رسانه هراسی و دلهره سقوط نظام
پنجشنبه, 1390-09-10 09:12
نسخه قابل چاپ
احسان عابدی
"رسانههراسی" حاکمیت ایران، ماجرای تازهای نیست. اضطرابی است که گاه اوج میگیرد و گاه کاستی، اما هیچگاه پایان نمیپذیرد، مثل کابوسهای شبانه روزنامهنگار ایرانی که حتی پس از خروج از کشور و رسیدن به ساحل عافیت و نجات هم رهایش نمیکند.
سالهاست در ایران اصطلاح "رسانه" با عبارات و ترکیبهایی چون "عامل بیگانه"، "ابزار براندازی"، "وسیله هرج و مرج" و این آخریها، "اتاق فرمان اغتشاشات" پیوند خورده و از این رهگذر، "رسانههراسی" مسئولان نیز هر روز عرصه فراختری برای بروز پیدا میکند تا جایی که حتی روزنامه دولتی و اصولگرای ایران هم از گزند آن مصون نمیماند، حال بگذریم از رسانههای منتقد.
سخنان اخیر آقای اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران هم در راستای همین "رسانههراسی" قابل تحلیل است، آنجا که شبکههای فارسیزبان خارج از کشور را "اتاق فرمان دشمن" میخواند و روزنامهنگار و تحلیلگر و فیلمساز، همه و همه را از همکاری با آنها منع میکند؛ حتی از این فراتر، برای همکاری با رسانههای غیر فارسی زبان هم شرط و شروطی میگذارد که مبادا کسی بیاجازه برای "گاردین" یا مثلاً "فیگارو" یا هر رسانهای در جهان، غیر از اطلاعات چاپ لندن، خطی بنویسد؛ و باز بگذریم از این که تعیین این حدود و ثغورها از جانب رئیس پلیس، قانونی است یا نه. به این سخنان میتوان از دو سه زاویه دیگر پرداخت و درباره آن به بحث نشست.
بحث اول- دشمن کیست؟
بسیاری از کسانی که در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور مینویسند، گزارش تهیه میکنند و برنامه میسازند، تا همین اواخر در ایران بودهاند. پایان اصلاحات و پروژه تساهل و تسامح، بخشی از آنان را روانه غربت کرد و انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز بخشی دیگر را. خیلی از آنها ناگزیر به این مهاجرت شدهاند از آنجا که دیگر امکانی برای زندگی و کار در ایران نداشتند. همه فضاهای رسانهای در این چند سال مسدود شد و دیگر منفذی برای نفس کشیدن منتقدین باقی نماند. اصطلاح "اتاق فرمان دشمن" که امروز آقای احمدی مقدم در توصیف شبکههای فارسیزبان خارج از کشور به کار میبرد، سالها نام دیگر رسانههای داخل کشور بوده و با چنین نگاهی دهها روزنامه، ماهنامه و هفتهنامه به مسلخ برده شده است. پس تفاوتی میان رسانه داخلی و خارجی نیست. همه صدای دشمن هستند که میباید خاموش شوند.
چند روز قبل ویدیویی منتشر شد از حاشیه نشست خبرنگاران با محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران، در نیویورک. خبرنگار ایرانی از آقای لاریجانی سئوالی میپرسد و او در مقابل میگوید که "صدای آمریکای فارسی لیاقت جواب دادن ندارد" و همچنین است بیبیسی فارسی.
شنیدن چیزی شبیه این پاسخ را روزنامهنگاران داخل ایران هم به دفعات تجربه کردهاند. وقتی خبرنگار رسانه منتقد به اشارهای از مجلس شورای اسلامی اخراج میشود یا وقتی به او اجازه طرح سئوال را در نشستهای رسانهای مسئولان حکومتی نمیدهند یا اینکه از ورود او به نشست از اساس جلوگیری میکنند، یعنی او لیاقت جواب گرفتن ندارد، خواه در ایران باشد و خواه خارج از محدوده نفوذ و کنترل حاکمیت اسلامی، هیچ تفاوتی نمیکند، چرا که مسئله از جنس دیگری است؛ اما حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که گناه همکاری با رسانه فارسیزبان خارج از کشور نابخشودنیتر و عظیمتر از رسانه منتقد داخلی است، باز هم سنگینی این گناه بر شانههای کسانی است که با تحدید و توقیف مطبوعات و فشار بر روزنامهنگاران، آنان را به زندگی در جایی خارج از مرزهای جغرافیایی ایران واداشتهاند.
دنیا عرصه تاثیرات و تاثرات است. نمیتوان همه درها را به روی خود بست تا از تاثیرات خارجی در امان ماند، کما اینکه بودهاند دولتها و حکومتهایی که بخواهند مردم خود را پشت پردههای آهنین محصور کنند، اما در نهایت، همگی آنها شکست خوردهاند.
یکی از پرسشهای منتقدان حکومت ایران در این سالها همیشه این بوده که اگر رسانههای فارسی زبان خارج از کشور بهراستی این چنین "خائنانه" رفتار میکنند، چرا حکومت با تضعیف رسانههای داخلی به "دشمن" یاری میرساند و در عمل، بر شمار مخاطبان "رسانههای بیگانه" میافزاید. به این پرسش تا به حال پاسخی داده نشده است.
بحث دوم- رسانه چیست؟
اگر نظام جمهوری اسلامی بر پایه برترین ایدئولوژی بنا شده است، اگر ملت ایران این برتری را میپذیرند و به آن راضی و خشنود هستند، اگر این نظام و دولت آن پاکترین نظامها و دولتهاست و اگر مردم ایران خوشبختترین ملت جهان هستند، چه باکی است از این انگشت شمار "رسانههای معاند"؟
"رسانههراسی" مسئولان حکومت ایران را میتوان به نوعی معلول درک ابتدایی آنان از مفهوم رسانه دانست از آن رو که میل به ساده کردن همه واقعیتها دارند. وقتی رسانهای را به واسطه آمریکایی، انگلیسی یا فرانسوی بودن آن اهریمنی و ناپاک میدانند، لابد اگر رابطه دوستانهتری با آمریکا، انگلیس و فرانسه داشتند، این رسانهها نیز الهی و منزه میشدند. این نگاه به رسانهها همانقدر سطحی و خطاست که تقسیم جهان به دو جبهه خصم و خودی.
جهان امروز، چنان که شهرت دارد، جهان ارتباطات است و رسانه نیز ابزار این ارتباطات. کشورها، بهطور معمول، از این فرصت برای ارتباط و گفتوگو با دیگرانی غیر از خود (جهان خارج) سود میجویند و آن را مغتنم میشمارند. آقای احمدیمقدم تا اینجای کار را درست دریافته است که میگوید رسانههای فارسیزبان خارج از کشور برای اثرگذاری فرهنگی و سیاسی تشکیل شدهاند، اما وقتی تاثیرگذاری را با مفهوم "سلطه" یکی میانگارد و همه چیز را با نگاهی امنیتی تحلیل میکند، دچار اشتباه میشود. دنیا عرصه تاثیرات و تاثرات است. نمیتوان همه درها را به روی خود بست تا از تاثیرات خارجی در امان ماند، کما اینکه بودهاند دولتها و حکومتهایی که بخواهند مردم خود را پشت پردههای آهنین محصور کنند، اما در نهایت، همگی آنها شکست خوردهاند.
رسانهای مانند دویچهوله، غیر از زبان فارسی، به حدود سی زبان زنده دنیا خبر مخابره میکند، مانند اسپانیایی، چینی، عربی، بلغاری، ترکی، اندونزیایی، فرانسوی، انگلیسی، اوکراینی، اردو، آلبانیایی و...
بیبیسی هم دست کمی از آن ندارد و همینطور شبکه خبری یورو نیوز که به یازده زبان برنامه دارد. پذیرفتن استدلال جمهوری اسلامی به این معناست که باور کنیم دولت آلمان به واسطه دویچهوله در تمام کشورهای اسپانیاییزبان، فرانسویزبان، عربزبان، انگلیسیزبان، چین، اندونزی و... به دنبال "سلطهجویی"، "براندازی"، "خرابکاری"، "اغتشاش" و "فتنه" است و آن کشورها هم آگاهانه یا ناآگاهانه تن به قیمومیت آلمانها میدهند و با آن کنار میآیند.
دویچهوله، بیبیسی و صدای آمریکا میتوانند در خدمت منافع دولتهای ملی خود باشند، یا حداقل اینکه کارکردی مغایر با این اهداف نداشته باشند، اما این اهداف لزوما "سلطهجویی"، "استعمار"، "مداخله در امور کشورهای دیگر"، "براندازی نظامها" و "فتنهانگیزی" نیست، کمااینکه این دولتها هم لزوماً خصم قسم خورده دولتها و نظامهای دیگر نیستند.
توسعه این رسانهها را میتوان در چارچوبهای دیگری نیز توضیح داد که یکی از آنها پاسخ به نیازهای ملتها و دولتهای متبوع آن رسانهها برای فهم جهان خارج است. جمهوری اسلامی اغلب این وجه امور را که ناشی از الزامات حیات در جهان امروز است، نادیده میگیرد و تحلیلهای خود را تنها بر اساس فرمول "دشمنسازی" و "دشمنتراشی" پیش میبرد. به این شکل بخشی از انگیزههای پنهان خود را نیز آشکار میسازد که لابد شما هم به واسطه شبکههای تلویزیونی عرب زبان و انگلیسی زبان وابسته به خود، به دنبال هرج و مرج و ایجاد آشوب در سرزمینهای دیگر هستید. جمهوری اسلامی به این پرسش هم تاکنون پاسخ قانعکنندهای نداده است.
یکی از پرسشهای منتقدان حکومت ایران در این سالها همیشه این بوده که اگر رسانههای فارسی زبان خارج از کشور بهراستی این چنین "خائنانه" رفتار میکنند، چرا حکومت با تضعیف رسانههای داخلی به "دشمن" یاری میرساند و در عمل، بر شمار مخاطبان "رسانههای بیگانه" میافزاید.
بحث سوم- ایدئولوژی برتر کدام است؟
"رسانههراسی" مسئولان جمهوری اسلامی نقطه ضعفی هم در اختیار منتقدان و مخالفان خود میگذارد که با استفاده از آن، راستی و درستی بسیاری از ادعاهای آنان را به چالش بکشند. اگر نظام جمهوری اسلامی بر پایه برترین ایدئولوژی بنا شده است، اگر ملت ایران این برتری را میپذیرند و به آن راضی و خشنود هستند، اگر این نظام و دولت آن پاکترین نظامها و دولتهاست و اگر مردم ایران خوشبختترین ملت جهان هستند، چه باکی است از این انگشت شمار "رسانههای معاند"؟ این رسانهها نیز بیخطر و بیهوده خواهند بود از آنجا که هیچ مخاطبی، جز عده اندکی از گمراهان، پیدا نمیکنند؛ اما واقعیت امر چیز دیگری است تا جایی که شبکه تلویزیونی "فارسی 1" با بودجهای شاید کمتر از پانصدهزار دلار، میتواند تهدید و رقیبی جدی برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، با آن بودجه و درآمد نجومیاش، باشد... و باز مسئولان جمهوری اسلامی به این پرسشها پاسخ قانع کنندهای نمیدهند.
تصاویر:
۱ - کاریکاتور اثر مانا نیستانی.
۲ - کاریکاتور اثر مازیار بیژنی از کاریکاتوریستهای روزنامههای حامی حکومت.
افرادی که در یک جامعه آزاد زندگی نکردند، مسلما توان تحمل و درک نقد، انتقاد و تحلیل را ندارند، حاکمان ایران هم جدا از این مجموعهایی که تولید و بازتولید قشریگری، خشک مغزی و دیکتاتوریست، نیستند. هرچند " وامرهم شورا بینهم " یکی از شعارهای قرآنی و اسلامی است ولی برای مؤمنین، باید از فیلتر خودی و غیر خودی که انتخابی سلیقهایی است بگذرد و ظرفیت گفتمان منطقی با مخالفین وجود ندارد. اگر ج.ا. میلیاردها دلار را خرج تبلیغات حکومتی و معیارهای ارزشی (دینی یا سیاسی) در داخل و خارج میکند، غرب هم عاشق چشم و آبرو ما نیست و در راستای منافع خود، تلاش فرهنگی میکند.در این بازار مکاره جنگ روانی- تبلیغاتی- سیاسی- ژرنالیستی بین دگماتیستهای مذهب گرا و سکولارهای مدرنیست، این انتخاب فرد است که کدام را به حقیقت نزدیکتر میبیند. از هر دو طرف حقایقی شنیده و خوانده میشود ولی مسئله اصلی اینست که برای تحول و تکامل بعنوان انسان در یک جامعه مطلوب، کدام معیار و ارزش را برای زندگی انتخاب و ترجیع میدهیم !؟
ساده انگاری است که چنین ادعاهائی صورت پذیرد«دویچهوله، بیبیسی و صدای آمریکا میتوانند در خدمت منافع دولتهای ملی خود باشند، یا حداقل اینکه کارکردی مغایر با این اهداف نداشته باشند، اما این اهداف لزوما "سلطهجویی"، "استعمار"، "مداخله در امور کشورهای دیگر"، "براندازی نظامها" و "فتنهانگیزی" نیست، کمااینکه این دولتها هم لزوماً خصم قسم خورده دولتها و نظامهای دیگر نیستند.» اگر به تأثیرات تبلیغات و شستشوی مغزی(حرامزادگی) مطبوعاتی اعتقادی ندارید،خبرنگار حرفه ای نیستید و یا اعتقاد دارید و کاملا حرفه ای و زیرکانه تلاش میکنید که به نفع رسانه های استعمار تبلیغ کنید.
دوست گرامی علت فعالیت رسانه های بیگانه نفوذ در تار و پود شهروندان و هدایت انان به سوی اهدافی میباشد که منافع انان را تامین کند.لذا این گونه حرفه ای نوشتن شما و ساده کردن مسئله نیز نشان از علاقه شما به رسیدن به مقصود، یعنی آزادی بیان می باشد.اما میان انانی که دمکرات هستند و ازدی بیان را با قبول مسئولیت پذیری خواهانند و در چهارچوب مردمسالاری به ان احترام می کنند و آنانی که صرفا از حربه آزادی و آزادی مطبوعات جهت تحریک افکار عمومی و موش دوانی سوء استفاده کرده و قصد بهره برداری حزبی دارندد و یا در خدمت استعمارگرانند، بسیار متفاوت است.در طی ٣٢ سال گذشته اگر ثابت کنید که در رسانه هایی که نام بردید اسلام هراسی و مسلمان هراسی هدف اصلی رسانه هایی چون دوچ وله(المان)بی بی سی(لندن)و صدای امریکا نبوده،کاملا حق با جناب عالی است.ضمنا هر خبرنگار مستقل و مبتدی میداند که این سه مرکز خبر رسانی در جبهه سرمایه داری قرار دارند و خود مسئولین سازمانهای امنیتی امریکا و دولتمردان آن معترفند که این بنگاههای خبر پراکنی را جهت تزریق فرهنگ و سیاست های غرب سرمایه داری دایر و تقذیه مالی می نمایند.اینک یک خبرنگار چشم و گوش بسته مبتدی و یا یک خبرنگار حرفه ای اجیر شده بخواهد این چنین رسانه های استعمارگران را توجیه کند،جای سؤال است.
اما اینکه میفرمائید جمهوری اسلامی از وجود مطبوعات آزاد در چهار دیواری قانون میترسد هم کاملا آشکار است و همه میدانند.به قول نظردهنده(ایراندوست)ملا ها که از کره مریخ نیامده اند.همه ایرانی اند،اگر چه خود را عرب مدانند.مثل سلطنت طلبی که خود را امریکایی میداند و یا کمونستی که خود را روسی و یا چینی میفهمد و یا مجاهدی که همه جایی شده است.دولتمردان ایران از اول انقلاب تا کنون خطا کرده اند و به دلائل فهمی و فرهنگی هم قادر به قبول ایراد های خود و اشتباهات سیاسی خود نیستند و به همین علت هم از وجود مطبوعات آزاد و ملی وحشت دارند.به قول خودتان "طلا که پاک است چه منتّش به خاک است؟"متاسفانه انان از جنس مس هستند و نه طلا.موف باشید
حکومت هایی که اساس آنها بر دروغ استوار است علاقه ای ندارند تا رسوا شوند
این ختم کلام است
روحانیت دشمن ملت - فیروز نجومی
iranpressnews.com
http://www.iranpressnews.com/source/112686.htm
دوست گرامی، آقای منصور پیری خانقاه، سپاسگزارم از توجه شما و اینکه باب بحث را باز کردید. گفتهاید که از "رسانههای استعماری" دفاع کردهام. باید بگویم که من از هیچ رسانهای دفاع نکردهام، بلکه یک دیدگاه متصلب را نقد کردهام و تحلیلهایی را که جهان را به خوب و بد تقسیم میکند. میبینم که رسانههای بزرگ در کشورهای مختلف در همه جای جهان دفتر و خبرنگار دارند و به زبانهای مختلف تولید خبر و گزارش و برنامه میکنند. مطمئنم بقیه جهان هم این درک و فهم را دارند که این رسانهها از نظر فرهنگی و سیاسی میتوانند بر جامعه میزبان تاثیر بگذارند، اما نکته اینجاست که هیچ دولتی، به جز دولتهای توتالیتر و استبدادی چنین هراسی از این رسانهها ندارد و با راهکارهای امنیتی به مقابله با این تاثرات نمیرود. چرا ما باید با همه دنیا تفاوت داشته باشیم؟
این اقایان از چه نمب ترسند؟ آنها را اسمبر کنید.
تا همین چند سال پیش تمام تلوزیون های فرانسه دولتی بود. کدام دولتی است که ار نفوذ پروپاگاندای دشمن نگران نباشد؟ آیا فرانسه و انگلیس زمان جنگ دوم جهانی به اخبار سینمایی معمول آن زمان که توسط آلمانی ها تهیه شده بود اجازه پخش می دادند؟ نه تنها خبرنگاران که مردم عادی هم کنترل می شدند که در دام تبلیغات آلمانی ها نیفتند. تمام طرفداران فکری نازیسم را در کمپی نزدیک لندن زندانی کردند تا آخر جنگ و هزاران کار پیشگیرانه دیگر.
این ماجرا ربطی به توتالیتر و غیر توتالیتر بودن حکومت ندارد.
دوست و هموطن گرامی اقای احسان عابدی سلام.
من نمیدانم که شما واقعأ چقدر در ابطه با تبلیغات منفی(پروپا گاندا) و شستشوی مغزی آشنا هستید؟ در مطلبی که خطاب به من نوشته اید،مشخص است که میل دارید بحث را گسترش بدهید.خب دوستی به نام بهمن در پیام بالا مختصری از وضعیت رسانه ها در غرب ،قبل از جنگ جهانی دوم را خدمتتان عرض نموده اند و بنده هم یک مثال ساده حضورتان عرض می کنم و اگر شما واقعا یک فرد ایرانی و دمکرات باشید واز رشته خبرنگاری هم اطلاعاتی داشته باشید،مطمئنا نیازی به ادمه بحث نداریم:دوست گرامی چرا المانی ها نمی توانند در مطبوعات و رادیو تلویزیون خویش از دولت نژادپرست صهیونیستی انتقاد کنند و یا رسانه ای مستقل داشته باشند که مانع از دیکته کردن برخی سیاستهای نادرست توسط صهیونیستها به دولت آلمان بشود؟دوم اینکه میلیونها انسان در جنگ جهانی دوم توسط فاشیستهای المانی کشته شده اند و تقریبا یک چهارم انان هم یهودی بوده اند.لذا در المان قوانینی تصویب گردیده که هر گونه تفکر ضد یهودی و یا ضد همجنسگرایان و ضدیت با کولی ها را منع می کند و بنده هم آنرا درست میدانم.اکنون بفرمائید که آیا دولتهای نژاد پرست و استعمارگر انگلیس در ایران و هند و افریقا و ارژانتین وغیره .... کم جنایت کرده اند،اصلا چرا باید اینان حق ورود به ایران را داشته باشند؟حق با شماست به خاطر نیاز ،انان را پذیرفته ایم،اما ایا اینان باید باز هم گستاخی کنند؟همه میدانند که ماجرای انتخابات ٨٨ فتنه صهیونیزم و انگلیس و امریکا بود،اکنون بفرمائید که چرا باید بنگاه خبر رسانی و شعبه جاسوسی و فتنه گری بی بی سی و یاصدای امریکا و صدای المان در کشور ما حق فعالیت داشته باشند؟می فرمائید چرا پس باید به رسانه های ایرانی اجازه دهند؟بند معتقدم درب دکان هر رسانه ای که قصد توطعه و کودتا و جاسوسی را دارد،باید تخته شود.رسانه یعنی رساندن خبر واقعی و اگاهی علمی و اجتماعی -سیسی و نه حرامزادگی! اینگونه ابتدائی بحث را اغاز کردن از جانب یک خبر نکار ،باز هم دو معنی دارد.اول ناآگاهی سیاسی-مطبوعاتی و دوم حرفه ای کار کردن و رد گم کردن از مزدوری
ضمنا دوست گرامی به خبرهای چند روز پیش در خود همین رادیو زمانه توجه کن!هر وقت مطلبی در رابطه با مقامات امریکائی و صهیونیستی آورده میشود،مطالب استریل شده هستند و نظری هم زیر سخنان پیامبران بزرگ و نجات دهندگان دمکراسی و بشریت نباید درج گردد.ایا میدانید این همان پروپاگاندایی است گه دمکراتها و خبرنگاران با وجدان از ان وحشت داشته و پرهیز میکنند که چنین لکه ننگی به قلمشان نچسبد؟سؤال دیگر اینکه چرا صهیونیست ها و امریکائیان و متحدین اروپائی انان، این همه بنگاه خبر پراکنی برای روشن کردن افکارمردم ایران بکار گرفته اند ولی از روشنگری مردم عربستان،مصر،اردن و دیگر دیکتاوران و ادمکشان دوست خود در افریقا،امریکای جنوبی و لاتین و اسیا پرهیز میکنند؟این ایرانیها مگر چقدر با ارزشند و یا چدر ناانند که این همه مطبوعات ورسانه و بوق و شیپور و پول باید رای انان به کار گرفت؟ دوت و موطن من ،اینها حتی حقیقت را از ملت خود پنهان می کنند،چطور است که تمام اتفاقات درون حکومت ج.ا.ا. باید برملا شود و حتی چندین جمله نا درست و دروغ هم به ان اخبار اضافه شود؟چرا تا دیروز این بنگاه های خبر پراکنی از داشتن تابعیت های دوگانه برخی مسئولین ایران و یا میزان ثروت انان و کاخهای انان در غرب برای ملت دوست داشتنی ایران سخنی نگفته بودند؟ایا اینها جزو اخبار نیستند؟چرا بانکهای امریکا و کانادا و اروپا از شفاف سازی حساب بانکی مسئولین سر باز میزنند؟حتما میفرمائید در این کشورها قانون حکفرماست و دولتها حق دخالت در امور بانکها را ندارن!من هم میگوم ای یک فرار از واقعیت و مسئولیت است.چون همین دولتها در امور شرکتهای تجاری دخالت کرده و انان را از هرگونه تجارت با ایران منع می کنند و هر شرکتی که غیر از این کند،با ورشکستگی مواجه خواهد شد.ضمنا وبت بانکها م رسیده است و در آینده هر بانکی که دارایی ایران و پولهای دزدیده ده از بیت المال را ضبط نکند و یا با ج.ا.ا و حتی با شرکتهای ایرانی خصوصی و مستقل روابط مالی داشته باشد،محکوم به فنا شدن از طرف امریکا و صهیونیستها و انگلیسیهاست.دوست گرامی من سوادی ندارم ولی شعور دارم.از محبتت ممنونم و اگر باز هم امری باشد در خدمتت هستم.پاینده ایران و سربلند باد ایرانی مسلمان و غیر مسلمان
ارسال کردن دیدگاه جدید