"یک حبه قند"

مریم طارمی -رضا میرکریمی را همه ما با ساختههای تکشخصیتی و کمپرسوناژش میشناسیم. او در اولین ساختهاش "کودک و سرباز" ماجرای سربازی را که قصد دارد به مرخصی برود به تصویر میکشد. در "زیر نور ماه" ماجرای طلبهای را که برای معمم شدن دچار تردید شده است نمایش میدهد. در "اینجا چراغی روشن است" وقایع یک امامزاده و خادمش را روایت میکند. در "خیلی دور خیلی نزدیک" قصه یک پزشک نه چندان معتقد را بررسی میکند و بالاخره در به "همین سادگی" روایت زنی را که در رفتن به شهر خودش دچار تردید و دودلی شده است به تصویر میکشد.
واضح است که میرکریمی تقریباً رنگ و بویی دینی به همه فیلمهای خود میدهد و اگر نگوییم وی موفقترین کارگردان در این گونه فیلمسازی در ایران است، به طور حتم او یکی از کسانی است که نقش بهسزایی در اجرای سینمای دینی با تکنیکها و روایتهای ناب و قدرتمند داشته است. هیچکدام از ما نمیتوانیم بازی طلبه شهرستانی را در "زیر نور ماه" فراموش کنیم، یا دکتر ثروتمند و غیر معتقد "خیلی دور، خیلی نزدیک" را که برای پیدا کردن پسرش تا دم مرگ میرود، و یا دودلی زنی در رفتن به سفر را در "به همین سادگی" که به استخاره هم روی میآورد.
میرکریمی کارگردان موفقی بوده است. تأیید این مطلب هم این است که میرکریمی تاکنون در هر دوره از جشنواره فجر که شرکت کرده سوار بر سیمرغ آنجا را ترک کرده است.
اما جدیدترین کار رضا میرکریمی با تمامی کارهای قبلیاش تفاوت چشمگیری دارد. او در "یه حبه قند" که یک ملودرام خانوادگی و سنتی است به زندگی سنتی ایرانی که چندیست با آپارتمانیزه شدن شهرها و انسانها دچار فراموشی شده، پرداخته است. داستان فیلم در مورد دختر کوچک خانواده (نگار جواهریان) است که قصد دارد با قاب عکس دامادی ازدواج کند و بعد به خارج از کشور مهاجرت نماید. خانه قدیمی سوت وکور ناگهان شلوغ شده و عروسی برگزار میشود اما ناگهان با فوت دایی عروس که بزرگ فامیل و جای پدر عروس است، آن هم با گیر کردن یک حبه قند در گلویش، عروسی به عزا تبدیل میشود.
"یه حبه قند" ساخته رضا میرکریمی. یک ملودرام خانوادگی در متن زندگی سنتی ایرانیان
جدیدترین ساخته میرکریمی بیشتر یک فیلم ایرانی است. فیلمی که آنقدر پرسوناژهای گوناگون و متعدد دارد که به طور قطع فقط کارگردان قدرتمندی همچون میرکریمی میتواند به تک تک آنها بپردازد و در شخصیتپردازی به طور یکسان عمل کند. البته نباید فراموش کرد که هیچ کارگردانی نمیتواند در یک فیلم پر پرسوناژ به عمق شخصیتها نفوذ کند، اما میرکریمی توانسته در مدت کوتاهی ما را با تمام کاراکترهایی که در ابتدا بیگانه به نظر میرسند آشنا کند. نفوذ وی به "لایف استایل" ایرانی و زندگی سنتی حاکی از توجه این کارگردان به مسائل بسیار ریز خانوادههای ایرانی است.
"یه حبه قند" قطعاً از لحاظ تکنیک کار بسیار فاخر و در خوری است؛ نوعی از فیلمبرداری که به نظر میرسد برای اولین بار در ایران اتفاق میافتد، باعث میشود که شما صحنهها و نماهای زیبایی از زندگی اصیل ایرانی را به نظاره بنشینید. در عین حال، میرکریمی در این فیلم بیش از کارهای دیگرش به مقوله طنز پرداخته است.
"یه حبه قند" یک ملودرام مینیمالیستی است و در جایگاه درام قرار نگرفته تا شاخصههای یک درام را داشته باشد، یعنی نمیشود مثلاً آن را با "درباره الی" مقایسه کرد. البته قرار دادن "یک حبه قند" میرکریمی در صف کارهای دینی کار آسانی نیست، ولی به طور قطع کار وی به تصویر کشیدن نوعی از زندگی ایرانی است که درونمایههای دینی در آن نقش پررنگی دارند.
"یه حبه قند" و تفکیک جنسیتی در قاب سنت.زنان خانهنشین اما خوشبخت
رضا میرکریمی بار دیگر آیینه تمامنمای "خودش" را در قاب سینما به تصویر کشید؛ تصویری که علاوه بر جلب نظر صاحبنظران و منتقدان، نگاه ویژه کارگردانان را نیز به خود جلب کرده است. عباس کیارستمی، رخشان بنیاعتماد و مجید مجیدی از جمله کارگردانانی هستند که با ساخت آنونس و تیزرهای تبلیغاتی فیلم، حمایت بیچون و چرای خود را با ساخته میرکریمی اعلام کردند.
"یه حبه قند" ۱۶ بازیگر اصلی دارد که از شش بازیگر خردسال و عده زیادی هنرور تشکیل شده است. باید پذیرفت هماهنگی این همه آدم در یک مهمانی نیز عذابآور است، چه رسد مقابل دوربین، آن هم با طراحی میزانسنهای پیچیده و تو در تو و عجیبتر اینکه بازیگران همگی خوب بازی میکنند، هر کس به اندازه نقشی که دارد نه بیشتر و نه کمتر، و این کاری است که میرکریمی کاملاً از عهدهاش برآمده است و همه این لحظات با تدوین خوب حسن حسندوست مثل حلقههایی از یک زنجیر با هم ارتباطی معنادار پیدا کردهاند.
از میان منتقدان کسانی فیلم را به یک تابلوی مینیاتور ایرانی تشبیه کردهاند، بعضی دیگر گفتهاند که این فیلم برای ما فرش ایرانی را تداعی میکند، دو عنصری که مانند "یه حبه قند" دارای طرح و نقشه و جزئیات ریز هستند، رنگ و سایه و نور دارند، نقوش منحنی و نرم و در هم تنیده دارند و مهمتر از همه قصه دارند، قصهای که همه شنیدهایم، اما کی و کجا و از چه کسی یادمان نمیآید. شاید به همین دلیل است که فرش را بر زمین خانه پهن میکنیم تا همیشه در آن قدم بزنیم و مینیاتور را قاب میگیریم و به دیوار میکوبیم تا هر وقت سر چرخاندیم به یاد آن قصه و آن سرزمین بیفتیم و نگذاریم که فراموش کنیم.
"یه حبه قند" چنین فیلمیست و در کارنامه پربار سازندهاش درخششی دیگر دارد چرا که در سینمای ایران نیز تجربهای یگانه است؛ فیلمیست که برای لذت بردن از آن حداقل دو بار باید تماشایش کرد.
خاطره شیرین تماشای "یه حبه قند" را در یک بعد از ظهر سرد پاییزی از دست ندهیم.
در همین زمینه:
::مقالات مریم طارمی در نقد سینمای ایران:: [1]
