اگر بخندی، دفترت منفجر خواهد شد!
جمعه, 1390-08-13 21:19
نسخه قابل چاپ
ایرج ادیبزاده
دفتر نشریه طنز و فکاهی فرانسوی "شارلی هبدو" - CHARLIE HEBDO- در ساعت یک بامداد چهار شنبه دوم نوامبر با پرتاب کوکتل مولوتف به آتش کشیده شد و دو سوم محل در آتش سوخت.
قرار بود ویژهنامه این نشریه با سردبیری نمادین محمد پیامبر اسلام، با عنوان "بهار آزادی جهان عرب" منتشر شود. البته با اشاره به پیروزی حزب اسلامی نهضت در تونس و اعلام قانون شریعت در لیبی پس از انقلاب که مردم بسیاری را در جهان شگفت زده کرد و کاریکاتوری که میگوید: "اگر از خنده رودهبُر نشوی، صد ضربه شلاق میخوری".
مدیر نشریه شارلی هبدو گفت: "ما میخواستیم یک ویژهنامه طنز منتشر کنیم، اما این جماعت نشریه را نخوانده، به اعمال خشونتآمیز دست زدهاند. این احمقانه است." وزیر کشور فرانسه نیز این اعمال را محکوم کرد و گفت: "آزادی مطبوعات در فرانسه یک امر مقدس است."
همین نشریه در سال ۲۰۰۶ نیز با انتشار کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام از یک کاریکاتوریست دانمارکی و شکایت مسجد پاریس و یک گروه اسلامی، کارش به دادگاه کشیده شد. در همان دادگاه دکتر مهدی مظفری، استاد دانشگاه در دانمارک و کارشناس مسائل بنیادگرایی اسلامی بهعنوان شاهد حاضر بود.
برای بررسی مسائل بهار عربی، بنیادگرایی اسلامی و آتش زدن دفتر یک نشریه طنز، با دکتر مهدی مظفری در دانمارک گفتوگویی کردهایم و از او درباره سابقه حملات اسلامگرایان به نشریهها یا نویسندگان کتابها پرسیدهایم.
دکتر مهدی مظفری: داستان یا تاریخ حمله اسلامگرایان در مورد چاپ یا نشر مسائلی که آنها معتقدند به معتقدات آنها حمله شده است، به آیتالله خمینی برمیگردد و به فتوای ایشان در مورد کشتن سلمان رشدی و هرکسی دیگر که آن آیات شیطانی را منتشر کند. در آن زمان ما دیدیم افرادی کشته شدند. نویسندگان و مترجمانی بهخاطر همین فتوای آقای خمینی کشته شدند، کتابهای بسیاری سوزانده شد و هنوز هم که هنوز است این فتوا پابرجاست.
در مرحله دوم مسئلهای که پیش آمد، کارتونهای دانمارکی بود. روزنامه "یولاند پوستن"، ۱۲ تصویر از پیامبر اسلام، آن هم به اختیار خود کسانی که کاریکاتوریست هستند، کشیده شد که در مورد یکی یا دوتا از آنها اینطور تلقی شد که اینها به معتقدات اسلامی و به پیامبر اسلام توهین کردهاند. به همین خاطر مجدداً حملات فراوانی به آن روزنامه شد. حتی سال گذشته به آن کاریکاتوریست دانمارکی حمله شخصی شد و یک جوان سومالیایی شب عید مسیحی سال گذشته با تبر به خانه او حمله کرد. خوشبختانه این حمله به جایی نرسید.
بعدهم توطئههای دیگری صورت گرفت که حتی در آمریکا از طرف دو پاکستانی در شرف انجام بوده است و به خاطر باز حمله به همین روزنامه، کسی که سردبیر فرهنگی روزنامهی یولاند پوستن بود، آقای «فلمینگ رز»، هنوزهم تحت حفاظت پلیس است. در آن زمان "شارلی هبدو" کاریکاتورهای "یولاند پوستن" را منتشر کرد و در پشت جلد مجله هم کاریکاتوری از پیامبر اسلام انداخته بود که پیامبر اسلام میگفت با این پیروان احمقی که من دارم، نمیدانم چه کنم. این باز مورد شکایت مسجد پاریس و گروههای دیگر اسلامگرا قرار گرفت که گویا از سوی عربستان سعودی حمایت میشدند. اینها به دادگاه پاریس شکایت کردند و محاکمهای در این مورد انجام شد و این محاکمه چندین روز طول کشید. من هم از طرف "شارلی هبدو" بهعنوان متخصص و شاهد در مورد مسائل اسلامی به دادگاه احضار شدم.
مسئولان "شارلی هبدو" از شما دعوت کرده بودند؟
بله. من در آن زمان از طرف "شارلی هبدو" دعوت شده بودم. یعنی از طرف دادگاه احضار شدم، منتهی به خاطر این که متهم که "شارلی هبدو" بود، مرا معرفی کرده بود بهعنوان متخصص در امور مسائل و تاریخ اسلام. به همین مناسبت من به پاریس آمدم. دیگر شاهدان هم ازجمله آقای فرانسوا رولاند، خانم بادنتر، خانم کرولین فورس و آقای اسفر بودند که رئیس مجله "عریان" است و چندین سیاستمدار و روزنامهنگار معروف فرانسوی. در آن دادگاه جمعیت فوقالعاده زیادی بود. چون این مسئله یک مسئله بسیار حاد سیاسی شده بود.
برداشت این کاریکاتوریست از اسلام و مسلمانان این است. این حق اوست که این برداشت را داشته باشد، بدون این که خواسته باشد به کسی یا گروهی اهانت کند.
در دادگاه از من خواستند که نظرم را در مورد این مسئله بدهم، این که آیا اصولاً این یک اهانت است به پیامبر اسلام یا خیر. منظور همان کاریکاتوری بود که پیامبر اسلام را، که در آن بیشتر به هندیها شبیه است تا به اعراب، با یک نارنجک در عمامه نشان میداد. آن کاریکاتور این طور القا میکرد که مسلمانان یا پیامبر اسلام تروریست هستند و به این خاطر است که مسلمانان هم تروریست هستند و این اهانت به اسلام و پیامبر اسلام است.
کاریکاتور دیگری که از آن شکایت شده بود، چه بود؟
کاریکاتور دیگری که باز از سوی مسجد پاریس و نیز یک گروه اسلامگرای دیگر عنوان شده بود، کاریکاتوری بود که در آن که یک آخوندی از بهشت بیرون میآید و به کسانی که آنجا هستند میگوید متأسفانه ذخیره حوریهای باکرهیمان تمام شده است. صبر کنید. این کاریکاتور به خاطر این کشیده شده است که در روایت آمده، کسانی که در راه خداوند شهید شوند، به ۷۲ حوری باکره در بهشت دست خواهند یافت و چون در دنیا شهدای مسلمان خیلی زیاد شدهاند، هجوم آن قدر زیاد شده است که انبار حوریهای باکره تمام شده است.
این دو کاریکاتور بود که در دادگاه مطرح شد. آنچه من گفتم، این بود که این کاریکاتوریست دانمارکی در شهر آهوس زندگی میکند. همان شهری که من در آن زندگی میکنم. ایشان تصوری از پیامبر اسلام داشته است. با توجه به این اعمال تروریستی که بعضی از مسلمانان انجام دادهاند و با توجه به حمله به نیویورک و جاهای دیگر، این شخص که از اسلام هم چیز زیادی نمیداند، در ذهنش این طرح آمده است که پس این پیامبر اسلام را هم ما با یک نارنجک در عمامهاش بکشیم.
مسلمانان نمیتوانند شرع خودشان و این ممنوعیت را بر غیرمسلمانان در کشور خود آن غیرمسلمانان هم تحمیل کنند. آنچه اینها میخواهند، شبیه خودشان کردن تمام جهان است. اما کشور فرانسه یک کشور غیرمذهبی است، منتهی اسلامگرایان میخواهند که نویسندگان، روزنامهنگاران، کاریکاتوریستهای فرانسوی هم تبعیت کنند از شرع اسلام که این مسئلهای غیرقابل تحمل است و هیچ گونه وجهی اخلاقی یا شرعی ندارد.
در واقع قصد اهانت نداشته، ولی برداشت این کاریکاتوریست از اسلام و مسلمانان این است. این حق اوست که این برداشت را داشته باشد، بدون این که خواسته باشد به کسی یا گروهی اهانت کند. در ثانی اگرهم ما مسئله را به صورت اهانت تصور کنیم، در این زمینه باید گفت که پیامبر اسلام نه تنها پیامبر بوده، بلکه رئیس دولت هم بوده، فرماندهی لشکر هم بوده و در فاصله دهسال که در مدینه اقامت داشته، در ده، پانزده جنگ شرکت کرده؛ جنگ اُحد و خندق و دیگر جنگها که در برابر تعداد جنگهای ایشان، حتی میشود گفت ناپلئون یک گروهبان بیشتر نبوده است.
بنابراین مسئله سلاح و پیامبر مسئله اهانتآمیزی نیست و مسلمانان حتی در حال حاضر پیامبر و دیگر بزرگان اسلام را برای این شهامتهایشان در جنگها ستایش میکنند. بنابراین این مسئله، مسئلهای عادی به نظر میرسد. صرف نظر از این که این مورد سوم است، اگر این کاریکاتوریست واقعاً میخواست به پیامبر اهانت کند، یک شمشیر به دست ایشان میداد و این شمشیرهای پیامبر هم امروز روی حتی اینترنت پیدا میشود و عکسهای آنها هست. بنابراین اگر وی یک شمشیر به دست پیامبر میداد، در آن صورت میتوانستیم بگوییم که ایشان به پیامبر اهانت کرده بود، چون در قرن بیست و یکم دیگر کسی با شمشیر جنگ نمیکند و اگر بخواهد جنگ کند، کار بسیار مضحک و مسخرهای خواهد بود.
بنابراین در قرن بیست و یکم اگر جنگی هست، بمب و نارنجک هم هست. حتی بمب اتم هم هست. بنابراین ایشان میخواسته حتی تصویر پیامبر اسلام را هم مدرنیزه کند.
میدانیم که آن دادگاه سرانجام با تبرئه شدن "شارلی هبدو" به پایان رسید. دوباره به آتش کشیدهشدن این مجله طنز فرانسوی را چطور میبینید؟ این نشریه با توجه به نتایج بهار عربی نام شماره ویژه خود را گذاشته بودند: "شریعت هبدو."
تظاهرات سال ۲۰۰۶ در شهر پاریس، در اعتراض به انتشار کاریکاتورهایی که به عقیده معترضین "اسلامستیز" بودند.
این هم دنباله همان مسائل گذشته است. کسانی که این کار را میکنند، به نظر من مسئله هویتی دارند. اینها تمام وجودشان در این تقدسی است که برای خودشان ایجاد کردهاند و این تقدس در شخص پیامبر خلاصه میشود. یعنی همانطور که در ایران میگویند "ذوب در ولایت شده"، اینها ذوب در ولایت پیامبر و اسلام شدهاند و این تصوری است که برای خودشان بهوجود آوردهاند.
در واقع اینها هویت جانشین و هویت موازی ندارند. یعنی این که فرض کنید اهل هنر یا اهل نقاشی باشند یا هویت ادبی داشته باشند یا هویت ورزشی داشته باشند. اینها تمام هویتشان در یکجا و روی یک نقطه روی اسلام متمرکز شده؛ و این است که کوچکترین چیزی که در رابطه با اسلام پیش بیاید، اینها خودشان این طور تعبیر کنند که این اهانت به آنها است و در واقع آن را اهانت مستقیم به عمق هویت خودشان احساس میکنند. این است که یک حالت انتقامجویی بسیار شدیدی برای دفاع از هویت خودشان انجام میدهند که اکنون به صورت بمباندازی و آتشسوزی "شارلی هبدو" انجام شده است.
اینها در واقع میخواهند آن قانون و شرع اسلام را به غیرمسلمانان هم تحمیل کنند. چون اگر کشیدن صورت پیامبر ممنوع است، که هنوزهم معلوم نیست چرا ممنوع است و چه کسی ممنوع کرده، حال بگیریم که این ممنوع است، برای مسلمانان است.
مسلمانان نمیتوانند شرع خودشان و این ممنوعیت را بر غیرمسلمانان در کشور خود آن غیرمسلمانان هم تحمیل کنند. آنچه اینها میخواهند، شبیه خودشان کردن تمام جهان است. اما کشور فرانسه یک کشور غیرمذهبی است، منتهی اسلامگرایان میخواهند که نویسندگان، روزنامهنگاران، کاریکاتوریستهای فرانسوی هم تبعیت کنند از شرع اسلام که این مسئلهای غیرقابل تحمل است و هیچ گونه وجهی اخلاقی یا شرعی ندارد.
اینها است که من فکر میکنم سبب میشود که اینها این قدر برانگیخته شوند که بخواهند ریشه این کسانی را که به مقدسات متصور آنها حمله کردهاند، را براندازند.
آقای دکتر مظفری پرسش پایانی من در مورد مقالهای است که از شما منتشر شده در یکی از روزنامههای دانمارکی، که از ناتو انتقاد کردهاید که در لیبی پس از آزادی این کشور صحبت از قانون شریعت پیش آمده. چرا شما انتقاد کردهاید؟
ناتو رفته آنجا، در لیبی، که مردم را از قتل عامی که میگفتند قذافی میخواهد در مورد اهالی بنغازی انجام دهد، نجات دهد. هفت ماه طول کشیده که اینها بمباران کردند و خواستند که مردم لیبی آزاد شوند و این مردم لیبی باشند که بیآیند اظهارعقیده کنند در مورد سرنوشت و آیندهیشان. همان روزی که آقای جلیل رئیس شورای هماهنگی ملی که سالهای سال، فکر میکنم هفت سال، وزیر دادگستری یا وزیر عدلیه خود قذافی بوده، ایشان آمد و به طور خیلی علنی گفت که ما شریعت اسلام را اجراء خواهیم کرد و هر قانونی که مخالف و مغایر شریعت اسلام باشد، این ملغی است از جمله تعدد زوجات و چند همسری، که در عصر قذافی ممنوع شده بود . همین آقا خودش وزیر دادگستری بود،زمانی که قانون آن کشور ؛ چند همسری در لیبی را ممنوع کرده بود.
این گفتهها میشود گفت مثل آب سردی بود که بر روی سر کسانی ریخت که فکر میکردند رفتهاند و لیبی را آزاد کردهاند و حالا لیبی به طرف دموکراسی و حقوق بشر پیش خواهد رفت و این موضوع همه اینها را نگران کرد. اصولاً مسئله این بوده که ناتو بیآید و مردم لیبی را از دیکتاتوری مثل قذافی نجات دهد و حالا بدون این که از مردم خواسته شود که بیآیند نظرشان را دهند، یک اقایی به اسم جلیل میآید و در واقع دیکته میکند، همان طور که آقای خمینی دیکته کرد، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، شریعت اسلامی!
خب پس این ناتو و اینها برای چه کاری آمده بودند! در واقع میتوان گفت به طور غیرمستقیم ناتو در اسلامیکردن بیشتر و اسلامگرایی افراطی و استقرار شریعت در کشوری مثل لیبی دست داشته است. در حالی که این ابداً مورد نظر زمامداران غربی نبوده است.
یک روز پس از به آتش کشیده شدن دفتر شارلی هبدو و سوختن دو سوم آن همه ی روزنامه های سراسری فرانسه در پاریس از کارکنان و نویسندگان این نشریه دعوت کردند که تا آماده شدن محل
اسلام بخودی خود توهین به بشریت است. حالا کاریکاتور که هیچی عکس حتا اعلاحضرت پیغمبر را هم کسی حق ندارد بکشد. هر وقت هر بیوقت بر سر منابر به تمامی ادیان توهین می کنند، سرشان را می برند ، زنانشان را بر خود حلال می کنند حالا یک غیر مسلمان پیدا شود و بگوید بابا شماها که اینهمه درس اخلاق می دهید آخر پیمبرتان در سن پنجاه و هفت سالگی عاشق یک دختر بچه پنج ساله شد و بعد هم طبق اخبار خودتان سه سال قمری پای او صبر کرد تا خودش به سن سشصت سالگی رسید و آن دخترک نگونبخت طبق تاریخ خود شیه و سنی در سن نه سال قمری که می شود هشت سال شمسی دخول حاصل کرد. حالا این اسلام و این پیامبر به من تو بزور مسلمان شده و بزور مسلمان ماند هیچ، بلکه به جهان و حتا کرات دیگر آسمانی هم این برادران مسلمان درس اخلاق می دهند.
tohin be har dini
khoob nist
hatta agar shakhs be yek bot va mojassameh eteghad dashteh bashe ma hagh nadarim be oo tohin konim
man
hargooneh
tohin be har shekl ra mahkoom mikonam
na salamati maha
edeaa mikonim
demokrat
azadim vali
chetor mitoonim
be eteghadate ye gorooh nomatter how many fallowance they have toohin konim
?!!!!
بساری عالی بود لذت بردم ار سخنان آقای دکتر مظفری و به قلی که گفته با توهین مخالف است ایا افکار انسان ستیزی را نقد کردن توهین است دست و پا بریدن توهین به انسانیت نیست زن را نصف مرد دانستن توهین به زنان دنیا نیست و صدها چیز دیگر اول بهفم توهین چست بعد بیا اینجا جست روشنفکری بگیر خوبه انگار خودت هم ار دست همین مسلمانان ایرانی فرار کرده ای به خارج
متأسفانه تلاش بسياري از غربي ها خواسته و ناخواسته به سوي رسيدن به تئوري ساموئل هاتينگتون است كه با نام چالش يا برخورد بين تمدن ها شهرت يافته است. بيش تر اين نگرش به تقابل اسلام و مسيحيت است. در هر ديني تندروياني وجود دارند كه رفتارهاي نابخردانه دارند. اما اين نگاه كه دين اسلام دين ترور و انسان كشي است بسيار نادرست و ريشه در كمبود اطلاعات آناني است كه در باره دين ابراز نظر مي كنند. اگر خوب نگاه كنيم هرگز دين اسلام و قرآن به پيامبران پيشين و پيروان آن به ديده توهين نگاه نمي كند و آنان را نيز مورد احترام قرار م دهد.
بايد رفتارهاي بي فرهنگي و غير متمدنان را از جوامع غربي و اسلامي زدود. در اين رفتارها سياستمداران همه كشورها تقصير دارند. ما همه انسان هستيم و بايد به يكديگر احترام بگذاريم.
دوست عزيزي كه به پيامبر نيز مي تازد، به نظر مي رسد كه بدون مطالعه دقيق و ناآگاهانه به باور غلطي رسيده است كه فرقي با نگاه آنهايي كه براي يك كاريكاتور و امثال آن به هيجان مي آيند.
بياييد به جاي آتش در خرمن انسانيت ريختن به دوستي ها بينديشيم. ما آفريده آن خدايي هستيم كه مسيح، موسي، ابراهيم و محمد و ديگكر پيامبران را آفريد. به جاي انديشيدن نادرست به پيام راستين آنان انديشيد نه به نابخردي پيروان شان!
در فضای ضد اسلام فرانسه که تاریخ طولانی آن نه فقط به انقلاب استقلال الجزایر که حتی به زمان ناپلئون بر می گردد مسخره کردن و دست انداختن مسلمانان شجاعت زیادی نمی خواهد. در واقع این را ایدئولوژی حاکمیت فرانسه دیکته می کند و مخبر بومی ایرانی هم هنری نمی کند با تکرار همین حرف ها.
اسلام ایدولوژی مطلقاً ضد بشر و دشمن هستی (زندگی) است. آنچه اسلامگرایان با بشریت انجام داده اند و انجام میدهند کاملاً ریشه در قوانین آن ایدولوژی دارد.محمد بن عبدالله بدنبال ابزاری بود که بوسیله آن به قدرت،زن و ثروت برسد که موفق هم شد.دین شناسان بخوبی میدانند که اسلام کپی کاملی از یهودیت است و مقداری چاشنی از مسیحیت،زرتشت بعلت استفاده از سلمان فارسی و غیره دارد.شاید یکی از بزرگترین دغدغه های محمد بن عبدالله این بود که مبادا دستش توسط یهودیها بعلت اینکه دین آنها را کپی کرده بود رو شود و شاید کشتارهایی که او از یهودیها راه انداخت و دشمنی ها و اخراج آنها شاید به علت همین نگرانی او از افشای اش بوده باشد.عایشه در مورد او بیان کرده است که چشمان محمد عبدالله هرگز تر نشد(یعنی محمدعبدالله هرگز برای کسی و چیزی نگریست)عایشه میگوید که او در سختترین بحران روحی چنگ در ریش خود میانداخت و آنرا میکشید!.میپرسند که چرا آیه های الله! را تا زمانی که زنده بود به کتابت در نیاورد تا بعد از مرگ او عمر و عثمان که نگران این بودند که آن آیه ها فراموش شوند آنها را از شنیده ها ی این و آن جمع آوری کردند.یعنی واقعاً آن آیه ها داشت فراموش میشد. پس باید گفت که یا محمد عبدالله سهل انگار بود و یا الله اش!. آیاآن الله نباید این موضوع را میفهمید که اگر محمد عبدالله بمیرد همه چیز ممکن است فراموش شود و هر آنچه بافته است رشته خواهد شد ویا به شکل ناهمگونی انجام خواهد شد چرا اینرا به محمد عبدالله گوشزد نکرد.واقعیت این است که اسلام ایدولوژی ساخته شده توسط خود محمد عبدالله است ابزاری که برای بدست آوردن قدرت و دسترسی به زنان ساخته شد.محمد عبدالله وقتی به هدف خودش دست یافت میدانست که دیگر به کتابت در آوردن آن قوانین بعد از مرگش هیچ سودی برای او نخواهدداشت و چرا بااو میباید وقت خود را وقف کار بیهوده ای میکرد که هیچ سودی بعد از مرگش برایش نداشت.او هم اکنون به هر آنچه که میخواست دست یافته بود.
میدانیم که آیین بودایی ها چند هزار سال قدمت دارد و در قسمتهای بزرگی از آسیا گسترش یافت و همین چندی قبل بود که طالبان ها مجسمه های بسیار قدیمی بودا را نابود کردند.آقای سیاوش اوستا با تحقیقاتی که کرد متوجه شد که محمد بن عبدالله حتی آیین نمازش را هم از بودایی ها گرفته است(فیلم اسلام تقلیدی از آیین بودایی ها بزبان فارسی در یو تیوب موجود است).
و میدانیم که افکار و قوانین محمد عبدالله توسط عمر،عثمان و بقیه برای بدست آوردن ثروت بیشتر٬ غارتها ٬کشتارها و بدست آوردن کودکان و زنان برای بهره کشی بیرحمانه جنسی تحت نام کنیز و برده و برای نابودی تمدنها جمع آوری و مکتوب شد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
قومی که بدون جنگ خود را تسلیم اسلام کردند
خلاصه واقعه تاریخی:
محمد با قبایل مختلف پیمان دفاعی می بندد که اگر کسی به شهر شان حمله کرد با هم متحد شده و با حمله کننده بجنگند.
بعدها محمد تصمیم می گیرد به جایی خارج از شهر حمله کند. از قوم بنی قریظه کمک می خواهد. قوم بنی قریظه قبول نمی کنند که در جنگ محمد را همراهی کنند چون محمد آغاز کننده جنگ است.
محمد به آن جنگ می رود بعد از قتل و غارت بر می گردد و فرمان حمله به قوم بنی قریظه را صادر می کند. قوم بنی قریظه چون صلح طلب بودند خود را بدون جنگ تسلیم می کنند. محمد همه مردان آنجا را که ۷۰۰ نفر بودند توسط علی و شخص دیگری گردن می زند و زنان و کودکان را به اسیری می برد.
ریحانه نام زن زیبای یهودی است که تمام اعضای مرد خانواده اش در این جنگ کشته می شوند. محمد این زن زیبا را برای خود به غنیمت برده و همان شب با این زن عزا دار هم بستر می شود.
من فقط به اون کسی که تونسته تو دفتر این طنز نامه کوکتل مولوتف بندازه دست مریزا د میگم. تا دوباره یه بوزینه نتونه به اسم مسخره آزادی بیان اینقدر با احساسات ملت ها بازی کنه و به اشرف مخلوقات خداوند توهین کنه.
آنچه را نویسنده گفته در مورد ریحانه = ریحانه نام زن زیبای یهودی است که تمام اعضای مرد خانواده اش در این جنگ کشته می شوند. محمد این زن زیبا را برای خود به غنیمت برده و همان شب با این زن عزا دار هم بستر می شود.=
بسیار درست است. حسین انصاریان آخوند شومن در یکی از منبرهای خود می گوید که پیامبر وقتی با ریحانه ی جوان که گویا شانزده سال قمری بیشتر نداشت و برای آن روزگار و برای آن قبیله کامل زنی بود همبستر شد تمام بدن ریحانه از شدت شور شعفی که به اسلام وارد شده بود می لرزید. او تمامی ترس و هراس آن دخترک نگون بخت از تجاوزی که در کمینش بود را به حساب شور و شعف اسلام آوردنش می داند. دوستان باید در شناساندن اسلام بدیگران کوشش کنند. اسلام دین ضد زن و ضد انسان است. آنچه را کسی در بالا نوشته بسیاد درست است که محمد و علی یهودیان را می کشتند، چرا که می ترسیدند آنها افشاء کنند که قرآن و اسلام دو بخش است بخشی از آن یهودی ست و بدوی و عربی و بخش از آن زرتشتی ست، سهروردی نیز چنین گفته بود، یعنی گفته بود تمامی ضدیت با بشر از اعراب بادیه و بدوی می آید و آنچه شعر و شعور اندشه است از ایران و توسط سلمان پارسی که ازمزدکیان بود و از دست سازمانهای مخوف ساسانیان فرار کرد و رفت در آنجا در عربستان و شد منشی وحی و نویسنده ی قرآن و آنهمه مزخرفات و عالیات و خوب و بد را بهم بافت. آری طبق فتوایی که همانند فتوای خمینی بود بر علیه سلمان رشدی سهروردی را در زندان خفه کردند، همان سهروردی که امروز آخودان در ایران برایش اشک تمساح می ریزند.
امیدوارم سایر نشریات غربی با چاپ گسترده ی مطالب ویژه نامه منتشر نشده حال مبسوطی به افراط گرایان بدهند.
مانده ام حیران که من به عنوان شخصی که دین مبین چرند اسلام را رها کرده ام دارم در ایران می پوسم آنوقت این افراط گراها ی مسلمان در قلب اروپای سکولار چه می کنند؟
مثل روز روشنه که کار خودشونه.
اگر کسی به مقدسات مسلمانان اهانت کند فرقی ندارد چه خود مسلمان باشد یا نباشد سزاوار مجازات است مثلا من بیایم و قانون کشور فرانسه را زیر پا بگذارم وبعد بگوییم من که ایرانی هستم پس نباید مجازات شوم آیا درست است ؟در ضمن دوستان دروغهای شاخدار برخی هارا درباره محمد آخرین فرستاده خداوند که جعل شده است را نپذیرند اسلام سراسر جهان را خواهد گرفت در این مطلب شک نکنید
ارسال کردن دیدگاه جدید