فمینیسم و بازار کار زنان مهاجر
دوشنبه, 1389-12-16 00:56
نسخه قابل چاپ
فروغ. ن. تمیمی
فروغ.ن.تمیمی- «آرنون خرونبرگ» رماننویس مشهور هلندی روزانه در صفحه اول روزنامه فولکس گرانت چاپ هلند، پاورقی کوتاهی مینویسد. نوشتههای او، کنایهآمیز و تند و تیزند و اغلب هم به مسائل مطرح روز میپردازد. «آرنون» مرد جوانی است که مانند بسیاری دیگر از همتایان و همفکران خود با مفاهیم و واقعیات چند وجهی و متناقض زندگی در جامعهای مدرن درگیر است.
در یکی از این پاورقیها از تمیز کردن آپارتمانش توسط یک مهاجر غیرقانونی در نیویورک مینویسد. او به عنوان یک نویسنده موفق این امکان را دارد که تمام وقتش را صرف نوشتن کند، و حتی مرتب کردن تختش را هم به زن جوان امریکای لاتینی بسپارد که هر روز آپارتمان نویسنده را رفت و روب میکند. آزردگی و هم عذاب وجدان «آرنون» از داشتن یک زندگی لوکس در مقایسه با زندگی سخت کارگر خانگیاش، و واقع بینی در لمس مشکلات هزاران نفر از کارگران مهاجر ساکن دنیای پیشرفته در این نوشته منعکس است.
نویسنده با احساس مسئولیت در قبال خدمتکاری فاقد هرگونه تامین اجتماعی، راه چاره را در حمایت فردی از او میبیند و به درستی به این نکته اشاره میکند که طبقه مرفه غربی بازار کار سیاه را برای هزاران زن مهاجر غیر سفید فراهم میکند، تا او بتواند سرپناه و لقمه نانی برای خود داشته باشد. زنانی فقیر که برای گذران روزانه از چهار گوشه دنیا خود را به پایتختها و مراکز پیشرفته جهان رساندهاند.
گسترش بازار جهانی کار، روابط تنگاتنگ میان اقتصاد محلی و جهانی یکی از نتایج سلطه مدل اقتصادی نئو لیبرالی در عصر جهانی شدن است. توسعه اقتصاد نئو لیبرالی در جهان، یکی از دلایل سرازیر شدن میلیونها مهاجر فقیر از قارههای دیگر به اروپا و یا امریکا است. فقدان یک سیاست مشخص در قبال حمایت از آنها بخش بزرگی از این مهاجران و هم کارگران خانگی زن را سخت آسیبپذیر کرده است. تاثیر و پیامدهای «نئولیبرالیسم اقتصادی» بر زندگی زنان از مباحث مطرح در ادبیات فمینیستی در سه دهه اخیر یوده و هم دفاع از حقوق این زنان یکی از استراتژیهای فمینیستها در کشورهای پیشرفته است.
در این زمینه میتوانیم به افزایش درصد اشتغال تمام وقت زنان سفید طبقه متوسط در غرب هم توجه کنیم. استقلال اقتصادی آنها از سویی راه پیشرفت و بهبود شاخصهای برابری را برایشان فراهم کرده و از سوی دیگر زنان غربی را به «خدمات خانگی» زنان مهاجر رنگی وابسته کرده است.
بنابراین وابستگی دوسویه میان زنان سفید مرفه و زنان مهاجر فقیر برقرار شده است.
این دوگروه هردو به هم نیاز دارند. بدون وجود کارگر زن خانگی و ارزان، همجنسان مرفه آنها در نیویورک، پاریس، لندن و یا آمستردام نمیتوانند پنج روز در هفته شاغل باشند، حداقل تا شش بعد از ظهر دردفاتر خود کار کنند. و هم مراقبت از بچهها را به پرستاران خانگی بسپارند. درصد قابل توجهی از «کارخانگی» توسط بخش غیر رسمی جامعه یعنی زنان مهاجر بدون اجازه اقامت تامین میشود.
از سوی دیگر هزاران زن مهاجر با سوادی اندک، با داشتن حق اقامت و یا بدون آن، وابستگی اقتصادی شدیدی به زنان سفید پیدا کردهاند. اما درصد قابل توجهی از آنان از مزایای قانونی و اجتماعی تامین شده برای شهروندان سفید برخوردار نیستند. تنها منبع درآمد این زنان ارائه «کارخانگی» و یا خدمات مشابه دراماکن عمومی و شرکتها است.
به این ترتیب زن هلندی و یا فرانسوی شاغل میتواند با سپردن مسئولیت کمرشکن خانهداری، آشپزی و بچهداری به مستخدم تایلندی، ترک یا برزیلی یا خیال راحتتری تمام وقت کار کند، و هم میتواند برای بالا رفتن از پلکان ترقی در اجتماع با همسر و یا همکارانش رقابت کند. پیامد دیگر این وضعیت که شاید در نظر اول نهفته میماند و یا مطرح نمیشود، بازتولید روابط مردسالارانه در حفظ وظایف سنتی زن غربی در اداره خانه است. در این مدل باز این زن است که به جای تقسیم وظایف سنگین اداره خانه و بچهها با همسرش، با استفاده از کار تمام وقت زن مهاجر و محروم این وظیفه را از دوش مردش بر میدارد و به یکی از همجنسان رنگی خود میسپارد.
او هم در بهترین حالت با همان تناقضی که «آرنون خرونبرگ» با آن روبروست، مواجه است. و راه چاره را در حمایت فردی از دختر جوان فیلیپینی و یا برزیلی میداند که در غیبت او خانه و بچههایش را اداره میکند.
اگر چه در چند کشور پیشرفته شمال اروپا، طرح نیمه وقت کردن مردان برای کمک به امر خانه و بچه قانونا تصویب شده و حتی درصد کوچکی از مردان هم به دلایل مختلف از آن استفاده کردهاند. اما هنوز تا تقسیم عادلانه وظایف خانهداری و سرپرستی فرزندان میان دو جنس راه زیادی در پیش است. تا روزی سرانجام، حداقل عمل کردن به این وظایف به یک هنجار عادی و طبیعی مردانه در جوامع پیشرفته تبدیل شود.
در هلند، دربحثهای مربوط به «اشتغال و تقسیم عادلانه کار خانگی» هم در سازمانهای زنان و هم در لوایحی که مربوط به حقوق برابر میان زن و مرد هستند، این موضوع هنوز از توجه کافی برخوردار نشده، از آنجا که اکثریت سیاست پیشهگان و قانونگذاران مرد هستند، مدل سنتی تقسیم کارخانگی در پس زمینه طبقه متوسط، سفید و هترو سکسوئل هنوز هم هنجار و «نرم» مورد پذیرش درچارچوب قوانین وضع شده است.
اگر به صورت واقعی به مسئله نگاه کنیم میبینیم که نبودن و از بین بردن همین شغل کوچک برای زن مهاجر او را نابود میکند. چاره چیست. تا زمانی که جهان سومی بی چاره با سرعت مشغول تولید مثل است و مثل باکتری تکثیر میشود نمیشود انتظار بهبود وضعیت زندگی انها را داشت. ایا با موعظه اخلاقی میشود از غربی ها خواست به کشورهای فقیر کمک کنند؟
تنها چاره کندن کشورهای فقیر از چنبره فقر است که به نظر ساده نیست.
مقاله جالبی بود و مشکل حال حاضر را خوب نشان داده بود ...البته این نیز مسلم است که مسئله تولید مثل در جهان سوم باعث بروزاین مشکل نیست و نظریه مالتوس سالیان دراز است که مردود اعلام شده و همه چیز در زمین خاکی برای همه به وفور وجود دارد و بیشتر هم ...و حیف ومیل را در بخشی از این کره خاکی می بینی و تولید نامناسب کالاهای غیر ضرور و توزیع نامناسب رفاه اقتصادی تحت سیطره حکومت زور و سرمایه و سود های سهل الوصول قرار دارد . تبلیغات و اطلاع رسانی های غلط دست صاحبان قدرت است و من و تو به راحتی مشکلات را نمی توانیم درک کنیم آن نیرو و سرمایه ای که روی تسلیحات و انرژی هسته ای و جنگ افروزی ها گذاشته می شود اگر روی محیط زیست و سالم سازی آن گذاشته شود هم کار فراوان ایجاد می شود و هم رفاه تقسیم می شود و این همه تمرکز ثروت در بعضی مناطق جهان از بین می رود .....و همه این ها ممکن نیست تا سرمایه حاکم است ...پروانه
ارسال کردن دیدگاه جدید