فیفی از خوشحالی زوزه میکشد
الاهه نجفی – میترا فراهانی پس از سالها بهمن محصص را که بعد از انقلاب در تبعید بهسر میبرد و گوشهگیری اختیار کرده بود، پیدا میکند. مستند «فیفی از خوشحالی زوزه میکشد» در تجلیل از بهمن محصص ساخته شده. محصص در سال ۶ مرداد ۱۳۸۹ در رم جهان ما را ترک کرد.
ماجرای شکلگیری این مستند ساده است: یک هنرمند و سینماگر تبعیدی جوان به جستوجوی بهمن محصص، هنرمند و مجسمهساز شناختهشده کشورش در تبعید برمیآید و سرانجام هم او را مییابد. محصص در تنهایی و انزوا در هتلی در رم زندگی میکند.
«فیفی از خوشحالی زوزه میکشد» حاصل دیدار دو هنرمند تبعیدی از دو نسل است که یک چیز آنها را به هم پیوند میدهد: تبعید و تاریخ و زبان مشترک. در این میان بهمن محصص که به نسلی دیگر تعلق دارد و در ۹ اسفند ۱۳۱۰ در رشت به دنیا آمده، بههیچ وجه یک پیرمرد خوشمشرب و خوشاخلاق نیست. او مردیست سالخورده، با یک «من» بسیار بزرگ، عبوس اما خوشسخن که درباره خودش میگوید: «من فردی هستم با یک اهمیت تاریخی.» او همچنین تصورات کاملاً مشخصی دارد از مستندی که میترا فراهانی قصد دارد درباره او و شخصیتش بسازد.
میترا فراهانی، فیلمساز ایرانی در جشنواره فیلم برلین
|
محصص دوران اوج هنریاش را که به سالهای دهه ۱۹۶۰ برمیگردد، مدتیست پشت سر گذاشته. در آن سالها نقاشیها و مجسمههای او که تصویری متفاوت از واقعیت را عرضه میکردند، در غرب و در ایران مورد اقبال قرار گرفته بودند.
در این فیلم ما با بهمن محصصی آشنا میشویم که یک هنرمند همجنسگراست و به عقاید و نظرات و شیوه زندگیاش همچنان پایبند است. او در رم یک زندگی بوهیمایی در پیش گرفته و ظاهراً از زندگیاش لذت میبرد.
فراهانی برای بازآفرینی زندگی محصص در رم از تصاویر آرشیوی هم استفاده میکند. در این تصاویر محصص جوان را میبینیم که از قدیم به شهر رم آمد و شد داشته و به سخنان پرشور و به «فالوس» علاقمند بوده. او طبعاً پس از انقلاب زندگی در رم را برمیگزیند و تا پایان زندگیاش هم در همین شهر میماند. بهراستی نمیتوان تصور کرد که یک هنرمند همجنسگرا که به عقایدش هم سخت پایبند است، در کشوری که روحانیون بر آن حکم میرانند، در آرامش زندگی کند. اتفاقاً به همین دلیل عقاید او پیرامون همجنسگرایی در غرب قابل تأمل است. محصص میگوید: «اگر همه چیز مجاز باشد، پس تکلیف لذت بردن از یک کار خلاف چه میشود؟»
بهراستی شگفتانگیز است که چگونه میترا فراهانی و بهمن محصص، دو هنرمند از دو نسل متفاوت با هم خوب کنار میآیند. آنها با هم صحبت میکنند، سیگار میکشند و فیلمهای ویسکونتی را تماشا میکنند. فراهانی مدام به دیدار محصص در هتل محل اقامتش میشتابد و در این میان موفق میشود توجه دو خریدار آثار هنری را که از ابوظبی به رم آمدهاند به آثار محصص جلب کند. آنها مایلاند برای آثار تازه محصص مبلغ گزافی بپردازند.
محصص که قصد نداشت از خودش بعد از مرگش چیزی به جای بگذارد، بسیاری از آثارش را نابود کرد. بسیاری از آثار محصص اکنون فقط به شکل تصاویری در کاتالوگ نمایشگاهها موجود است.
اثری که محصص قصد داشت بیافریند و به آن خریداران از ابوظبی بفروشد، اما هرگز پدید نمیآید. محصص که بیمار است، در مستند میترا فراهانی از کارش و از نگاهش به جهان سخن میگوید. هر دقیقه این فیلم مهیج است. این فیلم به همان شکلی به پایان میرسد که محصص پیشنهاد داده بود.
از بهمن محصص بهتر از این نمیتوان تجلیل کرد.
ویدئو: چند صحنه از «فیفی از خوشحالی زوزه میکشد»، ساخته میترا فراهانی
|
ویدئو: چند صحنه دیگر از «فیفی از خوشحالی زوزه میکشد»، ساخته میترا فراهانی |
منبع ترجمه و تلخیص: برلینر تسایتونگ
منبع ویدئوها: کریتیک دی ای
عکس نخست: بهمن محصص در جوانی، سایت برلیناله
چند سال پیش کتاب زیر را خواندم و این یادداشت را بر آن نوشتم:
"می گویم اگر هنرمندی به واقع هنرمند باشددر هر شرایطی هم که قرار بگیرد باز گوهر خویش را نشان می دهد. داشتم کتاب " از خوشی ها و حسرت ها" را می خواندم که گلچینی از مقاله های آیدین آغداشلو است. آنجا که از بهمن محصص صحبت میکند بسیار جالب است. بهمن محصص همان کسی که مجسمه ی " پان نی زن" را که جلوی تئاتر شهر در تهران است ساخته و کمتر کسی است که اهل کتاب باشد و طرحهای او را ندیده باشد.
و اما آیدین آغداشلو در باره او و یکی از کارهایش می گوید:
" مجسمه گروهی شاه سابق و خانواده اش را که سفارش گرفت چنان مجموعه هولناکی از کار درآمد که نقاشی شارل چهارم و خانواده سلطنتی او _ کار فرانسیسکو گویا _ در قیاس با آن اثر بسیار ملایم بود. نمونه ای شد از گروتسک محض. هر چه به اشاره و به زبان خوش، و بعدها رسما، سعی کردند حالیش کنند که این مجموعه قابل عرضه نیست به خرجش نرفت . معتقد بود این یک اثر هنری کامل است و اگر کسی خوشش نیاید، پس لابد عقل و تشخیص درستی ندارد. ناچار مجموعه رفت ته انبار یکی از کاخ ها، لای پوشال های جعبه چوبی عظیمی، و همانجا ماند و هنوز هم مانده است."
ارسال کردن دیدگاه جدید