تجاوز در روابط زناشویی

اسماعیل جلیلوند - امروزه ضرورت بررسی علمی و دقیق آسیبهای اجتماعی در ایران، غیر قابل انکار به نظر میرسد؛ آن هم زمانی که بسیاری از پژوهشگران اجتماعی کشور، بر این باورند که جامعه با موجی از آسیبهای پیچیده و رو به گسترش روبهرو شده است و برای کاستن از شدت خسارتهای اجتماعی و انسانی این آسیبها، چارهای جز پذیرفتن این مسئله از سوی جامعه و حکومت و انتقال ضرورت مهار آن به خودآگاه جمعی جامعه وجود ندارد.
در این میان شاید دشواری بررسی معضلات رخ داده در حریم خانواده، از سایر آسیبهای اجتماعی بیشتر هم باشد. در همین زمینه در پیوند با دو موضوع "تجاوز جنسی شوهر به همسر خود" و دیدگاه قانون و جامعه در این زمینه و همینطور "تجاوزهای جنسی خانگی به کودکان دختر"، گفتوگویی با محسن مالجو، پژوهشگر مسائل زنان در ایران انجام دادهایم که در دو قسمت منتشر میشود.
تجاوز جنسی مرد به زن چه تعریفی در قوانین کیفری ایران دارد؟ آیا اصلاً تجاوز مرد به همسرش در قوانین کیفری ایران مجازاتی دارد؟
محسن مالجو: قبل از هر نکتهای لازم است بگویم در شرایط فعلی، اصولاً ایران فاقد هرگونه قانون مجازات است. چون در حال حاضر بیشتر از یک سال است که مدت اجرای آزمایشی قانون مجازات اسلامی به پایان رسیده و هنوز هم قانونی به عنوان قانون مجازات به تصویب نرسیده است.
از این نکته که بگذریم باید بگویم ما اصلاً در قانون واژهای به عنوان تجاوز جنسی نداریم و این عبارت در قانون، زنای به عنف معنی شده و گفته شده که زنا، عبارت است از جماع مرد و زنی که علقه زوجیت بین آنها نبوده و از موارد وطی به شبهه نیز نباشد. درواقع زنا رابطه بین زن و مردی است که باهم ازدواج نکردهاند و باز در قانون آمده که زنای به عنف که با قهر و غلبه زانی صورت بگیرد، مجازاتش اعدام است. در واقع، هیچ موردی در قانون ما درباره رابطه جنسی اجباری بین زن و مردی که باهم ازدواج کردهاند، وجود ندارد.
بنابراین چیزی که شما با عنوان تجاوز در بستر زناشویی از آن یاد میکنید، چه معنایی دارید؟
خیلی جاها وقتی من درباره تجاوز جنسی شوهر به زن صحبت میکنم، اکثر افراد با شک و تردید به این مسئله مینگرند: «چی؟ تجاوز شوهر به همسر خودش؟ یعنی چی؟ مگه میشه؟»
محسن مالجو: اگر ما تجاوز را اجبار در برقراری رابطه جنسی علیرغم مخالفت فرد مقابل میدانیم، چرا باید بین مرد به عنوان شوهر و مرد به عنوان بیگانه تفاوتی قائل باشیم؟ اگر مسئله حرمت جسمانی و کنترل فرد بر بدن خود است، نباید تعرض جسمانی از جانب شوهر یا مردی دیگر فرق داشته باشد، مگر اینکه هدف از این قوانین، بیش از حفظ حرمت جسمانی زنان، دفاع از حق مالکیت مردان باشد. من فکر نمیکنم شوهری که حرمت جسمانی همسرش را نادیده گرفته و باعث فروپاشی روانی او میشود، کمتر از مرد غریبهای که این اعمال را در محیط خارج از خانه انجام میدهد، قابل سرزنش باشد.
میزان پذیرش یا عدم پذیرش این موضوع، به تعریفی که در ذهن افراد جامعه از واژه تجاوز وجود دارد، برمیگردد. اگر تجاوز اینگونه تعریف شود که هرگونه برقراری رابطه جنسی با کاربرد زور یا بدون آن، و بدون رضایت طرف مقابل، تجاوز است، دیگر فرقی ندارد که آن مرد یک غریبه باشد یا شوهر یک زن.
اینجا تجاوز در رابطه زناشویی معنا پیدا میکند. اما وقتی در اذهان عموم و حتی بسیاری از متخصصان علوم اجتماعی، تجاوز جنسی تنها به رابطه جنسی و مبتنی بر زور یک مرد با زنی گفته می شود که همسرش نیست، در واقع احتمال وقوع تجاوز از سوی شوهر نسبت به همسر منتفی قلمداد میشود. بنابراین میبینیم که میزان قبول یا رد تجاوز در بستر زناشویی به عنوان یکی از اقسام خشونت خانوادگی، به فرهنگ روابط جنسی زن و شوهر در جوامع برمیگردد.
فکر میکنم بد نباشد که توضیحی هم درباره مسئله رضایت در رابطه جنسی بدهم که معنای آن مربوط به زمانی است که دو نفر با اراده و توافق برابر با تماس جنسی موافق باشند، پس برای جلوگیری از اطلاق تجاوز جنسی، لازم است که اصولاً در هر مرحله از برقراری رابطه، طرفینی که وارد عمل جنسی میشوند از انجام آن رضایت داشته باشند. رضایت باید آزادانه، بدون فشار، زور، تهدید یا ترس باشد و همچنین طرفین باید احساس کنند هر وقت که بخواهند، میتوانند آن رابطه را ترک کنند. بنابراین تسلیم شدن بهخاطر ترس، یا به خاطر گریز از بروز احساسات بد در مرد و همچنین به واسطه زور و اجبار روانی و ... نشان میدهد رضایت از رابطه جنسی وجود ندارد. این حالت مخصوصاً زمانی که طرفین دارای قدرت برابر نیستند بیشتر وجود دارد.
به نظر شما تجاوز جنسی یک مرد به همسرش بیشتر ناشی از روانپریشی مرد است، یا باید آن را ناشی از نوع نگاه جامعه به حقوق مرد و زن در رابطه زناشویی بدانیم؟
بخشی از موضوع به مسائل روانی برمیگردد، اما بخش اصلی آن به نظر من اجتماعی است. در واقع این تفکر وجود دارد که وقتی زن در موقع ازدواج رضایت خودش را اعلام کرده، خود را برای تمام عمر در اختیار شوهرش قرار داده است.
از طرف دیگر مسئله احساس مالکیت مرد نسبت به همسرش نیز در این زمینه مطرح است. دقیقآ نکتهای که در ارتباط با تجاوز جنسی پدر به دختر هم وجود دارد. مگر خیلی از شوهرها همسرشان را در جمع، منزل صدا نمیکنند؟ یا چیزی که خیلی شنیدیم: چار دیواری، اختیاری. یعنی هر آن چیزی که در چارچوب خانه هست، به من تعلق دارد، از جمله همسرم، پس اختیار هرگونه رفتار با او را دارم و رفتار من با همسرم ارتباطی به شخص دیگر ندارد. بنابراین تا زمانی که همسر جزو اموال شخصی مردان محسوب شود، تجاوز شوهر به زن نیز میتواند برای مردان بیمعنی باشد.
در قوانین کیفری ایران، مرد تا کجا مجاز به انجام خشونت جنسی بدون کیفر علیه همسر خود است؟
تجاوز در روابط زناشویی میتواند طیفی از پیامدهای روانی، جسمانی و اجتماعی را برای زنان به همراه داشته باشد. مهمترین پیامدش هم برای زنها و هم برای مردها میتواند کاهش میل جنسی و بیزاری از رابطه جنسی و به تبع آن بیعلاقه شدن به همسر باشد. خود این مسئله میتواند در نهایت منجر به خیانت روحی یا جنسی زن به مرد، افسردگی، خودکشی، اعتیاد، درد در آلت تناسلی، تهوع مداوم، ایجاد جراحت در ناحیه باسن، اختلال در خواب یا خوراک و پرخاشگری و خیلی از موارد دیگر برای زن باشد.
مسئله بر سر اختلاف نظر درباره خشونت و تجاوز جنسی است و مطمئنأ قانون و قانونگذاران خواهان خشونت علیه زنان نیستند، اما چیزی که من و شما آن را خشونت جنسی و تجاوز جنسی میدانیم، از نظر قانون اصلأ خشونت نیست.
برای من اقدام به رابطه جنسی با یک فرد مرده، یک بیماری فوقالعاده خطرناک است و فردی که مرتکب آن میشود باید تحت درمان قرار بگیرد، اما در قانون آمده که جماع با میت زناست، مگر جماع زوج با زوجه متوفای خود که زنا نیست، ولی موجب شلاق تا ۷۴ ضربه میشود. در ارتباط با خشونت فیزیکی قانون داریم، اما در ارتباط با تجاوز جنسی و خشونتهای جنسی شوهر به همسر در قانون ما، هیچ حد و مرزی وجود ندارد و مرد با «کشتزار» خودش هرکاری که بخواهد میتواند انجام دهد.
مرد رئیس خانواده است و زن از نظر قانونی موظف است در هر شرایطی از او تمکین کند. طبق قانون مرد میتواند در صورت عدم تمکین زن، نفقه او را پرداخت نکند.
از نظر خیلی از قضات و افراد دیگر، برقراری رابطه جنسی انحرافی با همسر حتی منع شرعی هم ندارد و اگر زنی شوهری منحرف داشته باشد، باید در بستر زناشویی تن به هر نوع رابطهای بدهد و چنین زنی نمیتواند به دادگاه مراجعه کند و علیه شوهرش به اتهام اینکه او را وادار به رابطه جنسی اجباری به هر شکلی کرده شکایت کند.
بنابراین زن ایرانی به موجب قانون باید همواره برای تامین نیازها و تمایلات جنسی شوهر در دسترس باشد و آمادگی داشته باشد. به نظرمن تا زمانی که قانونی به اسم تمکین وجود دارد، مفاهیمی مثل رابطه جنسی برابر، خود مختاری جنسی یا حرمت جسمانی که از حقوق اولیه هر انسانی است، معنا پیدا نمیکند، اما اگر همین عمل تجاوز از سوی مردی غیر از همسر باشد، مجازات سختی هم در دین و هم در قانون برایش تعیین شده است. در واقع اگر ما تجاوز را اجبار در برقراری رابطه جنسی علیرغم مخالفت فرد مقابل میدانیم، چرا باید بین مرد به عنوان شوهر و مرد به عنوان بیگانه تفاوتی قائل باشیم؟ اگر مسئله حرمت جسمانی و کنترل فرد بر بدن خود است، نباید تعرض جسمانی از جانب شوهر یا مردی دیگر فرق داشته باشد، مگر اینکه هدف از این قوانین، بیش از حفظ حرمت جسمانی زنان، دفاع از حق مالکیت مردان باشد. من فکر نمیکنم شوهری که حرمت جسمانی همسرش را نادیده گرفته و باعث فروپاشی روانی او میشود، کمتر از مرد غریبهای که این اعمال را در محیط خارج از خانه انجام میدهد، قابل سرزنش باشد.
آیا خود قربانیان این تجاوزها معتقد به این هستند که مورد تجاوز قرار گرفتهاند؟
از سوی دیگر سنت و عرف هم از خصوصی بودن روابط زناشویی حمایت کرده است. اینکه بین زن و مرد در اتاق خوابشان چه رخ میدهد، به کسی مربوط نمیداند و به همین خاطر خیلی از زنها که تجربه مشترک تلخی در این زمینه دارند در برابر آن سکوت میکنند.
این عقاید فرهنگی آن چنان در زندگی سنتی افراد ریشه کرده است که حتی خود زنان هم اسیر چنین باورهایی میشوند، به هر حال زنان هم به همین شکل جامعهپذیر شدهاند و خیلی وقتها خود آنها هستند که نابرابری را باز تولید میکنند و خیلی از کلیشهها را به نسل بعد آموزش میدهند، در واقع همه قربانی هستیم، قربانی کلیشههای جنسیتی.
زنی که باور دارد کامجویی جنسی از او تحت هر شرایطی حق شوهرش است و وقتی شوهرش با خشونت و به شدیدترین نوع به او تجاوز میکند، احساس نمیکند که تجاوزی صورت گرفته و اگر هم حس بدی داشته باشد، آن را تجاوز نمیداند، به چه دلیل است؟ به این دلیل است که فکر میکند وظیفه خود را در برابر شوهرش انجام داده است.
از سوی دیگر سنت و عرف هم از خصوصی بودن روابط زناشویی حمایت کرده است. یعنی اینکه بین زن و مرد در اتاق خوابشان چه رخ میدهد را به کسی مربوط نمیداند و به همین خاطر خیلی از زنها که تجربه مشترک و تلخی در این زمینه دارند در برابر آن سکوت میکنند. بارها شده وقتی با خانمی صحبت کردم و بین بحث پرسیدم که آیا تا به حال مورد تجاوز شوهر خودت قرار گرفتهای؟ سریع میگوید: نه، تجاوز نکرده، ولی مثلاً یکبار که من اصلاً در شرایط درستی نبودم، مرا کتک زده و بعد با من همخوابگی کرده است.
این تجاوز از طرف همسر چه تبعاتی برای زنان و خانواده دارد؟
تجاوز در روابط زناشویی میتواند طیفی از پیامدهای روانی، جسمانی و اجتماعی را برای زنان به همراه داشته باشد. مهمترین پیامدش هم برای زنها و هم برای مردها میتواند کاهش میل جنسی و بیزاری از رابطه جنسی و به تبع آن بیعلاقه شدن به همسر باشد. خود این مسئله میتواند در نهایت منجر به خیانت روحی یا جنسی زن به مرد، افسردگی، خودکشی، اعتیاد، درد در آلت تناسلی، تهوع مداوم، ایجاد جراحت در ناحیه باسن، اختلال در خواب یا خوراک و پرخاشگری و خیلی از موارد دیگر برای زن باشد.
آیا تا به امروز در میان تشکلهای مختلف زنان، حمایتی از زنان آسیبدیده از این نوع خشونت خاص در ایران شده است؟
مطمئنأ جواب منفی است. ما حتی نهاد حمایتی مناسبی برای زنانی که مورد تجاوز یک مرد غریبه یا حتی پدر خودشان قرار میگیرند و قانون برای آنها مجازات اعدام هم مشخص کرده است نداریم، چه برسد به زنی که شوهرش او را مورد تجاوز قرار داده است. از دیده قانون و شرع مرد از اموالش بهره برده است و مرد هم اجازه نمیدهد کسی او را در رابطه با ضایع کردن مالی که برای خودش است، بازخواست کند. نه! هیچ نهاد حمایتی برای پشتیبانی از این زنان وجود ندارد.
