شلاق یا تلنگری به جامعه
بهنام داراییزاده - چرا جامعه روشنفکری، فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان و در کل "کنشگران جامعه مدنی ایران" در طول سه دهه گذشته، نسبت به صدور و اجرای احکام شلاق متهمان غیر سیاسی به نوعی سکوت کردهاند؟ پیامدهای این سکوت و انفعال چه بوده است و چرا امروز با اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو، از از فعالین اصلاحطلب و عضو ستاد تبلیغاتی میرحسین موسوی در دهمین انتخابات ریاست جمهوری، فضای مجازی جامعه تا این میزان واکنش نشان میدهد؟ این پرسشها را با شادی صدر، وکیل دادگستری و فعال حقوق زنان در میان گذاشتهایم. فایل صوتی
شادی صدر: همانطور که شما نیز اشاره کردید در روزهای گذشته واکنشهای زیادی از سوی فعالان اجتماعی بهخصوص در دنیای مجازی دیده شد. این مسئله هم در جای خودش مهم است که بیشتر این واکنشها در دنیای مجازی بوده.
بههرحال چنین واکنشهایی از نگاه من میتواند سه علت داشته باشد: یک علت آن این است که در همهجای دنیا بهویژه در جوامعی همانند ایران، واکنشها نسبت به نقض حقوق و آزادیهای افرادی که به ما نزدیکترند یا ما آنها را بهتر میشناسیم بیشتر از کسانی است که برای ما تنها نامهایی گم و ناشناسند.
بنابراین در این مورد خاص، به دلیل اینکه نویسنده وبلاگ "بر ساحل سلامت" در دنیای مجازی فردی شناختهشده است، طبیعی بود که ابتدا دوستان و نزدیکان او در دنیای مجازی واکنش نشان دهند و بعد هم حلقههای دیگر نزدیکان نسبت به این حکم معترض شوند.
طبیعی است دل انسان، بیشتر به درد میآید وقتی حقوق شخصی که به او نزدیکتر است نقض میشود تا کسی که اصلاً او را نمیشناسد و تنها برایش یک "نام" است. در مورد ایشان هم همانطور که اشاره کردم نکته اصلی این بود که ایشان در "دنیای مجازی" فردی شناختهای است.
به نظر من علت دیگر هم این است که تاکنون برای بسیاری از فعالان اجتماعی، فعالان جنبش زنان و... احکام "شلاق" صادر شده بود، اما در مورد اجرای این احکام چیز خاصی نشنیده بودیم. اینطور به نظر میآمد که فعالان اجتماعی گمان میکردند اجرای حکم شلاق برای آنان نیست. انگار گمان میکردند که آنان فرق دارند با آن زن عادی که به سبب داشتن "روابط خارج از ازدواج" شلاق میخورد؛ فرق دارند با آن پسری که به اتهام "شرب خمر" شلاق میخورد!
گویی نوعی طبقهبندی یا تفکیک میان زندانیان سیاسی با زندانیان غیر سیاسی در ذهن این فعالان وجود داشته و تصور غالب هم این بوده است که این نوع مجازات برای فعالان سیاسی یا متهمان سیاسی- اجتماعی اجرا نخواهد شد. بههمین سبب، اجرای این حکم شلاق، بهنوعی غیر منتظره بود و واکنش ایجاد کرد. من مطمئن هستم در مورد نفرات بعدی-هرکسی که باشند- حساسیت جمعی تا این میزان نخواهد بود.
عامل سوم هم "زن بودن" ایشان بود. در نوشتههایی که در دنیای وب ملاحظه میشد مدائم میدیدیم که نویسندگان روی "زن بودن" ایشان تاکید میکردند.
شما حقوقدان هستید و در مقام وکیل دادگستری از نزدیک با نظام حقوقی- کیفری ایران کار کردهاید. همانطور که آگاهی دارید مطابق این "نظام کیفری"، جرایم زیادی هست که برای آن "مجازات شلاق" در نظر گرفته شده است. بهنظر شما، چرا واکنش فعالان حقوق بشری، فعالان حقوق زنان و ... نسبت به اینگونه موارد که شاید سیاسی تلقی نمیشود، تا این میزان ضعیف است؟
در ایران مجازات شلاق در بسیاری از جرایم در نظر گرفته شده و همواره و در همهجا اعمال شده است. دست کم از زمان تصویب قوانین مربوط به "حدود و قصاص" از سال ۱۳۶۲ به بعد این مجازات بهطور قانونمند و سیستماتیک در حال اجراست.
هرکدام از ما باید این سئوال را از خودمان بکنیم: چرا وقتی آن دختر همسایه تنها به دلیل این که در پارک دست دوست پسر خودش را گرفته بود، بازداشت شد و بعد هم شلاق خورد، ما هیچ واکنشی نشان ندادیم؟ چرا وقتی در مهمانی گروهی از جوانان را دستگیر کردند و در برابر همدیگر شلاقشان زدند ما هیچ واکنشی نداشتیم؟
جدا از این مسئله، ما در ایران با یک تاریخ طولانی از شلاق زدن به زندانیان سیاسی مواجهایم. این پدیدهای است که در دهه ۱۳۶۰ عنوان فقهی "تعزیر" به خودش میگیرد که فقط هم به شلاق زدن محدود نمیشود و کابل زدن و اشکالی بسیار وحشیانهتر و خشنتر را هم در بر میگیرد. با این وجود همانطور که شما نیز به درستی اشاره کردید، نفس "وجود مجازات شلاق" بهعنوان یک مجازات خشن و غیر انسانی تاکنون نتوانسته است آنطور که باید حساسیت فعالان اجتماعی و فعالان سیاسی جامعه را برانگیزد.
هرکدام از ما باید این سئوال را از خودمان بکنیم: چرا وقتی آن دختر همسایه تنها به دلیل این که در پارک دست دوست پسر خودش را گرفته بود، بازداشت شد و بعد هم شلاق خورد، ما هیچ واکنشی نشان ندادیم؟ چرا وقتی در مهمانی گروهی از جوانان را دستگیر کردند و در برابر همدیگر شلاقشان زدند ما هیچ واکنشی نداشتیم؟
همین امروز آثار شلاق بر بدن بسیاری از افراد عادی جامعه باقی مانده است. هنوز بسیاری از مردم عادی جامعه ما از آثار روحی- روانی و تحقیری که متحمل شدهاند رنج میبرند. با این وجود فعالان اجتماعی ما در همه این سالها روی خود را برگرداندند و به تلویح گفتند که این چیزی نیست که شایسته پرداخته شدن داشته باشد!
این اتفاقی که هفته پیش رخ داد، شاید بتواند اندکی ما را متوجه عملکرد گذشته خودمان و غفلتهایی که در این زمینه صورت گرفته است بکند. بههرحال بهنظر من، اگر پرداختن به این رویداد باعث شود ما اندکی به خودمان بیاییم و شروع کنیم به "نفی کلی مجازات شلاق" و لغو آن را به عنوان یک مجازات خشن و غیر انسانی در دستور کار قرار دهیم، باز جای امید و خوشبختی دارد. باید تلاش کنیم این مجازات نه فقط برای فعالان سیاسی- اجتماعی و... بلکه بهعنوان یک مجازات خشن و غیرانسانی برای همگی افراد جامعه لغو شود!
ارسال کردن دیدگاه جدید