فرهنگ دگرباشپذیر ایرانی

آرمان نامدار - بخش چهارم و پایانی گفتوگوی من با مهری جعفری فعال حقوق بشر و وکیل پایه یک دادگستری را میخوانید.
وی در سه بخش پیشین از برخورد جامعه و قانون در برابر همجنسگرایان ایران و بریتانیا سخن گفت.
خانم جعفری در این بخش، نخست از پذیرش شناور بودن و خنثی بودن جنسیت در فرهنگ گذشته ایران سپس از غیر قابل پذیرش بودن ترنسسکشوالیزم در جامعه مردسالار امروز و اجبار به تغییر جنسیت از سوی قانون سخن میگوید.
فرهنگ پارسی مذکر و مونث نمیشناسد
تا جایی که در متون ادبی میتوان یافت و هرکسی، هر ایرانی میتواند متون ادبی کشورش را مطالعه کند و میتواند مراجعه کند به نسلهای قبل از خودش میبینیم که پادشاههای ایران حرمسرا داشتهاند. هرچند که حرمسرا داشتن به آن شکل قبیح و قابل قبول نیست. ولی ما از یک جنبه دیگر به آن نگاه میکنیم. آیا یک امری از لحاظ اجتماعی میتواند قابل قبول باشد یا نه؟ اگر حرمسرا درست کردن برای زنها قابل قبول بوده برای مردها هم بوده. مردهایی بودهاند که تمام عمر از ریش گذاشتن امتناع میکردند و بدون ریش زندگی میکردند و نقش دیگری داشتند غیر از جنسیت مردانهای که ما از آن تصور داریم. این بخش از فرهنگ ما در لایههای مختلف جامعهمان پذیرفته شده بوده و برای آن جایگاهی درنظر گرفته شده بوده. بحث من سر این است که اگر ما به اروپا نگاه کنیم همچنین چیزی در فرهنگشان ندارند. در فرهنگشان چنین جایگاهی برای انسان، بین زن و مرد، متصور نبوده است. یعنی در جامعه اروپایی از قدیم یا الزاماً باید مرد میبودید یا زن. هیچ انسانی نمیتوانسته حتی به صورت خنثی باشد که یک مسئله کاملاً فیزیکی است. درحالی که در جامعه ایران، پسربچه زمانی که به بلوغ میرسیده یک جریانی که بین زن بودن و مرد بودن هست را طی میکرده. خانم نجمآبادی در این زمینه با تحقیق روی نشانههای تصویری در دوره قاجار کار کردهاند.
ترنسسکشوالها الزاما به جراحی نیاز ندارند
جراحی برای تغییر جنسیت را برای این در ایران به وجود آوردهاند که بگویند ما با مسئله فیزیکی مشکلی نداریم. یعنی فکر میکنند اگر بخواهیم یک شق سوم بین مرد بودن و زن بودن در نظر بگیریم این شق غیر قابل قبولی است که باید تبدیل به یکی از ایندو بشود.
چون ترنسسکشوالها به لحاظ جسمی، مشخصات دو جنس را دارند و چون این مسئله عیان و غیر قابل انکاری است تنها کاری که برای آنها انجام میدهند این است که وی را در نقش جنسیتی قرار میدهند که به آنها دیکته میشود. یعنی یا مرد یا زن. البته بعضی از ترنسسکشوالها احتیاج به این جراحی دارند چون ممکن است خودشان ترجیح بدهند یکی از این دو مشخصات مرد یا زن را به صورت قویتری در خودشان داشته باشند.
اولاً به لحاظ روحی بعید به نظر میرسد که وی بعد از جراحی تغییر جنسیت صد در صد اگر زن بوده مرد و اگر مرد بوده زن شود. دوم اینکه چرا ما باید بخواهیم یک فرد همان چیزی شود که ما از هستی تصور داریم؟ یعنی تصور ما از هستی این است که همه موجودات باید یا نر یا ماده باشند. خب حالا یک نفر در این میان هست و نمیخواهد هیچکدام باشد. فکر میکنم این نظر در واقع همان القای نظریه مردسالارانه و سیاه و سفید دیدن زندگی است که به این شکل به لحاظ قانونی در حال تحمیل شدن است. در مورد کسی که خودش میخواهد و جراحی میکند حرفی نیست ولی این درست نیست که شما شرایط را برای کسی آنقدر سخت کنید که همواره در مظان اتهام قرار بگیرد و به خاطر چیزی که هست مجرم تلقی بشود وی در نهایت مجبور میشود کاری را انجام دهد که شما از وی میخواهید. اینجا در بریتانیا بسیاری از ترنسها جراحی نمیکنند. چون آن چیزی را که هستند قبول دارند و با آن راحت هستند. چون کسی به آنها نگاه عجیبی ندارد یا مورد تمسخر، تحقیر و تهدید قرار نمیدهد. چه بسا تصور چنین چیزی سخت است که آدم با مشخصاتی به دنیا بیاید و تنها به این دلیل که با اکثریت متفاوت است مورد تحقیر و مورد نگاههای عجیب قرار بگیرد و در آخر مجبور بشود مشخصات شخصیاش را عوض کند تا مثل دیگران شود.
این مسئله ترنسسکشوالها در ایران فکر میکنم یک ظلم مضاعف است. حتی من همجنسگرایانی را میشناسم که وقتی با ایشان صحبت میکردم، دیدم به حد زیادی تهدید و فشار سنگین روی آنها هست، و خب خطر مرگ هم هست. تعدادی از آنها میگفتند میخواهند خودشان را به عنوان ترنس معرفی کنند تا جراحی کنند. چقدر آدم باید در شرایط سخت قرار بگیرد که بخواهد این کار را بکند. در حالی که مردی که همجنسگراست ارتباطی با ترنسسکشوالیزم ندارد. وی همجنسگراست و شرایط فیزیکیاش شرایط یک مرد است. فرد، در چه شرایط تهدیدآمیز و ناامنی باید قرار بگیرد تا مجبور شود چنین تصمیمی بگیرد و اجازه بدهد یک جراحی بسیار وحشتناک و غیر ضروری (برای یک همجنسگرا) روی بدناش انجام بشود. وحشتناک از این لحاظ که شما کاملاً مرد هستید یا کاملاً زن هستید و تغییر دادن جنسیت با یک جراحی به حالت مصنوعی واقعاً دردناک است. این است که فکر میکنم این قانون نه تنها کمکی به حل مشکل نمیکند بلکه یک برخورد بسیار سطحی با هر دو مقوله همجنسگرایی و ترانسسکشوالیزم است.
