شهوت روشنگری درباره بردهداری
بهجت امید- «خیلی فیلم شهوتانگیزی بود.» اگر کوئنتین تارانتینو ارزیابی این شاگرد مدرسه آلمانی ـ ایرانی را که همراه آموزگار و همکلاسیهایش برای دیدن «جانگوی آزادشده» آمده بود، میشنید، قطعاً صحنههای بسیاری از فیلمش را تغییر میداد.
تارانتینو با انگیزه دیگری غیر از برانگیختن شهوت تماشاگر، این فیلم را ساخته است: روشنگری درباره دوران بردهداری در آمریکا. تارانتینو: «ما در مدرسه بیشتر در مورد جویندگان طلا در آمریکا چیز یاد گرفتیم تا درباره دوران بردهداری.»
شهوتانگیز واژهایست که آلمانیها، (ایضاً ایرانیهای مقیم این کشور) بهویژه نسل جوان آن با ربط و بیربط استفاده میکنند و بهنظر میرسد که از بهکاربردن آن هم واقعاً لذت میبرند. از نظر این گروه، همه چیز «گایل» (شهوتانگیز= geil) است؛ انسان، حیوان، مفهوم، موقعیت. استفاده از این واژه چنان رایج است که در تبلیغ برای خرید از این و آن فروشگاه هم مشتری جلب میکند و گروه ویژهای را با شعار «خست، شهوتانگیز است» مخاطب قرار میدهد.
شاید بتوان همهگیری این واژه آلمانی را با «هایل» (Heil) که به معنای سلامتیست، مقایسه کرد. در دوره نازیها هم همهجا و در هر حالتی بهجای سلام با سیخکردن دست در هوا، برای هیتلر آرزوی سرسلامتی میکردند: هایل هیتلر.
شاگرد مدرسه ایرانیای که فیلم «جانگوی آزادشده» را (نیمی فارسی ـ نیمی آلمانی) شهوتانگیز ارزیابی کرد، در همان سنی بود که اگر بهجای دیدن فیلم کوئنتین تارانتینو و آموختن درباره بردهداری، به دیدن فیلمهای «لنی ریفنیشتال» میرفت، احتمالاً با علاقه بیشتری در کلاسهای آموزش ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم شرکت میکرد و بعد هم به صف واحد جوانان هیتلری میپیوست.
جانگو رها شده (آزاده شده) کوئنتین تارانتینو جیمی فاکس، کریستوف والتز، لئوناردو دیکاپریو، ساموئل ال. جکسون، کری واشنگتن
●نامزد پنج جایزه اسکار در رشتههای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمبرداری و بهترین تدوین صدا.
|
روشنگری به روش سینمای نازل اخلاق
«جانگوی آزادشده»، برخلاف انتظار تارانتینو، به جدل درباره فصل تاریک بردهداری در تاریخ آمریکا دامن نزد، بلکه سرآغاز بحث درباره باید و نبایدهای موازین زیباییشناسی در سینما، بهویژه در مورد فیلمهای مبلغ خشونت و تحقیر (Exploitation) شد. ویژگی بارز این ژانر، نمایش خشونتی اغراقآمیز، برجستهکردن برهنگی و جنبههای سکسی داستان، در واقع سینمایی با سطح اخلاقی نازل یا بداخلاق بود که اغلب در فیلمهای آﻏﺎز سالهای دھﻪ ۱۹۶۰، بهویژه در ﻓﯿﻠﻢھﺎی «رده ب» وﺳﺘﺮﻧﯽ تکرار میشد.
ﻣﺤﻞھﺎی ﻓﯿﻠﻢﺑﺮداری اﻏﻠﺐ این فیلمها در اروپا که با بودجه اندکی ساخته میشد، صحراهای بیآب و علف و صخرهای اﯾﺘﺎﻟﯿﺎ و اﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﺑﻮد. از اینرو عنوان «وﺳﺘﺮن اﺳﭙﺎﮔﺘﯽ» به نقدهای منقدان سینمایی این دهه راه یافت و نامهای کارگردانانی چون سرجیو کوربوچی و سرجیو لئونه به عنوان سینماگران اروپایی آن بر سر زبانها افتاد.
تفاوت مضمونی این دو وسترن تنها در محلهای فیلمبرداری و «بداخلاقی سینمایی» آنها نبود: در حالی که وسترن غربی، اغلب گذر وحشیگری و بیقانونی به تمدن و قانونمندی در قاره جدید را نشان میداد، وسترن اسپاگتی مبلغ پوچگرایی محض بود. به گفته کریستینا نورد، منقد فیلم آلمانی، در «وﺳﺘﺮن اﺳﭙﺎﮔﺘﯽ، معمولاً کسی باقی نمیماند که از کشت و کشتارهای بیپایان در این فیلمها درسی بگیرد.»
تارانتینو؛ شاگرد زرنگ سینمای بداخلاق
تارانتینو در فیلم «جانگوی آزادشده» ولی نشان میدهد که درسهای بسیاری از ایندو کارگردان آموخته است؛ تا جایی که عنوان فیلم خود را از اثر سرشار از خشونت سرجیو کوربوچی که در سال ۱۹۶۶ با نام «جانگو» ساخت، برگرفته است. خود او میگوید هنگامی که مشغول نگارش کتابی درباره کوربوچی بوده، فکر ساختن این فیلم به ذهنش خطور کرده است. همین عوامل باعث شده که اسپایک لی، کارگردان رنگینپوست و نامآشنای آمریکایی، از تارانتینو انتقاد کند و فیلم او را توهینی به اجداد خود که به بردگی گرفته شده بودند، بخواند: «موضوع بردهداری در آمریکا داستانی نیست که بشود در یک فیلم وسترن اسپاگتی به سبک فیلمهای سرجیو لئونه به آن پرداخت.»
اسپایک لی، این موضوع را در ردیف نسلکشی کلیمیها در آلمان نازی قرار میدهد و از آن به عنوان هولوکاست سیاهپوستان یاد میکند. برای این کارگردان که هوادار سینمای خوش اخلاق است، موازین فیلم وسترن اسپاگتی با دقت و سندیت تاریخی اینگونه رویدادهای تعیینکننده همخوان نیست. فیلمهای عامهپسند و پرکشش (Exploitation) ولی تماشاگران بیشتری را مخاطب قرار میدهد و به سینما میکشاند.
●تارانتینو در فیلم «جانگوی رها شده» (آزاد شده) بین شیوه روایتی سرجیو کوربوچی و جاناتان دمی راه میانی را برگزیده و توانسته نمایش تحریککننده سکس و خشونت و برهنگی و بیپروایی را در این فیلم با شگرد «رفلکسیون» یا تجزیه و تحلیل تصویری تعدیل کند.
|
تارانتینو، در فیلم «جانگوی آزادشده» خود، برای جلب همین سینماروها شکل روایتی اروپاییشده وسترن غربی را دوباره به زادگاه اصلی آن «غرب وحشی» وارد کرده تا در قالب آن و با هدف روشنگری به شرح مصیبتهایی که بر رنگینپوستان در دوران بردهداری در آمریکا رفته است، بپردازد. او با سینمای «خوشاخلاق» استون اسپیلبرگ و جاناتان دمی که با همین هدف فیلمهایی تهیه کردند، میانه خوبی ندارد: اولی «آمیستاد» را در سال ۱۹۹۷ ساخت و دومی یک سال بعد، فیلم «دلبند» را بر اساس رمان معروف تونی موریسون، (نویسنده آمریکایی رنگینپوست و برنده نوبل ادبی سال ۱۹۹۳) با همین عنوان روانه بازار کرد.
تارانتینو در فیلم «جانگوی آزادشده» بین شیوه روایتی سرجیو کوربوچی و (مثلاً) جاناتان دمی راه میانی را برگزیده و توانسته نمایش تحریککننده سکس و خشونت و برهنگی و بیپروایی را در این فیلم با شگرد «رفلکسیون» (Reflektion) یا تجزیه و تحلیل تصویری تعدیل کند. او به عنوان مثال پیش از نشان دادن رویکرد خشونت سکسی بر برومهیلدا، همسر جانگو، مانند سرجیو کوربوجی ابتدا «اشتهای» تماشاگر را تحریک نمیکند: سرجیو کوربوجی در فیلم «جانگو»، قبل از آنکه بدن نیمهبرهنه «آرتیسته» را به پرچینی ببندد و به شلاق بکشد، لباس او را از بالا تا پایین جر میدهد و دوربین را به کشف گوشههای پنهان و آشکار و پستی ـ بلندیهای تن او میفرستد تا مثلاً بیدفاع بودن زن را منتقل کند.
تارانتینو که در قاموس زیباییشناسانهاش استفاده از هر گونه خشونت قرونوسطایی، مدرن و پسامدرن مجاز است، شیوه نمایش «گایل» وحشیگریهای مزرعهداران سفیدپوست را هم آنگونه که مثلا ریچارد فلایشر، کارگردان «بداخلاق» فیلم «ماندینگو» بهکار گرفته، رد میکند و پیش از آنکه بردهها را به جان هم بیندازد، با دوربینی کنجکاو و تحریککننده زیر و روی عضلههای روغنمالیشده بدن تنومند آنان را نشان نمیدهد.
شگرد تجزیه و تحلیل تصویری تارانتینو، به او امکان میدهد در اغلب صحنههای فیلم «جانگوی آزادشده» از زیباییشناسی فیلمهای مبلغ تحقیر و خشونت فاصله بگیرد. دوربین هوشمند او در اغلب نماها، پیش از آنکه به حرکت درآید، به این پرسشها که چه تصاویری در چه شرایطی برای چه کسی میتوانند لذتبخش باشند، نمایش خشونت کور یا نمایش کور خشونت به کجا راه میبرد و در چه چارچوبی چه معنایی دارد، پاسخ داده است و همان پاسخها را گوش شنوا و چشم بینا، هنگامی که این تصاویر روی پرده سینما به حرکت در میآیند، میشنود و میبیند.
ناپیگیری در روشنگری
●ویدئو: پیشپرده «جانگوی رها شده» |
با این حال، همه نماهای فیلم «جانگوی آزادشده» از مزایای شگرد تجزیه و تحلیل تصویری بهرهمند نشدهاند؛ از جمله در صحنهای که همسر جانگو، برومهیلدا، با سبعیت به شلاق گرفته میشود، زمانی که چند قلدر تنومند او را داغ میکنند، در صحنههایی که سگها یکی از بردههای فراری را از هم میدرند و وقتی نگهبانی با کاردی بُرا به جان جانگو میافتد تا او را «برای همیشه از مردانگی بیندازد.»
در میانه فیلم صحنهای طولانیست که در آن دو برده به نبردی اجباری با یکدیگر واداشته میشوند. این جنگ تن به تن هنگامی پایان میگیرد که یکی دیگری را بکشد. تارانتینو «زشتی» نمایش خشونت در این نبرد مرگ و زندگی را در نشان دادن همزمان وجد و شادی و کیف ولذت سفیدپوستها و اندوه ژرف بردههای دیگر نشان میدهد. در پایان فیلم یک بار دیگر این موتیف تکرار میشود، ولی اینبار نه با نیت نمایش پستی بردهداری، بلکه با این قصد که خونسردی و کارآمدی قهرمان فیلم در دست و پنجه نرمکردن با مرگ نشان داده شود.
این صحنه برای آن شاگرد ایرانی ـ آلمانی خیلی «گایل» بود: «دیدی آخرش طرف چه cool میجنگید؟»
هایل تارانتینو! (سرت سلامت)
دوست عزیز! گایل نه به معنای شهوت انگیز است و نه امروزه در زبانِ خیابان ابن طنین را در خود دارد. چیزی برای رساندن این احساس که «فوق العاده بود». در فارسی امروزی چیزی شبیه «خفن» است. گایل هم صفتی است منفی برای کسی که به نوعی آدمی شهوانی است، حریص شهوت. این واژه در معنای اصلیش صفت شخص است. یک مراجعه ی ساده به Duden روشنگر است!
---------------------
دوست عزیز در دودن آمده است:
Duden- Das Herkunftswörterbuch, Band 7, S.225
Im heutigen Sprachgebrauch wird „geil“ überwiegend im Sinne von geschlechtlich erregt, brünstig“ verwendet.
البته این واژه، مثل بسیاری از واژه های دیگر معناهای دیگری هم دارد. شاید گذاشتن علامت مساوی در مقابل واژه و معنای آن، این امکان را محدود کرده باشد!
-------------------
آخ از دست این کلی گویی بی پایه ما ایرانی ها:
"شاگرد مدرسه ایرانیای که فیلم «جانگوی آزادشده» را (نیمی فارسی ـ نیمی آلمانی) شهوتانگیز ارزیابی کرد، در همان سنی بود که اگر بهجای دیدن فیلم کوئنتین تارانتینو و آموختن درباره بردهداری، به دیدن فیلمهای «لنی ریفنیشتال» میرفت، احتمالاً با علاقه بیشتری در کلاسهای آموزش ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم شرکت میکرد و بعد هم به صف واحد جوانان هیتلری میپیوست".
این چه مقایسه ای است؟
اولا همانطور که کامنت گذار قبلی گفتند گایل بیشتر معادل همان خفن در زبان فارسی است و خیلی بعید است یک نوجوان این واژه را که براساس کاربرد آن و نه رجوع به فرهنگ لغات ریشه شناسانه یاد گرفته، معنای شهوت انگیز از آن مراد کند. حالا گیریم که چنین برداشتی هم داشت، چطور می توان از این برداشت به این نتیجه رسید که او به جوانان هیتلری می پیوست؟ پیچیده نوشتن شما باعث نمی شود که عدم انسجام منطقی متن تان به چشم نیاید.
نویسنده معنی و کارکرد واژه "گایل" را در زبان نوجوانان امروز آلمان به هیچ وجه درک نکرده و حتی در فرازی از متن به مقایسه عجیب و قریب "گایل" و "هایل" پرداخته. در مورد کّل این متن هم تنها میتوان گفت نقد هنری کار هر کس نیست...
چه نقد عقیدتی! همه فن حریف است نویسنده: از «گایل» (geil) تا «هایل» (Heil)؛ از «جانگوی آزادشدۀ» (نیمی فارسی ـ نیمی آلمانی)! تا لنی ریفنشتال و هیتلر؛ از کلاسهای آموزش ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم تا تارانتینو، شاگرد زرنگ سینمای بداخلاق! خدا علی شریعتی را بیامرزد که چه خوب گفت: خدایا: عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار.
ممنون از توجه تان. اما به این صفحه نگاه کنید:
http://www.duden.de/rechtschreibung/geil
معنای سوم:
in begeisternder Weise schön, gut; großartig, toll
Gebrauch
salopp, besonders Jugendsprache
Beispiel
geile Musik
هم چنان که اگر به کاربرد این واژه در زبان نوجوانان و جوانان در آلمان دقت کنید، هیچ کسی معنای شهوت انگیز از آن اراده نمی کند. در معنای اصلی بله، آن هم نه شهوت انگیز که حریص شهوت یا تحریک شده (همچنان که در عبارت نقل شده ی شما هم آمده است)، مثلن در ادبیات و مثلن در به کارگیری توسط توماس مان به این معناست و با بار منفی. من حتا بعد از این مقاله از آلمانی ها هم سوال کردم (به گمانم هیچ کس همچون کسی که زبان مادریش آلمانی است و به طور طبیعی واژه ها را بر می گزیند و صحبت می کند نمی تواند دقیق تر بگوید که از هر واژه چه منظوری دارد)، هیچ کدام چنین برداشتی از این واژه نداشتند.
ارسال کردن دیدگاه جدید