تابوی ایرانی، روایتی از رنج بهائیان
رادیو زمانه، بخش فرهنگ (+ گزارش ویدئویی پژمان اکبرزاده) - پس از آنکه مستند "تابوی ایرانی" ساخته کارگردان تبعیدی و نامآشنای سینمای ایران، رضا علامهزاده در هلند به نمایش درآمد، این روزها در آمریکا به نمایش گذاشته شده است. این فیلم در ماه فوریه ۲۰۱۲ در لسآنجلس به نمایش درآمد و از آن پس در چند شهر دیگر آمریکا هم اکران شد.
این نخستین بار نیست که رضا علامهزاده به عنوان یک سینماگر کاملاً مستقل و با کمترین امکانات نسبت به برخی رویدادهای اجتماعی واکنش نشان میدهد. "مهمانان هتل آستوریا" که بیتردید نخستین فیلم بلند سینمایی در تبعید است، در سال ۱۹۸۹ در سینماهای اروپای مرکزی به نمایش درآمد. ایرانیان پناهجویی که در آن سالها اغلب از راه ترکیه و با تحمل مصائب زیاد خودشان را به کشورهای اروپایی رسانده بودند، ناگهان بر پرده سینما نقشی از همه آن رنجها و دربهدریها را میدیدند و این امید در دل آنها زنده میشد که با "میهمانان هتل آستوریا" سینمای کاملاً مستقلی در خارج از ایران پدید آید. "جنایت مقدس" مستندی درباره ماجرای میکونوس و ترور مخالفان حکومت جمهوری اسلامی در برلین پاسخ علامهزاده بود به قتلها و ترورهای مکرر در آن سالها.
"تابوی ایرانی" هم مانند آثار پیشین علامهزاده پاسخ اوست به سرکوب جامعه مدنی و تبعیضی که به هموطنان بهایی ما در ایران اعمال میشود. این مستند در چهار داستان که به موازات هم روایت میشوند، ما را با ژرفای تبعیض مذهبی در ایران آشنا میکند. در این فیلم با خانوادهای آشنا میشویم که ناگزیر است ایران را ترک کند؛ روستایی را میبینیم که بهاییان در آن زندگی میکردند و اکنون ویرانهای بیش نیست؛ با دانشآموز زبدهای آشنا میشویم که به خاطر تعلق او به بهائیت از تحصیل در دانشگاه محروم میگردد و سرانجام با شرح حال پزشکی آشنا میشویم که در اثر تعصب مذهبی به طرز فجیعی به قتل میرسد.
نسیم خاکسار درباره داستان این فیلم و چگونگی پرداخت آن توسط فیلمساز میگوید:
نمایی از "تابوی ایرانی"
" طرح اصلی ساختار این فیلم بر اساس مهاجرت یک خانواده بهائی از ایران گذاشته شده که بعد از تحمل ۳۰ سال فشار و بیداد فراوان از سوی حکومت جمهوری اسلامی، ناچار میشوند با همه عشقی که به سرزمینشان دارند، دار و ندارشان را بفروشند و با چشمی گریان و دلی پر خون وطن را ترک کنند تا در این دنیای بزرگ جایی امن برای زندگی بیابند.
رضا علامهزاده هنگام گفتوگو با کسانی که از تاریخ و وضعیت غمانگیز هممیهنان بهائی آگاهی دارند و یا درباره ستمهایی که بر آنها رفته کارهای پژوهشی کردهاند، خودش را جای تماشاگری میگذارد که آگاهی چندان درستی از این حقایق ندارد و یا اگر اندک خبری هم دارد نادرست است و بیشتر بر اساس شایعه بنا شده است. آنگاه بر این زمینه، پرسشهایش را طرح میکند."
علامهزاده در گفتو گو با سایت "میهن" درباره چگونگی شکلگیری ایده فیلم میگوید:
"بعد از پخش مصاحبههای مربوط به تجاوز جنسی در زندانهای جمهوری اسلامی پس از جریان انتخابات دو سال پیش، و استقبال عجیبی که از این کلیپها شد در میان ایمیلهای بسیاری که در این رابطه داشتم یک هموطن بهائی که نمیشناختمش از آلمان با من تماس گرفت و گفت: شما که این همه به مسایل انسانی حساسیت دارید و کار میکنید، چرا راجع به مشکلات ما بهائیان فیلمی نمیسازید؟
ایشان مقداری کتاب و مدارک از آلمان برایم فرستادند. چند ماه بعد، وقتی مشغول تدریس در انگلستان بودم از طرف بیبی سی فارسی با من تماس گرفته شد که چند فیلم مستند برایشان بسازم. من هم پیشنهاد کردم که اولین فیلم، در مورد مشکلات هم وطنان بهائی باشد چون ذهنم درگیر آن شده بود. بعد البته با بی بی سی به مشکلاتی برخوردم که عملاً نه آن فیلم و نه فیلمهای دیگر ساخته شدند.
یک سال بعد دوباره این فرصت فراهم شد ولی این بار توسط بیژن شاهمرادی که تهیهکننده اکثر کارهایم مثل فیلم سینمائی میهمانان هتل آستوریا و نمایش مصدق، و منصور تائید که هنرمند بهائی ساکن کالیفرنیاست. این دو به عنوان تهیهکننده، مسئولیت تولید فیلم را به عهده گرفتند و وجود منصور تائید به عنوان یک هنرمند بهائی راه تماسم با جامعه بهائی بهویژه در ایران را هموار کرد."
رضا علامهزاده، فیلمساز
علامهزاده به این ترتیب از دریچه چشم دوربینی کنجکاو، با روایت صریح و بیسانسور این زندگیهای از دسترفته، ما را با گوشهای از دشواریهایی که بهائیان ایران تحمل میکنند، آشنا میسازد.
مسعود نقرهکار، نویسنده در نقدی که بر "تابوی ایرانی" نوشته به نقش روحانیت در سرکوب بهائیان ایران اشاره میکند. او مینویسد:
"روحانیت درشراکت با حاکمیت سیاسی و یا در حکومت، و نیز به عنوان نیرویی تأثیرگذار بر افکار و رفتار بخش بزرگی از مردم میهنمان مسبب شکلگیری این تابو، و ستمیست که بر پیروان دیانت بهایی رفته است. ریشههای این دشمنی و ستیز را جدا از اختلافهای عقیدتی و مذهبی، در به خطر افتادن روابط و موقعیت اقتصادی و صنفی روحانیون توسط بهائیت نیز باید دید. بهائیت مخالف روحانیون دینفروش و کسب و کار و بهرهبرداری اقتصادی این لایه اجتماعی از طریق درآمدهایی با زیستی انگلی، از جمله خمس و زکات و جزیه و... بوده است. این ویژگی بر کینهورزی روحانیون نسبت به این دین افزوده است. پارهای نظرات مترقی و تجددگرایانه اندیشههای باب و بهائیت را نیز به عنوان عوامل تشدید ممنوعیت و تحریمهای آشکار و پنهان این دیانت میبایست در نظر داشت. تابوی بهائیت وبه طور کلی تابوهای دگراندیشی، اثباتگر این واقعیتاند که بسیاری از تابوهای منفی به عنوان فرایند و قالبسازیهایی حسی وعاطفی بیگانه با فکر و منطق و عقلاند، و خرد گریزند."
مسعود نقرهکار: تابوی ایرانی؛ روایتهای تکاندهنده
و در ادامه به پیام فیلم اشاره میکند و میگوید:
"تابوی ایرانی پیامهای ارزشمندی دارد. فیلم سیمای کریه و سرشار از بیعاطفگی و خشونت دگراندیش ستیزی دینی را عریان میکند. ناراستی و ناروایی تابوی بابیت و بهائیت، به عنوان یک نیروی دینی و اجتماعی خطرناک و اسرارآمیز را نشان میدهد. فیلم بانگ بلند این واقعیت است که آزادی اندیشه و بیان شناخت تابوها را سبب میشوند تا تابوهایی که خود نقش عامل بروز و حضور سانسور و خودسانسوری هستند از میان برداشته شوند، و نیز نشان میدهد که پادزهر ممنوعهها و خط قرمزها که ابزار مبارزه با آزادی اندیشه و بیان و عاملی برای بروز و تداوم سانسور و خود سانسوریاند نیز فقط آزادی اندیشه و بیان و محو سانسور، و تلاش پیگیر فرهنگی و دموکراتیک است. حمایت قانونی از دشمنی و ستیز با بهائیت، نقش و اهمیت حیاتی قوانین دموکراتیک در جامعه را نشان میدهد. این همه را حکایت و روایت تلخ و دردناک روستائیان ساده «ایول»، رک و پوست کنده فراروی ما و تاریخ عدم تحمل دگراندیشی در میهنمان قرار میدهند."
رضا علامهزاده در گفتوگو با "میهن" به روستای "ایول" و دشواریهای تصویربرداری از ساکنان این روستا اشاره دارد. او میگوید:
"فیلم مستند در واقع یک نوع شهادت دادن است. شما یک چیزی را میخواهید رو کنید، افشا کنید، یک چیزی را پیدا میکنید و میخواهید نشانش دهید و کسانی باید باشند که این را شهادت بدهند و تماشاگر باور کند که حقیقت دارد. روستائیان «ایول» که به دلیل بهایی بودن صدمات زیادی خورده بودند باید میآمدند و جلوی دوربین حرف میزدند. شهادت اینها به خودی خود اصل قضیه بود. مسئله بعدی رساندن این فیلمها به دست من بود."
نسیم خاکسار: تابوی ایرانی؛ ۳۰ سال فشار و بیداد فراوان از سوی حکومت جمهوری اسلامی
مسعود نقرهکار درباره تأثیرگذاری روایت روستائیان "ایول" میگوید:
" روایتها، به ویژه آنچه روستائیان روستای «ایول» روایت میکنند، تکان دهندهاند. علامهزاده بهترین گزینهها را برای تأثیر بیشتر این کار دستچین کرده است. بهترین صاحب نظران پیرامون دیانت بهائیت و ستمی که در طول تاریخ، به ویژه از سوی حکومت اسلامی بر پیروان این دین روا داشته شده نظر میدهند و پاسخگوی پرسشها هستند. "
نسیم خاکسار درباره تجربه خودش از تماشای این مستند و تأثیری که این فیلم بر او گذشته مینویسد و میگوید:
"من، یکی از تماشاگران این فیلم در یک سالن عمومی، شاهد لحظات سکوت سنگین و اندوه عمیق تماشاگران بودم؛ وقتی سخن از ستمهایی بود که بر بهائیان میرفت و نیز شاهد خندههای آنها وقتی پیرمرد و پیرزنی روستایی، بیپایگی و مضحک بودن تبعیضی را که از جانب مأموران حکومت جمهوری اسلامی بر آنها اعمال میشد، با منطق ساده خودشان به مسخره میگرفتند و میگفتند مگر میشود گاو من و گاو همسایه را و یا طویلههامان را چون من بهائی هستم و او مسلمان است یا یک مذهب دیگر دارد از هم جدا کرد. ماجرای قتل دکتر برجیس، پزشک مهربان و انساندوست بهائی در کاشان و چگونگی به قتل رساندن او با کارد، در جایی از فیلم چنان دردناک بیان میشود که تماشاگر درد ضربههای آن را بر بدنش احساس میکند."
او در ادامه مینویسد:
"پیش چشم ما، قطار این خانواده کوچک مهاجر همچنان در حرکت بود و ما همراه با آن و همراه با اشکهای مسافران آن از دوری از وطن، وطنی را هم میدیدیم که در گفتن از قتل دکتر برجیس، از ستمی که بر روستائیان بهایی رفته و از ظلمی که بر جوانان در جلوگیری از ادامه تحصیلاتشان میرود، لحظه به لحظه پیش رویمان ساخته میشد. وطنی که جز درد و رنج برای آنها حاصلی نداشته است. رضا علامهزاده با توجه به اهمیت تأثیر همین احساسهای پیچیده در وجود انسان که برانگیختن و ایجاد آن برخاسته از گوهر هنر است، فضاهایی بسیار ملموس و انسانی در فیلمش خلق میکند."
منابع:
علیه دگراندیشستیزی، مسعود نقرهکار، گویانیوز
تابوی ایرانی، فیلمی مستند از رضا علامهزاده، نسیم خاکسار، کلمات
رضا علامهزاده، به شکستن تابوها فکر میکنم، میهن
در همین زمینه:
::جدول اکران "تابوی ایرانی" ساخته رضا علامهزاده::
ویدئو: گزارش ویدیوئی پژمان اکبرزاده از فیلم "تابوی ایرانی"، رادیو زمانه
امثال این گونه کارها، نشان دهندۀ بینش های انسانی ملت ایران است که متأسفانه ابرهای ضخیمی روی آنها را پوشانده است. این مانع از آن نمی شود که برخی پرسشها برای امثال من پیش نیاید: چرا فقط بهاییت؟ میلیونها هموطن سنی ما در عذاب اند و بسیاری از مولویان و مفتیانشان را کشته اند و در تهران که حداقل بیست درصدش سنی است یک محل تجمع ندارند و در کتابهای رسمی و مراسم مذهبی نیز باورداشتهایشان را به سخره می کشند و هیچ مقامی نمی توانند داشته باشند. دوسه میلیون پیروان طریقت های شیعی هم همین وضع را دارند. نومسیحیان هم بجای خود.
اما پرسش اصلی و مهم من این است که میان مذهب تبلیغی بهایی و مذهب رسمی ایران یک منازعه ایست. روشنفکران ما، به ویژه مارکسیستهای ما چرا داخل این ماجرا می شوند؟ چون هدف واحدهشان مبارزه با هویت ایرانی ست؟
از آقایان می خواهم به حرفهای تبلیغی بهایی ها زیاد گوش ندهند. با آنها همراهی می کنید اما آنها با هیچکس همراهی نمی کنند. مگر آن همه چپ گرا را رژیم شاه کشت و زندانی کرد بهاییان جهان وطن و انسان دوست دم برآوردند؟ بعد از انقلاب هم این رویه ادامه یافت. به اصل کتابهایشان مراجعه کنید و تشکیلات این مذهب جهانی را که مترصد است آخوندها که رفتند به شکار ایرانیان بپردازند، بررسی کنید. حتی برابری زن و مرد را که به دروغ مدعی هستند. متأسفانه نوع عقیده شان طوری ست که فردا هم با همه اختلاف خواهند داشت. رفعت
دیدگاه خانم رکنی به نظر من یک دیدگاه مهندسی شده از طرف بهائی ستیزان است که محور آن استدلالی برای توجیه ادامه سرکوب بهائیان و تداوم سکوت ایرانیان می باشد.
خلاصه این دیدگاه اینست : بهائیان مانند آخوندها هستند و آزار و ستم یک طرفه به بهائیان چیزی جز یک اختلاف درون گروهی بین مذهبیون نیست : پس لطفا دیگران مداخله نکنند.
این استدلال بر چند مقدمه نادرست بنا شده است :
یکی اینکه بهائیان مانند آخوندها از یک دیدگاه خرافی و قرون وسطائی و سرکوب طلب پیروی می کنند .
بهائیان نیز به نوبه خود صدمات و تبعیضات متعدد برای هموطنان مسلمان خود موجب شده اند.
هدف بهائیان تشکیل یک حکومت بهائی است چیزی مانند جمهوری اسلامی منتهی تحت لوای دینی دیگر.
با مراجعه به منابع تحقیقی بی طرف می توان دریافت که هر سه این مقدمات نادرست می باشد.
نتیجه این استدلال نیز که توجیه تداوم نقض حقوق انسانی بهائیان است نادرست می نماید
چه خوب که کاری در این زمینه انجام شد. من از خودم به خاطر 30 سال دیدن تلاش سیستماتیک در کشورم برای نابودی این هموطنانمون و دم بر نیاوردن خجالت می کشم. ما همه دیدیم و چشمهایمان را بستیم.
متاسفانه مشکل بهائیان فقط از حکومت نیست از جامعه هست. همین پاسخ خانم رفعت دقیقا از جنس همان گفتمان حاکمیت هست. خانم عزیز، به فرض هم که کتابهای رسمیشان بقیه مذاهب رو سرزنش کنند ، به فرض هم که در مقابل کشته شدن چپ گراها سکوت کردند ، چرا باید بچه ها ی این خانواده ها قربانی بشوند؟
موافقم با این نوشته بالا
هر دینی که اینقدر تعصب داشته باشد که بخواهد دیگران را به خودش دعوت کند وفکر کند راه رستگاری دنیا را در دست دارد
مثل همین اسلام خواهد بود وکلا باید بدانیم دین ارزش از خود گذشتگی ندارد واگر کسی این کار را میکند واقعا برایش متاسفم .
البته برای بهائیان متاسفم که در رژِم ایران عذاب کشیده اند وبرای رزیم احمق ایران هم هیچ اعتباری قائل نیستم ولی دلیل مقاومت بهائیان و تحمل اینهمه عذاب را هم نمیفهمم.به خاطر دین!؟
دوست عزیز رفعت، با درود
متأسفانه شبهاتی ناروا را مطرح فرموده اید که حتی توضیح مختصرش برای یک کامنت طولانی به نظر خواهد رسید، امّا برای روشن تر شدن اذهان لازم است مُصدّع شوم و از خوانندگان عزیز و رادیو زمانه برای طولانی شدن، عذر بخواهم.
1- گفته اید چرا فقط بهائیان...؟ حیرت کردم! زیرا در دههء اخیر دیده ایم که بسیاری فعالان حقوق بشر کم و بیش از همۀ گروه ها و عقاید دفاع کرده اند و مختص به بهائیان نبوده است؛ نهایت آنکه اَشکال دفاع گاه متفاوت بوده است. نکند خدای ناکرده زبانم لال، زبانم لال، مسألۀ حسودی در میان است؟! یاد کودکانی می افتم که دارند به جناب علامه زاده می گویند عمو علامه زاده چرا به بهائی ها بیشتر شوکولات حقوق بشری دادید آن هم با ساختن مستندی به این مؤثری و به بقیه ندادید؟! به خدا قسم بهائیان چون به خاطر عشق به محبوب معنوی و اهداف عالیۀ آئینشان هر ستمی را به جان خریده اند، ابداً و اساساً نیازی به دفاع دیگران ندارند. چنانکه بسیاری ایّام در این 168 سالی که از آئینشان گذشته است ستم هایی کشیدند که بعضاً یا کسی خبردار نشد و یا اگر شد کمتر کسی دفاعی نمود. امّا امثال جناب علامه زادۀ بسیار عزیز اگر دفاعی نموده اند از شرافت و علوّ روح خود ایشان است و فیضش را نزد خدا و خلق خدا می برند. بهائیان نیز از ایشان ممنون اند و شرافتشان را می ستایند. دوست عزیز برای بهائیان، این راه، راهِ عشق الهی است. نظرشان به فضایی دیگر است. به عشق مولایشان آرزو دارند کاری کنند دنیای خسته از جنگ به صلح و وحدت برسد. گواهِ صِدقشان نیز در آستینشان است؛ یعنی رنج و ستمی که 168 سال است می کشند. اگر اینان که پای مدعایشان ایستاده اند و برای آن جان هم می دهند- حدود 220 شهید در سی و سه سال جمهوری اسلامی- مردودِ آن عزیز هستند، پس دیگر کدام مدعی نزد آن عزیز مقبول خواهد بود؟! وصف بهائیان عاشق را شاعری بهائی چنین گفته: غرقه در دریای عشقش کی نظر دارد به ساحل/ او به جان مشتاق موج است و ز ساحل عار دارد/ هر دلی عشق "بَها" دارد ندارد حبِّ دنیا/ باز سلطان کی نظر بر لاشۀ مردار دارد/ وَه عجب آب و هوایی دارد این باغ الهی/ خاکش از آتش، گُل آتش، ابر آتشبار دارد....
2 - نوشته اید: "اما پرسش اصلی و مهم من این است که میان مذهب تبلیغی بهایی و مذهب رسمی ایران یک منازعه ایست. روشنفکران ما، به ویژه مارکسیستهای ما چرا داخل این ماجرا می شوند؟ چون هدف واحدهشان مبارزه با هویت ایرانی ست؟" جواب: دوست عزیز من! منظور از مذهب تبلیغی چیست؟ آیا منظورتان این است هر گروهی چه دینی چه غیر دینی که عقیده ای دارد نباید آن را در اختیار دیگران بگذارد و نباید آن را به دیگران معرّفی کند؟! آخر چه کسی در این دنیا چنین معتقد است که شما فرموده اید؟! این بدیهی و معمول است که هر گروهی چه دینی چه غیر دینی عقاید خود را تبلیغ و بیان می کنند. اعلامیۀ حقوق بشر نیز چنین می گوید زیرا صِرفِ داشتن عقیده ای ذاتاً به معنی داشتن حقِّ بیان آن عقیده نیز می باشد والا اصل آزادی عقیده بی معنی خواهد شد. به قول سعدی: هزار جهد بکردم که سِرِّ عشق بپوشم/ نبود بر سر آتش مُیَسَّرم که نجوشم. آنچه ایراد دارد تحمیل عقیده است که بهائیان ابداً قصد آن را نداشته و ندارند. همچنین بهائیان با احدی از جمله مذهب رسمی ایران منازعه ندارند؛ بلکه این بعضی قدرتمندان سیاسی و مذهبی شیعۀ ایران اند که با بهائیان نزاع دارند.
راستی دوست گرامی ام چرا نگرانید روشنفکران از بهائیان دفاع کنند؟! بجای این که خودتان هم به صفوف ایشان بپیوندید، برایشان این حق را قائل نیستید که به ندای وجدان خود از گروهی که در جمهوری اسلامی تحت ستم اند دفاع کنند؟! این چه طرز فکری است؟! ملامتشان می کنید چون فکر می کنید ایشان و بهائیان هدفشان مبارزه با هویت ایرانی است؟! ان شاءالله ایشان از طرف خود در این مورد پاسخ شما را بدهند، امّا از مَنظَر یک بهائی به کدام دلیل تهمت زده اید بهائیان با هویت ایرانی مبارزه می کنند؟! عزیزم، بهائیان ایران، ایران را فقط برای اینکه میهنشان است دوست ندارند، بلکه بیشتر از اینها دوست دارند، زیرا ایران زادگاه آئین عزیزشان نیز هست. ملاحظه فرمایید حضرت عبدالبهاء چه می فرمایند: «اگر نفسی موفّق برآن گردد که خدمت نمایان به عالَمِ انسانی، علی الخصوص به ایران نماید، سَروَرِ سَروَران است وعزیزترین بزرگان.»(کتاب "امر و خلق"، جلد3، ص289) ایشان كه خودشان در ایران متولد شدند و هنگام تبعید از ایران به به خاک عثمانی همراه پدرشان فقط 9 سال داشتند و هرگز نتوانستند به این كشور مراجعت كنند، میفرمایند: «حضرت بهاءالله و حضرت باب هر دو ایرانی بودند و بیست هزار ایرانی در این سبیل جانفشانی نمودند و من نیز ایرانی هستم حتّی با وجود اینکه شصت سال است از ایران خارج شده ام هنوز راضی به آن نگشته ام که عادات جزئیۀ ایرانی ترک شود. بهائیان ایران را می پرستند.» دهها مورد از این قبیل بیانات از بنیانگزاران دین بهائی در مورد ایران عزیز وجود دارد که در این آدرس که فیلتر شده بعضی از آنها را ببینید: http://www.aeenebahai66.info/taxonomy/t/126 همچنین ببینید پیام مرکز جهانی بهائی بیت العدل اعظم را خطاب به ایرانیان نازنین مورّخ 26 نوامبر 2003 در این آدرس: http://www.velvelehdarshahr6.info/node/89 و بنگرید به بیش از سی پیام مرکز مزبور در چهار سال اخیر در مورد ایرانیان و بهائیان ایران و ستمی که بر همۀ ایشان رفته است:
http://www.payamha-iran6.info/
3- مرقوم فرموده اید:"از آقایان می خواهم به حرفهای تبلیغی بهایی ها زیاد گوش ندهند. با آنها همراهی می کنید اما آنها با هیچکس همراهی نمی کنند." فراموش کردید "خانم های" روشنفکر را هم خطاب کنید. زیرا علاوه بر آقایان منصف و شجاع، شیرزنانی هم هستند که هم از بهائیان و هم از دیگران دفاع می کنند. عزیزم، موضوع، مسألۀ حقوق بشر است؛ ایشان به حرف های تبلیغی بهائیان گوش نداده اند. حرف نبوده! ایشان زندان و کشته شدن و سوختن خانه و مزرعۀ بهائیان و محرومیت جوانان بهائی از تحصیلات عالیه و خراب شدن قبرستان های بهائی (که به گلستان جاوید معروف اند) و محرومیت از حقوق شهروندی بهائیان را دیده اند و دفاع کرده اند. عزیزم اینها حرف نبوده! آیا واقعاً نمی بینید؟ همین الان دهها نفر بهائی در زندان اند و چند صد نفر با سند و وثیقه آزادند و منتظر دادگاه! هزاران نفر هم با انواع مشکلات اقتصادی و محرومیت های دیگر دست و پنجه نرم می کنند! http://news.persian-bahai6.info/ آیا منتظرید تمام سرزمین ایران به خون بهائیان رنگین شود تا باورتان شود همۀ اینها واقعیت است و نه "حرف های تبلیغی"؟!
نوشته اید: " با آنها همراهی می کنید اما آنها با هیچکس همراهی نمی کنند. مگر آن همه چپ گرا را رژیم شاه کشت و زندانی کرد بهاییان جهان وطن و انسان دوست دم برآوردند؟ بعد از انقلاب هم این رویه ادامه یافت." قبل از توضیح، باید عرض کنم از قضا بر خلاف ادعای آن عزیز، این همان "روشنفکران ما، به ویژه مارکسیستهای ما" که ذکر کره اید هستند که از یک قرن و نیم "دم بر نیاوردن" و "سکوت" در برابر ستمی که بر بهائیان در سه دورۀ قاجاریه، پهلوی، جمهوری اسلامی رفته یاد کرده اند و شجاعانه و از سَرِ شرافت و بیداری وجدان ابراز شرمگینی کرده اند:
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/02/083862.php
امّا در مورد بهائیان باید بگویم آنها به روش خود از حقوق بشر دفاع کرده اند؛ بیش از قرن و نیمی است که چنین کرده اند. دفاع از حقوق انسان ها راه های گوناگون دارد؛ منحصر به انواع راه های سیاسی و غیره نیست. بحثش مُفصّل است و در اینجا نمی توان طرح نمود. در این مورد از جمله رجوع شود به:
http://www.persian-bahai6.info/
http://www.ketabhayebahai6.info/dar-jostojoy-e-edalat
http://www.ketabhayebahai6.info/bahaiyan-va-iran-ayaneh
http://www.ketabhayebahai6.info/negahi-tazeh
http://www.payamha-iran6.info/refah-e-alame-ensani.html
http://www.payamha-iran6.info/qarn-e-anvar.html
http://www.payamha-iran6.info/vade-e-solh.html
فقط به عنوان اشاره ای ولو ناقص، پاسخ بیت العدل اعظم به شبهه و سؤال نسبتاً مشابهی را که در همان ایام قبل از انقلاب مورّخ 7 جولای 1976 صادر شده می آورم تا روشن شود بعضی تفاوت های روش و منش بهائی در دفاع از حقوق انسان ها با بعضی از دیگر روش ها و منش ها به معنی عدم اعتنا به حقوق مزبور و عدم تلاش برای اصلاح عالم نیست: "بهاییان اغلب متهم می شوند كه خود را از مشكلات واقعی همنوعان دور نگه می دارند. لكن نباید فراموش كنیم كسانی كه این اتهام را وارد می كنند معمولاً مادیونِ ایده آلیست هستند كه در نظر آنان كمال واقعی همانا كمال مادی است در صورتی كه ما می دانیم ثمرات دنیای مادی صرفاً انعكاسی از احوال روحانی است و مادامی كه احوال روحانی تغییر نیابد در جهت بهبود امور مادی تغییری پایدار حاصل نگردد. و نیز باید به خاطر داشته باشیم كه اغلب مردم تصوری روشن درباره جهانی كه مایلند بسازند نداشته و اصولاً نمی دانند چگونه باید چنین بنایی را بسازند. حتی آنهایی كه نظرشان متوجه اصلاح عالم است فقط بدین اكتفا می كنند كه با هر فساد ظاهری كه به نظرشان می رسد مبارزه كنند. آمادگی برای نبرد با مَفاسد اَعَمّ از آنكه در اوضاع و احوال اجتماعی ظاهر شود و یا در هیكل انسان های فاسد مُتجسّم گردد برای نفوس مِعیار داوری ارزش های اخلاقی به شمار می رود ولكن از سوی دیگر بهاییان از هدفی كه در جهت آن تلاش می كنند بخوبی آگاهند و می دانند كه باید با طی مراحل و به تدریج به آن برسند. همۀ قوای آنان متوجه بنای خیر است، خیری كه بواسطۀ قدرت آسمانی خود همۀ بدیها را كه با لذّات امر عدمی است محو گرداند و بالمرّه از صفحه گیتی بزداید. ورود در میدان یك نبردِ تخیّلی كه در آن به مَحوِ مَفاسِدِ عالَم یك به یك قیام نماییم به نظر بهاییان اِتلافِ وقت و هَدمِ نیرو است. سراسر حیات شخص بهایی باید در جهت اِبلاغ پیام حضرت بهاءالله و اِحیاءِ همنوعان به حیات روحانی مَصروف گردد، تا در ظلِّ نظم جهانی الهی با یكدیگر متحد شوند و آنگاه چون قدرت و نفوذ این نظم رشد و توسعه یابد مشاهده خواهیم كرد كه قدرت آن پیام همۀ اجتماع انسانی را دگرگون نماید و بتدریج مشكلات پیچیدۀ هائله را حل كند و مَظالمی را كه طی دوران طولانی فضای عالم را آشفته و تیره ساخته است از میان بردارد." (مندرج در مجلۀ آهنگ بدیع، سال 31، شماره 341)
به طعنه نوشته اید "بهائیان جهان وطن و انسان دوست"! عجیب است! گویا اوّلین بار ادوارد براون بود که با توجه به بیان حضرت بهاءالله که فرموده اند: "لَیسَ الفَخرُ لِمَن یُحِبُّ الوَطَنَ بَل لِمَن یُحِبُّ العالَم"(فخر برای کسی نیست که وطن را دوست بدارد بلکه فخر برای کسی است که عالم را دوست بدارد) و پس از آن به قول دلارام مشهوری در کتاب "رگ تاک" مارکسیست ها و ردیه نویس های شیعی هر دو این شبهه را مطرح کردند که بهائیان علاقه به وطن ندارند: http://www.ragetak6.info/
حال آنکه چنانکه در فوق منابعی ارائه شد، این بیان بی نظیر و مترقی یک قرن و نیم قبلِ حضرت بهاءالله، که جهانیان تازه به آن رسیده اند و جوانه هایش بتدریج در بین ملل و دول جهان در حال روییدن است، به معنی دوست نداشتن وطن نیست، بلکه حُکمِ "چون که صد آید نود هم نزد ماست" دارد. به فرمودۀ حضرت شوقی ربانی ولی امر بهائی دیانت بهائی "مقصدش آن نیست که شعلهء وطن دوستی سالم و خردمندانه را در دلهای مردمان خاموش سازد یا نظام خودمختاری ملّی را که برای دفع آفت مرکزیت افراطی در ادارهء امور جهان لازم است از میان بردارد. کلید رمزش شعار وحدت در کثرت است." http://www.velvelehdarshahr6.info/node/74
به عبارت دیگر این وطن پرستی متعصبانه که موجب جنگ های خونین و بیهوده شده است که ممدوح نیست نه وطن دوستی سالم و خردمندانه که ممدوح است. در بارۀ تفصیل بیشتر رجوع شود به مقالۀ زیر: http://www.velvelehdarshahr6.info/node/2
4- نوشته اید: "به اصل کتابهایشان مراجعه کنید و تشکیلات این مذهب جهانی را که مترصد است آخوندها که رفتند به شکار ایرانیان بپردازند، بررسی کنید. حتی برابری زن و مرد را که به دروغ مدعی هستند. متأسفانه نوع عقیده شان طوری ست که فردا هم با همه اختلاف خواهند داشت."
دهانتان را می بوسم که نوشته اید به کتابهایشان مراجعه کنید. ای کاش آن عزیز خود این کار را می کردید تا چنین ننویسید. هر چه مشکلات در ایران عزیزمان می کشیم، علت اصلی اش تحقیق و مطالعۀ کم و ناقص است. تقلید چشم بسته از این و آن است. به قول مولانا:
از محقق تا مقلد فرق هاست/ کاین چو داود است و آن دیگر صدا است
گر بیآموزی صفیر بلبلی/ تو چه دانی او چه گوید با گلی
آسمان پر ستاره پر زماه/ تو نهفته سر فرو برده بچاه
چون کامنت خیلی طولانی شد، فعلاً راجع به "شکار ایرانیان" و "دروغ بودن برابری زن و مرد" و در بارۀ غیبگویی و پیشگویی آن دوست گرامی راجع به آینده ای که قرار است در آن بهائیان "فردا هم با همه اختلاف خواهند داشت" چیزی نمی نویسم و منصفین را به منابع موجود در دو سایت زیر ارجاع می دهم تا خود به چشم سَر و سِرِّ خود ببینند که حقایق نه چنان است که آن دوست گرامی مدعی شده اید. جانتان خوش و خرم باد:
http://reference.persian-bahai6.info/fa/
http://www.ketabhayebahai6.info/
از کاربر مهمان خواهش می کنم به خیالپردازی و انگ زدن به امثال بنده اکتفا نکنند و:
- نوشته ی بی طرفی را که بگوید بهاییان در برابر اعدام و حبس و بی کاری و در بدری مخالفان شاه عکس العمل نشان داده اند معرفی بفرمایند
- همچنین بی طرف دیگری را معرفی کنند که بگوید در بیت العدل بهاییان که بالاترین مرجع تصمیم گیری در بهاییت است زنان هم حق عضویت دارند.
اما بنده: مذهب ستیز غیر مارکسیستی هستم که با بهاییت به همان اندازه که دیگر مذاهب مخالفت دارم. همین و بس!
ارسال کردن دیدگاه جدید