جمهوری اسلامی، یار یا مشکل مردم فلسطین؟

ناصر کرامتی - در طول تاریخ متأخر ملتی مظلومتر از ملت فلسطین وجود ندارد. شاید تنها همپای درد و رنج آنها، سرنوشت میلیونها آفریقایی باشد که طی دوران بردهداری زندگی خود را به پای منافع اربابان خود باختند. حتی سرنوشت مردم تحت دیکتاتوریهای نظامی نیز به گرد پای رنج ملت فلسطین نمیرسد. موضوع این نوشته این نیست که چه کسی اول آنجا بوده و چرا و چگونه مردم فلسطین به این سرنوشت دچار شدهاند. موضوع گذراندن حوادث از صافی "حق و باطل" است.
موضوع فلسطین با سپری شدن هر لحظه از زمان بغرنجتر میشود. با زاده شدن نسل دوم و سوم فلسطینیها و اسرائیلیها، موضوع پیچیدهتر از قبل نیز شده است.
در سیاست، «عمل انجام شده» اسم رمز آن چیزی است که رخ داده و گویا غیر قابل برگشت است. تلاشهای انسانی برای حل مسئله فلسطین، بارها و بارها به موانعی برخورد کردهاند که توجیه وجود آنها "عمل انجام شده" بوده است.
موضع فعالان سیاسی ایران درباره فلسطین شاید تغییر دهنده هیچ چیز درباره مردم فلسطین نباشد و تنها و در درجه اول، نشان دهنده حالات درونی، طرز تفکر و نوع نگرش به دنیا نزد ایرانیان باشد. اما باید کوشید نگاهها را متوجه مسئله فلسطین کرد و خواهان حل عادلانه آن بود.
نیروهای سیاسی ایرانی مخالف دوآتشه هر گونه حمایت ایران از فلسطین، در سیستم منطقی خود دچار یک خطای بنیادین هستند. پیش فرض محاسبات و تحلیلهای آنها این است که سرنوشت مردم ایران آلت دست موضوع فلسطین شده است. حال آنکه برعکس، این سرنوشت مردم فلسطین است که آلت دست مقامات جمهوری اسلامی ایران برای «دشمن تراشی»، «توجیه خود» و « گمراه کردن افکار عمومی ایران و جهان» شده است.
در سال ۱۹۹۷ نلسون ماندلا در کنگره جهانی همبستگی با مردم فلسطین (The International Day Of Solidarity With The Palestinian People) گفت: «ما به خوبی میدانیم که آزادی ما بدون آزادی فلسطینیها کامل نیست.» (منبع [1])
ماندلا این رهبر محبوب سیاهان آفریقای جنوبی در مبارزه علیه رژیم آپارتاید که بعد از پیروزی فقط مدت کمی حاضر به ماندن در قدرت شد، به خوبی فهمیده بود که تلاش برای برقراری صلح و آزادی در جهان بدون حل مسئله فلسطین، تلاشی فراگیر و پایدار نخواهد بود.
وضعیت جمعیتی فعلی فلسطین
بر اساس دادههای ادارهٔ آمار مرکزی اسرائیل، در ماه مه سال ۲۰۰۶، جمعیت اسرائیل برابر با ۷ میلیون نفر بوده که ۷۷ درصد یهودیتبار، ۱۸٫۵ درصد عرب و ۴٫۳ درصد از تبارهای دیگر بودهاند. بر اساس آمار از یهودیهای اسرائیل ۶۸٪ بومی اسرائیل (متولد اسرائیل)، اغلب نسل دوم و یا سوم از اسرائیلیها هستند و ۱۰٪ از جهان عرب ازآسیا و آفریقا تشکیل شدهاند.
طبق آمار فلسطینیها، بیش از ۲٫۴ میلیون فلسطینی در کرانه غربی زندگی میکنند و بیش از ۱٫۴ میلیون دیگر در نوار غزه. طبق آمار فلسطینیها و اسرائیلیها، جمعیت فلسطین بین ۹٫۸ تا ۱۰٫۸ میلیون نفر است.
طبق آمار اردنیها، حدود ۶ میلیون نفر در اردن زندگی میکنند که اکثر آنها فلسطینی هستند. درمورد درصد دقیق فلسطینیها اختلاف وجود دارد و این موضوعی است که بررسی آن چندان مطلوب حکومت اردن نیست. میزان کثرت فلسطینیها را تا ۹۰ درصد اهالی اردن تخمین میزنند. کمترین تخمین درباره سهم فلسطینیها از جمعیت ایران ۴۵ درصد است.
همه اینها یعنی در حالی که تقریباً ۸۰ درصد سرزمین فلسطین در دست اسرائیلیها است و کشوری به نام کشور فلسطین وجود ندارد، تعداد مردم فلسطین از جمعیت اسرائیل چند میلیون نفر بیشتر است. (منبع [2])
استفاده ابزاری جمهوری اسلامی از فلسطینیها
وقتی ارزشهای دستهای از انسانها از نفی مداوم مواضع و ارزشهای کانون قدرت سرچشمه بگیرد، این خطر بروز میکند که منطق آنان در قضاوت، نه بر مبنای آگاهی و سنجش، بلکه به صورت واکنشی و انعکاسی باشد.
وقتی جمهوری اسلامی ایران یک اهریمن، یک شر ذاتی و مطلق تصور شود طبیعی است که در یک منطق انعکاسی هر آنچه در برابر این اهریمن قرار بگیرد جایگاه اهورایی بیابد. تز نابخردانه «دشمنِ دشمن من، دوست من است» شاخص چنین منطقی است.
در ایران، به صورت چشمگیری میتوان کارکرد این قضاوت واکنشی را در برخورد با مسئله فلسطین دید. جمهوری اسلامی مدعی دفاع از حقوق فلسطینیان است. در گروهی از مردم بیزاری از حکومت منجر به بیزاری از فلسطینیان شده است.
کسانی که معتقد هستند ایرانیها از پیگیری مسئله مردم فلسطین ضربه خوردهاند، از جمله ادعا میکنند:
− سالانه میلیونها (بعضیها میگویند میلیاردها!) دلار بودجه ایران صرف کمک به فلسطین میشود.
− در اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ از نیروهای حزب الله لبنان و حماس برای سرکوب مردم ایران استفاده شده است.
− موضوع فلسطین منافع ملی ایران را به خطر انداخته است.
− ایران بهخاطر پیگیری مسئله فلسطین در خطر حمله نظامی اسرائیل قرار گرفته است.
(برای نمونه به این فیلم ویدئویی [3] نگاه کنید)
اگر بتوان قبول کرد که کشوری "فقط" برای هدیه کردن آزادی و دموکراسی ارتش خود را به هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود گسیل کند، آنوقت میتوان پذیرفت که پولهای هزینه شده توسط دولت ایران هم "فقط" هزینه حل مشکلات مردم فلسطین می شود. جمهوری اسلامی ایران با محرمانه در نظر گرفتن بودجههای فرامرزی خود، امکان بیان و رواج هر نوع حدس و گمانی درباره حجم این مبالغ را مهیا کرده است.
وقتی حکومت قطر مبلغ "۲۵۴ میلیون دلار" برای کمک به نوار غزه "با مدیریت حماس" تخصیص میدهد، حجم و مقصد کمکهای مالی مشخص است. اما درباره کمکهای جمهوری اسلامی حتی احمدینژاد به عنوان رئیس جمهوری نظام میگوید که «نمیتواند چیزی درباره این ردیف بودجهها اعلام کند». درباره حجم و هدف از اختصاص این بودجهها پنهان کاری میشود.
در مورد حکومت قطر با توجه به مشخص بودن مبلغ و گیرنده کمک، احتمالات سیاسی متعددی مطرح میشود که مقبولترین آنها تلاش قطر و متحدان آن برای فاصله انداختن بین گروههای فلسطینی و حکومت ایران است؛ اما در مورد جمهوری اسلامی ایران و هدف این رژیم از اختصاص دادن بودجههای نامشخص در فلسطین چه میتوان گفت؟
جمهوری اسلامی در برابر کمک مالی به گروههای فلسطینی، جان، مال، زندگی و آینده آنان را برای رسیدن به منافع خود قربانی میکند. واقعیت این است که مردم فلسطین بیشتر از دست جمهوری اسلامی ایران بدبختی میکشند تا مردم ایران به خاطر موضوع فلسطین.
گزینهها برای پاسخ به این سوال محدودتر است. استفاده ابزاری نظام جمهوری اسلامی از زندگی و آینده مردم فلسطین به عنوان اهرم فشار بر اسرائیل، بهمنظور بهرهبرداری تبلیغاتی در داخل ایران و ایجاد تعادل در مناسبات قدرت در سطح بینالمللی.
ارتش اسرائیل بسیار نیرومندتر از نیروهای نظامی فلسطینی است و تلفات انسانی فلسطینیها (در هر درگیری و جنگی) بسیار بیشتر از تلفات اسرائیلیهاست. در مقابل چند اسیر اسرائیلی که گاه ممکن است به دست گروههای نظامی اسلامی بیفتند، همیشه چند هزار فلسطینی (از جمله کودکان) در زندانهای رژیم اسرائیل بهسر می برند.
در واقع جمهوری اسلامی در برابر کمک مالی به گروههای فلسطینی، جان، مال، زندگی و آینده آنان را برای رسیدن به منافع خود قربانی میکند. واقعیت این است که مردم فلسطین بیشتر از دست جمهوری اسلامی ایران بدبختی میکشند تا مردم ایران به خاطر موضوع فلسطین.
هدف گم شده است
نیروهای سیاسی ایرانی مخالف دوآتشه هر گونه حمایت ایران از فلسطین، در سیستم منطقی خود دچار یک خطای بنیادین هستند. پیش فرض محاسبات و تحلیلهای آنها این است که سرنوشت مردم ایران آلت دست موضوع فلسطین شده است. حال آنکه برعکس، این سرنوشت مردم فلسطین است که آلت دست مقامات جمهوری اسلامی ایران برای «دشمن تراشی»، «توجیه خود» و « گمراه کردن افکار عمومی ایران و جهان» شده است.
زمین بازی سیاست برای کنشگران ایرانی در خارج از مرزهای این کشور، همان دوگانه «اهورا/اهریمن» و «جمهوری اسلامی ایران/ غرب» است و عدهای از آنها این ارزشگذاری را به عنوان شرط ورود به زمین بازی پذیرفتهاند. این گروه بهجای نقد مواضع جمهوری اسلامی درباره فلسطین و افشای دروغپردازیهای رژیم در این باره، شروع به کینهتوزی و انتقامگیری از مردم فلسطین کردهاند.
در نبود تمرکز روی مقابله ریشهای با طرحهای جمهوری اسلامی ایران، عدهای در بازی مخالفت همیشگی با نظام دچار سردرگمی شدهاند. جمهوری اسلامی تبدیل به کنشگر و فعالان سیاسی ایرانی، صرفاً تبدیل به واکنشگر شدهاند. به این ترتیب نبض امور در دستان دیکتاتوری حاکم بر ایران قرار گرفته است.
نمونه بارز این مسئله موضوع تشکیل دوباره کشور مستقل فلسطین است. محمود عباس در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد به تاریخ ۲۳ /۰۹/۲۰۱۱ گفت: «من از اینجا با نام ملت فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین اعلام میکنم. ما دست خود را به سوی دولت و ملت اسرائیل برای برقراری صلح دراز میکنیم و به آنها میگوییم بیایید با یکدیگر آینده کودکانمان را بسازیم، آیندهای که در آن از آزادی، امنیت و شکوفایی بهره مند باشند. بیایید به جای ساخت ایستهای بازرسی و دیوار حایل (دیواری به ارتفاع ۸ متر برای محاصره مناطق فلسطینی)، پل بسازیم. بیایید رابطه همکاری برابر میان دو کشور همسایه را به جای سیاست اشغالگری، شهرکسازی ، جنگ، حذف و... بنا کنیم.»
عباس گفت: «وقت آن رسیده است که پس از دهها سال رنج و عذاب، فلسطینیها در سرزمینهای خود آزادانه زندگی کنند.» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی دولت اسرائیل را به تخریب تلاشها برای برقراری صلح متهم کرد و از اسرائیلیها خواست به سوی صلح گام بردارند. او افزود که «تلاشهای ما برای صلح همواره با برخورد به صخره دولت اسرائیل ویران میشود.» و تاکید کرد که آماده است "فورا" مذاکرات با اسرائیل را بر پایه «تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ و متوقف کردن شهرکسازی» آغاز کند. (منبع [4])
محمود عباس در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تاکید کرد که درخواست به رسمیت شناختن حاکمیت فلسطین به عنوان کشوری مستقل به پایتختی "بیتالمقدس" در تمام سرزمینهایی که اسرائیل در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده را تسلیم بان کی مون دبیر کل سازمان ملل کرده تا به شورای امنیت ارائه دهد.
سخنرانی محمود عباس در جلسه سازمان ملل با کف زدن طولانی نمایندگان کشورهای مختلف و استقبال افکار عمومی همراه شد. تنها دو کشور با پیشنهاد محمود عباس مخالف بودند و علیه آن موضعگیری کردند. یکی اسرائیل و دیگری جمهوری اسلامی ایران!
علی خامنهای [5] به صراحت با طرح محمود عباس مبنی بر پذیرش عضویت فلسطین در سازمان ملل
مخالفت كرد. خامنهای با حضور در كنفرانس بینالمللی انتفاضه فلسطین تاكید كرد«هر طرحی كه
بخواهدفلسطین را تقسیم كند،یكسره مردود است و طرح پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیستها یعنی پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین نیست.»
کانال ده تلویزیون اسرائیل در گزارشی در خصوص فعاليتهاي حکومت اسرائیل برای مقابله با اقدام تشکیلات خودگردان فلسطین در سازمان ملل متحد، گزارش کرد: «پيش از آنکه محمود عباس سخنان خود در خصوص رسميت دادن به کشور مستقل فلسطيني را در مجمع عمومي سازمان ملل ايراد کند، دان ايالون معاون وزير امور خارجه اسرائيل براي مقابله با بحران ناشي از رسميت دادن به کشور مستقل فلسطينی، عازم نيويورک شد».
ايالون در گفتگو با مجري شبکه سيانان آمريکا که تلويزيون رژيم اسرائيل بخشهايي از آن را پخش کرد، در خصوص اعلام کشور مستقل فلسطيني مدعی شد: «جامعه جهانی يارای تحمل عامل جديدي که بي ثباتی را در منطقه تشديد کند ندارد» او افزود: «سازمان ملل نهادی مزخرف و مسخره است و وجود آن هيچ فايدهای براي جامعه بينالمللی ندارد و همواره رنگ نفاق و دورويي را به خود گرفته است».
بدون برقراری صلح، امنیت و آرامش در خاورمیانه ایران نیز روی صلح، امنیت و آرامش را نخواهد دید. تا زمانی که مواضع مشترک اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران علیه تشکیل کشور فلسطین موضوعیت داشته باشد امکان سو استفاده این دو رژیم از موضوع فلسطین نیز وجود دارد.
گروه حماس (گروه مورد حمایت ایران که نماینده مردم نوار غزه است) نیز در ابتدا به مخالفت با طرح محمود عباس پرداخت. جنبش حماس اعلام كرد از هر گونه اقدام و تحرك سياسی و ديپلماتيك كه منجر به حمايت جامعه بينالمللی و كشورهای جهان از حقوق ملت فلسطين در زمينه آزادسازي سرزمين فلسطين و تشكيل كشور مستقل فلسطينی، حمايت می كند، اما در عين حال معتقد است عباس نبايد به صورت يكجانبه و بدون اجماع ملی دست به چنين كاری مي زد، بلكه بهتر بود اين اقدام را در چارچوب يك استراتژی ملی مورد توافق تمامي گروههای فلسطينی به پيش میبرد... اما خط قرمز حماس همان مسئله به رسميت شناخته شدن كشور فلسطين است و تاكيد مي كند به هيچ وجه از هر گونه اقدامي كه منجر به رسميت يافتن رژيم صهيونيستي شود، حمايت نخواهد كرد.» (منبع [6])
کمی بعد گروه حماس که از آن با عنوان یک گروه تروریستی، جنگ طلب، عامل جمهوری اسلامی و غیره نام برده میشد، از جمهوری اسلامی فاصله گرفت و از طرح تشکیل کشور فلسطین حمایت کرد. حماس با تمام اشتباهات خود و تبلیغات منفی شدیدی که علیه آن وجود دارد، نشان داد که اولویت قلبی و درونیاش، نه نابودی اسرائیل که تشکیل دوباره کشور فلسطین است.
این همان نکتهای است که افرادی که دشمنی با فلسطین یا بیتفاوتی نسبت به این موضوع را مبارزه علیه جمهوری اسلامی میدانند از درک آن عاجزند. آنها مردم فلسطین را گروهی میپندارند که هیچ کار دیگری در جهان ندارند جز اینکه به دستور جمهوری اسلامی با اسرائیل بجنگند. اما واقعیت این است که آنان مردمی ستمدیده و آواره هستند که برای ساختن دوباره کشور خودتلاش میکنند. به هر ریسمانی برای نجات خود و یافتن فرصت زندگی چنگ میزنند اما از جنگ خسته شدهاند.
درک نادرست از موضوع منافع ملی
بحث منافع ملی در رویکرد فعالان سیاسی ایرانی مخالف حمایت از مردم فلسطین حاوی دو خطای بزرگ است. تا هنگامی که کشور فلسطین وجود نداشته باشد صحبت کردن از امنیت ملی هر کشوری که به موضوع فلسطین مربوط باشد (همه کشورهای خاورمیانه و قدرتهای جهانی) بدون تشکیل کشور مستقل فلسطین بیمعنا است. امنیت ملی بهخلاف دیدگاه این گروه، نه موضوعی محدود به داخل مرزهای ایران که اتفاقاً مسئلهای درباره روابط خارج از مرزهای ایران است. تا زمانی که کشور مستقل فلسطین تشکیل نشود صحبت کردن از امنیت ملی در کشورهای خاورمیانه بیمعنا است.
بدون برقراری صلح، امنیت و آرامش در خاورمیانه ایران نیز روی صلح، امنیت و آرامش را نخواهد دید. تا زمانی که مواضع مشترک اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران علیه تشکیل کشور فلسطین موضوعیت داشته باشد امکان سو استفاده این دو رژیم از موضوع فلسطین نیز وجود دارد. اگر این دسته از فعالان سیاسی ادعای مقابله باجنگ طلبیهای جمهوری اسلامی و اسرائیل را دارند، این کار با حمله به منافع مردم فلسطین و بایکوت کردن، بی اهمیت جلوه دادن و مضر اعلام کردن آن برای مردم ایران محقق نمی شود بلکه با حمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطین و گرفتن بهانه جنگ طلبی از دست دولتمردان اسرائیل و جمهوری اسلامی امکانپذیر خواهد شد.
بهطور مثال این افراد از خود نمیپرسند که چرا فرانسه در هر دو دوره ریاست جمهوری سارکوزی و اولاند از تشکیل کشور مستقل فلسطین حمایت میکند؟ محمود عباس در گفتوگو با شبكه فرانسه ۲۴ گفته که «فرانسه نقش سياسی برجستهای در مسئله فلسطين ايفا میكند». او از دولتهای اروپایی نه طلب پول و کمک نظامی که طلب حمایت سیاسی کرده و میگوید: « ما از اتحاديه اروپا میخواهيم تنها حمايت مالی نکند، بلكه روند صلح را هم فعال سازد.»(منبع [7])
آیا دولتمردان فرانسه هم مانند دولتمردان جمهوری اسلامی ایران خلاف امنیت ملی خود رفتار میکنند؟ شاید مسئله این است که نیروهای ایرانی مخالف حمایت از مردم فلسطین تعریف نادرستی از «امنیت ملی» دارند.
تشکیل کشور مستقل فلسطین و حمایت از مردم فلسطین همانقدر برای امنیت ملی ایران مفید است که برقراری امنیت در عراق و افغانستان. آیا فراموش کردهایم که در زمان روی کار بودن طالبان و صدام، ایران چگونه بین دو کشور آشوبزده عراق و افغانستان گیر کرده و از ناامنی و بیثباتی در این کشورها آسیب میدید؟ سیل مهاجران این دو کشور به ایران، فقط یکی از مشکلاتی بود که دامنگیر مردم ایران شد. از افزایش تجارت مواد مخدر، کالای قاچاق، رواج آدم ربائی، از بین رفتن تجارت بینالمللی، افت جایگاه ترانزیت و دهها مورد دیگر نیز میتوان نام برد.
بخشی از سرنوشت مردم ایران در یکی از سختترین بزنگاههای تاریخی خود − یعنی تقویت خطر جنگ و حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران − به موضوع فلسطین گره خورده است. تا زمانی که وضعیت خاورمیانه اینگونه است و جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل رویکرد خود را درباره مردم فلسطین تغییر ندهند، مردم ایران در معرض خطرات جدی تبعات موضوع فلسطین هستند.
یکی از بزرگترین خدمات فعالان سیاسی کشور به مردم ایران در این دوره _که خطر جنگ بین ایران و اسرائیل جزئی از تمامی معادلات بینالمللی و تحلیلهای سیاسی است − نه دشمنی ورزیدن با مردم اسرائیل یا تبلیغِ بیتفاوتی نسبت به مردم فلسطین، که پیگیری موضوع فلسطین تا زمان تشکیل کشور مستقل فلسطین و حمایت از منافع ملی مردم ایران است.
حداقل منافع ملی مردم ایران از تشکیل کشور فلسطین "بی معنا" شدن جنگ طلبی جمهوری اسلامی ایران بر سر مسئله فلسطین و تبدیل گروههای مبارز فلسطینی از گروههای کوچک و ضعیف نیازمند کشورهایی نظیر ایران به دولتمردان و حاکمان کشوری تحت حمایت سازمان ملل متحد خواهد بود.
عکسها:
پوسترهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی
