هلند در جایگاه دوم پذیرش پناهجویان ایرانی
از هفتههای گذشته، به بهانهء گذشتن تعداد ایرانیان مقیم هلند از سی هزار نفر به بررسی جنبههای گوناگون زندگی این جامعه مهاجر مشغول شدهایم. در یکی از برنامههای پیشین در این زمینه، در گفتگو با مینا حسینینژاد، در مرکز آمار هلند، جامعه ایرانی را از نگاه آماری مورد بررسی کوتاهی قرار دادیم.
در همان برنامه اشاره شد که جامعه ایرانی در هلند «یکی از تازهواردترین و در عین حال، بزرگترین جوامع مهاجر ایرانی در اروپا بهشمار میآید.» اما چه موضوعی، دلیل تمرکز این تعداد ایرانی در کشور کوچک و شانزده میلیون نفری هلند بوده است.
احمد پوری، فعال امور پناهندگان در سازمان پرایم میگوید: «واقعیت این است که هلند هیچ چیز استثنایی ندارد که عدهی زیادی به اینجا بیایند. بیشترین تعداد ایرانیان در اواخر دههی ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ به طور سنتی در اروپا به آلمان میرفتند. نه تنها ایرانیان بلکه بیشترین تعداد پناهندگان جهان به آنجا میرفتند. بزرگترین مثال آن هم مربوط به سال ۱۹۹۲ است که حدود یک میلیون نفر در عرض یک سال از آلمان تقاضای پناهندگی کردند.»
احمد پوری میافزاید: «پس از آلمان، متقاضیان پناهندگی به ترتیب به انگلیس و فرانسه و بعد هم به هلند مهاجرت میکردند. یعنی هلند در آن زمان جزو پنج کشورِ نخستِ پناهندهپذیر در میان کشورهای اروپایی بود. بنابراین آمار کمیساریای عالی پناهندگان، این شایعه که همه به هلند میآیند و سیاستمداران هلندی نیز به آن دامن میزنند را تایید نمیکند.»
پرسش ولی روی پناهجویان ایرانی متمرکز است. بر پایه آمار کمیساریای پناهندگان سازمان ملل، هلند رتبه دوم را در پذیرش پناهجویان ایرانی در آن زمان داراست و در یک فاصله مشخص، یکباره تعداد زیادی از ایرانیان، وارد هلند شدند...
احمد پوری: «مسالهای که میتوان گفت در اوایل دههی ۱۹۹۰ تاثیر داشت این بود که هلند سیاستی به عنوان مراقبت و مواظبت از گروهی خاص داشت تا به آنها ضربه وارد نشود. بر این اساس و با توجه به این که معتقد بودند که برگرداندن متقاضیان پناهندگی به ایران برایشان خطر جانی دارد. در عین این که به ایرانیان پاسخ نمیدادند اما آنها را اخراج نمیکردند. به همین دلیل در این سالها میتوان گفت که ایرانیان زیادی به هلند آمدند. اما باز هم آمار نشان میدهد که تعداد کسانی که به کشورهای دیگر مثلاً به آلمان میرفتند، سه برابر هلند بود. این سیاست تا سال ۱۹۹۴ حاکم بود.
در سال ۱۹۹۴ معاون وقت وزیر دادگستری هلند، خانم اشمیت بود و برآمد تظاهرات بزرگی که ما برگزار کردیم یک پناهندگی بزرگ در هلند بود. در آن زمان، خانم اشمیت اعلام کرد ما این قانون را لغو میکنیم و ایرانیان را میتوان به ایران برگرداند. از سال ۱۹۹۴ شروع کردند به برگرداندن اجباری پناهندگان ایرانی که بسیاری قربانی این سیاست شدند.
پیش از لغو این قانون، با توجه به این که وکلا فکر میکردند ایرانیان در هر صورت اخراج نمیشوند، نه با آنها به طور جدی مصاحبه میشد و نه روند حقوقیشان خیلی جدی گرفته میشد. اما یکباره در سال ۱۹۹۵ که قوانین عوض شد، با مصاحبههایی سطحی که از ایرانیان شده بود برای همیشه پروندهشان بسته شد و میخواستند آنها را به ایران برگردانند.»
این فعال امور پناهندگان از یک تحصن شصت و هشت روزه در برابر پارلمان هلند سخن میگوید که شرایط را به نفع متقاضیان ایرانی بهبود بخشید. احمد پوری میگوید:
«تحصن و اعتراضها منجر به آن شد که بالاخره در ۲۰ اکتبر ۱۹۹۷ دولت هلند برای نخستینبار یک جلسهی شنود، ویژهء ایرانیان سازماندهی کرد، متخصصان امور ایران را دعوت کرد تا وضعیت ایرانیان را بررسی کنند. در نهایت، دولت هلند پذیرفت که به همه ایرانیانی که پیش از ۲۵ ژوئن ۱۹۹۶ به هلند آمده بودند - چنانچه پرونده خلافکاری در هلند نداشته باشند - اقامت بدهد. حدود دو هزار ایرانی در آن زمان اقامت گرفتند.
یکی از دلایل عقبنشینی دولت هلند این بود که ما توانستیم ثابت کنیم چند ایرانی را که دولت هلند به ایران برگردانده بود، در ایران کشته بودند. خود وزارت امور خارجهی هلند در این مورد تحقیق کرد. از سه نفری که ما اسمشان را به این وزارتخانه داده بودیم کالبد شکافی پزشکی انجام دادند و وزارت امور خارجه اعتراف کرد که اینها در ایران به طرز مشکوکی کشته شدهاند و کالبد شکافی پزشکی حاکی از آن است که این افراد قبل از کشته شدن هم زخمهایی داشتهاند که «عادی» نیست، یعنی شکنجه شدهاند.»
در سال ۱۹۹۵ چه اتفاقی در هلند افتاد که دولت هلند تصمیم گرفت متقاضیان پناهندگی از ایران را به کشورشان برگرداند؟
در هلند اتفاق خاصی نیفتاد، اما از مدتها پیش در هلند در نتیجهی تغییراتی که در کل جهان رخ داد که من نام آن را جهانیشدن سرمایهداری و رشد نژادپرستی در سراسر اروپا میگذارم، این بحثها در جریان بود که باید جلوی پناهندگان را گرفت.
سیاست هلند در نجات دادن یک گروه خاص که پیش از این توضیح دادم، تنها ویژهء ایرانیان نبود؛ کُردهای ترکیه و عراق را نیز در بر میگرفت. به این شکل که ملتهایی که در کشورشان جنگ حاکم است و شرایط خطرناکی دارد، در روند مصاحبههای خیلی سریع پذیرفته میشدند که موقتاً در هلند بمانند و به کشورشان برگردانده نشوند. در مورد ایرانیها هم همینطور بود.
اما از سال ۱۹۹۵ به این نتیجه رسیدند که وقتی در نتیجهی این قانون، شهروندان یک کشور به طور کلی بتوانند در هلند بمانند، به قول خودشان «خاصیت مکندگی» و جذابیت خواهد داشت و همه به اینجا میآیند. به همین دلیل، جلوی این سیاست را گرفتند.
مشکل هم این بود که کسانی که پیش از لغو این سیاست آمده بودند، چون مصاحبههای خیلی دقیق نشده بودند، با سیاست سختگیری تازه چیزی برای گفتن نداشتند و همه پاسخ منفی میگرفتند. اعتراض ما این بود که این عده هم باید شانس عادلانهای مانند دیگران داشته باشند و قربانی سیاستهای تازه نشوند.
ولی در میان برخی از افرادی که مانند شما در زمینه حقوق پناهندگان فعال هستند، این صحبت نیز مطرح میشود که تعدادی از ایرانیانی که به عنوان پناهندهی سیاسی وارد هلند شده بودند و به دولت هلند اعلام کرده بودند در صورت بازگشت به ایران با خطر اعدام یا شکنجه مواجه خواهند شد، پس از این که موفق به دریافت گذرنامه هلندی شدند، به ایران سفر کردند و این موجب بیاعتمادی شدیدی در دستگاه اداری - قضایی هلند نسبت به ایرانیان متقاضی پناهندگی شد...
این یکی از دلایل این مساله بود اما تنها دلیل آن نبود. این حرف درست است. در مصاحبههایی که من آن زمان با نمایندگان مجلس هلند داشتم، آنها میگفتند: «آیا فقط آنهایی که به ایران برگشتهاند، دروغ میگفتند و بقیه همه راستگو هستند؟!». این شک عمومی پدید آمده بود ولی لغو سیاست حمایتگرایی گروهی، تنها در ارتباط با ایرانیها برداشته نشد، در مورد بقیهی ملیتها هم اجرا شد. یعنی لغو این سیاست در پرتو تغییر سیاست کلی دولت هلند در ارتباط با پناهندهها بود.
از سال ۱۹۹۵ که پس از تحصن، در نهایت به تقاضای اقامت بسیاری از ایرانیان پاسخ مثبت داده شد، تا کنون چه دگرگونیهایی را در هلند برای پذیرش مهاجران، به ویژه مهاجران ایرانی میبینید؟
سیاست دولت هلند زمین تا آسمان تغییر کرده است و به شکلی باورنکردنی سختگیری بیشتر شده است. در نهایت تاسف، این اخبار به ایران نرسیده چون ایرانیها اصولاً اخبار خوب را میگویند و از دورانی میگویند که کسی از هلند اخراج نمیشد. تصور خیلیها از پناهندگی در هلند هنوز همان است، در حالی که الان دولت هلند بسیار سختگیر شده است.
در این ارتباط مثالی میزنم؛ در سال ۱۹۹۶ دولت هلند در مجموع ده هزار گذرنامه پناهندگی داد. علتاش هم حضور متقاضیان پناهندگی بوسنیایی در آن زمان در هلند بود. بالاترین رقم مهاجرت پناهندگان به هلند مربوط به همان سال ۱۹۹۶ است که پنجاه و شش هزار نفر تقاضای پناهندگی کرده بودند. پانزده هزار نفر هم پناهندگی انسانی گرفتند. اما در سال ۲۰۰۲ هلند به صد و سه نفر گذرنامه پناهندگی داده شده است.
آقای پیم فورتاین، سیاستمدار هلندی که توهین به خارجیها و زیر علامت سؤال بردن خارجیها را مُدِ روز کرد، یک هفته پیش از آن که کشته شود گفت: «ده هزار پناهنده در سال برای هلند کافی است». پرسش من همیشه از هلندیها این است او چرا گفت ده هزارتا کافی است؟ او که مهربانترین هلندی نبود. برای این که فکر میکرد همهی دنیا تنها به هلند میآیند پناهنده شوند. همهی هلندیها این توهم را دارند. جالب اینجاست که این طرز فکر تنها ویژهء هلندیها نیست. در همهی اروپا شایع است؛ انگلیسیها فکر میکنند همهی پناهندگان به انگلیس میروند، فرانسویها و هلندیها هم همینطور.
فکر میکنید این شیوه نگرش از کجا میآید؟
یکی از دلایل آن آمارهای غلط و دستکاری شدهای است که ادارهی مهاجرت منتشر میکند. احزاب راست از این آمارها سوءاستفاده میکنند و متاسفانه نمایندگان مجلس که مسئول مسائل پناهندگی هستند، به این مسائل دقت نمیکنند و میدان به دست راستها میافتد.
پیم فورتاین وقتی گفت ده هزار پناهنده در سال برای هلند کافی است در ذهن خودش میخواست جلوی سیل پناهندگان را بگیرد. جالب این است که همان زمان حتی خیلی از نمایندههای چپ مجلس، پیشنهاد پیم فورتاین را با این استدلال رد میکردند که «ما نمیتوانیم یک شماره تعیین کنیم و بگوییم ده هزارتا کافی است. چون ممکن است میزان پناهندگان در یک سال بیشتر باشد». در حالی که در همان سال در هلند تنها به ۱۰۳ نفر گذرنامه پناهندگی داده شده بود.
این نشان از شکاف میان توهم و واقعیت دارد. یعنی مردم هلند از چیزی ترسانده میشوند که وجود خارجی ندارد. سیاست پناهندگی بیش از این که یک مسالهی حقوق بشری و حقوقی صادقانه باشد، یک مسالهی کاملا سیاسی است که با منافع سیاسی و اقتصادی کشورها رابطه دارد.
در گفتوگوهایی که با شماری از ایرانیانی که بیش از بیست سال است در هلند زندگی میکنند داشتهایم، اشاره میکردند که برخوردی که در آن سالها با مهاجران خارجی در هلند رواج داشت، به هیچ وجه قابل مقایسه با رفتاری که الان وجود دارد، نیست. آیا فکر میکنید تغییراتی که در رفتار مردم هلند با خارجیها پدید آمده، تحت تاثیر تبلیغات دولت در این زمینه است؟
کاملاً درست است. ما در سال ۱۹۸۵ به هلند مهاجرت کردیم و جزو نخستین گروه پناهندگان دعوت شده به هلند بودیم. با چنان احترام و رفتار انسانیای با ما برخورد شد که بیشتر بچههای گروه ما فکر میکردند به بهشتی در روی زمین آمدهاند.
برای هر خانواده در عرض دو ماه یک خانه آماده شد و بعضی وقتها سه خانوادهی هلندی به عنوان رابط اجتماعیِ یک خانوادهی ایرانی تعیین میشدند که ما را با محیط اجتماعی هلند آشنا کنند و به ما در حل مشکلات و مسایل اداری و ... کمک کنند.
همه این مسئولیتها را داوطلبانی از درون اجتماع و خود مردم به عهده میگرفتند. این مساله برای ما بینهایت حیرتانگیز بود که این ملت چقدر مهربانند و چه برخورد انسانی و خوبی با خارجیها دارند. الان مساله کاملا برعکس شده، برای نمونه، قبلاً وقتی من در قطار یا اتوبوس کتاب فارسی میخواندم، برای هلندیها جذابیت داشت. متنی بود که تا به حال ندیده بودند. جلو میآمدند و میپرسیدند که این متن را از راست به چپ میخوانید؟ چطوری میخوانید؟ و .… خودِ این موضوع، بهانهای برای آشنایی و باز کردن سر صحبت بود.
اما الان زمانی که میبینند متنی را میخوانی که آنها نمیتوانند بخوانند، زود میروند جای دیگری مینشینند. انگار یک متن تروریستی است و وحشت میکنند از این که من متنی را میخوانم که آنها نمیفهمند. این موضوع را به زبان هم میآورند؛ یعنی تحملپذیری جامعه به گونهای باور نکردنیای پایین آمده است.
نقش مهاجران خارجی را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید این تغییرات تنها در درون مردم هلند اتفاق افتاده یا این که خود خارجیها هم در پدید آوردن این نگرش تاثیر داشتهاند؟
همیشه میتوانیم دو مثال بد پیدا کنیم و بگوییم به خاطر این که مثلا سه نفر سوء استفاده کردند، اینطور شد. یکی از مسایلی که زمانی اینجا خیلی سروصدا بهپا کرد، این بود که پناهندهای در مرز سه کشور آلمان، بلژیک و هلند زندگی میکرد و از هرسه کشور پناهندگی داشت. این مساله بسیار بزرگ شد و زیر ذرهبین رفت که بله عدهای هستند که از سه کشور همزمان حقوق میگیرند.
در حالی که ممکن است در میان دو سه میلیون نفری که طی ۲۰ سال گذشته در اروپا گذرنامه پناهندگی گرفتهاند، سه نفر بتوانند این کار را بکنند. به خاطر سه نفر که نمیتوان سه میلیون نفر را زیر علامت سؤال برد. واقعیت این است که بدون تردید عدهای حتما سوءاستفاده میکنند. در ارتباط با هر قانونی ممکن است این مساله پیش بیاید.
جوهر قانون، پشتیبانی از منافع یک گروه عمومی است. چنین استثناهایی هم همیشه وجود دارند. برای استثناها همیشه راهحلهای استثنایی پیدا میشود. ولی وقتی این سه نفر را مرتب به رادیو تلویزیون میآورند و به عنوان سوءاستفاده کنندهها از محبت اجتماعی جامعه مطرح میکنند، طبیعی است که رفتار اجتماعی تغییر میکند.
به بحث ایران برگردیم؛ ناآرامیهای اخیر ایران چه تاثیری در تعداد متقاضیان پناهندگی ایرانی در هلند داشته است؟
هنوز در این مورد آمار دقیقی داده نشده است. اما به نظر من، توهمی که بازهم در اروپا دامن زده میشود که سیل مهاجرت ایرانیان شروع شده، اشتباه است. در این مدت، ایرانیان شناخته شده و روشنفکر از ایران خارج شدهاند و به همین دلیل صدایش زود شنیده میشود. ولی خب طبیعی است که با توجه به نگرانیهایی که در ایران وجود دارد، تعدادی مهاجرت میکنند.
یعنی معتقدید الان بیشتر روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی - سیاسی از کشور خارج میشوند؟
بله، چون آدمهای شناخته شدهای میآیند و با توجه به این که ایرانیان در استفاده از اینترنت یکی از بالاترینها در جهان هستند، خیلی سریع این اطلاعات در همه جای دنیا پخش میشود. میزان ایرانیهایی که به اروپا میآیند، از سال ۲۰۰۰ به بعد، سالانه تقریبا به ده هزار نفر میرسد.
از بابت مشکلات خود ایرانیان در هلند چطور؟ از نظر مسایل اجتماعی، روانی و… چطور؟ فکر میکنید مشکلاتشان ویژهی خودشان است یا شبیه مهاجران کشورهای دیگر است؟
من تحقیقات مشخصی در این زمینه انجام ندادهام و نظر دادن در اینباره بسیار مشکل است. ولی میتوانم با توجه به تجربهی خودم به یک سری مسایل کلی اشاره کنم. آنچه در هلند خیلی روشن به چشم میخورد، این است که تقریبا همهی ایرانیان در اینجا از هم جدا شدهاند و خانوادهها از هم پاشیدهاند.
چرا؟
به نظر من، در درجهی اول به این دلیل که ایرانیان در هلند با تغییر محیطی بسیار شدیدی روبرو میشوند. مثلا در ایران، مرد مسئول و همهکارهی خانواده بوده، اما اینجا اصولا نمیتوانند به سرعت در جامعه ریشه بدوانند. خانمها اما در هلند کوچکترین تفاوتی با آقایان ندارند و میتوانند مستقل زندگی کنند.
زن و مرد ایرانی در برابر تلاطمات تازه، محرومیتهایی که در ایران داشتهاند و آزادیهایی که در اینجا وجود دارد، نمیتوانند برخورد درستی داشته باشند و این تغییرات سریع بالاخره موجب جدایی آنها میشود.
از نظر من، ایرانیها هم در ایران و هم در خارج، تا به حال، چند ویژگی برجسته داشتهاند که یکی از آنها «ناباوری به خود و دیگری» است. ایرانیها تنها ملیتی هستند که وقتی همدیگر را میبینند، به سمت دیگر خیابان فرار میکنند که مبادا چشمشان به چشم هم بیفتد و با هم سلام و احوالپرسی کنند.
در همین شهر لاهه صدها قهوخانهء ترکها و یا ملیتهای دیگر وجود دارد، اما یک نمونه از چنین جایی برای گردهم آمدن ایرانیان نیست. علت آن هم سیستمی دیکتاتوری است که پس از حاکمیت جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل شد. به همین دلیل، به خود و دیگران اعتماد ندارند.
همین «ناباوری» دلیل وفق پیدا کردن سریع ایرانیان با جامعهی تازه نیست؟
اتفاقا یکی از دلایل موفقیت ایرانیها در «انطباقپذیری» همین است. وقتی با ملیت خودشان چنین ارتباطی ندارند، سعی میکنند این ارتباط را با جامعهی جدید برقرار کنند و چون به دلیل ِهمین ناباوری، تنها ماندهاند، باید روی خودشان حساب کنند.
اما جنبش جدید – که من نام آن را «رستاخیز دمکراسیخواهی در ایران» میگذارم − امیدی به ایرانیان داد و موجب شد که دوباره همبستگی ملی، گروهی و همبستگیهای گستردهتری را که پیش از این شاهد آن نبودیم، تجربه کنیم. میتوان گفت که این جنبش اخیر، آن ضعف بزرگ ایرانیها را برطرف کرد.
- عکس و گزارش: پژمان اکبرزاده / pejman@radiozamaneh.com
- پیوندهای مرتبط:
- تعداد ایرانیان هلند از سی هزار گذشت...
- جزییات تازه درباره خودسوزی پناهجوی ایرانی در هلند
- گرویدن به آیین زرتشت در هلند
رابطه ی مستقیمی بین میزان مزایای پناهندگی و تعداد درخواست های پناهندگی در آن کشور وجود دارد.
مثلا انگلیس خدمات خیلی خوبی میدهد و شانس قبولی اش هم بیشتر است. همین عامل باعث شده مقصد نهایی همه ی پناهندگان بشود.
من در سال گذشته پناهندگان زیادی را دیده ام. تقریبا 9 نفر از هر 10 نفر فقط برای زندگی بهتر و مهاجرت در خواست پناهندگی می دهند و تنها یکی واقعا در خطر بوده است.
آمار هم همین مقدار و حتی کمتر است.
انگلیس جزو کشورهای اتحادیه اروپایی نیست. با اینحال صحبت "مهمان" درسته. هلند هم جزو کشورهای مرفه اروپاست واسه همین ایرانی ها نشستن توش تکون هم نمی خورن فقط مثل همیشه از همه کس و همه جا طلبکار هستن.
همین تعداد ایرانی که جواب گرفتن هم باید خدا رو شکر کنن چون خیلی هاشون اصلا پناهنده نیستن. یعنی فعال سیاسی نبودن که جونشون در خط باشه در ایران و با دروع و دمل، خودشونو فعال سیاسی جا زدن و پناهندگی گرفتن. بعد هم فعالای واقعی باید کلی مصیبت بکشن تا ثابت کنن واقعا پناهنده هستن!
آقای پوری معلوم نیست چه اصراری داره که اینقدر فضا رو منفی نشون بده. حتا جایی که گزارشگر با مدرک UNHCR یادآور میشه که هلند در جای دوم ایستاده، ایشان باز راضی نمیشن! امیدوارم بحث هایی که پایه علمی داره فضا رو بازتر کنه و ایرانی هارو از توهم و طلبکاری دربیاره.
مسئله سوء استفاده از سیستم بسیار جدی تر از این است که اینجا گفته شده و این مسئله مهمترین دلیل بی ا عتمادی هلندی ها به پناهندگان و در نتیجه سخت گیری است. مطلب فقط این نیست که 99 درصد پناهندگان اصولا سیاسی نیستند و لذا از همان ابتدا اطلاعات غلط به مقامات هلند داده اند و طبعا هلندی ها خیلی زود با قومی مواجه شدند که به راحتی اطلاعات غلط می دهند. بعد از گرفتن پناهندگی نیز این رویه ادامه پیدا می کند. اکثرا سعی می کنند فقط از مزایای رفاهی این جامعه استفاده کنند. در مورد کار مثلا یا اصولا کار نمی کنند و یا اینکه علاوه بر کار رسمی به کار سیاه هم می پردازند بدون اینکه به مقامات اطلاع دهند و مالیات بدهند. یا اینکه شرعاً ازدواج می کنند ولی ازدواج را در شهرداری ثبت نمی کنند تا زن و مرد جداگانه از دولت مزایا بگیرند. بعبارت دیگر کسانی که نزد مقامات هلند ادعا کرده اند از قوانین سخت گیرانه مذهبی فرار کرده و به این جامعه آزاد پناه آورده اند، در هلند حاضر نیسنتد بدون ازدواج شرعی باهم زندگی کنند ولی حتی حاضر نستند ازدواج خودرا تحت قوانین این کشور آزاد ثبت کنند. مثال بسیار است. هرگاه از ابتدا با صداقت رفتار می شد هنوز ایرانیان پناهنده همان احترام را داشتند.
جناب بابک عزیز انگلیس جزو اتحادیه اروپاست برید تحقیق کنید عضویت در یورو ربطی به اتحادیه نداره
دعوا نکین. بعد از آلمان ، هلند و بریتانیا در جای دوم هستن در کنار هم. صلوات
چون زمانه این فرصت را بوجود اورد تا بالاخر اندیشه ها فرصت مساوی داشته باشند بنابراین ماهم استفاده کرده حرف خودمان را بزنیم ! اقایان بابک و سیاوش و کوروش وان خانم نسبتنا وکلی سیاسی بالاخره ایا هنوز کابوس کامبیزشعله ور بسراغ شما نمی اید؟! یکی از شما غیرت کند و خودش را معرفی کند و سرگذشت پناهندگی خودرا بگوید ! اسم واصل ونسب لازم نیست ! داستان خودرا بگوئید ! تا سیه روز شود که در او غش باشد ! شما همه قصه سراسر غصه کامبیز را میدانید . کسی که ترجیح داد در اتش بسوزد ولی به ایران نرود تا در سیاه چالهای زندان ایران هرروز بمیرد ! اگر مرا دنبال میکنید ؟ قسم خورده ام از خون کامبیز نگذرم . حالا هی اسمان ریسمان ببافید !
آقای نادر من از شما خواهش میکنم داستان آقای کامبیز را باز گو کنید که چه شد به اینجا رسید . من همیشه تو فکرش هستم.چون خودم هم خیلی برای گرفتن جواب رنج کشیدم و دیدم که اگر واقعا پناهنده باشی چقدر سخت است جواب بگیری و به مرز جنون میرسی.
تینای عزیز با سلام. من خودم دلی پر خون دارم ! سالها زیر شمشیر داموکلس نشستن عذابی است که هیچ انسانی تاب و تحمل انرا ندارد ! این یک شکنجه قرون وسطائی است ! چون در همه لحظات منتظری تا بر گردنت فرود اید! چون کامنتهای من برحسب مصلحت چند در میان میایند شما حق دارید که این سوال را بفرمائید. در مورد مصاحبه اقای پوری که به ایشان از قدیم ارادتی دارم مختصر توضیحی دادم که سیاست دولت هلند در مورد پذیرش پناه جویان در این سالهای دهه نود وتا امروز به هیچ وجه سیاست روشن و حتی انسانی و معقولی نبوده ! و حاصلش یا کامبیز است و یا انسانهائی که پریشانحال که تا سالها مردم هلند باید هزینه های درمانی انها را به پردازند ! هیچ عقل سلیمی این سیاست هر دم بیلی اداره مهاجرت و اتباع بیگانه هلند را تائید نمیکند! حتی من جهان سومی ! من در شهر کوجکی زندگی میکنم تازه مفتخر به شهروندی هلند نائل شده بودم! دوستان به من اطلاع دادند جوانی ایرانی از یک ساختمان چهارطبقه پریده پائین وخودکشی کرده ! بالاخره با همت دوستان رفتیم و اورا باکت وشلوار به خاک سپردیم ! تازه شش ماه بود که جواب مثبت گرفته بود ! و پاسپورت هلندی داشت ! با او دراین کمپها چه گذشته بود ؟؟! یک جای کار اشکال دارد !
تینای عزیز با سلام مجدد. نهضت جوانان که از خودخواهی یک عده سیاستمدار پیر و پاتال که همه مناصب و ثروت جهان را در ید قدرت واختیار خود دارند شروع شده.از شمال افریقا تا حاورمیانه در جوش وحروشند. از مرگ نمیترسند ! چون مرگ در میدان شرف دارد تادرکنج عزلت پوسیدن ! مال اندوزانی که برای حفظ منافع خود به هر دوطرف اسلحه میفروشند! طبق قوانین خود نوشته هر کشوری را که کمترین تضادی با منافعشان داشته باشد بمباران میکنند و اگر کسی مثل من یا تو یا کامبیز با انهمه خطرات و هزینه خود را به ساحل امنی برسانند یکسری قاعده و قانون خود نوشته را بمیان میاورند که تو حق اسوده زیستن نداری ! این سونامی از افریقا شروع شده اسیا را هم در خواهد نوردید وعنقریب به اروپا هم خواهد رسید ! این نهضت و خیزش جوانان جان به لب رسیده است ! یک جوان هلندی حق دارد بپرسد برای چه باید بکشم؟!و چرا باید کشته شوم؟! تونسی مصری افغان ایرانی عراقی هلندی یا یک جوان امریکائی باهمدیگر هیچ مشکلی ندارند. مشکل این پیران همه چیز خواه قدرت طلب و شهوتران است ! خامنه ای مثل سارکوزی وانها مثل قذافی و بشیرالعمر وهمه مثل اوباما ! و پوتین مارمولک شعبده باز از همه بدتر ! و اگر گوشه ای از حقیقت رامیخواهید به کتاب ( جهان گرسنه .جهان مسلح ) اثر ویلی برانت صدر العظم المان که در سال 1365 درایران به چاپ رسیده مراجعه بفرمائید . تینا جان سرگذشت کامبیز سرگذشت ملیونها جوان است که عاصی شده اند ! انها خیلی ساده میگویند: کسی که بازنشسته شده در خانه بنشیند ! به جوانها هم فرصت دهند تا شاید اصلاحاتی بکنیم ! خرج خانه نشینی شما هم با ما !! ایا هنوز گوش شنوائی هست ؟؟!
ای کاش با همه خطرها
زندانها و شکنجه ها و همه ی محدودیتها؛ در کشور خودتان میماندید! این ملتی که امروز در جای جای اروپا؛ شما را به چشم یک پناهنده ی اشغالگر مینگرند؛ برای آزادی و استقلال و رفاهشان خونها داده اند!
گروه های مقاومت زیر چکمه ی امثال هیتلر؛ تشکیل داده اند و جنگیده اند تا اکنون در آزادی با افتخار زندگی کنند!
آنان؛ هزینه ها داداه اند و پدرانشان؛ در گروه های مقاومت؛ کشته شده اند...و امروز وقتی ما را میبینند که میخواهیم از دسترنج نسل قهرمانشان؛ به رایگان استفاده کنیم؛ ما را ذی حق و شایسته نمیدانند!.
حق با آنها نیست؟
ارسال کردن دیدگاه جدید