انسانها موقعیت و جایگاه خود را میسازند، اما نه آنطورکه میخواهند، بلکه آنگونه که شرایط عینی به آنها تحمیل میکند.
این بحث در ایران امروز و در میان کنشگران سیاسی نیز صادق است. در دهه اخیر، اقدامها و تصمیمهای محمد خاتمی همیشه معرف جایگاه کنونی و آیندهاش بوده است. اقدامهایی که معمولاً طیف وسیعی از واکنشها را نیز در پی داشته است.
آخرین دست از این موارد، شرکت او در انتخابات مجلس نهم بود. یک سر طیف، وی را "خائن" معرفی میکند و سر دیگر او را "شجاع" میداند.
برخلاف نظر برخی از تحلیلگران، توضیح و اعلام نظر رسمی محمد خاتمی در مورد شرکت "فردیاش" در انتخابات مجلس، بسیار هم خوب و مناسب بود. دست کم برای همه کنشگران سیاسی و شهروندان پیگیر وضعیت جامعه ایران نکات مهمی را روشن کرد.
۱- محمد خاتمی در بیانیه رسمی خود، هیچ اشارهای به جنبش مردم ایران، جنبش سبز و مسئله دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 نکرده و بهطور تلویحی خواهان "فراموشی" گذشته شده است. او در جایی از این متن آورده است: "انتظار داشته و دارم که همه با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده، روند تازهای را در کشور آغاز کنند."
وی نه به صراحت، اما به شفافیت "خاتمیوارش"، حساب خودش را از جنبش مردم ایران و جنبش سبز جدا کرده است. هرچند برای برخی، این واقعیت خوشایندی نیست و ممکن است نوعی "ریزش" محسوب شود اما بهطور حتم این ریزش موجب رویشهایی نیز خواهد بود.
۲- محمد خاتمی به صراحت اعلام کرده است که خواهان "اصلاحات" است و هنوز باور دارد که راه "مفاهمه"، بسته نشده است. این امر با واقعیت موجود در تناقض است. کسی از مصالحه و مفاهمه حرف میزند که در موضع قدرت باشد، اما به نظر میرسد کسانی که قدرتهای اجرایی کشور را در دست دارند، چندان به چنین امری باور و رغبت ندارند.
محمد خاتمی هنوز باور دارد که راه "مفاهمه" بسته نشده است. این امر با واقعیت موجود در تناقض است. کسی از مصالحه و مفاهمه حرف میزند که در موضع قدرت باشد،اما به نظر میرسد کسانی که قدرتهای اجرایی کشور را در دست دارند، چندان به چنین امری باور و رغبت ندارند
محمد خاتمی نظر"شخصی" خودش را این گونه بیان میکند: "اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آنچه به آن باور دارم و پایبندم ریشه میگیرد. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاهداشت روزنههای اصلاحطلبی که آن را مهمترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور... "
باید از ایشان پرسید: شما به کدام"منش" و "بینش" پایبند هستید که در آن انتخاباتی را که هیچ تضمینی در مورد سلامت و درستیاش وجود نداشت و هم اکنون نیز آمارهای اعلامی، همه نشان از "نمایشی" بودن آن دارد، "تنها راه سربلندی ایران" میدانید؟
به نظر میرسد محمد خاتمی نه تنها دیگران را دعوت به فراموشی میکند، بلکه خودش نیز دچار"نسیان" شده است. درست دو سال پیش بود که به "سلامت برگزاری انتخابات" در ایران شک داشت.
آیا در این میان اتفاق خاصی افتاده است که "شک"اش برطرف شده است؟ واقعیت این است که مردم "با وجود تحمل زندان، تجربه کهریزک، کشته شدن در خیابان و... هنوز به این بصیرت نرسیدهاند که "تنها راه سربلندی کشور"، شرکت در انتخابات است.
۳- در جای دیگر از بیانیه، اشاره میکند که "من براساس راهبرد اصلاحطلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب و قانون اساسی و ایجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و میکنم."
"راهبرد"، "آشتی ملی"، "آرمانهای اصیل انقلاب"، "قانون اساسی"، "فضای همدلی و مشارکت" همه و همه اموری هستند که تنها در گروی "عمل آگاهانه جمعی" معنا پیدا میکنند.
آیا رای دادن او، آن هم به صورت "نیمه مخفی" و بدون هیچگونه هماهنگی و مشورت با "دیگر شهروندان" و حتی "نزدیکان سیاسی و تشکیلاتی"اش، یک "عمل آگاهانه دسته جمعی" است؟
به نظر میرسد که نفس رای دادن در یک نمایش انتخاباتی، دقیقاً زیر سئوال بردن همان راهبرد "اصلاحطلبی" است که محمد خاتمی در پی آن است. اصلاحات، بنا است از دل صندوقهایی بیرون بیاید که "آرای واقعی" مردم را در یک رقابت "آزاد و منصفانه" دربرمیگیرد
به نظر میرسد که نفس رای دادن در یک نمایش انتخاباتی، دقیقاً زیر سئوال بردن همان راهبرد "اصلاحطلبی" است که محمد خاتمی در پی آن است. اصلاحات، بنا است از دل صندوقهای رای بیرون بیاید، اما صندوقهایی که "آرای واقعی" مردم را در یک رقابت "آزاد و منصفانه" دربرمیگیرد و نه صندوقهای انتخاباتی که هفته گذشته در ایران برگزار شد.
این جای پرسش است که محمد خاتمی چه نشانهای از فضای "آشتی ملی" دیدهاند که دیگران ندیدهاند؟ او به "آرمانهای اصیل انقلاب" و "قانون اساسی" اشاره کرده است، اما به نظر میرسد که برگزاری چنین نمایش انتخاباتی، در اصل زیر سئوال بردن تمامی آرمانهای انقلاب ۵۷ و برباد دهنده تنها دستاورد باقی مانده آن انقلاب یعنی "انتخابات" بود. شرکت در این نمایش، دهنکجی به قانون اساسی فعلی است. امری که به روشنی تناقضی آشکار است.
۴ محمد خاتمی، در جای جای این متن کوتاه، اشاره میکند که کسی را "دعوت" نکرده است. خودش فردی اقدام کرده و رای خود را به صندق انداخته است. "عدم دعوت" نیز به معنای "تحریم" نیست.
انتظار این بود که او آن قدر پایبند به "موازین اخلاقی" باشد که به صراحت و شفافیت پیش از برگزاری انتخابات، حرفها و مواضع خود را مطرح کند. بگوید به همین دلایل "نیم بند" و سراسر "متناقض"، میخواهد در رایگیری شرکت کند. مردم نیز در مقابل حق انتخاب داشته باشند. نه آنکه در اوج درگیری میان مدافعان انتخابات آزاد و "سیرکبازان نمایش انتخاباتی"، این چنین غیر شفاف، نامعمول و نیمه مخفی رفتار کنند.
محمد خاتمی خودش را از"جنبش مردم" و"جنبش سبز" جدا کرده است. اونمیخواهد همچون میرحسین موسوی و مهدی کروبی و آیتالله منتظری و... بسیاری دیگر که از حاکمیت "اخراج" شدند، به دامان مردم بازگردد و در کنار مردم معترض بایستد
۵- محمد خاتمی ژست هم میگیرد. همان کاری که در این چند وقت طرفداران "با بصیرت" وی هم به انحای گوناگون آن را تکرار کردهاند و فضایی ساختهاند که کسی جرئت نکند "رهبر فهیم اصلاحات" را نقد کند. ای کاش او به مقولههای مهمتری هم احترام میگذاشت. مقولههایی که گویا در"آب گلآلود" سیاستورزی در ایران گم شدهاند.
واقعیت این است که محمد خاتمی به روش خودش، البته نه با صراحت، اما به شفافیت مدل خویش، خودش را از "جنبش مردم" و "جنبش سبز" جدا کرده است. او نخواست همچون میرحسین موسوی و مهدی کروبی و آیتالله منتظری و... بسیاری دیگر که از حاکمیت "اخراج" شدند، به دامان مردم بازگردد و در کنار مردم معترض بایستد.
وی همچنان دل در گرو اصل نظام دارد و میخواهد از"درون"، تغییر و اصلاح ایجاد کند. البته پیش از او، "هوشمندترینهای عالم سیاست جمهوری اسلامی"، این راه را رفتهاند و هماکنون نیز در کوچههای بنبست "مصلحت نظام" گیر کردهاند.
به هر روی، این طور به نظر میرسد که از این پس، هر چقدر که همگان در مورد "هوشمندی و قدرت" هاشمی رفسنجانی در توهم بودند، در مورد "اخلاقمداری" و "شفافیت" محمد خاتمی نیز در توهم هستند.