبخشد. در هیچ یک از نوشتههای نمایندگان مهاجرتبار مجلس فدرال آلمان، خواست تغییر این اصول ولی مطرح نشده است.
دشواری دفاع از حقوق مهاجران
آشکار است که برای هیچیک از این سیاستمداران حرفهای، دستیابی به مقام نمایندگی مجلس فدرال آلمان ساده نبوده است. این دشواری را جوزف جوراتوویچ (Josip Juratovic) که از سال ۲۰۰۵ سیاستهای حزب سوسیال دموکرات را در مجلس مرکزی آلمان نمایندگی میکند، در نوشتهی خود با عنوان «از کارخانه تا مجلس» به روشنی شرح میدهد. او در این نوشته به ویژه از مبارزهی سرسختانهی داخل حزبی با «رفقایی» مینویسد که حاضر نبودند او را به عنوان کارگری با تبار مهاجرتی از کرآت برای نمایندگی مجلس فدرال آلمان نامزد کنند: «کمیتهای که برای انتخاب نامزدهای نمایندگی مجلس تشکیل شده بود، تقاضای چند تن از کاندیداها، از جمله درخواست مرا رد کرد. در این رابطه بیشک پیشینهی مهاجرتی و کارگری من، نقش مهمی بازی میکرد. البته این قابل درک است که برای یک حزب مردمی ساده نیست، با نام یک «کارگر مهمان، در انتخابات استانی و کشوری به شکار رأی برود.»
واهمه داشتن از «رفقای حزبی» بهخاطر پیشینهی مهاجرتی؟ اعمال تبعیض در حق مهاجران از سوی روشنفکران و انسانهای متعهد که دم از انساندوستی میزنند؟ آنهم در حق غیرآلمانیهایی که موافق قانون تابعیت این کشور، صد در صد در این جامعه انتگره شدهاند؟ بله، معلوم است! دل اغلب مهاجران از این بابت کباب است!
فردا آتما (Ferda Ataman)، روزنامهنگار ترکتبار در نوشتهی خود با عنوان «مهاجران، رسانهها و سیاست» دلیل این ترس و تبعیض را اینگونه جمعبندی میکند: «موضوعهایی مثل تبعیض در بازار کار، داشتن تابعیت دوگانه برای خارجیهایی که از «کشورهای سوم» میآیند یا تسهیل شرایط مهاجرت ـ طرح این مسائل بحثبرانگیز به سود مهاجران، احساسات رأیدهندگان سنتی احزاب را تحریک میکند. مسئولان حزبی، از اینرو میترسند که با طرح این خواستها، آرای رایدهندگان سنتی خود را از دست بدهند. این امر، در مورد همهی احزاب، از سوسیال دموکرات و چپ گرفته تا احزاب محافظهکار صدق میکند.» پس چه کس یا حزبی قرار است از منافع این «مرغهای کبابشده» دفاع کند؟
کتاب «مهاجران در صحنهی سیاسی آلمان»، از نظر طرح دیدگاههای متفاوت سیاستمداران و کنشگران سیاسی ـ اجتماعی مهاجرتبار در این کشور، به دستهگلی رنگارنگ، با عطرهای گوناگون میماند. به ویژه نوشتههای برخی از «کارشناسان مستقل» در اینباره، از نظر تازگی و جنبههای روشنگرانه و ایدههای بکر میتواند به عنوان نخستین سنگپایههای تنظیم سیاستی به سود مهاجران مورد استفاده قرار گیرد. این کتاب، به خودی خود یک اثر بیبدیل است؛ تنها به این خاطر که مطالبش از سوی خود مهاجران و مهاجرتباران نوشته شده که با ارائهی برنامههای قابلاجرا از منافع خود دفاع میکنند، تا با آنها مثل مرغ عزا و عروسی رفتار نشود.
شاید این ضرب المثل فارسی هم قابل تامل باشد: از کوزه همان برون تراود که دروست.
در تجارب کاری هنوز اینتگراسیون میان خود آلمانی ها ( آلمان شرقی یاآلمان غربی ) SOI oder Wesi ?? !! عملا جا ی سوال است!!!
به تجربه شخصی همیشه برای تقریبا همه آلمانی ها با در نظر گرفتن قیافه ظاهری شما و طرز گفتگوی شما این سوال مهم برایش است که: شما از کدام کشور هستید؟woher kommen Sie ? و بعد در فکر او چه گونه پیش قضاوتی صورت میگیرد؟؟
ولی مهم بستر اجتماعی میباشد و آموزش اینتگراسیون برای آلمانی الاصل که به نژاد و اصل و نسب خود میبالد!! و هنوز با وجود سوسیال دمکرات بودن به داشتن ژن آلمانی میاندیشد!! ( سارازین)
و یا آن خانم و یا آفای و کیل و قاضی که از هر رابطه و ضابطه ای استفاده کرده و فقط برای رسیدن به اهداف شخصی خود وجدان را زیر پا میگذارد و ... صحبت از حفاظت محیط زیست میکند!! تضادهای شخصیتی درونی
و یا آن مدیر کارخانه که حتی جان کارمند خارجی اش را به خطر میاندازد و بعد خیلی راحت عنوان میکند : شما را به کار میخوانیم وقتی که بخواهیم و اخراج میکنیم وقتی که بخواهیم!!!! ولی همه در نهایت یادشان میرود> اصل اول قانون اساسی آلمان را: شان و ارزش انسان ها(نه فقط آلمانی ها) نبایستی خدشه دار شود: Würde des Menschen ist unantastbar!!
ارسال کردن دیدگاه جدید