يک نماينده مجلس ايران خواهان برکناری احمدینژاد شد


محسن نريمان، نماينده مجلس ايران خواهان برکناری محمود احمدینژاد، رئيسجمهوری اين کشور از قدرت شد.
به گزارش تارنمای "پارلماننيوز" وابسته به نمايندگان اصلاحطلب مجلس ايران، نريمان اعلام کرد احمدینژاد بايد به دليل "تخلفات دولت و قانونگريزی، ايجاد ترديد جدی در اعتماد جامعه، وضعيت بد اقتصادی و هتک حرمتهای مستقيم و تخلفاتی چون اختلاس" از کار برکنار شود.
اين نخستين بار است که يک نماينده مجلس در نطقی خواهان برکناری احمدینژاد از قدرت شده است.
بر اساس قوانين ايران رئيسجمهور با موافقت دو سوم نمايندگان مجلس و تأييد رهبر جمهوری اسلامی برکنار میشود.
نريمان اعلام کرد احمدینژاد بايد به دليل "تخلفات دولت و قانونگريزی، ايجاد ترديد جدی در اعتماد جامعه، وضعيت بد اقتصادی و هتک حرمتهای مستقيم و تخلفاتی چون اختلاس" از کار برکنار شود
در تاريخ جمهوری اسلامی ايران تنها يک بار از اين قانون استفاده شده است. ابوالحسن بنیصدر، نخستين رئيسجمهور ايران، در سال ۱۳۶۰ با رأی مجلس و به دليل "عدم کفايت سياسی"از کار برکنار شد.
علی مطهری، يکی ديگر از نمايندگان مجلس نيز در اعترض به بررسی نشدن طرح سوال از احمدینژاد، ۲۰ مهر ۱۳۹۰ از سمت خود استعفا کرد.
به گفته مطهری، مجلس در برابر احمدینژاد قادر نيست از اختيارت خود استفاده کند.
موج انتقادهای شديد عليه احمدینژاد پس از مناقشه او با آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ايران بر سر برکناری حيدر مصلحی از وزارت اطلاعات اوج گرفت.
با اينکه آيتالله خامنهای مخالف برکناری مصلحی از وزارت اطلاعات بود اما احمدینژاد با خانهنشينی ۱۱ روزه اعترضا خود را به اين تصميم رهبر جمهوری اسلامی نشان داد اما در نهايت اعلام کرد با آيتالله خامنهای اختلافی ندارد و با ادامه کار وزير اطلاعات موافقت کرد.
با اين حال اصولگرايان منتقد دولت از حجم انتقادات خود کم نکردند و دولت را به دليل استفاده از اعضای "جريان انحرافی" مورد حملات لفظی قرار دادند.
"جريان انحرافی"، اصطلاحی است که در ادبيات سياسی ايران از چندی پيش رواج يافته و مصداق آن نيز اسفنديار رحيم مشايی، رئيس دفتر رئيسجمهور ايران و همفکران وی معرفی شدهاند.
از مشايی به عنوان رهبر جريان نام برده میشود.
انتقادها از دولت و احمدینژاد که برای مدتی فروکش کرده بود، اکنون دوباره در حال مطرح شدن است.
تحليلگران مسائل ايران میگويند به دليل اينکه آيتالله خامنهای پشتيبانیاش را از احمدینژاد کاهش داده، منتقدان از هر فرصتی برای انتقاد بیپرده از دولت استفاده میکنند.


با توجه به خود بیش بینی و عدم توجه به تاثیرات اختلاسهای صورت گرفته در افکار عمومی و خودکامگی ها و همچنین گفتمان پیامبرگونه در رابطه با مشکلات سیاسی داخلی و مخصوصا بین المللی،احمدی نژاد بایدخود استعفاء میداد.اما ایشان نمیتواند قبول کند که تاریخ مصرفش گذشته است.اکثر سیاسیون و معترضین میهن دوست مسلمان و غیر مسلمان از سال گذشته به ایشان نصیحت کافی را کردنند و از اقای خامنه ای هم تقاضای برپائی انتخابات جدید را نمودند،ولی نه اقای خامنه ای و نه اقای احمدی نژاد،هیچ یک توجهی به بدی شرایط سیاسی کشور و نصایح ایرانیان نکردند و امروز هر دو نفر متضرر و بلاتکلیف مانده اند و هر انتخابی بکنند به ضرر خود و کشور است،مگر احمدی نژاد استفاء بدهد و اقای خامنه ای هم فرد سیاستمداری که (کاریسما) جذایت سیاسی کافی برای مردم داشته باشد را به میدان بفرستد و بدینوسیله حمایت بخش موثر جامعه یعنی جوانان بیکار و کشاورزان و باغداران فقیر و تحت ستم،صنعتکاران ورشکسته و کسبه ناراضی را از نظام جلب نماید.در غیر اینصورت امریکا با دستور تحریم خرید نفت ایران شرایط انقلاب مخملین و آشوب را در ایران براه خواهد انداخت و یا کودتای اخوندی میکند و رفسنجانی و امثال او را جهت امیال خود، سوار بر مردم می کند.
جناب آقای منصور بنده قصد تغییر مرجع تقلید داشته و تصمیم به تقلید از شما دارم لذا میخواستم نظر جنابعالی را در خصوص اظهارات ولی فقیه حضرت آیت الله خامنه ای در گیلان در خصوص توطئه آمریکا علیه ایران را بدانم. و در ضمن لطفأ منظورتان را امثال رفسنجانی ها را روشن کنید. با احترام عادل
لطفا بنویسید ایشان چه فرموده اند و بنده انرا بخوانم و اگر ان متن را پس از خواندن فهمیدم،نظرم را خدمتتان بدهم.هموطن گرامی اگاه باشید و بدانید که من فقط یک معترض اجتماعی هستم، نه سیاستمدارم و نه عضوی از احزاب مخالف که صبح تا شب موظف به دنبال کردن گفتار و کردار همه مسئولین و سیاستمردان ج.ا.ا. باشم.دوما اقای خامنه ای را من به عنوان یک رهبر انقلابی مسلمان و رهبر رسمی کنونی کشور به رسمیت می شناسم.اما ایشان را الگوی خود نمی دانم.در همین متن فوق نوشته ام که نه اقای خامنه ای و نه احمدی نژاد نصایح ایرانیان وطن دوست را دنبال نکرده اند و خود را گرفتار کرده اند.خب اگر شما سخنان اقای خامنه ای در رشت را درست فهمده اید،چگونه منظور مرا که چنین ساده و محترمانه نوشته ام متوجه نمیشود.در بسیاری از نظرات ابتدائی ام که در وب سایت زمانه درج و منعکس شده است،بارها به عنوان یک ایرانی معترض و نگران از عواقب بد برخی از سیاستهای دولت و عملکردهای مسئولین به اقای خامنه ای هشدار سیاسی و حتی مذهبی داده ام و به نبود عدالت اجتماعی-اقصادی، به شکلی که مسلمانان شیعی از ان یاد می کنند و از بودنش در زمان حضرت علی تعریف و تمجید میکنند(عدل علی) ایراد گرفته ام و اعتراض کرده ام و وجود بی عدالتی را عامل سقوط نظام در نهایت دور و یا نزدیک اعلام کرده ام.در صورتی که من از نظر سیاسی و مذهبی در مقامی نیستم که اجازه نصیحت به ایشان را داشته باشد،ولی از جاگاه یک معترض این اجازه را دارم که هم به ایشان اعتراض و هم ایشان را نصیحت کنم و یا حد اقل به ایشلن پیشنهاد بدهم.امثال رفسنجانی ها یعنی کسانی که در این ٣٢ سال از امکانات نظام استفاده و سوء استفاده کرده و اعتباری در بین عوام یافته اند و اکنون که هوا کمی ابری و تیره شده است، از ترس و یا از روی فرصت طلبی و حرص و طمع و ترس از دست دادن مال و اموال غارت شده از مردم،دستمال فلسطینی دیروز خود را برای تر و خشک کردن استعمارگران بکار گرفته اند و یا ان چپیهای دیکتاتوری که دمکراسی دمکراسی میکنند و فریاد ازادی بیان و ازادی انتخابات می دهند، ولی اگر رهبری جامعه را بدست بیاورند،هم کهریزک بازگشائی میشود و هم هتل شمقدری دوباره نام شاهنشاهی خود یعنی زندان مخوف اوین را صاحب میشود و گسترش می یابد و نمونه ای از گورستان خاوران در شرق و جنوب و شمال ایجاد میگردد.ان مجاهدانی را می گویم که رفتار و کردار و گفتارشان در مقابل سگهای وحشی صهیونیزم بهتر است تا در مقابل هموطنان دگر اندیششان.همچنین منظورم به سلطنت طلبانی است که می بینند امریکا و صهیونیستها به خون ایرانی تشنه اند ولی با انان هم سفره هستند و رضایت به جنگ علیه هم میهنان ستم کشده خود میدهند.هموطن، با توجه به متن اول و این متن گمان میکنم جای سؤالی باقی نمانده باشد.موفق باشید
نه آقای عادل! توبره مارگیری، یا به عبارت نیکوتر شکم این جتاب مردهخور خیلی گشاذتر از جیب تمام ملاهاست.
ارسال کردن دیدگاه جدید