دفتر نشریه طنز و فکاهی فرانسوی "شارلی هبدو" - CHARLIE HEBDO- در ساعت یک بامداد چهار شنبه دوم نوامبر با پرتاب کوکتل مولوتف به آتش کشیده شد و دو سوم محل در آتش سوخت.
قرار بود ویژهنامه این نشریه با سردبیری نمادین محمد پیامبر اسلام، با عنوان "بهار آزادی جهان عرب" منتشر شود. البته با اشاره به پیروزی حزب اسلامی نهضت در تونس و اعلام قانون شریعت در لیبی پس از انقلاب که مردم بسیاری را در جهان شگفت زده کرد و کاریکاتوری که میگوید: "اگر از خنده رودهبُر نشوی، صد ضربه شلاق میخوری".
مدیر نشریه شارلی هبدو گفت: "ما میخواستیم یک ویژهنامه طنز منتشر کنیم، اما این جماعت نشریه را نخوانده، به اعمال خشونتآمیز دست زدهاند. این احمقانه است." وزیر کشور فرانسه نیز این اعمال را محکوم کرد و گفت: "آزادی مطبوعات در فرانسه یک امر مقدس است."
همین نشریه در سال ۲۰۰۶ نیز با انتشار کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام از یک کاریکاتوریست دانمارکی و شکایت مسجد پاریس و یک گروه اسلامی، کارش به دادگاه کشیده شد. در همان دادگاه دکتر مهدی مظفری، استاد دانشگاه در دانمارک و کارشناس مسائل بنیادگرایی اسلامی بهعنوان شاهد حاضر بود.
برای بررسی مسائل بهار عربی، بنیادگرایی اسلامی و آتش زدن دفتر یک نشریه طنز، با دکتر مهدی مظفری در دانمارک گفتوگویی کردهایم و از او درباره سابقه حملات اسلامگرایان به نشریهها یا نویسندگان کتابها پرسیدهایم.
دکتر مهدی مظفری: داستان یا تاریخ حمله اسلامگرایان در مورد چاپ یا نشر مسائلی که آنها معتقدند به معتقدات آنها حمله شده است، به آیتالله خمینی برمیگردد و به فتوای ایشان در مورد کشتن سلمان رشدی و هرکسی دیگر که آن آیات شیطانی را منتشر کند. در آن زمان ما دیدیم افرادی کشته شدند. نویسندگان و مترجمانی بهخاطر همین فتوای آقای خمینی کشته شدند، کتابهای بسیاری سوزانده شد و هنوز هم که هنوز است این فتوا پابرجاست.
در مرحله دوم مسئلهای که پیش آمد، کارتونهای دانمارکی بود. روزنامه "یولاند پوستن"، ۱۲ تصویر از پیامبر اسلام، آن هم به اختیار خود کسانی که کاریکاتوریست هستند، کشیده شد که در مورد یکی یا دوتا از آنها اینطور تلقی شد که اینها به معتقدات اسلامی و به پیامبر اسلام توهین کردهاند. به همین خاطر مجدداً حملات فراوانی به آن روزنامه شد. حتی سال گذشته به آن کاریکاتوریست دانمارکی حمله شخصی شد و یک جوان سومالیایی شب عید مسیحی سال گذشته با تبر به خانه او حمله کرد. خوشبختانه این حمله به جایی نرسید.
بعدهم توطئههای دیگری صورت گرفت که حتی در آمریکا از طرف دو پاکستانی در شرف انجام بوده است و به خاطر باز حمله به همین روزنامه، کسی که سردبیر فرهنگی روزنامهی یولاند پوستن بود، آقای «فلمینگ رز»، هنوزهم تحت حفاظت پلیس است. در آن زمان "شارلی هبدو" کاریکاتورهای "یولاند پوستن" را منتشر کرد و در پشت جلد مجله هم کاریکاتوری از پیامبر اسلام انداخته بود که پیامبر اسلام میگفت با این پیروان احمقی که من دارم، نمیدانم چه کنم. این باز مورد شکایت مسجد پاریس و گروههای دیگر اسلامگرا قرار گرفت که گویا از سوی عربستان سعودی حمایت میشدند. اینها به دادگاه پاریس شکایت کردند و محاکمهای در این مورد انجام شد و این محاکمه چندین روز طول کشید. من هم از طرف "شارلی هبدو" بهعنوان متخصص و شاهد در مورد مسائل اسلامی به دادگاه احضار شدم.
مسئولان "شارلی هبدو" از شما دعوت کرده بودند؟
بله. من در آن زمان از طرف "شارلی هبدو" دعوت شده بودم. یعنی از طرف دادگاه احضار شدم، منتهی به خاطر این که متهم که "شارلی هبدو" بود، مرا معرفی کرده بود بهعنوان متخصص در امور مسائل و تاریخ اسلام. به همین مناسبت من به پاریس آمدم. دیگر شاهدان هم ازجمله آقای فرانسوا رولاند، خانم بادنتر، خانم کرولین فورس و آقای اسفر بودند که رئیس مجله "عریان" است و چندین سیاستمدار و روزنامهنگار معروف فرانسوی. در آن دادگاه جمعیت فوقالعاده زیادی بود. چون این مسئله یک مسئله بسیار حاد سیاسی شده بود.
برداشت این کاریکاتوریست از اسلام و مسلمانان این است. این حق اوست که این برداشت را داشته باشد، بدون این که خواسته باشد به کسی یا گروهی اهانت کند.
در دادگاه از من خواستند که نظرم را در مورد این مسئله بدهم، این که آیا اصولاً این یک اهانت است به پیامبر اسلام یا خیر. منظور همان کاریکاتوری بود که پیامبر اسلام را، که در آن بیشتر به هندیها شبیه است تا به اعراب، با یک نارنجک در عمامه نشان میداد. آن کاریکاتور این طور القا میکرد که مسلمانان یا پیامبر اسلام تروریست هستند و به این خاطر است که مسلمانان هم تروریست هستند و این اهانت به اسلام و پیامبر اسلام است.
کاریکاتور دیگری که از آن شکایت شده بود، چه بود؟

کاریکاتور دیگری که باز از سوی مسجد پاریس و نیز یک گروه اسلامگرای دیگر عنوان شده بود، کاریکاتوری بود که در آن که یک آخوندی از بهشت بیرون میآید و به کسانی که آنجا هستند میگوید متأسفانه ذخیره حوریهای باکرهیمان تمام شده است. صبر کنید. این کاریکاتور به خاطر این کشیده شده است که در روایت آمده، کسانی که در راه خداوند شهید شوند، به ۷۲ حوری باکره در بهشت دست خواهند یافت و چون در دنیا شهدای مسلمان خیلی زیاد شدهاند، هجوم آن قدر زیاد شده است که انبار حوریهای باکره تمام شده است.
این دو کاریکاتور بود که در دادگاه مطرح شد. آنچه من گفتم، این بود که این کاریکاتوریست دانمارکی در شهر آهوس زندگی میکند. همان شهری که من در آن زندگی میکنم. ایشان تصوری از پیامبر اسلام داشته است. با توجه به این اعمال تروریستی که بعضی از مسلمانان انجام دادهاند و با توجه به حمله به نیویورک و جاهای دیگر، این شخص که از اسلام هم چیز زیادی نمیداند، در ذهنش این طرح آمده است که پس این پیامبر اسلام را هم ما با یک نارنجک در عمامهاش بکشیم.
مسلمانان نمیتوانند شرع خودشان و این ممنوعیت را بر غیرمسلمانان در کشور خود آن غیرمسلمانان هم تحمیل کنند. آنچه اینها میخواهند، شبیه خودشان کردن تمام جهان است. اما کشور فرانسه یک کشور غیرمذهبی است، منتهی اسلامگرایان میخواهند که نویسندگان، روزنامهنگاران، کاریکاتوریستهای فرانسوی هم تبعیت کنند از شرع اسلام که این مسئلهای غیرقابل تحمل است و هیچ گونه وجهی اخلاقی یا شرعی ندارد.
در واقع قصد اهانت نداشته، ولی برداشت این کاریکاتوریست از اسلام و مسلمانان این است. این حق اوست که این برداشت را داشته باشد، بدون این که خواسته باشد به کسی یا گروهی اهانت کند. در ثانی اگرهم ما مسئله را به صورت اهانت تصور کنیم، در این زمینه باید گفت که پیامبر اسلام نه تنها پیامبر بوده، بلکه رئیس دولت هم بوده، فرماندهی لشکر هم بوده و در فاصله دهسال که در مدینه اقامت داشته، در ده، پانزده جنگ شرکت کرده؛ جنگ اُحد و خندق و دیگر جنگها که در برابر تعداد جنگهای ایشان، حتی میشود گفت ناپلئون یک گروهبان بیشتر نبوده است.
بنابراین مسئله سلاح و پیامبر مسئله اهانتآمیزی نیست و مسلمانان حتی در حال حاضر پیامبر و دیگر بزرگان اسلام را برای این شهامتهایشان در جنگها ستایش میکنند. بنابراین این مسئله، مسئلهای عادی به نظر میرسد. صرف نظر از این که این مورد سوم است، اگر این کاریکاتوریست واقعاً میخواست به پیامبر اهانت کند، یک شمشیر به دست ایشان میداد و این شمشیرهای پیامبر هم امروز روی حتی اینترنت پیدا میشود و عکسهای آنها هست. بنابراین اگر وی یک شمشیر به دست پیامبر میداد، در آن صورت میتوانستیم بگوییم که ایشان به پیامبر اهانت کرده بود، چون در قرن بیست و یکم دیگر کسی با شمشیر جنگ نمیکند و اگر بخواهد جنگ کند، کار بسیار مضحک و مسخرهای خواهد بود.
بنابراین در قرن بیست و یکم اگر جنگی هست، بمب و نارنجک هم هست. حتی بمب اتم هم هست. بنابراین ایشان میخواسته حتی تصویر پیامبر اسلام را هم مدرنیزه کند.
میدانیم که آن دادگاه سرانجام با تبرئه شدن "شارلی هبدو" به پایان رسید. دوباره به آتش کشیدهشدن این مجله طنز فرانسوی را چطور میبینید؟ این نشریه با توجه به نتایج بهار عربی نام شماره ویژه خود را گذاشته بودند: "شریعت هبدو."
تظاهرات سال ۲۰۰۶ در شهر پاریس، در اعتراض به انتشار کاریکاتورهایی که به عقیده معترضین "اسلامستیز" بودند.
این هم دنباله همان مسائل گذشته است. کسانی که این کار را میکنند، به نظر من مسئله هویتی دارند. اینها تمام وجودشان در این تقدسی است که برای خودشان ایجاد کردهاند و این تقدس در شخص پیامبر خلاصه میشود. یعنی همانطور که در ایران میگویند "ذوب در ولایت شده"، اینها ذوب در ولایت پیامبر و اسلام شدهاند و این تصوری است که برای خودشان بهوجود آوردهاند.
در واقع اینها هویت جانشین و هویت موازی ندارند. یعنی این که فرض کنید اهل هنر یا اهل نقاشی باشند یا هویت ادبی داشته باشند یا هویت ورزشی داشته باشند. اینها تمام هویتشان در یکجا و روی یک نقطه روی اسلام متمرکز شده؛ و این است که کوچکترین چیزی که در رابطه با اسلام پیش بیاید، اینها خودشان این طور تعبیر کنند که این اهانت به آنها است و در واقع آن را اهانت مستقیم به عمق هویت خودشان احساس میکنند. این است که یک حالت انتقامجویی بسیار شدیدی برای دفاع از هویت خودشان انجام میدهند که اکنون به صورت بمباندازی و آتشسوزی "شارلی هبدو" انجام شده است.
اینها در واقع میخواهند آن قانون و شرع اسلام را به غیرمسلمانان هم تحمیل کنند. چون اگر کشیدن صورت پیامبر ممنوع است، که هنوزهم معلوم نیست چرا ممنوع است و چه کسی ممنوع کرده، حال بگیریم که این ممنوع است، برای مسلمانان است.
مسلمانان نمیتوانند شرع خودشان و این ممنوعیت را بر غیرمسلمانان در کشور خود آن غیرمسلمانان هم تحمیل کنند. آنچه اینها میخواهند، شبیه خودشان کردن تمام جهان است. اما کشور فرانسه یک کشور غیرمذهبی است، منتهی اسلامگرایان میخواهند که نویسندگان، روزنامهنگاران، کاریکاتوریستهای فرانسوی هم تبعیت کنند از شرع اسلام که این مسئلهای غیرقابل تحمل است و هیچ گونه وجهی اخلاقی یا شرعی ندارد.
اینها است که من فکر میکنم سبب میشود که اینها این قدر برانگیخته شوند که بخواهند ریشه این کسانی را که به مقدسات متصور آنها حمله کردهاند، را براندازند.
آقای دکتر مظفری پرسش پایانی من در مورد مقالهای است که از شما منتشر شده در یکی از روزنامههای دانمارکی، که از ناتو انتقاد کردهاید که در لیبی پس از آزادی این کشور صحبت از قانون شریعت پیش آمده. چرا شما انتقاد کردهاید؟

ناتو رفته آنجا، در لیبی، که مردم را از قتل عامی که میگفتند قذافی میخواهد در مورد اهالی بنغازی انجام دهد، نجات دهد. هفت ماه طول کشیده که اینها بمباران کردند و خواستند که مردم لیبی آزاد شوند و این مردم لیبی باشند که بیآیند اظهارعقیده کنند در مورد سرنوشت و آیندهیشان. همان روزی که آقای جلیل رئیس شورای هماهنگی ملی که سالهای سال، فکر میکنم هفت سال، وزیر دادگستری یا وزیر عدلیه خود قذافی بوده، ایشان آمد و به طور خیلی علنی گفت که ما شریعت اسلام را اجراء خواهیم کرد و هر قانونی که مخالف و مغایر شریعت اسلام باشد، این ملغی است از جمله تعدد زوجات و چند همسری، که در عصر قذافی ممنوع شده بود . همین آقا خودش وزیر دادگستری بود،زمانی که قانون آن کشور ؛ چند همسری در لیبی را ممنوع کرده بود.
این گفتهها میشود گفت مثل آب سردی بود که بر روی سر کسانی ریخت که فکر میکردند رفتهاند و لیبی را آزاد کردهاند و حالا لیبی به طرف دموکراسی و حقوق بشر پیش خواهد رفت و این موضوع همه اینها را نگران کرد. اصولاً مسئله این بوده که ناتو بیآید و مردم لیبی را از دیکتاتوری مثل قذافی نجات دهد و حالا بدون این که از مردم خواسته شود که بیآیند نظرشان را دهند، یک اقایی به اسم جلیل میآید و در واقع دیکته میکند، همان طور که آقای خمینی دیکته کرد، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، شریعت اسلامی!
خب پس این ناتو و اینها برای چه کاری آمده بودند! در واقع میتوان گفت به طور غیرمستقیم ناتو در اسلامیکردن بیشتر و اسلامگرایی افراطی و استقرار شریعت در کشوری مثل لیبی دست داشته است. در حالی که این ابداً مورد نظر زمامداران غربی نبوده است.
یک روز پس از به آتش کشیده شدن دفتر شارلی هبدو و سوختن دو سوم آن همه ی روزنامه های سراسری فرانسه در پاریس از کارکنان و نویسندگان این نشریه دعوت کردند که تا آماده شدن محل