آیت الله خامنهای و عدالت به سبک سید قطب
اکبر گنجی − سید قطب (۱۹۶۶- ۱۹۰۶) یکی از رهبران و نظریه پردازان اخوان المسلمین بود. در سال ۱۹۵۴ به اتهام مشارکت در ترور نافرجام جمال عبدالناصر بازداشت و به ۱۵ سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد. در سال ۱۹۶۴ با پادرمیانی رئیس جمهور عراق از زندان آزاد شد. در سال ۱۹۶۵ مجدداً به همراه تعداد دیگری از اعضای اخوان المسلمین بازداشت شد و یکسال بعد توسط دادگاه امنیتی دیوان عالی کشور مصر به اعدام محکوم گردید و در سحرگاه ۹/۸/۱۹۶۶ حکم ادعام او به اجرا در آمد.
کتاب تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب شاید یکی از مهمترین آثار این ایدئولوگ اخوان المسلمین باشد. چند جزء از این تفسیر به وسیلهی احمد آرام به فارسی برگردانده شد. دو جزء اول این تفسیر توسط آیت الله خامنهای در سال های قبل از انقلاب به فارسی برگردانده شد (خامنهای ، سيد علی ، ترجمه تفسیر فی ظلال القرآن، تصحيح حسن نيری، انتشارات ايران، چاپ اول ۱۳۶۲) و تمام هشت جلد آن توسط مصطفی خرم دل با عنوان در سایه قرآن منتشر شده است.
سید قطب مدافع حکومت اسلامی بود و بسیار پیش از متفکران ایرانی این ایده را تئوریزه کرد. در کتاب معرکه الاسلام و الرسمالیه مینویسد:
"اگر میخواهی اسلام عامل نجات باشد باید حکومت کند و باید فهمید که این دین نیامده است تا در معابد گوشه نشین شود، نیامده است تا در درون دلها لانه بگیرد بلکه آمده است حکومت کرده و زندگی را به وضع شایستهای اداره کند، آمده است تا اجتماعی مترقّی، کامل و مطابق با اسلوبی که خود در باب زندگی دارد بسازد، اگر بخواهیم اسلام در برابر مشکلات اجتماعی و قومی و دیگر مشکلات مقامت کند، دردهای ما را درمان کند برای ادای علاج آنها راه چاره نشان دهد باید با حکومت و تشکیلات حکومتیش افکار و مقررات خود را به مرحله اجرا درآورد، اسلام نمیتواند بدون حکومت، ثروت را طبق احتیاجات اجتماعی توزیع کند و میان کار و پاداش تعادل برقرار سازد یا تساوی امکانات در زندگی برای عموم فراهم نماید و نیروهای عاطل را به کار و تولید بسیج کند یا اعضاء دولتش را وادار کند که در مجامع بینالمللی موقعیت خاص برای خود تحصیل کند و یا لشکر آماده و نیروی مجهّز داشته باشد. . .
سید قطب: آری اسلام باید حکومت کند، زیرا اسلام از اول هم به ماهیت حکومت آگاه بوده و هم به طبیعت زندگی آشناتر است، لذا اسلام بدون حکومت و ملت مسلمان بدون اسلام معنی ندارد.
من با ایمان کامل معتقدم که تنها راه نجات ما مسلمانها از گرفتاریها بازگشت بسوی یک عقیده محکم و بزرگ است تا این پستی و بی ارزشی را از دامان ملل اسلامی فرو ریزد و زندگی این امت را از حرکت و فعالیت و روح پیشرفت پر سازد و این عقیدهی محکم و پر مایه برای کشورهای ما و ممالک مشابه آن فقط اسلام است. آری اسلام باید حکومت کند، زیرا اسلام از اول هم به ماهیت حکومت آگاه بوده و هم به طبیعت زندگی آشناتر است، لذا اسلام بدون حکومت و ملت مسلمان بدون اسلام معنی ندارد. خداوند در قرآن میفرماید: "و من لم یحکم بما انزل الله ولئک هم الکافرون: کسانی که حکومت نمیکنند به آنچه خدا نازل فرموده است بر صفحه حقایق پرده میکشند، آنها گروه کافرانند". این آیه تصریح میکند که حکومت باید حکومت اسلامیباشد و کسی که مخالف با حکومت اسلامی است نمیتواند مدعی مسلمانی باشد" (سید قطب، مقابلهی اسلام با سرمایه داری، ترجمه دکتر سید محمد ددراد ، ص ۵۳).
بدین ترتیب، دین نه تنها برای حکومت کردن آمده است، بلکه بقا و دوامش به حکومت کردن است. با این همه، عدالت/تساوی/توزیع ثروت از ارکان ایدهی حکومت اسلامی سید قطب بود. حکومت اسلامیای که او بر میساخت، دموکراتیک و ملتزم به اعلامیه جهانی حقوق بشر نبود، اما به دنبال نوعی مساوات و عدالت اجتماعی بود. او دهها سال قبل از نواندیشان دینی ایرانی اسلام را به "سلاح پیکار" تبدیل کرد و از آن یک "ایدئولوژی انقلابی جامع" ساخت.
سید قطب میگفت:
"آنهائی که خیال میکنند مکتبهای اجتماعی دیگر دنیا میتوانند آن چنانکه اسلام میتواند با ستمگران و یاغیان مبارزه کرده و از ستم دیده و زجر کشیدههای محروم اجتماعات بشری دفاع کند یا اشتباه کرده یا مغرضند یا از اسلام و حقیقت آن چیزی درک نکردهاند. و آنهائی که خیال میکنند مسلمانند ولی با ستمگریها و بیدادگریها نمیجنگند و از حقوق همه رنجدیدهها و ستم کشیدههای جهان دفاع نمیکنند یا اشتباه میکنند و یا منافقند و یا از اسلام چیزی نفهمیدهاند. زیرا اسلا م واقعی نهضت آزادی بخشی است که نخست دل افراد و سپس اجتماعات بشری را از ترس قید و بند زورمندان آزاد میسازد و اگر به بیند ظلم و ستم در جائی برقرار است و کسی به فریاد مظلومین نمیرسد باید در وجود داشتن ملت مسلمان در آن محیط شک کرد زیرا از دو حال خارج نیست یا اسلام هست و یا نیست، اگر هست که اسلام مبارزه و جهاد پی گیر و دامنهدار و سپس شهادت در راه خدا در راه حق و عدالت و مساوات است و اگر نیست نشانهی آن است که همه به ورد و ذکر مشغولند، میخواهند که از آسمان خیر و برکت و آزادی و عدالت ببارد ولی هرگز دعای آنها مستجاب نخواهد شد و هرگز خداوند در وضع قومی دگرگونی ایجاد نمیکند مادامی که خود وضع را تغییر ندهند پس اسلام چیست؟ اسلام یک عقیده و طرز فکر انقلابی است، انقلاب در تمام شئون زندگی. . . انقلاب در فکر در ادراک و احساس در راههای زندگی، در روابط فرد و اجتماع. . . انقلابی که خواستار برقراری مساوات کامل بین همه مردم دنیاست که هیچ کس را بر دیگری جز با پرهیزکاری برتری نباشد" (سید قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمه سید هادی خسروشاهی).
بعدها سید قطب به مهمترین ایدئولوگ بنیادگرایان اسلامی تبدیل شد. اسامه بن لادن شاگرد برادر سید قطب - یعنی محمد قطب - بود. ایمن الظواهری، رهبر جدید القاعده، نیز به شدت متأثر از سید قطب بود/هست. گروه جهاد اسلامی مصر که سید قطب را ایدئولوگ خود میدانست، در سال ۱۹۸۱ انورسادات را ترور کرد.
ایمن الظواهری یکی از افرادی بود که در آن زمان بازداشت و به سه سال زندان محکوم شد. روزنامهی الشرق الاوسط در سال ۲۰۰۱ کتابی از ایمن الظواهری منتشر کرد که در آن گفته بود سید قطب بیش از هر کس دیگر بر او تأثیر گذارده است:
"سید قطب ثابت کرد که اتحاد در اسلام خیلى مهم است و نبرد بین اسلام و دشمنانش نسبت به اختلافات داخلى دراولویت قرار دارد. علاوه بر این مشخص نمود که هدف از مبارزه چیست؛ براى خداوند و شریعت است یا براى مادیات ساخته دست بشر و یا براى کسانى که ادعا مىکنند بین خداوند و انسان قرار دارند. این افشاگرىها کمک شایانى به جنبش اسلامگرا نمود تا بتواند دشمنانش را شناسایى کند. . . سید قطب نمونه بارز کسى است که طرفدار عدالت مىباشد. او رو در روى ظالم دربارهی عدالت صحبت کرد و جان خود را به عنوان بهاى آن پرداخت کرد. ارزش کلمات او وقتى افزایش یافت که معذرت خواهى از جمال عبدالناصر را رد کرد".
گروه فلسطینی حماس نیز متأثر از سید قطب در اساسنامهی خود "جاهلیت" را نقد کرده است. شیخ احمد یاسین که رهبر معنوی حماس به شمار میرود، در جریان بازداشت سید قطب در سال ۱۹۶۵، به وسیلهی دولت مصر بازداشت شد.
سید قطب در ایران
اندیشههای نوآورانهی سید قطب برای طلبههای ایرانی بسیار جاذبه داشت. در سال ۱۳۳۸ کتاب مهم سید قطب ، العداله الاجتماعیه فی الاسلام یا عدالت اجتماعی در اسلام توسط سید هادی خسرو شاهی و آیت الله محمد علی گرامی به فارسی ترجمه شد (بیست و پنجمین چاپ این کتاب اخیراً در ۵۲۰ صفحه، با توضیحات و نقدهای مترجمان، منتشر شده است).
سیدهادی خسروشاهی در مقدمهی چاپ اول کتاب به استقبال ایدهی "ایدئولوژی جهانی جامع الاطراف" بودن اسلام سید قطب رفت و نوشت:
"سید قطب، اسلام را فقط دینی که رابط بین خالق و مخلوق باشد، نمیشناسد. بلکه معتقد است ـ چنان که واقع نیز چنین است ـ اسلام یک ایدئولوژی جهانی جامعالاطرافی است که در هر عصر و زمانی بری زندگی انسانی بشریت، لازم و ضروری است و بر خواستهای مادی و معنوی آن، جواب مثبت میدهد . . . سید قطب از جمله افراد انگشتشماری است که توانسته است با درک روح زمان و آشنایی با مسایل اجتماعی و اوضاع بینالمللی، مسائل اسلامی را به سبک روز و به شکل کتابهای علمی ـ سیستماتیک و به نام ایدئولوژی زنده و ارزنده جهانی، در مقابل مکتبهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دیگر ـ کمونیسم، امپریالیسم، سوسیالیسم، کاپیتالیسم ـ به دنیا عرضه داشته و دنیایی را متوجه خود سازد. . . هدف ما از نشر این کتاب، نشان دادن مکتب فکری و عقیدتی زنده و ارزندهای است که میتوان با جایگزین ساختن اصول اساسی اجتماعی آن، به جای اصول منحط و فرسوده و پوسیده اجتماعی موجود، شالوده نظام نوینی را پیریزی کرد".
آیت الله خامنهای جوان در همان دوران این ایدهها را خواند و مجذوب شخصیت و افکار سید قطب شد. شیفتگی به قطب وی را به سوی ترجمه برخی از آثار او واداشت. آینده در قلمرو اسلام یکی از آثار سید قطب بود که او به فارسی ترجمه کرد. او در بخشی از مقدمهی خود بر برگردان فارسی کتاب- در فروردین ۱۳۴۵- نوشت:
"مؤلف عالیقدر و بزرگوار كوشیده است در ضمن فصول این كتاب كه به وضعی ابتكاری منظم شدهاند، ابتدا ماهیت دین را آن چنانكه هست معرفی كند و پس از بیان این كه دین برنامهی زندگی است و شعائر و مظاهر دینی آنگاه ضروری و سودبخش است كه نمایندهی واقعیات و نشاندهندهی حقایق باشد، با زبانی شیوا و جهانبینی خاص خود اثبات كند كه سرانجام حكومت جهان در اختیار مكتب ما و "آینده، در قلمرو اسلام" خواهد بود".
در ادامه مینویسد که سید قطب پس از نقد و رد کمونیسم و لیبرالیسم: "با دقتی درخور تحسین و با سنجشی عمیق و محققانه ثابت كرده است كه این برنامهی كامل و وسیع خود زندگی انسانها را ـ با حفظ مزایای انسانیت ـ اداره كند اسلام است".
آیت الله خامنهای در همین مقدمه بار دیگر از سید قطب تمجید کرد و نوشت: "كتابهای دیگر این نویسندهی متفكر و مجاهد نیز هر كدام قدمی است در راه تدوین مكتب و حربهای است در برابر آنهایی كه اسلام را غیر منطقی و غیر اصولی و بیخاصیت و بیتأثیر میپسندند".
او سپس کتاب دیگر سید قطب- یعنی ادعانامه علیه تمدن غرب- را به فارسی برگرداند. سید قطب سفر کوتاهی به آمریکا داشت و غرب شناسی آیت الله خامنهای متکی بر سفرنامهی او بود. او کل جوامع لیبرال غربی، کمونیستی شرقی و جواع اسلامی را جوامع جاهلی و گرفتار جاهلیت میخواند. سید قطب میگفت:
"ما امروز در جاهلیتى همانند جاهلیت زمان ظهور اسلام یا تاریکتر از آن قرار داریم. هر چه پیرامون ماست، جاهلیت است. . . انگارهها و عقاید مردم، عادات و سنت هایشان، منابع فرهنگشان، هنرها و آدابشان، مقررات و قوانینشان، و حتى بسیارى از آنچه که ما فرهنگ اسلامى و منابع اسلامى و فلسفه اسلامى و اندیشه اسلامى به شمار مىآوریم. . . همگى از فرآوردههاى این جاهلیت است" ( الخطاب والاید یولوجیا، ص ۹۱).
او مفاهیم دارالاسلام و دارالحرب را زنده و بدانها معنای نوینی بخشید و گفت:
"تنها یک دارالاسلام هست و آن همان است که دولتى اسلامى در آن برپا و شریعتخدا بر آن حاکم است و حدود خدا اقامه مىشود و مسلمانان یار و دوستیکدیگرند. جز این هرچه هست دارالحرب است و رابطه مسلمانان با آن یا جنگ و پیکار استیا صلح بر مبناى پیمان امان" (معالم فى الطریق، الاتحاد الاسلامى العالمى للمنظمات الکلابیة ، ص ۱۳۵).
مفهوم "اسلام آمریکایی" هم یکی دیگر از برساختههای سید قطب بود. میگفت:
"این روزها امریکایی ها باز به فکر اسلام افتادند. آنها نیازمند اسلام هستند تا در خاورمیانه و کشورهای اسلامی آسیا و آفریقا با کمونیسم بجنگند. . . البته اسلامی که امریکا و غربی های استعمارگر و همپیمانانشان در خاورمیانه خواستار آن هستند، همان اسلامی نیست که با استعمار میجنگد و با خودکامگی ها مبارزه میکند، بلکه فقط اسلامی است که با کمونیست مبارزه میکند. زیرا آنها اسلامی نمیخواهند که حکومت کند و اصولا تحمل حکومت اسلامی را ندارند؛ چرا که وقتی اسلام حکومت یافت امتی دیگر تربیت و ایجاد میکند و به ملتهای میآموزد که تهیه قدرت و قوه واجب است و طرد و نفی استعمار فرض است و کمونیست هم مانند استعمار آفتی است و هر دو دشمن هستند و تجاوزکار".
سید قطب در تفکر بنیادگرایی اسلامی ایران بسیار موثر بوده است.
برخی دیگر از آثار او که به فارسی برگردانده شده ، به قرار زیر است:
− آفرینش هنری در قران ترجمهی محمد مهدی فولادوند ،
− دورنمای رستاخیز در ادیان پیشین و قران ترجمهی غلام رضا خسروی حسینی،
− اسلام و سرمایه داری ترجمهی سید محمد شیرازی،
− زیر بنای صلح جهانی ترجمهی سید هادی خسروشاهی و زین العابدین قربانی،
− ما چه میگوییم ترجمهی سید هادی خسروشاهی ،
− ویژگی های ایدئولوژی اسلامی ترجمهی سید محمد خامنه ای.
تأثیر سید قطب بر آیتالله خامنهای
آیت الله خامنهای بسیاری نکات را از سید قطب فرا گرفت و نظام فکری خود را با آنها برساخت. مفهوم عدالت اجتماعی، بیش از دیگر مفاهیم او را مجذوب خود کرد. به گونهای که در دوران زمامداری سیاسی دائماً به انحای گوناگون آن را تکرار کرده و میکند.
در ۱۳/۳/۱۳۷۰، طی پیامی به مناسبت دومین سالگر درگذشت آیت الله خمینی نوشت:
"در نظام اسلامی، عدالت مبنای همهی تصمیمگیریهای اجرایی است و همهی مسئولان نظام، از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی تا مسئولان بخشهای مختلف اجرایی، بهخصوص ردههای سیاستگذاری و كارشناسی و تا قضّات و اجزای دستگاه قضایی، باید به جدّ و جهد و با همهی اخلاص، در صدد اجرای عدالت در جامعه باشند. امروز در جامعهی ما، برترین گام در راه استقرار عدل، رفع محرومیت از طبقات محروم و تهیدست و كم درآمد است".
عدالت در اینجا به معنای رفع محرومیت از طبقات محروم و تهی دست و کم درآمد است. در ۲۵/۴/۱۳۷۶، طی سخنانی گفت:
"نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اولین كارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین كارها است. ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم".
همزمان با آغاز زمامداری آیت الله خامنه ای، دوران هشت سالهی ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی آغاز شد. مدل سازندگی دولت هاشمی را به سود طبقات مرفه و به زیان طبقات محروم تلقی میکرد. در ۱۷/۱۰/۱۳۷۱ طی سخنانی گفت:
"هدف ما استقرار عدل در جامعه است. ما این را میخواهیم. همهی كارها برای اقامه عدل ارزش پیدا میكند. در جامعهی نابرابر، اگر ثروت هم زیاد شد، به سود یك قشر و یك گروه از مردم است. اما در جامعهای كه برابری و عدالت جریان داشته باشد، به سود همه است".
در ۸/۶/۱۳۷۴ در دیدار با هاشمی رفسنجانی و اعضای کابینه اش، دیدگاههای نظری اقتصاددان ها و سیاست پردازان دولت سازندگی را غیر اسلامی خواند و خطاب به آنان گفت:
"بعضی این تصور را میكنند كه ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه كنیم و وقتی كه به آن نقطهی مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این فكر، اسلامی نیست. عدالت هدف است و رشد و توسعه مقدمهی عدالت است".
سپس الگوی جایگزین را به آنان دیکته کرد و گفت:
"در برنامهریزیها مسئلهی برطرف كردن فقر و محرومیت از كشور را در درجهی اوّل قرار دهید كه یكی از اركان عدالت، این موضوع است. البته همهی مفهوم عدالت این نیست كه ما فقر و محرومیت را برطرف كنیم، گرچه حقاً و انصافاً بخش مهمی از آن است".
پس از دوران هاشمی رفسنجانی و آغاز به کار دولت خاتمی، همچنان به دنبال مسلط ساختن گفتمان "عدالت طلبی اسلامی" به جای گفتمان "توسعهی اقتصادی غربی" بود. در ۲۵/۴/۱۳۷۶ میگوید:
"ما كارهای گوناگون[رفاه، سازندگی، توسعه]را برای قسط و عدل میخواهیم، برای این كه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده كنند و عدهای محروم و مظلوم واقع نشوند. در محیط قسط و عدل است كه انسانها میتوانند رشد كنند، به مقامات عالی بیشتری برسند و كمال انسانی خود را به دست آورند. قسط و عدل یك مقدمهی واجب برای كمال نهایی انسان است".
در دوران سازندگی، مسئلهی او، مسئلهی جایگزین کردن گفتمان عدالت طلبی اسلامی به جای گفتمان توسعهی اقتصادی غربی بود. اما در دوران اصلاحات، مسئلهی توسعهی سیاسی سبز شده بود. در چنان فضایی انتخابات مجلس ششم برگزار شد و اکثریت نمایندگان متعلق به ایدهی نوین بودند. او به دنبال کنترل و به حاشیه راندن آن گفتمان و جایگزین کردن گفتمان عدالت طلبی اسلامی مد نظر خود بود. در ۲۹/۳/۱۳۷۹، نمایندگان مجلس ششم که تازه کار خود را آغاز کرده بودند، به دیدار او میروند. در همان آغاز باید مسیر را به آنها نشان میداد. در این دوران فضا سرشار از گفت و گو پیرامون انسان، کرامت اش، و حقوق تعطیل ناکردنی اش بود. آیت الله خامنهای که به پیامدهای گفتمان حق محور آگاه بود، پروژهی خود را دنبال کرد و خطاب به انها گفت:
"امروز در بعضى از گفتهها و اظهارات، راجع به شأن و شخصيّت و شرف و كرامت انسان در جامعه حرف زده مىشود. اين بلاشك از اصول اسلامى است؛ اما كدام نقض كرامت انسانى بالاتر از اين كه انسانى، رئيس عائلهاى، پدر خانوادهاى، در جامعهاى كه در آن همهچيز هم هست، نتواند اوّليات زندگى فرزندان خودش را تأمين كند؟ ! كدام تحقير از اين بالاتر است؟! كدام نقض شخصيّت و شرف و كرامت انسانى از اين بالاتر است؟ ! صبح تا شب كار كند، آخرش به من يا به شما يا به آن مسؤول ديگر نامه بنويسد كه من دو ماه است به خانهام گوشت نبردهام! يك وقت در جامعه گوشت و ميوه نيست، من و شما هم نمىخوريم؛ يك وقت در جامعه امكانات رفاهى نيست، من و شما هم استفاده نمىكنيم؛ يك وقت ايام عيد كه مىشود، فرزندان من و شما هم لباس نو بر تن نمىكنند. در اين حالت كسى احساس سرشكستگى نمىكند - البلية اذا عمت طابت - اما وقتى همه چيز هست، وقتى كسانى در جامعه با استفاده از فرصتهاى نامشروع توانستهاند براى خودشان آلاف و الوف و زندگيهاى تجمّلى فراهم كنند، وقتى طبقاتى در جامعه هستند كه برايشان پول خرج كردن هيچ اهميتى ندارد، جمع كثيرى از مردم كه در بين آنها رزمندگان و عناصر نظامى و كارمندان دولت و معلمان و روستاييان و مردم مناطق محروم و دور و مناطق جنوب هستند، نتوانند نان و پنير بچههايشان را فراهم كنند، كدام شكستن شخصيّت و شرف انسانى از اين بالاتر است؟ ! شما مىخواهيد جواب چه كسى را بدهيد؟ شما مىخواهيد دل چه كسى را خوش كنيد؟ شما مىخواهيد چه كسى از شما راضى باشد؟ بله، مسئله معيشت قطعاً در اولويّت اوّل است. معيشت كه نبود، دين هم نيست؛ اخلاق هم نيست؛ حفظ عصمت و عفت هم نيست؛ اميد هم نيست. كسى را كه به موقعيتى دست پيدا كرده، به خاطر اين كه براى رفع نابسامانى و فقر، تلاش و مجاهدت كند و شب و روزِ خودش را صرف نمايد، ملامت نخواهند كرد. اولويّتها را پيدا كنيد. مسائل اساسى جامعه اينهاست".
در اینجا برای اولین بار از نسبت وثیق دینداری و معیشت (اقتصاد) سخن راند. فقر و نداری، دین و اخلاق را نابود کرده و جامعهای اخلاقاً فاسد پدید میآورد. کرامت انسانی وقتی پدیدار میشود که فقر نباشد. فقر و دینداری، تعارض بنیادین دارند. دین و اخلاق جایی در میان فقرا و جامعهی فقیر ندارند. مدعای او دربارهی نسبت دینداری و فقر قطعاً کاذب است. تحقیقات جامعه شناختی نشان میدهد که آدمیان هر چه میزان امنیت/برابری/رفاه اقتصادیشان افزایش مییابد، به خداوند و دین کمتر رجوع میکنند، و معکوس آن، به میزانی که ناامنی/نابرابری/فقرشان افزایش مییابد، بیشتر به خدا و دین رجوع میکنند. قرآن هم همین مدعا را تأیید میکند.
آیت الله خامنهای در دورهی اصلاحات قاطعانه در برابر پروژهی توسعهی سیاسی ایستاد و بر پروژهی خود اصرار ورزید. در ۴/۶/۱۳۸۳ خطاب به اعضای کابینهی سید محمد خاتمی میگوید:
"ما طبق برخی از سیاستهایی كه امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم كه صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در كشور فكر كنیم و به عدالت در كنار آن فكر نكنیم، نه این منطق ما نیست. نوآوری نظام ما همین است كه میخواهیم عدالت را با توسعه و با رشد اقتصادی در كنار هم و باهم داشته باشیم".
آیت الله خامنهای دورهی ۸ سالهی سازندگی و دورهی ۸ سالهی اصلاحات را با خون دل سپری کرد. در تمام آن دورهی ۱۶ ساله رفته رفته مقدمات کار را فراهم آورد تا دولتی معتقد به گفتمان عدالت طلبی اسلامی بر سر کار آورد. مجلس سلطانی هفتم را با رد صلاحیت نمایندگان مجلس ششم و اصلاح طلبان خارج مجلس برساخت. سپس در ۱۳۸۴، در انتخاباتی متقلبانه، محمود احمدی نژاد را بر سر کار آورد. دورهی طلایی تحقق عدالت اجتماعی سید قطبی آغاز شد. روزی نبود که از ارزشی بودن دولت امام زمانی احمدی نژاد سخن نگوید. در ۸/۶/۱۳۸۴ احمدی نژاد و کابینه اش به دیدار او رفتند. خطاب به انها گفت:
از بيانات مفيد و پُرمغز جناب آقاى احمدىنژاد خيلى متشكريم. . . يكى از شعارهاى اين دولت، عدالت است. . . من بايد از آقاى احمدىنژاد تشكر كنم كه ايشان كار جديدى كردند؛ عدالت محورى را به عنوان يك شعار گذاشتند وسط؛ اين كار خيلى بزرگى بود. وقتى كه ايشان تبليغات انتخاباتى مىكردند، به افراد خانوادهى خودم مىگفتم اگر آقاى احمدىنژاد رأى هم نياورد، اين خدمت بزرگ را به انقلاب كرد كه شعار عدالت محورى را مطرح كرد؛ نگذاشت به فراموشى سپردنِ اين شعار بشود يك سنت. اين شعار مطرح شد و ذهنها را به خودش متوجه كرد. خوشبختانه مردم هم فهميدند، خواستند، دوست داشتند و رأى دادند. اين كار، كار مهمى است. بنابراين عدالتمحور بودنِ اين دولت حرف بزرگى است؛ طرح اين شعار به عنوان محور حركت دولت، يك كار جديد است؛ خودش يك تحول است؛ به اين پايبند باشيد. . . نبايد ارزش عدالت به عنوان يك ارزش درجهى دو كمكم در مقابل ارزشهاى ديگر به فراموشى سپرده شود؛ در نظام ما اين خطر وجود داشته است. . . با عدالتمحور بودن يك دولت، اين خطر از بين مىرود يا ضعيف مىشود".
چهار سال اول دولت عدالت خواه مطابق میل آیت الله خامنهای سپری شد. در اولین روز سال ۱۳۸۸ به مشهد رفت تا سخنرانی مهم اش را مطرح سازد. دوباره به گفتمان عدالت طلبی اسلامی بازگشت و گفت:
"به نظر ما عدالت، كاهش فاصلههای طبقاتی است، كاهش فاصلههای جغرافیایی است. اینجور نباشد كه اگر منطقهای در نقطهی جغرافیایی دور از مركز كشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد امّا آنجایی كه نزدیك است، برخوردار باشد. این عدالت نیست. هم فاصلههای طبقاتی باید برداشته شود، فاصلههای جغرافیایی باید برداشته شود و هم برابری در استفادهی از امكانات و فرصتها باید به وجود آید".
در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد. برنامهی او این بود که احمدی نژاد را نگاه دارد و نگاه داشت. پس از اعتراض های گستردهی مردمی، در ۲۹/۳/۸۸ به نماز جمعهی تهران رفت و خطاب به همه به صراحت و روشنی تمام گفت که نظرات اش به نظرات محمود احمدی نژاد از همه نزدیک تر است. سه ماه بعد، در ۸/۶/۱۳۸۸ در دیدار با اعضای کابینهی احمدی نژاد، بر ادامهی عدالت خواهی دولت احمدی نژاد تأکید کرد و گفت:
"شما رويكرد عدالت داشتيد. از مسئلهى عدالت دست برنداريد؛ اين قضيهى عدالت را دنبال كنيد. و مسئلهى فسادستيزى، حمايت از طبقات ضعيف، سادهزيستى، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشكلات گوناگون مردم. اينها اصولى است كه اگر رعايت بشود و بر اينها پاى فشرده بشود، هم خدا را راضى ميكند، هم مردم را از هر مسئول و از هر نظامى خشنود و دلشاد ميكند. اينها را ادامه بدهيد".
در ۱/۱/۹۰ در سخنرانی سالیانهی خود در مشهد اجرای طرح هدفمند سازی یارانهها را ستود و گوشزد کرد که از دولت های گذشته (هاشمی و خاتمی) هم چنین تقاضایی داشته، اما آنها عمل نکردند و احمدی نژاد بود که آن را عملی ساخت. هدف اصلی این طرح، "توزيع عادلانهى يارانههاست". چگونه؟
"با شكل قبلى، اين يارانهها به كسانى كه بيشتر پول داشتند، بيشتر مصرف میكردند، بيشتر میرسيد؛ اما به كسانى كه كمتر پول داشتند، كمتر مصرف میكردند، اين يارانهها كمتر میرسيد. با هدفمند كردن يارانهها، توزيعِ عادلانه انجام میگيرد؛ يعنى به همه، به نسبت واحدى میرسد. اين، يك گام بلند در جهت ايجاد عدالت اجتماعى است".
در ۱۴/۳/۹۰ در حرم آیت الله خمینی دوباره به بحث عدالت بازگشت و گفت:
"از اول پيروزى انقلاب، امام تكيهى بر طبقات ضعفا را اصرار كردند، تكرار كردند، توصيه كردند. تعبير "پابرهنگان" و "كوخنشينان" جزو تعبيراتى بود كه در كلام امام بارها و بارها تكرار شد. به مسئولين اصرار داشتند كه به طبقات محروم برسيد. به مسئولين اصرار داشتند كه از اشرافيگرى پرهيز كنند. آفت مسئوليت در يك نظامى كه متكى به آراء مردم و متكى به ايمان مردم است، اين است كه مسئولين به فكر رفاه شخصى بيفتند؛ به فكر جمعآورى براى خودشان بيفتند؛ در هوس زندگى اشرافيگرى، به اين در و آن در بزنند؛ اين آفت بسيار بزرگى است. امام خودش از اين آفت بكلى بركنار ماند و مسئولين كشور را هم بارها توصيه مي كرد كه به كاخنشينى و به اشرافيگرى تمايل پيدا نكنند، سرگرم مالاندوزى نشوند، با مردم ارتباط نزديك داشته باشند".
نتیجهگیری
حکومت اسلامی ای که آیت الله خامنهای در رأس آن قرار دارد تا حدود زیادی به ایدههای سید قطب وفادار است. در آن آزادی و دموکراسی و حقوق بشر وجود ندارد. برعکس، سرکوب و نقض سیستماتیک حقوق بشر سنت جاری این نظام است.
در پاورقی صفحهی ۱۶۴ کتاب سید قطب - آینده در قلمرو اسلام - با اشاره به حکومت مصر و ایران زمان شاه نوشته بود: "زندانها را پر میكنند، مردان را از وطن آواره میسازند. زبانها را میبرند، دستها را به زنجیر میبندند، میكشند و غارت میكنند، میكوبند و با خاك یكسان میكنند". این همان کاری است که او در طول ۲۲ سال اخیر انجام داده است.
اما عدالت اجتماعی ای که سید قطب مدافع آن بود و آیت الله خامنهای شعارش را سر میداد/می دهد، در چه وضعی قرار دارد؟
از سال ۱۳۳۹ تا اواسط سال ۱۳۵۶، نرخهای رشد اقتصادی ایران بسیار مناسب بود. در این دوره نرخ رشد اقتصادی بین ۵ تا ۱۷ درصد در نوسان بوده است. میانگین نرخ رشد اقتصادی ایران در این دورهی ۱۷ ساله، حدود ۵/۱۰ بود. در آستانهی انقلاب، یعنی در سال ۱۳۵۶، ایران رشد اقتصادی ۱۷ درصدی را تجربه کرد. تولید ناخالص داخلی سرانه (تولید ناخالص داخلی یعنی ارزش مجموع کالاها و خدماتی که طی یک سال در یک کشور تولید میشود. تولید ناخالص داخلی سرانه میزان تولید به وسیلهی هر نفر را به صورت سرانه نشان میدهد)، شاخصی است که میزان رفاه و برخورداری مردم یک کشور، را بخوبی نشان میدهد. از سال ۱۳۳۸ تا پایان سال ۱۳۵۵، تولید سرانه هر ایرانی از ۲ میلیون راله به ۲/۷ میلیون رالو در سال (به قیمتهای ثابت سال ۱۳۷۶) رسید. یعنی طی ۱۷ سال، تولید سرانهی ایرانیها ۶/۳ برابر شد که نشان دهندهی بهبود قابل توجه سطح رفاهی ایرانیها در دورهی یاد شده است. واقعیت تلخ آن است که تولید ناخالص سرانهی ایران پس از گذشت ۳۲ سال از پیروزی انقلاب، تازه به سطح تولید سرانه در سال ۱۳۵۵ رسیده است.
نسبت هزینه دهک ثروتمند به دهک فقیر از ۱۴. ۶ برابر در سال ۸۳ به ۱۵. ۲برابر در سال ۸۶ و نسبت هزینه دو دهک ثروتمند به دو دهک فقیر از ۸. ۴۱ برابر در سال ۸۳ به ۸. ۷۴ برابر در سال ۸۶ افزایش یافته است . رقم ضریب جینی نیز از ۰. ۳۹۹۵ در سال ۸۳ به ۰. ۴۰۴۵ در سال ۸۶ افزایش یافته است. از سوی دیگر، جمعیت زیر خط "فقر مطلق" از ۲ درصد در سال ۸۳ به ۷ درصد در سال ۸۶ و جمعیت زیر خط فقر نسبی از ۱۵ درصد در سال ۸۳ به ۲۱ درصد در سال ۸۶ نیز افزایش یافته است.
بانک جهانی و صندوق بین المللی پول رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۰ را یک درصد و در سال ۲۰۱۱ صفر درصد پیش بینی کرده اند. تورم به بیش از ۱۷ درصد افزایش یافته است. نرخ بیکاری به حدود ۱۵ درصد رسیده است. از نظر فساد نیز ایران در میان ۱۷۸ کشور جهان در رتبهی ۱۴۶ قرار دارد.
آیت الله خامنهای به درستی به مقابلهی با "غرب زدگی" برخاست. اگر غرب زدگی به معنای حجت بودن سخنان فاقد منطق و استدلال غربیان باشد، قطعاً با چنین تقلیدی باید مخالفت کرد. اما این امر نباید موجب غفلت از "عرب زدگی" فقیهان باشد. فقیهان ما جملگی عرب زده اند. همین که سخنی به فقیه عربی مستند گردد، آن سخن خود به خود حجت میشود. کافی است به تعریف و تمجیدی که از شیخ مفید، سید مرتضی علم الهدی، سید رضی، شیخ شمس الدین محمد شهید اول، علامهی حلی، شهید ثانی، شیخ علی بن عبدالعالی کرکی، شیخ بهاء الدین محمد عاملی، محمد باقر مجلسی، شیخ محمد حسن حر عاملی، شیخ حسن نجفی، و. . . می شود بنگرید تا عمق "عرب زدگی" را دریابید. مدعا این نیست که اگر متفکر عربی سخن مدللی گفته است، نباید آن را پذیرفت. سخن بر سر این است که سخنان ضد آزادی، حقوق بشر و منافی دموکراسی فقیهان عرب از سر "عرب زدگی" پذیرفته میگردد و ارزش هایی چون آزادی و دموکراسی و حقوق بشر به نام غرب زدگی رد و طرد میشوند.
اگر عدالت ارزشی بنیادین و موضوع و اساس فلسفهی سیاسی است- که هست- نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر عادلانه ترین ایدهای است که تاکنون آدمیان برساخته اند. عدالت را نمیتوان/نباید به عدالت اقتصادی فروکاست. عدالت محور فلسفهی سیاسی مدرن است و میکوشد تا نظامی برسازد که در آن برابری و آزادی همنشین باشند. برابری بنیاد مشترک دموکراسی و حقوق بشر است. اما عرب زدگی؛ سنگسار، تازیانه، قطع دست، قطع معکوس دست و پا، پرتاب از کوه، و. . . را به صرف این که برساختههای اعراب جزیرة العرب بوده میپذیرد.
اگر عدالت مهم است، که مهم است، ابتدأ باید تبعیض زدایی کرد. تبعیض های ناروایی چون نابرابری زنان و مردان، نابرابری مسلمان و نامسلمان، نابرابری مالک و برده، نابرابری فقیه و غیر فقیه را باید از ریشه برانداخت. نمیتوان از عدالت دم زد و آدمیان را به بهانههای واهی نابرابر کرد. آیا بی عدالتی از این بالاتر است که دولت/حکومت/زمامداری سیاسی "حق ویژه" فقیهان قلمداد شود؟ آیا بی عدالتی از این بالاتر است که فقیهی مادام العمر رهبری کشوری را برعهده داشته باشد و مردم نتوانند به روش های مسالمت آمیز او را کنار بگذارند؟ آیا نابرابری حقوقی زنان و مردان عادلانه است؟ عرب زدگی این نابرابری ها را میپذیرد، چون عین عدالتی است که سید قطب مبلغ آن بود.
او گفتمان عدالت طلبی را به بعد ایدئولوژیک بر سر کار آوردن "مجلس سلطانی" و "دولت امام زمانی" احمدی نژاد از راه انتخابات متقلبانه تبدیل کرد. آن شعارها اینک خود را در عمل نشان داده اند که به کجا ختم شده/می شوند. آیا در انتخابات های بعدی هم قصد دارد با همین گفتمان- عدالت محوری به معنای سید قطبی آن- وارد کارزار شود؟ دموکراسی خواهان باید بدانند که عدالت طلبی آرمان آنان است، نه سلطان خودکامه. دموکراسی و حقوق بشر و آزادی، عادلانه ترین برساختههای آدمیان اند. عدالت به عنوان ارزش مهمتر از آن است که رها شود تا به عنوان ابزاری علیه آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در دست خودکامگان قرار گیرد.
حیف که سید قطب در مصر اعدام شد و حکومت عدل اسلامی را در ایران ندید که با چشم خود ببیند که در زندانهای حکومت اسلامی چگونه جوانان را با شیشه های نوشابه ارشاد میکنند
از قدیم گفته اند آوای دهل از دور خوش است و این حکومتهای اسلامی بسیار زیبا اما فقط در کتابهای قصه
وگرنه حکومتی بی رحم تر از حکومت دینی وجود نداره
دیدگاه های آقای گنجی نقد دیرهنگام رهبر جمهوری اسلامی از منظر اقتصاد نئولیبرال است. ماخذ به سید قطب هم فقط نکته انحرافی است. این حرف ها شاید در دهه 1990 و 2000 خریداری می داشت اما بعد از جنگ افغانستان دیگر نئولیبرالیسم و نئوکانسروتیسم اعتباری ندارند. همان وقت هم روزنامه ها و تئوریسین های لیبرال ایرانی از جمله شاگردان مکتب دکتر حسین بشیریه و پروژه ترجمه نئولیبرالیسم آنها برای ایران تا جایی که امکان داشت فضا را با گفتمان تک بعدی و بدون نقد خود انباشته بودند. تفکری که قسمت اعظم نسل ما را آلوده کرد. البته از کسی مثل آقای گنجی که جایزه نیم میلیون دلاری میلتون فریدمن را گرفته است توقع نمی رود که درباره عدالت آن هم در بعد اقتصادی اش حرفی بزند. ولی حالا دیگر دهه 70 شمسی نیست. مردم سوادشان بالاتر رفته، اینترنت و وسایل ارتباطی هست و همه از دنیا خبر دارند و ضمناً بهشت موعود نئولیبرال ها در هیچ جای دنیا و از جمله در اروپای شرقی محقق نشد.
واقعیتی غیر قابل انکار است که جناب گنجی به خوبی از عهده تفسیر آن برآمده و با شناخت آسیب های موجود و تشخیص درست بیماری و نوع آن است که میتوان به جای مسکن نسبت به درمان قطعی آن بیماری اقدام نمود. با تشکر از مقاله خوب آقای گنجی
عقب افتادگی و غیر اجرایی بودن گفتمان عدالت محور به سبکی که توصیف ان در مقاله خوب بالا امد اشکار است. در اینجا دو نکته مهم میباشد :
١- مکانیزم و عملکرد معیوب و خطرناکی که از انجا اغاز میگردد که یک تئوری و یا ایده تا سطح تقدس بالا برده میشود.مانند ایده عدالت محوری اسلامی سید قطب. کسانی که به شدت به ان ایده ایمان دارند خود را به نوعی با آن ایده مرتبط و نماینده ان دانسته و دانسته و یا ندانسته خود را تا سطح تقدس بالا میبرند(بدلیل مقدس بودن آن ایده و باور) و از انجا است که هر عمل آنان مجاز و مقدس میگردد.این اتفاق در مورد تمام ایده ها و باورهاو ایدئولوژی هایی که خود را جهانی و کامل و غیر وابسته به زمان و مکان میدانند، میافتد. بدین دلیل است که دورهای را صرف رشد و توسعه کردن تا رسین به نقطه مطلوب و سپس به تأمین عدالت اجتماعی پرداختن، مجاز نیست و اسلامی نیست ولی تقلب و دروغ و زندانی کردن و کشتن و قتل و تجاوز و شکنجه برای رسیدن!! به عدالت و عدالت محوری مجاز است و اسلامی! است.
٢- بکار بردن واژه عرب زدگی با مفهومی که نگارنده مقاله در نظر داشته ممکن است درست باشد ولی از نظر سیاسی و شرایط منطقه ای و گفتمان خطرناک و ناپخته و ضعیف ضد عرب در بین برخی از ایرانیان، بکار بردن این واژه خوب نیست.
به نوبه ی خودم از روشنگری ها و زحمات آقای گنجی تشکر میکنم. این مطلب ایشان از نغز ترین مطالبی بود که به خصوص در این دوران بسیار جایش خالیست.
متوجه کردن مردم به مقوله ی حق و عدالت به خصوص عدالت نهادن و ساختاری بنا و مبنای مشروعیت حاکمیت در دوران اخیر میباشد. و این عدالت است که حاوی آزادی بوده و با اجرای عدالت آزادی نیز محقق میشود
فروکاست عدالت به عدالت اجتماعی یک دروغ بزرگ است؛ چه، جریانی که حاضر نیست به حداقل عدالت و برابری یعنی توزیع برابر آزادی، قدرت و شان در مناسبات قانونی تن دهد، البته به توزیع برابر ثروت تن نخواهد داد.
حداقل عدالت، دمکراسی و حقوق بشر است.
تن دادن به توزیع برابر "قرص نان آزادی" مقدمه ی ضروری توزیع برابر هر نان دیگری است.
اکبر کرمی
مشکل سید قطب و انصارش این است که غیر اسلام را جاهلیت میخواند.نه اعراب بدوی مخالف محمد را.یعنی از یک جز به کل تعمیم داده و هر چه غیر اسلام است را جاهلیت خوانده است نه فقط بدویت عرب را.
این فهم از مفهوم جهل خودش نشانه جهل سید قطب است.انگار تجربه بشری مانند مگسی در مسیر طوفان اسلام میماند و ارزشی ندارد.
این خود مرکز پنداری امثال سید قطب که البته مستند به متن قران است .توجه نکردند که قران و هر متنی هم یک دیالکتیک با اعراب بدوی( ومخاطب) است و طبیعی است که خود را مرکز و کافی و کامل و جامع( جامع به ادعای سید قطب و خمینی و الظواهری و خامنه ای و ....) در مقابل بدویان بداند(اما تعممیش به زمانهای دیگر دلیلی ندارد جز جهل مرکب فقیهان و ارتزاقشان از دین یا تعصب که بیشتر علت است تا دلیل) نه ضرورتا زمانها و مکانهای دیگر و تجربیات دیگر بشری.
مثل گزافه گویی سید قطب و شاگردش رهبر فعلی مثل گزافه گویی ان طبیب علفی است که با استناد به طب النبی و طب الرضا و طب الصادق (که در زمانش کارامد بوده است)به جنگ بیماریهای نوین و به جنگ با علم پزشکی جدید برود و انرا جاهلی بداند که البته این علم شریف غیر اسلامی وغیر روایی و تجربی یعنی علم پزشکی و اکثرا غربی میانگین عمر انسان را از 30 سال زمان بنیان گزار اسلام به 80 سال افزایش داده است و اینها باز میخواهند میانگین عمر بشر را با توهم تقدس و عرب زدگی به همان 30 سال بر گردانند.
یک مثال محسوس بزنم.غیر از احکام جزایی خشن بلکه یک مثال از علم پزشکی که فقیهان نتوانند با حربه غرب زدگی ردش کنند چون بعضی از بزرگان ایشان هر وقت مریض میشوند به لندن میروند.
در وسایل الشیعه شیعیان روایاتی منصوب هست که خوردن زیاد گوشت ماهی مکروه شناخته شده در حالیکه نتیجه انرا در بین سلامت مردم شرق اسیا و مردم زاپن می بینیم.مردم زاپن بیشترین طول عمر را دارند چون این روایات را عمل نکرده اند.
حالا بگذریم ایزوتسو محقق زاپنی(که در دایویزم و صوفیزم تحقیقات زیادی کرده و همچنین در زبان قران) که جاهلیت را به ناصبوری معنی کرده و اساسا با فهمی که سید قطب از مفهوم جهل دارد متعارض است.اگر نیک بنگری با تعریف ایزوتسو از مفهوم جهل در متن عربی (قران)خود سید قطب پدر بنیادگرایی اسلامی از رهبر فعلی تا ایمن الظواهری القاعده که ناصبور با همه مکاتب غیر خودش بود وانها را بدون دلیل علمی و عقلی و شواهد کثیر و فقط روی دلیل نقلی و تقلیدی جاهل میدانست(حتی دستاوردهای تاریخی بشر را چون غیر از اسلام بود) جاهل بود.برای همین عقل و عقال در مقابل جهل نه علم در مقابل جهل در ان متون بیشتر مورد تاکید است.
مفهوم عدالت هم اگر نیک بنگری هیچ تیوری بدرد بخوری برایش نداشته اند جز وضع شی در جای خودش.اخر سوال این است که وضع شی در جای خودش هم شد حرف؟مانند علم ارسطویی حرف بی خاصیتی است.چون دعوا سر جای شی است.بسیاری از مفسران اشعری و شیعی همین توزیع برابر امکانات را هم غیر اسلامی میدانستند چون میگویند خدای قران گفته نحن قسمنا بينهم معيشتهم ما تقسیم کردیم پس فعل ما دخالت در کار خداست......و فعل ما وضع شی در جای خودش نیست!!!! بلکه دخالت در وضع است. واضع میدانسته کجا شی را وضع کند چون عادل و حکیم است! ظاهرا این داستان ثبات قوانین اسلامی هم به استناد به فعل خدای قران شبیه همان ایه قسمنا بینهم معیشتهم است.خلط تشریع و تکوین هم نیست.چون ان تفکیک خودش یک حیله فلسفی برای حل تعارضات بوده است.راه حل تغییر قوانین اسلامی مانند تغییر در وضع انسان در تقسیم معیشت است هر چند خدای متن بگوید نحن قسمنا بینهم معیشتهم.چون ما هم جزو اراده هستیم برای همین گفته نحن نه انا.سر تغییر صحیح قوانین شریعت به سوی عدالت هم برای تعارض با مدعیان ابدی بودن احکام ان و البته مرتزقین از راه دین همین است.ورود اراده اخلاقی و عادلانه انسان در وضع قوانین و تغییر قوانین بدوی.
سلام
امار شاخص ها ورشد اقتصادی سال 1356 صحیح نیست زیرا در این سال نه تنها رشد 17 در صدی را تجربه نکرده ایم بلکه نرخ رشد دراین سال صفر بوده است زیرا در ان سال برنامه سفت کردن کمربندها به دلائل مختلف از جمله نخریدن نفت توسط کنسرسیوم بلو که کردن ذخائر ایران در چیس منهاتان و گشایش اعتبارات ارزی زیاد سالهای گذشته وسر رسید باز پرداخت انها دولت وبانک مرکزی را مجبور به اتخاذ سیاست محدودیت اعتباری کرد ودر همین رابطه از از استفاده کنندگان این اعتبارات خواسته شده که اقدام به واریز اقساط عقب مانده و سر رسید کنونی کنند
بانک مرکزی خود پیشقدم شد و خواستار واریز اعتباراتی شد که خارج از سیستم به صنایع برای جلوگیری از تعطیلی و صادرات وملاحظات دیگر داده بود و بانکهای اعتبارات صنعتی و توسعه صنعتی و بانک ملی و صادرات نیز که معمولا بدهی را در سر رسید تمدید میکردند نا گزیر به فشار بر مشتریان بر واریز گردیدند
دراین سال سیستم بانکداری ایران شاهد واخواست سفته از طرف مشتریان بزرگ بانکی مثل گروه صنعتی بهشهر که متعلق به خانواده لاجوردی بود همچنین کفش ملی به مالکیت ایروانی و معتبر وشرکتهای بزرگ ساختمانی ودیگران بود و در واقع اگر مسائل سیاسی نشده بود در بازرسی روتین بانها در سال 57 بسیاری از انها مجبور به افزایش سرمایه و شاید تعطیلی بودند چنانکه با نک صادرات خود را برای افزایش سرمایه در مهر ماه 57 کرده بود و این مورد با صلاحدید بانک مرکزی بود
بانکهای دیگر از جمله کوچکها قرار بود درهم ادغام شوند
اما حجم اقتصاد امروز ایران بیش از 15 برابر اقتصاد سال 57 است نگاه کنید به حجم بودجا نگاه کنید به حجم نقدینگی نگاه کنیدبه حجم اسکناس در گردش نگاه کنید به حجم تولید کشاورزی نگاه کنید به حجم تولید صنعتی نگاه کنید واردات نگاه کنید به حجم صادرات
اقتصاد ایران در سال 57 بدلیل خروج از مدیریت بشدت بیمار بود
اقتصاد در سال 90 بدلیل مرحله گذار و خارج بودن کامل از مدیریت
درحال احتضار و نزدیک به موت است
اقای اکبر گنجی مردم ایران چه در زمان شاه که دست نشانده غرب بود و هم در دوران حکومت اسلامیون که به تعبیر شما عرب زده اند،خواهان عدالت اجتماعی-اقتصادی بوده و هستند.اگر خواسته های انسانی اقای خامنه ای توسط دولتمردان عملی میشد و یا بشوند،مردم کلاهشان را به خاطر قدر دانی از ایشان به هوا می اندازند.دوم اینکه جامعه ایران مذهبی است و هیچ اشکالی ندارد که مذهبیون که در اکثریت هستند،حکومت کنند و این اقدام عاقلانه انان هم با قوائد و اصول دمکراسی مغایرتی ندارد.
مشکل در این است که شما بیشتر پز دمکرات بودن را دارید و فقط شعار می دهید.اگر کمی به مطالب خودتان در بالا توجه کنید میبینید که چقدر سیاسی کار هستید.مثلا میفرمائید:مردم اگر گرسنه نگه داشته شوند و یا باشند، بیشتر مذهبی میشوند تا مردمی که ثروتمندند.خب چرا با عدالت اقتصادی اقای قطب و اقای خامنه ای سر جنگ دارید؟مگر شما نمی خواهید که دولت اسلامی ساقط شود،پس چرا با تحریم اقتصادی ایران توسط استعمارگران موافق اید؟ایا دوست ندارید که مردم مسلمان ایران از پر خوری و ثروت، اسلام را فراموش کنند و دولت اسلامی را سر نگون نمایند؟
اگر مردم فقیر در تنگدستی و ناتوانی به خلوت خود میروند و با خدای خود راز و نیاز میکنند،دلیل مذهبی شدنشان نیست.اشتباه نکنید،انان مذهبی بوده اند و در شرایط بد خود به خدایشان پناه برده و خواسته هائی را عنوان میکنند.دوم اینکه هیچ مذهبی متدینی، نه در شرایط فقر و گرفتاری و نه در شرایط خوب و غوطه ور شدن در ثروت،خدایش را فراموش نمی کند.میان انسانهای متدین و متظاهر فرق بسیار است.
اینکه شما و دوستان غربی تان از حربه دمکراسی،ازادی بیان و حقوق بشر و غیره علیه اسلامیون استفاده می کنید هم بد طینتی سیاسی شماست چرا که شما حق حکومت کردن از ملتی مسلمان و کلأ امّتی اسلامی را میگیرید فقط با این استدلال که حکومت مورد علاقه انان و عقائد مذهبی انان با روش حکومتی مردم سالار مغایرت دارد.در حقیقت شما با حقوق بشر هم ذاتا مخالفید و توجه ندارید که تحمیل دمکراسی خود عملی غیر دمکراتیک است.شما خوب میدانید که اولین اصل دمکراسی ازادی انتخاب است.لذا اول خود بپزیرید که اگر ملتی خواست که حکومتی مذهبی،کمونیستی و یا کاپیتالیستی داشته باشد،به خواستشان احترام گذارید و سپس روشهای مطلوب تر حکومتی را به انان نشان دهید.مطمعنا اگر ملتی مردم سالاری را بر حکومت مذهبی ترجیح دهد،حتما مردم سالاری را جایگزین می نماید.
این نوع نگاه ایشان یکطرفه است باید دقت کرد آقای خامنه ای در آن زمان جوان بوده و الان یک مجتهد است و نوع نگاه ایشان بیشتر متاثر از امام خمینی است و الیته چه امام خمینی و چه مرحوم سید قطب نگاه های مشترکی داشته اند ولی نتیجه گیری از نظر منطقی صحیح نیست و مقدمه با نتیجه سازگار نیست و نوعی مغالطه در آن صورت گرفته است
Iam SAIEED QWTB fan,he is great person and his thoughts are affective upon evey one,you see now we are sufferinf from lackness of real Islam authority,judgement,identity......ect,how ever we have to create a world wothout racisim and every one has the rights to choose new life .
دوستی نوشته اند:
"آمار شاخص ها و رشد اقتصادی سال 1356 صحیح نیست".
این کم لطفی است. همه ی آمارها متکی بر منابع است.در موردرشد اقتصادی در سال 1356 اشتباه تایپی صورت گرفته است. آن رشد مربوط به سال 1355 است، به جای پنج، شش تایپ شده است. برای این که روشن باشد همه ی آمارها متکی برمنابع رسمی است، فقط به همین موضوع رشد اقتصادی توجه فرمائید که منبع آن بانک مرکزی جمهوری اسلامی است. به نمودار منتشر شده در متن رجوع کنید.
اکبر گنجی
دوستی نوشته اند:
"آمار شاخص ها و رشد اقتصادی سال 1356 صحیح نیست".
این کم لطفی است. همه ی آمارها متکی بر منابع است.در موردرشد اقتصادی در سال 1356 اشتباه تایپی صورت گرفته است. آن رشد مربوط به سال 1355 است، به جای پنج، شش تایپ شده است. برای این که روشن باشد همه ی آمارها متکی برمنابع رسمی است، فقط به همین موضوع رشد اقتصادی توجه فرمائید که منبع آن بانک مرکزی جمهوری اسلامی است. به نمودار منتشر شده در متن رجوع کنید.
اکبر گنجی
آقای گنجی خیلی ایراد دارد، خیلی زشت است که نمودارهایی از کتابی، مقاله ای برداشته شود(عینا) حتی عبارات و کلمات آن هم عینا کپی شود، ولی ماخذ ذکر نشود! این می شود روزنامه نگار حرفه ای ایرانی...
با احترام به اقای گنجی
همانطور که خود ایشان متذکر شده اند اشتباه از مهمان نبوده است چون او خواننده است بنابرین تذکر خطا کم لطفی نیست
باید مجددا یاد اور شود که اصولا مقابسه اقتصاد امروز در سطح ایران با 33 سال پیش بحث انگیز خواهد بود چون پویائی صنعتی ومالی زمان مورد بررسی جناب گنجی در همان زمان به بن بست رسیده بود وتغییر مونتاژ به صنعت از توان تاجرانی که صنعتگر شده بودند و واردات را به مونتاژ تبدیل نموده بودند خارج بود وسیستم اعتباراتی بانکها نیز بر اساس همین دیدگاه تنظیم شده بود وخروج از این مرحله زیرو زبر کردن بانکها بود که انها هم توسط بازاریها سرمایه گزاری شده بود
بانک بازرگانی اقای تجدد
بانک صادرات مفرح بلور فروشان اخوان
بانک ایران و ژاپن برادران لاجوردی
بانک صنایع خیامی ها
بانک شهریار برادران رضائی
بانک پارس نیکپور
وهمه بقیه توسط بازاریها بوجود امده و سیستم اعتباری انها هم قبائی اندازه تن همان صاحبان صنایع بود
بنابرین سیستم صنعتی با روش اعتباری بانکها هر دو در سقف متوقف شده بود وبانک مرکزی مادر هم دنباله بانک ملی بود
ودرست مثل همین الان ناگزیر به واردات بودند که د ر شکم همان صنعت متولد شده بود
نگاه کنیدبه 500 ملیون پرداخت سور شارژ کشتی ها درسال55 بدلیل نبودن ویا مجهز نبودن کشتی ها و انتظار دو ماهه کامیونها در مرز بازرگان ویا جلفا
همه چیز گواهی بر توقف میداد که در مسیری دیگر اتفاق افتاد
تقاضا از جناب گنجی اینستکه مقایسه عملکرد اقتصاد کنونی را با خود عملیات این حکومت بنمایند چون واقعا از پایه ویران است
ویرانی اقتصاد کنونی ایران اگر یک سازمان مدیریت قوی تشکیل شود حد اقل 10 سال وقت لازم دارد تا بنواند خرابی های انرا جبران کند
به نظر میاید گفتمان عدالت طلبی اقای خامنه ای مثل گفتمان عدالت طلبی کره شمالی منشا فقر و عدم توسعه است.لفاظی های ایشان هم که سر همه را برده است.
غیر از اینکه تازه با رهبری ایشون به درامد سرانه 33 سال پیش رسیده ایم یا ظریب جینی هم تعریفی ندارد تعداد زندانیان که ایشان یک شاخصه انحطاط فرهنگ غرب بیان میکرد(که البته با تعمیم امریکا به کلیه غرب مغالطه تعمیم جز به کل میکرد)با رهبری داهیانه ایشان از 20 هزار نفر در سال 56 با حاکمیت فقه رهایی بخش ! اسلامی تعداد زندانیان به 180 هزار نفر رسیده است.یعنی به قول خود اقای خامنه ای این فرهنگ فقهی و قانون شرعی و مدیریت حوزوی منحط است.چه دلیلی بالاتر از این که خودش اعتراف میکند نشانه انحطاط فرهنگی غرب تعداد زندانیان امریکاست.
واقعا مدیریت فقهی یک ادبار و ارتجاع در عصر جدید است.
دشمنی ایشان با فرهنگ غرب هم به علت دشمنی با لیبرال دموکراسی است.چون لیبرال دموکراسی دشمن ولایت مطلقه فقیه است.چون یکی نشانه ولایت جمهور است یکی نشانه ولایت یک شخص.طبیعی است با ان دشمن باشد اما با چین کمونیست(که استنثا ان را الگو معرفی کرد و یادش رفت زمانی که میگفت ما الگوی خارجی قبول نداریم) و کره شمالی و اکثر کشورهایی با ساختار قدرت اقتدارگرایانه و توتالیتر و از نظر عدالت سیاسی ظالمانه و غیر رقابتی و گزینیشی دشمن نیست و با انها احساس نزدیکی میکند.حتی اگر پوتین قاتل مسلمانان چچن باشد به گرمی در بیت اقا پذیرفته میشود وشعارهای اسلامیش یادش میرود.
ریا حلال شمارد وجام باده حرام......زهی طریقت وملت زهی دین وکیش
اقای گنجی شما باید این را یادتان باشد ماموران سایبری حکومت اسلامی در اینترنت بسیار فعال هستند و سعی در بی اعتبار نشان دادن هر مطلبی علیه حکومت اسلامی میکنند در همین کامنت ها رده پاهای انها بخوبی مشاهده میشود
خوب شد و نمرديم (مجروح جنگي) و عدالت اجتماعى مشروعه خليفه را ديديم :
حکومت اوباش و فرصت طلبان و مداحان که بر اساس چماق وسرکوب و دروغ و جهت چپاول بيشتر و بصورت باری به جهت اداره ميشود..
مقاله ی کنونی به دنبال ارائه ی تحلیلی اقتصادی از وضعیت کشور نبود. اصلی ترین شعار انقلاب اسلامی 1357، شعار عدالت اجتماعی بود. نظام سرکوبگر شاهنشاهی، نظامی استثمارگر و دزد و فاسد قلمداد می شد. آیت الله خامنه ای عدالت را به عدالت اقتصادی تقلیل داده است. مدعای مقاله این است که نظامی که او و آیت الله خمینی برساخته اند، نظامی فاسد است و وضعیت اقتصادی را بهتر از رژیم استثمارگر شاه نکرده است. شاخص های اقتصادی این مدعا را تأیید می کنند. مسأله این است که با دیدگاه های او نمی توان به عدالت اقتصادی رسید. درست همان مشکل نظام های توتالیتر اروپای شرقی در اینجا هم تکرار شده است. آنان هم آزادی و دموکراسی و حقوق بشر را نابود کردند و عدالت اقتصادی هم به ارمغان نیاوردند. مدل اقتصادی ای که من از آن دفاع می کنم، چیزی شبیه به کشور سوئد است، نه سرمایه داری افسارگسیخته ی آمریکایی. ضریب جینی سوئد از همه ی کشورها بهتر است. مدل کشورهای اسکاندیناوی نشان می دهد که می توان آزادی و دموکراسی و حقوق بشر را با سطح مهمی از برابری سازگار کرد. اما آنچه در ایران شد، نابودی همه چیز بود و هست. همه ی اینها به یمن درآمدهای شگرف نفتی صورت گرفت.
جالبه اقای خامنه ای دولت خاتمی با نفت 18 دلاری که رشد اقتصادی بالای 5.5 درصد داشت را به فکر نان مردم بودن دعوت میکرد و میگفت دنبال توسعه سیاسی نباشید که دغدغه مردم نان است.در زمان احمدی نزاد با نفت 100 دلاری رشد اقتصادی یک درصد است اقای خامنه ای این دولت مرید(مرید قبل از 11 اردیبهشت امسال) داری موفقیتهای عظیم اقتصادی میداند.
راست گفته اند به قول بسیجیان ذوب شده اعداد راست میگویند مگر اینکه ولی فقیه مخالفش بخواهد.
آخه آقای گنجی، کجایمان به سو دی ها شبیه است؟ آیابا سلام و صلوات و دینخو یی می توان جامعه ای شبیه سود ساخت؟
mansour piry khanghah :مطمين باش اگر وسايل ارتباط جمعی آزاد بود مردم از مذهب خرافی و مشروعه شما دست ميکشيدند اما در حکومت دموکراسی کسی به دين و عقيده مردم کاری ندارد.
مشکل حکومت اوباش و فرصت طلبان و مداحان است که به اسم دين و با چماق وسرکوب و دروغ و جهت چپاول بيشتر اداره ميشود و هرگونه اعتراض را با شکنجه و اعدام و تجاوز جواب داده..
با سپاس فراوان بابت این گفتار ارزشمند، با بخش پایانی گفتارتون خیلی موافق نیستم. از خود شما در سلسله گفتارهایی آموختیم که انگ زدن به دیگران رو کاری نا پسند بشماریم، اینک اما شما خود همان می کنید که ما را از آن برحذر میدارید، فکر نمی کنم که ملایان را عرب زده خواندن کار درستی باشه چراکه آنچه که من از آن می فهمم اینه که شما اونها از خرد و توانایی تفکر و تعقل بی بهره می دونید و می پندارید آنها به هر چه عرب ها و به هر گونه که بگویند باور دارند که به گمان من نخست اینکه اینگونه نیست و دوم اینکه این آن اتهامی است که از آن سوی به دیگر اندیشان می زنند که شما غرب زده اید، یعنی که شما هیچ نمی فهمید و هر آنچه از غرب می آید را دربست می پزیرید. موفقیت هر چه بیشتر شما را آرزو میکنم
اینکه حضرت آقا!!!! نظراتش را از که برداشت نموده و غیره به واقع فرع بر خواسته ها و دانسته های امروز ماست - امروز باید خیلی واضح و مستقیم از این جریان پوچ و دروغ که نامش اسلام است و دکانی بیش نبوده و نیست پرده دری کرد و مفاهیم بس بسیار ملموس و قابل اتکاء وجود دارد - کنکاش تاریخی - بعنوان یک علم - الزام می یابد . آقای گنجی عزیز به یکباره رها شو - این اصل بدیهی را بپذیر که اسلام موجودیتی خارج از پندارها نیست - روحت شاد کسروی و نگاهت همچنان پر فروغ باد ای صادق خان - ای هدایت عزیز - که تمامی این فساد را بارها عیان نمودی و ندیدندت این جماعت کور.
آقای گنجی با نوشته های پرشماری که از ایشان در چند سال اخیر دیده ایم انگار یک پدرکشتگی و خصومت شخصی با خود آقای خامنه ای دارند. تمام حرفهای ایشان هم فقط و فقط تکرار تئوری سلطانی ماکس وبر است که بیست سال پیش در ایران مطالعه کرده و انگار در این چند ساله که مخصوصاً در خارج از ایران ساکن بوده اند هیچ کتاب دیگری نخوانده اند.
گذشته از این تاکید بیش از حد روی یک فرد و انداختن تقصیر همه کاستی ها به گردن او مشکلی را حل نمی کند. آقای خامنه ای یک فرد نیست. او برآیند نیروهای اجتماعی داخل ایران و نتیجه تعامل تاریخی این نیروهاست که در این لحظه از تاریخ بروز کرده است. با حذف او یا با لجن مال کردن او اتفاق مثبتی نخواهد افتاد. کما اینکه به صرف رفتن و مردن شاه هم تغییر ماهوی چندانی پیش نیامد. آنچه مهم است تغییر و تحول عامه مردم و جامعه از پایین است. ما دیده ایم که تغییر از بالا هرگز نتیجه نداده است.
نمونه عالی لجن مال کردن یک حاکم را در قضیه معمر قذافی می شود دید. تمام دنیا، حتی جمهوری اسلامی و همه نهادهای بین المللی و جهان عرب متفقاً قذافی را به عنوان یک دیکتاتور، یک دیوانه، یک جانی و ... متهم کردند و کسی هم در این موارد شک نکرد، اما باید دید نتیجه چه بود. لیبی با لجن مال کردن قذافی و یا رفتن او لیبی دیگری نخواهد شد. همان کشور، همان جامعه و همان مناسبات قدرت برجا خواهد ماند. آنچه بدست آمده فقط توجیه و مشروعیت دادن به حمله نظامی ناتو بود که دودش هم به چشم مردم عادی رفت.
آقای گنجی متوجه نیست که در نظام دیکتاتوری اتفاقاً بر خلاف تصور عوام، فرد دیکتاتور اصلا ًمهم نیست. با حذف این فرد دوباره کس دیگری جای او را خواهد گرفت. می خواهد ملا باشد، یا فکلی، فرقی ندارد. وقتی جامعه هنوز تغییر نکرده، تغییر فرد حاکم و پدرکشتگی داشتن ما با او وضع را تغییر نخواهد داد.
آقای بهمن دوست عزیز، آقای گنجی بدنبال حذف و لجن مال کردن کسی نیست. آقای خامنه ای را در کشور بعنوان ولی فقیه می شناسند، کسی که معصوم است و هرگز اشتباه نمی کند. نمی دانم شما بر این باور هستید که هر انسانی دچار اشتباه می شود یا خیر؟ اما قست بد ماجرا اینجاست که افرادی یا بخاطر مال و مقام وگروهی از روی جهالت همین آقای خامنه ای را تا مقام خدای می ستایند و پرستش می کنند. مشکل همه ما اینجاست که فضای در ایران برای چالشگرانی مثل آقای گنجی وجود ندارد این جمهوری اسلامی است که شیوه حذف و لجن مال کردن افراد را 32 سال است پیش گرفته و نمی دانم اگر روشنفکرانی مثل آقای گنجی نقد و طرح سوال و چالش نکنند ما بعد از جمهوری اسلامی به دامن کدام دیکتاتور جبار دیگری خواهیم افتاد, شاه دیگر یا شیخی دیگر ؟!
پاسخ به دوست نظر دهنده فوق که از روی خشم و لج بازی از همه چیز جز اسلام خوشش می اید
متاسفانه بسیاری هنوز متوجه این واقعیت نیستند که فقط دین اسلام و یا مذهبیون مسلمان نیستند که شکنجه و زندان و غیره را راه حل مبارز با مخالفین و اثبات حقانیت خود می دانند.مروری بر تاریخ مبارزات کمونیستی-سوسیالیستی و برخی دوّل لائیک نشان از این واقعیت دارد که عدم صداقت و ضعف شخصیتی مسئولین(گره های روانی-اجتماعی) و نداشتن فرهنگ مردم سالار،دلأئل اصلی این گونه انحرافات فرهنگی -اجتماعی است.رفتار دولت امریکا در کره زمین و سیاستهای نژاد پرستانه مسیحیون با سیاه پوستان و سرخ پوستان و غیره... و اعمال شکنجه،چه ارتباطی با مسلمانان دارد؟هر چند که با دین مربوط میشود.رفتار نادرست چینی ها،هندیها و کمونیستها با مخالفان خود هم ربطی به اسلام ندارد ولی انجام مگیرد.
هر فرد و یا گروه و ملتی خود را برتر از دیگران شمارد و شعور این را نداشته باشد و نپذیرد که شاید دیگری از او دانا تر و باهوش تر است،رفتار و گفتار و عملش در مقابل دیگران دیکتاتورانه،طلبکارانه و غیر اخلاقی خواهد بود.علت عقب ماندگی مسلمانان،جنگ طلبی و عدم موفقیت آنان در زمامداری کشور هم داشتن همین تفکر غلط خود بیش بینی است.موفق باشید
بهمن، خامنه ای در راس و سمبل رژيم خود کامه طالبانی ج ا است و مقاله ايشان گوشه ای از تاريخ و ريشه يابي ادعاهای رژيم مبنا بر عدالت اجتماعی ميباشد.
کوبيدن فرد و مقاله و نظر، خود سمبل ديکتاتوری است .
بهتر است از خود شروع کنيم تا در آينده حکومتی نتواند در ايران با ايجاد تفرقه و شايعه و اتهام بی اساس بصورت خودکامه و غير قانونی ادامه حيات دهد.
ارسال کردن دیدگاه جدید