از هاله نور تا رجعت و شهادت چاوز
مجید محمدی - انتخابات نظام پزشکی و واکنشهای احمدی نژاد به مرگ چاوز، اعلام عزای عمومی، شهید خواندن وی و اعلام رجعت چاوز با امام دوازدهم شیعیان؛ فصولی تازه در پرونده دولت او گشودند. طرفداران دولتی که به هر بهانه علیه اصلاحطلبان با کفن به خیابانها میآمدند، یکباره با عکس احمدینژاد در آغوش بانویی ونزوئلایی مواجه شدند.
احمدینژاد که از نظارت استصوابی، رد صلاحیت نامزدها، سانسور، فیلترینگ، پارازیت و دیگر ابزارها و فرایندهای نقض حقوق مردم دفاع همه جانبه میکرد یک باره به دلیل رد صلاحیت دوستان تیم دولت در انتخابات نظام پزشکی همه را شگفتزده کرد و تا حد تهدید به ابطال انتخابات پیش رفت. او به صراحت نیز از دخالت سپاه و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در انتخابات نظام پزشکی انتقاد کرد. رییس دولتی که طرفدارانش اصلاحطلبان را به بهانههای مختلف، بی دین و منافق خوانده و کفن پوشیده به خیابان میآمدند، در مراسم درگذشت چاوز رفتار غافلگیرکنندهای از خود نشان داد.
سیلی از برچسبها
واکنش حکومت جمهوری اسلامی به مخالفت احمدینژاد با رد صلاحیتها در انتخابات نظام پزشکی تا حدی بود که مشاور نماینده خامنهای در سپاه، وی را منحرف از انقلاب و جوساز علیه سپاه خواند و نماینده ولی فقیه در سپاه نیز او را به "همزبانی با جریانات بیگانه" متهم کرد (فارس ۱۶ اسفند ۱۳۹۱).
در موضوع مرگ چاوز نیز رفتارها و سخنان احمدینژاد از سوی کسانی چون مصباح یزدی، دری نجف آبادی، احمد خاتمی، محمد یزدی، محسن قرائتی و بسیاری از ائمه جمعه، اعضای مجلس خبرگان و مجلس شورا، زیاده روی، اختلاف پراکنی و خلاف شئون، و نقض شریعت خوانده شد. چنین حجمی از انتقاد و حمله به احمدینژاد در هشت سال گذشته بیسابقه بوده است.
چه اتفاقی افتاده است؟
تنها توضیحی که برای این گونه تحولات میتوان ارائه کرد، تغییر جهت باد یا تغییر جهت امواج در فرآیندهای سیاسی، گردش قدرت و تغییر نسبت دولت احمدی نژاد با قطب قدرت در ایران یعنی ولایت فقیه است. خامنهای در پی آن است که احمدینژاد و تیم همراه را پس از پایان دوره به خانه هایشان بفرستد و به سر کارهای سابقشان بازگرداند، اما تیم احمدینژاد خواهان تداوم قدرت در قوه مجریه است.
هنگامی که احمدینژاد مدعی دیدن هاله نور در سازمان ملل شد، هیچ یک از روحانیان اقتدارگرا و مقامات حکومتی سخنی در انتقاد از او بر زبان نیاوردند. اما چند ماه مانده به انتخابات ۹۲، هر اشتباهی از سوی او با واکنشهای گسترده همراه بوده است. در عین حال، احمدینژاد و تیم همراهش، دمکرات و آزادیخواه و طرفدار حقوق مدنی و اساسی مردم نشدهاند، چون اگر چنین بود باید با عذرخواهی از شهروندان از قدرت کنار میرفتند. آنها در جایی قرار گرفتهاند که بسیاری از سیاستمداران ایرانی در سالهای پیش قرار گرفته بودند و زمان بازنشستگی سیاسیشان (از منظر بیت) فرا رسیده بود.
دو نوع سیاستمدار
در ایران، سیاستمدار پایین آمده از برج عاج و فراتر رفته از دستبوسی (به معنی سیاستمداری که گهگاه به برخی از حق و حقوق شهروندان اشاره میکند و نکاتی میگوید یا رفتارهایی میکند که خوشایند مرکز ثقل قدرت نیست) نه سیاستمدار مرده، بلکه سیاستمدار تضعیف شده یا سیاستمدار برکنار شده است.
تنها توضیحی که برای این گونه تحولات میتوان ارائه کرد، تغییر جهت باد یا تغییر جهت امواج در فرآیندهای سیاسی، گردش قدرت و تغییر نسبت دولت احمدی نژاد با قطب قدرت در ایران یعنی ولایت فقیه است. خامنهای در پی آن است که احمدینژاد و تیم همراه را پس از پایان دوره به خانه هایشان بفرستد و به سر کارهای سابقشان بازگرداند، اما تیم احمدینژاد خواهان تداوم قدرت در قوه مجریه است.
موسوی و هاشمی رفسنجانی و خاتمی (این یکی البته کمتر) و احمدینژاد بر سریر قدرت را (جایی که پشتیبانی رهبر را با خود داشتند) با یکدیگر در حال سقوط یا در زمان برکناری مقایسه کنید.
حداقل موسوی و احمدینژاد بیش از دو تن دیگر پس از تضعیف در حوزه سیاسی زبان باز کردهاند. دو تن دیگر روحانی هستند و هنوز احساس میکنند که میتوانند به جایگاه پیشین خود بازگردند. از این جهت بسیار محافظهکارانه برخی انتقادات را آن هم نه مستقیما به رهبر بلکه به اعوان و انصار وی نثار میکنند.
اگر طیفی میان سیاستمدار کاملا وفادار به خامنهای و منتقد و مخالف وی ترسیم کنیم، ولایتی و حداد در یک سر طیف و زندانیان سیاسی که بیش از پنج سال حکم گرفتهاند، در سر دیگر طیف قرار میگیرند.
یک سر طیف حتی از دربان بیت هم انتقاد نمیکند و شان مستقلی برای خود قائل نیست و سر دیگر از قانون اساسی و رهبر و دیگر مبانی رژیم هم انتقاد میکند. در یک سر طیف سیاستمداری نشسته که فکر نمیکند با وجود خامنهای، هرگز ذرهای از موقعیت و ثروتش کم شود و در سر دیگر طیف کسانی هستند که همه چیزشان را در قمار سیاست از کف دادهاند.
سیاستمدار تراز مکتب
سیاستمدار مورد قبول "نظام" شش ویژگی دارد:
۱. فرافکنی پیشه اوست - نظریه توطئه از مبانی نظری جمهوری اسلامی است و اگر سیاستمداری از آن عدول کند منفور نظام و رهبری میشود: «مسئولان و مدیران کشور نیز باید به گونهای رفتار کنند که اگر مشکلاتی وجود دارد، مردم بدانند و تصور کنند که این مشکلات از خارج تحمیل شده است.» (مهدوی کنی، ایسنا، ۱۵ اسفند ۱۳۹۱) مخاطب این سخنان رئیس دولت است. اما احمدینژاد چندی است بخشی از مشکلات کشور را به گردن رقبای سیاسیاش بالاخص متحدان جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز مثل لاریجانیها میاندازد.
۲. تیغ قوای قهریه را تیز میکند - سیاستمداران جمهوری اسلامی هنگامی که احساس کنند در صندلی قدرت جا افتادهاند و احساس خطر نکنند تیغ سپاه را تیز میکنند و آن را در همه امور دخالت میدهند. اما این تیغ را هنگامی که در سرازیری قدرت قرار گیرند، کند میکنند (تعبیری که عضو هیئت نظارت بر انتخابات نظام پزشکی در مورد اعتراض احمدینژاد به رد صلاحیتها توسط سپاه به کار برد. فارس، ۱۰ اسفند ۱۳۹۱)
۳. موقعیتهای انسانی را درک نمیکند - سیاستمدار تراز مکتب جمهوری اسلامی قرار نیست به احساسات دیگران پاسخ دهد. اگر در مجامع بینالمللی خانمی دست دراز کرد، باید با بی ادبی دست او را نادیده گرفت، چون این دست در صورت مسلمان بودن فرد، مال نامحرم و در صورت غیرمسلمان بودن، نجس است. اما هنگامی که وقت رفتن این سیاستمدار فرا رسیده باشد، میتواند به احساسات انسانی پاسخ دهد و معاونان و ومشاوران روحانیاش این کار وی را توجیه میکنند.
۴. سهم روحانیت و سپاه را به موقع میپردازد - تا زمانی که احمدینژاد بودجههای نهادهای دینی و حوزههای علمیه را چند برابر میکرد، مدارس دولتی را به روحانیان میسپرد، در مقیاس دهها هزار نفری به استخدام آنها میپرداخت، شرکتها و قراردادهای بزرگ را به سپاه واگذار میکرد؛ معجزه هزاره سوم و مورد تایید امام زمان بود. اما هنگامی که این روند اندکی کاهش یافت یا از شتاب آن کاسته شد، گفتند که فاصله وی با مراجع زیاد شده است. (قرائتی، تابناک، ۱۸ اسفند ۱۳۹۱) در یک سال گذشته خبرگزاری فارس بیشترین افشاگری را علیه دولت در موضوع فساد و نقض قانون داشته است.
از شگفتیهای مقامات جمهوری اسلامی آن است که نه تنها با سرکوب و تبلیغات مردم را کنترل میکنند بلکه خدا را نیز دست آموز ساختهاند. اما وقتی از کار برکنار شدند یا تحت فشار قرار گرفتند به او پناه میبرند، او را داور قرار میدهند یا برایش نامه مینویسند. نتیجه مستقیم این دیدگاه آن است که سیاستمدار جمهوری اسلامی به مردم پاسخ نمیدهد و در برابر آنها پاسخگو نیست؛ او به تکلیف الهیاش عمل میکند.
۵. به سیاست به عنوان پیشه نمینگرد - در حکومتی که انتخاب معنی ندارد همه منصوب ولی فقیه هستند و به خواست وی باید به کنج خانه پناه ببرند. سیاستمداران محبوب بیت باید درک کنند که در آب نمک خوابیدهاند تا ولیفقیه به آنها نیاز پیدا کند. از همین جهت محبوبترین اصلاحطلبان برای حکومت کسانی بودهاند که در سالهای پس از جنبش سبز صدایی از آنها برنخاسته است.
از این جهت آنها نباید به محض وارد شدن فشار از سوی بیت چه در زمان داشتن مقام و چه بعد از آن شکایت کنند که تنها یک تدارکاتچی هستند (محمد خاتمی) یا وقتی دیدند فرماندهان سپاه دارند آنها را دور میزنند از آنها با عنوان "برادران قاچاقچی" یاد کنند (احمدینژاد). اگر آنها به سیاست به عنوان یک پیشه نگاه کنند از لوازم و پیامدهای آنها در دورههای مختلف شکایت میکنند.
نیروهای ملی و مذهبی پس از سقوط دولت بازرگان و بعد از آن که یک به یک از قدرت کنار گذاشته شدند، از این سخن گفتند که انقلاب فرزندانش را میخورد. اما تا وقتی در دولت بودند انقلاب فرزندانش را نمیخورد. خامنهای، بیت و سپاه چنین سیاستمدارانی را نمیخواهند.
۶. خدا در همه حال و بدون قید و شرط با اوست - تا وقتی که افراد در میان مقامات مورد تایید ولی فقیه جای دارند خدا برای آنها وجودی دستآموز است که خواستهایشان را انجام میدهد. وقتی خمینی میگوید "خدا خرمشهر را آزاد کرد" ۳۰ سال بعد یکی از پیروان مکتبش نیز میگوید: «رئیس جمهور را در ایران خدا تعیین میکند.» (تابناک ۲۵ دی ۱۳۹۱)
از شگفتیهای مقامات جمهوری اسلامی آن است که نه تنها با سرکوب و تبلیغات مردم را کنترل میکنند بلکه خدا را نیز دست آموز ساختهاند. اما وقتی از کار برکنار شدند یا تحت فشار قرار گرفتند به او پناه میبرند، او را داور قرار میدهند یا برایش نامه مینویسند. نتیجه مستقیم این دیدگاه آن است که سیاستمدار جمهوری اسلامی به مردم پاسخ نمیدهد و در برابر آنها پاسخگو نیست؛ او به تکلیف الهیاش عمل میکند.
وقت رفتن است اما کو گوش شنوا
هنگامی که بر اساس تشخیص بیت و سپاه وقت رفتن سیاستمداری در ایران فرا میرسد، نه خدا برای او دستآموز است، نه موقعیت انسانی میتواند رفتارهایش را توجیه کند و نه واگذاری مسئولیتها به روحانیان و سپاهیان موثر است. چون دیگر تیغ نهادهای انقلابی را مثل گذشته تیز نمیکند و همه چیز را به گردن دشمن نمیاندازد.
مقامات حکومتی نزدیک به خامنهای با روشها و لحنهای متفاوت دارند به احمدی نژاد میگویند که «دوران تو تمام شده است و تلاش نکن فرد دیگری را که به تو نزدیک است بر سرکار بیاوری». اما او گوشش به این حرفها بدهکار نیست و کارهایی میکند که میداند حساسیت آنها را بر میانگیزاند.
احمدی نژاد با سخنان و اقدامات یادشده، میخواهد در نزدیکی انتخابات ۱۳۹۲ خود را به صورت "مخالف ولی فقیه و روحانیت" جلوه دهد تا به این طریق، رای مخالفان حکومت را متوجه فرد مورد نظرش در انتخابات کند. پیش از این هم برخی اعضای تیم وی گفته بودند که بخش قابل توجهی از رای احمدینژاد در سال ۸۸ رای مخالفان روحانیت و ولایت فقیه بوده است.
احمدی نژاد گفته کل دنیا توهمه
این بخش از واقعیت رو شده حکو مت دینی بویژ ه حکومت ولایت فقیه است وبخش پنهان آ ن بسی فاجعه بار تر وضد بشری تر از تصور هر انسان است .
ريس جمهور قلابی در مورد اعلام همدردی سريع با سيل زده ها و دانش آموزان سوخته در آتش و يا گلوله خوردگان اصفهانی کوتاهی کردو حالا برای شهيد شدن ! فردی که ميليونها دلار به او هديه دادها ند، شيون کنان با هواپيمای خصوصی به همدردی ميپردازد!
این زن چاوز است و نه مادر او.
طبق اخبار و روایات شیه ای هیچ آدمکشی در جهان و در تاریخ به اندازه ی امام عج آدمکش نیست. او طوری آدمکش است که حتا مومنین هم وقتی به هم میرسند با مزاحی نمکین گردن همدیگر را می بوسند و می گویند آنجا جای شمشیر امام زمان است. اصلا این امام عج برای همین چهارده قرن صبر کرده تا هر چه بیشتر جمعیت جهان زیاد باشد تا او هر چ
ه بیشترترترترتر آدم بکشد. برای همین من مطمئنم که در رکاب این امام عج هم لنین و هم استالین و هم چائوشسکو و هم پلپوت و هم اسدالله قصاب لاجوردی و هم سید سعیدمرتضوی و هم امام خمینی و هم هاشمی رفسنجانی و هم همه ی سپاه و بسیج در رکاب در خون امام عج خواهند بود و البته چاوز جای بسیاری خوبی در کنار امام خامنه ای و حاج محمود خواهد داشت.
ه. لیله کوهی
«چاوزها! حاکمان باریناس» عنوان مقالهٔ ترجمه شده ایست از مجلهٔ اشپیگل آلمانی سال ۲۰۰۸. یعنی پنج سال قبل از مرگ هوگو چاوز رهبر کشور ونزوئلا.
عادت به سایت گردی شبانهام باعث کشف این مقاله شد. شنبه شب بعداز مختصر استراحت ازکار روزانه طبق معمول سراغ اینترنت رفتم، در گردش آرشیو سایتها عنوان ترجمه شدهٔ مقالهٔ «حاکمان باریناس» ذهنم را بخود مشغول کرد. از آنجا که این روزها مقالات پی در پی در دفاع از سوسیالیسم و دست آوردهای هوگو چاوز نوشته شده و میشود لازم دیدم این مقاله را برای باز چاپ در اختیار چند سایت پر تردد قرار دهم.
سئوالی که با خواندن چند مقاله پیش رویم نهاده شد. اینکه قسم حضرت عباسِ چاوزها را باورکنیم یا دم خروسِ هم پیمانانِ جمهوری اسلامی آنها را و یا آیندۀ از نوع کوبایی رفیق کاسترو که رفقای! مدافع سوسیالیسم برای ما خواب میبینند؟!
«چاوزها! حاکمان باریناس»
مجله اشپیگل ۱۷ نوامبر ۲۰۰۸
برگردان: گلناز غبرایی
هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا یک بار دیگر در جریان انتخابات ایالتی ناچار به اثبات نفوذ خود گشته در حالی که حتی در زادگاه خود هم نارضایی مردم از او و مجموعۀ خانوادهاش روبه افزایش است.
ساعت نزدیک هفت است و نیایش در کلیسای «کویستوری» باریناس شهری در جنوب ونزوئلا با جمعیت ۲۷۰۰۰۰ نفر آغاز شده. مادر رئیس جمهور با بلوزی آبی رنگ، عینک دودی و موهای بلوند شده در ردیف دوم مینشیند. خانوادۀ چاوز مسیحیان معتقدی هستند. قبلاً «دونا اِلنا» پیاده برای نیایش میآمد. کلیسا با خانۀ قدیمی آنان فقط یک خیابان فاصله داشت.
حالا او و همسرش در یک عمارت بزرگ در بهترین منطقه شهر «باریناس» ساکن شدهاند. خانۀ قدیمی خالی افتاده و هیچ اثری از زندگی رئیس جمهور و خانوادهاش در آن عمارت زرد رنگ بیزرق و برق و یک طبقه دیده نمیشود. در همین حال «هوگو دِلوس ریس چاوز» پدر رئیس جمهور ده سال است که پُست استانداری را عهده دار است. (شعار انتخاباتی چهار سال پیش او این بوده «به پدر رای بدهید. چون پسر نمیتواند خواستههایش را ندیده بگیرد.» البته این در باره تمام خانواده صادق است). از وقتی که «هوگو چاوز» چترباز و کودتاچی سابق و رهبر فعلی چپهای امریکای لاتین در سال ۱۹۹۸ بعنوان رئیس جمهور ونزوئلا برگزیده شده، خانوادۀ دورگه و کم در آمد خود را تبدیل به دودمانی مرفه نمود که اکنون صاحب ۱۷ مزرعۀ بزرگند. «آنتونیو باستیداس» همسایه قبلی و اپوزسیون فعلی میگوید: چاوزها الیگارشی جدید «باریناس» هستند. هوگودِلوس ریس چاوز که در «باریناس» به اِل ماسترو مشهور است قبلاً معلم روستا بود. صاحب شش پسراست که همگی اوضاع مالی بسیار خوبی دارند. «آدلیس» دربانک «سوفی تاسا» که معاملات دولتی «باریناس» را عهده دار است، مستقرشده. «آنیبال» شهردار زادگاه چاوز، سابانتا است. «نارکیسو» به همکاریهای دو کشور ونزوئلا و کوبا نظارت دارد و «آرگنی» رئیس کابینهٔ پدرش است. به او لقب عالیجناب خاکستری دادهاند. اِل ماسترو چند سالی است دچار عارضهٔ مغزی شده است.
پسر عمو «آستروبال» معاون پالایشگاه دولتی پی دی و اس است و «آدان» بزرگترین برادر خانواده چاوز معروف به روشنفکرترین آنها هم هست. او گذشته سفیر ونزوئلا در کوبا بوده و مدتی نیز وزارت آموزش و پرورش را بعده داشته است. رئیس جمهور از میان برادرانش به او بیش از همه اعتماد دارد و شاید به همین دلیل او را برای وظیفهای دشوار برگزیده. او کاندید پُست استانداری «باریناس» است. انتخابات قرار است یکشنبه آینده برگزار شود.
«آدان» باید از شکست احتمالی چاوزها در این استان که رئیس جمهور آن راگاه و بیگاه گهوارۀ انقلاب مینامد جلو گیری کند.
انتخابات استانداران ایالتهای مختلف نخستین آزمون رئیس جمهور پس از شکست سال پیش در رفراندم تغییر قانون اساسی محسوب میشود. در آن زمان چاوز نتوانست طرح خود را برای تغییر قانون اساسی به کرسی بنشاند. طرحی که در صورت موفقعیت میتوانست به او امکان نامحدود برای انتخاب شدن مجدد را بدهد.
براساس همۀ پُرسیها احتمال به قدرت رسیدن اپوزسیون در شش ایالت مهم بسیار است. نکته جالب اینجاست که بخشی از مخالفین جدی این دوره از انتخابات همراهان قبلی رئیس جمهور هستند که حالا بعنوان کاندیدای مستقل در انتخابات شرکت کردهاند. بطور مثال رقیب سر سخت «آدان» در باریناس یکی از همفکران سابق چاوز «سیمون یمیننر» است که
میگوید: ما از حکومت خانوادگی چاوزها به تنگ امدهایم. او یک سلسلۀ جدید براه انداخته. در مقیاسی کوچک باریناس نمایانگر اوج و حضیض فرمانده چاوز میتواند باشد. یک بزرگراه چهار بانده به سوی «سابانتا» زادگاه چاوز کشیده شده و درست در وسط آن نردههای مابین اتوبان را برداشتهاند. وقتی که چاوز تصمیم به بازدید از محل تولد خود را بگیرد میتواند با جت اختصاصی روی اسفالت بزرگراه فرود آید.
تابلوهای شهر به دستور «آنیبال چاوز» شهردار به رنگ سرخ نقاشی شده. خانه زادگاه رئیس جمهور صورتی است و فعلاً دفتر حزب در آنجا مسقر است. بسیاری از خیابانها در این شهر غبار آلود اسفالت نشدهاند و برای گذر از آن پس از باران باید تا زانو در گل فرو رفت. «هوگودِلوسِ ریس چاوز» و زنش با پسر بزرگترشان تا پایان دهه شصت اینجا سکونت داشتند و پس از آن به باریناس نقل مکان کردند. یکی از همسایگان قبلی میگوید «هوگو» دومین پسر و قابل تحمل ترینشان بود. به اسلحه عشق میورزید و به تاریخ علاقه داشت. پدر هوگو عضو حزب دمکرات مسیحی «کوپی» بود ولی پسرانش مخالف این قدرتمندان فاسد و احزاب یکه تازی بودند که به عقیده آنان تا زمان تشکیل کابینه چاوز در سال ۱۹۹۸ اهرمهای قدرت را در ونزوئلا به دست داشتند.
«دونا اِلنا» با ارادۀ اهنین خود همیشه راهی برای حفظ اتحاد خانوادگی پیدا میکرد. آنان با حقوق معلمی زندگی سادهای را میگذراندند. امروز اما میزان در آمد استاندار جزو اسرار محسوب میشود. هر چند «دونا اِلنا» علاقهاش را به جواهرات علناً به معرض نمایش میگذارد. شایعات فراوانی برسر نحوه گرد آوری ثروت توسط خانواده «چاوز» در «باریناس» بر سر زبانهاست و دو پروندۀ اختلاس در همین رابطه در دادستانی مختومه اعلام شده.
شهروندان از رسوایی استادیوم فوتبال «کارولینا» میگویند. این مجتمع ورزشی قرار بود سال گذشته برای مسابقات جام آمریکا افتتاح شود. اما تا امروزبه پایان نرسیده. فقط بازی امریکا- پاراگوئه در زمین نمیه کاره و در روشنایی روز انجام شد. چون حتی نورافکنهای استادیوم هم آماده بهره برداری نبودند. مسئولیت امور مالی این طرح بزرگ برعهدۀ «آدلیس چاوز» بوده. داستانهای دیگری هم بر سر زبانهاست. مثلاً کارخانۀ دولتی تصفیۀ شکر با بودجهای ۱۰۰ملیونی که تا حال سه بار توسط رئیس جمهور افتتاح شده ولی هنوز نیمه کاره است یا ماجرایی که دهقانان را بشدت برآشفت. چاوز آنان را قانع کرده بود تا زمینهای زیرکشت ذرت و برنج را به مزارع نیشکر تبدیل کنند و حالا ناچار شدهاند نیمی از محصول خود را بسوزانند. چون امکان تبدیل آن به شکر وجود ندارد. در این باره یکی از طرفداران سابق چاوز به نام ««دیویدهرناندز» میگوید:» رئیس جمهور سر مردم کلاه گذاشت.
اهالی «سابانتا» زادگاه رئیس جمهور هم نظر خوشی راجع به خانوادۀ او ندارند و حتی در اعتراضات دانشجوئی سه هفته گذشته کار به نبرد خیابانی کشید که طی آن سه پلیس و هشت تظاهر کننده زخمی شدند و «هرناندز» دوبار به مرکز سازمان امنیت احضار شد. او همچنین چندین بار تهدید به مرگ شده و شبها فقط با محافظ از خانه خارج میشود. چاوز هیچگاه علناً در مورد رفتار افراد خانوادهاش موضع گیری نکرده. اما گفته میشود در نشستهای خانوادگی نارضا یتیش را از ریخت وپاشها وثروت اندوزیهای فامیلش به اشکال مختلف نشان میدهد. در باریناس میگویند که او ماشین مجلل برادرش «آرگینس» را با چوب بیسبال در هم شکسته و فقط مادر «اِلنا» توانسته دوباره بین آنان صلح و صفا برقرار کند. در حقیقت قرار بود «آرگینس» جانشین پدر شود. اما پس از رسواییهای پی در پی، رئیس جمهور او را از تیررس انظار عمومی دور کرده. رقیب انتخاباتی «آدان» اعتقاد دارد که چاوز نمیخواهد در این زمینه ریسک کند.
برادر بزرگ «آدان» که حالا وارد میدان شده با گشاده دستی هدایای انتخاباتی پخش میکند تا بتواند با همۀ اتفاقاتی که افتاده روحیه مردم را بالا ببرد.
طرفداران چاوز در یکی از محلات فقیر نشین «باریناس» گوشت خوک و یخچال را با قیمتی نازل میفروشند. (قهوه مارک ونزوئلا- صدرصدملی) اما از همه بیشتر طرفدار دارد. پس از برقراری اقتصاد سوسیالیستی کمبود قهوه هم در فروشگاهها دیده میشود و پنج بولیوار برای نیم کیلو قهوه قیمت بسیار مناسبی است. پزشکان کوبایی که فیدل کاسترو در برابر نفت ارزان به ونزوئلا فرستاده عینک و داروی مجانی برای مردم تجویز میکنند. نجاری به نام «آلبرتو بوئنو» ازمحله مییاردین۲ که برای دریافت عینک صف ایستاده با اطمینان میگوید: «ما همه به نفع آدان رای میدهیم. حزب فراگیر سوسیالیستی – رئیس جمهور امشب در استادیوم ورزشی حاشیه شهر کنسرتی برای جوانان برگزار خواهد کرد. هر چند برای شرکت کنندگان اتوبوسهای مجانی در نظر گرفته شده اما استادیوم همچنان برای جمعیت حاضر، بسیار بزرگ بنظر میرسد. برادر رئیس جمهور ازخیر نطق میگذرد وفقط به دست تکان دادن اکتفا میکند. در جایگاهی اختصاصی که با مخمل سرخ پوشانده شده والدین چاوز دیده میشوند. «دونا اِلنا» مشتش را به علامت نبرد با قاطعیت بالا میبرد. پیش از انتخابات یکشنبه آینده او هرروز برای نیایش به کلیسا خواهد رفت تا برای موفقعیت پسرانش دعا کند.
نسخه مناسب چاپ بازگشت به صفحه اول
Google Balatarin Twitter Facebook
Delicious Donbaleh Myspace Yahoo
--------------------------------------------------------------------------------
نظر شما؟
نام:
پست الکترونیک(اختياری):
عنوان:
نظر:
They are like Rafsanjani
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد
ارسال کردن دیدگاه جدید