جنبشی که هیچگاه شکل نگرفت


شهزاده سمرقندی - میدانید که من تاجیک سمرقندی هستم و با این زمینه وقتی برنامه یا مقالهای در مورد زنان آماده میکنم، شرایط زیست زنان تاجیک همیشه در گوشهی ذهنم نمودار است و این شرایط متأسفانه چندان دلپذیر و آسان نیست.
در این دوران است که جنبش زنان ایران و همینطور افغانستان شکل گرفته است و با کمک و بدون کمکهای بینالمللی از دار و نادار خود در رسانههای محلی و بینالمللی گفتوگو میکنند و با این همه حمله و سد راهها این جنبش توانسته است خود را به جامعهی جهانی معرفی کند و تا حدی هم موفق بوده است. اما چرا در تاجیکستان، در کشوری که ظاهراً آزادیهایی بیشتر از کشورهای همسایهی همزبان خود دارد و قوانین متعددی از برابری زن و مرد به ثبت رسیده است، فعالیتهای زنان نامحسوس و حتی گمنام است؟
با اینهمه دستاوردهایی که از دوران شوروی میراث مانده است، زنان تاجیک بهخصوص نسل جدید آن نه چهرهای برای خود پیدا کردهاند، و نه به جنبشی پناه بردهاند. این آیا به آن معناست که زنان تاجیک در جامعهی ایدهآلی بهسرمیبرند که نیاز به وجود آوردن به جنبش اجتماعی ندارند، و یا کاملاً برعکس؟ این سئوالهایی بود که در گفتوگو با گیسو جهانگیری فعال حقوق بشر و همچنین مدیر سازمان غیردولتی «آرمانشهر» مطرح کردم. این سازمان در فرانسه ثبت شده است، اما در افغانستان فعالیت میکند.
گیسو جهانگیری سالهای زیاد در تاجیکستان و آن هم در بدترین شرایط بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و در دوران جنگ داخلی در این کشور بهسر برده و تمام دوران سخت این مردم را از نزدیک مشاهده کرده و تحقیقات مفصلی هم ارائه داده است. گیسو جهانگیری از آن دست انسانهاییست که هم مردم افغانستان و هم مردم تاجیکستان او را از خود میدانند و با او بهراحتی از درددلهای خود صحبت میکنند. او زبان دل این مردم را، بهخصوص زبان دل زنان کشورهای همزبان خود را خوب میداند و مشاهدات کسی اینچنین ارزش بیشتری دارد. او حضور نامحسوس زنان تاجیک را تا حدی جبران کرده و گاهی هم از زبان آنها حرف زده و حرف دل آنها را به گوش جامعهی جهانی رسانده است؛ حرف دل زنانی که هنوز برای خود رسانهای ندارند و نتوانستهاند جنبشی را هم بهوجود آورند که در موج آن احساس آزادی و امید به آینده داشته باشند.
شهزاده سمرقندی: چرا [در تاجیکستان] زنان خانهنشین توانستهاند این همه موفق باشند و این همه طرفدار داشته باشند و زنان تحصیلکرده و پیشرفته نتوانستهاند؟
گیسو جهانگیری در عین حال در کابل بهسر میبرد و همینطور در کشورهای جنگزدهای مثل تاجیکستان و افغانستان فعالیتهای زیادی کرده و از نزدیک با زنان محلی در ارتباط است. همچنین بهتازگی برای چندمینبار به تاجیکستان سفر داشته است. با او گفتوگویی کردهام که میشنوید و میخوانید:
به نظر شما چرا در تاجیکستان جنبش زنان بهوجود نیامده است؟
گیسو جهانگیری - شاید یکی از دلایلش این باشد که ما هنوز متأسفانه چیزی به نام جنبش زنان نداریم، بلکه «ان جی او»هایی داریم که در راستای مسئلهی زنان در حوزههای خاصی فعالیت میکنند. البته دلایل بیشتری هم میشود مطرح کرد. شما ببینید تمام بازیگران مهم، منظورم دولت تاجیکستان و نهادهای بینالمللی است که کماکان حضور پررنگ دارند و منظورم حزب اسلامی نیست، این بازیگران همه به گونهای مستقیماً راجع به مسائل زنان صحبت میکنند و شعار میدهند و حتی مسائل زنان مرکزی برای آنها یک موضوع محوری است. برای همین فضاها اشغال شده است. صحبتها میشود، و در این قوانین بسیار مترقی هستند. اما چیزی که جایش خالیست، جنبش زنان و جنبش مردمی زنان است. برای همین شاید فرصتی نیست دیگر و در لابهلای این همه شعار و صحبت و این همه هدفی که مطرح میشود، فضایی باقی نمانده است که ما صداهای گوناگون و متفاوتی را بشنویم.
فضایی باقی نمانده است و یا اشغال شده است؟ آیا از این اصطلاحات میشود این معنا را برداشت کرد که زنان فعال تاجیک میدان ندارند؟ یعنی باید برایشان میدانی فراهم شود تا فعال شوند و این جنبش بهوجود آید؟ این نیازی که خودشان دارند، به اندازهی کافی نیست که آنها را به این میدان برساند؟ مشاهدهی شما چیست، اصلاً زنها خودشان چه میگویند؟
گیسو جهانگیری: در تاجیکستان تلویزیونها برنامههای فرهنگی پرباری ندارند، کتابی چاپ نمیشود، مجلههای خواندنی جالبی موجود نیست.
دقیقاً این نکتهی مهمی است. شما ببینید، اکثر سازمانهای زنان به وسیلههای «الیت»های (=نخبگان) سابق تاجیکستان تشکیل شده است. کسانی که در دوران شوروی بزرگ شدهاند، فعال بودهاند، درس خوانده و کار کردهاند و سن و سالشان کمی بالاتر است. در واقع شما میبینید که در سطح رهبری تقریباً اکثر این انجمنها و سازمانها زنانی از این دست هستند: «الیت»های سابق. من فکر میکنم نوعی تضاد سنی بهوجود آمده است. یعنی دختران و زنان جوان به درون این نهادها راه پیدا نمیکنند. من این مسئله را بهوضوح دیدهام و حتی تحقیقات جالبی هم در این راستا خواندهام. یک زن پژوهشگر فرانسوی هست به نام «لوسیا دیرنبرگر» که دقیقاً همین مسئله را مطرح میکند؛ اینکه دختران جوان کمتر حضور دارند. نکتهی دیگری که باید مطرح کرد، این است که نوعی «مونولوگ» در بحث مسئلهی زنان ایجاد شده است، از سوی همان بازیگران کلانی که من پیش از این به آن اشاره کردم.
چه بحرانهای اجتماعی در تاجیکستان به عقبماندگی زنان میانجامد؟
ما در دو – سه زمینه یک عقبرفت جدی که رابطهی مستقیم با زندگی زنان دارد، مشاهده میکنیم. یکی مسئلهی آموزش و پرورش در تاجیکستان است. یعنی اصولاً نظام آموزشی کشور با بحران مواجه است. دیگری مسئلهی بهداشت است. یعنی امکانات بهداشتی و کل سیستم بهداشتی. همزمان با آن دین نقش عمدهتری را بازی کرده است؛ و اگر بخواهم نکتهی چهارمی را هم به آن اضافه کنم، این است که تاجیکستان با یک معضل تازه روبهرو شده است، و آن هم این است که هر سال بین یک تا دو میلیون «مرد کاری» بهخاطر مشکلات اقتصادی به روسیه مهاجرت میکنند. این مهاجرتها بحرانی در کشور ایجاد کرده است، چون اکثر مردها مهاجرت کردهاند تا آن حد که خانوادهای نیست در تاجیکستان که فردی از آن برای کار مهاجرت نکرده باشد.
شما از نسل شوروی گفتید و از آنها بهعنوان بازیگران کلان نام میآورید. بهویژه زنانی که الان در مقامهای رسمی هستند، در پارلمان و در سازمانهای دولتی که تصمیمگیرندهی سیستم آموزش و سیستم بهداشت هستند. همین سیستمهایی که شما به آن اشاره کردید و همهشان با بحران روبهرو هستند. بههرحال دست زنان هم آنجا هست. منتهی زنانی که در دوران شوروی تربیت شدهاند. و این نسل آخر از تحلیلگران تاجیک میگویند که رابطهی مستقیم، همانطور که شما هم به آن اشاره کردید، با مردم عادی و با جامعهی معمولی تاجیک ندارند. این نسل تربیت شده در دوران شوروی با این نسل که الان در تاجیکستان مستقل تربیت میشوند، چه تفاوتی دارد؟
این نسل مسنتر، یعنی نخبگان شوروی، در یک چارچوب بسیار مترقی قرار گرفتهاند. شما میبینید که در سالهای دههی ۲۰ زمانی که جمهوریهای آسیای مرکزی شکل گرفت، از جمله در تاجیکستان، مسئلهی آزادسازی زنان پیش آمد و قوانین تازهای در شوروی در رابطه با مسئلهی خرید نامزد، ازدواج زودرس و چند همسری، بالابردن سن ازدواج، حق رأی دادن و انتخاب شدن وضع شد و قوانین و مکانیسمهای دیگری که قدرت اجرای خیلی جدی هم داشتند، بهوجود آمد. این نسل فرزندان این دوره هستند.
یعنی این چیزهاییست که نسل جدید و یا مردم عادی جامعه معمولی تاجیک آنها را نمیپذیرند و یا برایش آمادگی نداشتند که دوباره برگشتند به...
گیسو جهانگیری: در دوران قدیم، نسلها و پدر و مادرهای این جوانانی که امروز ۱۹ـ ۱۸ ساله هستند، [...] به خاطر موجود بودن کتاب، انسانهایی فرهیختهتر و فرهنگی بودند...
نخیر، کمتر به آن دسترسی دارند. با وجود اینکه قوانین جاری امروز در تاجیکستان فوقالعاده مترقیست. یعنی در هیچکدام، چه در قانون اساسی ۱۹۹۴ و چه در قانون خانواده، قانون کار، قانون جزایی و غیره، مطلقاً محدودیتی برای زنان موجود نیست. اگر با ایران و افغانستان مقایسه کنیم، فاصلهای واقعی وجود دارد میان این قوانین مطلقاً مترقی که زبانزد منطقه میتواند باشد. اما واقعیت جامعه این است که الان به خاطر برخی بحرانها از جمله جنگ داخلی و اختلالی که در خانوادهها پیش آمده و رشد گروههای مختلف اسلامی با درکهای متفاوتشان، این قضیه یکدست نیست. بدنهی جامعه در واقع بهگونهای سنتیتر شده است و چون در عمل قوانین لزوماً اجرا هم نمیشوند اما موجود هستند، پاسخهای خودش را در جای دیگری میکاوند. برای همین هم هست که جامعه سنتیتر شده است. «سنتی» در این معنا که دختران کمتر به مدرسه و دانشگاه میروند، خشونت خانوادگی بیشتر شده است، ازدواج اجباری رایج است، چندهمسری رایج است. حتماً شنیدهاید که طلاق از طریق اسام اس، یعنی سه بار اسام اس «طلاقت میدهم از راه دور»، مسئلهای است که بهتازگی در تاجیکستان مطرح شده است. همچنین خودکشی دختران جوان و غیره. امروز نسل قدیم هم شاید در برخی از حیطهها، جامعهی جدید خودش را نمیشناسد و شکافی افتاده است میان خواستهها و امیال این نسل و آن نسل.
هفتهی پیش گزارشی داشتیم دربارهی بهوجود آمدن گروه زنانی که خانه به خانه میروند و زنان محلی را تشویق میکنند که روسری به سر کنند و به اسلام عملی روی آورند. روزه بگیرند و پنج بار در روز نماز بخوانند. به وجود آمدن این گروه اسلامی خیلی فعالتر و برجستهتر و همینطور مطرحتر هم شد، نسبت به آن کارهایی که زنان فعال میکردند که طرفدار دموکراسی و طرفدار پیشرفت زنان هستند. چرا این زنان خانهنشین توانستهاند این همه موفق باشند و این همه طرفدار داشته باشند و زنان تدریسکرده و پیشرفته نتوانستهاند؟
سئوال خوبیست که البته در جغرافیاهای دیگر هم میتوانیم مطرحش کنیم. نیروهایی از این دست که شما به آن اشاره کردید، فعالیتشان به این شکل است که رابطهی مستقیم با مردم میگیرند و در دو سه زمینه موفق هستند. یکی اینکه از مساجد استفاده میکنند برای ارتباط مستقیم با مردم. شاید مطلع باشید که در سالهای گذشته، نماز جمعه در شهرهای مختلف تاجیکستان غلغله است. یعنی حتی ترافیک میشود و عدهی زیادی حتماً به مساجد محل یا شهر خودشان میروند. به نوعی پناه میبرند به آنجا. برگردم به پرسش شما: یکی از دلایلش این است که مردم عادی، اکثریت مردم تاجیکستان همانطور که میدانید، در روستاها زندگی میکنند و اقلیت کوچکی در شهرها هستند. دیگر اینکه این رابطه با اکثر جمعیت ایجاد نشده است. علاوه بر این فواید روند دموکراتیک و حق آزادی بیان و یا حق انتخابات را مردم عادی هنوز مزه نکردهاند و فایدهاش را ندیدهاند. یعنی شاید به نظرشان این مسئله بیشتر در سطح شعار باقی مانده است؛ و همچنین با کمبود چاپ کتاب هم در تاجیکستان مثل دیگر جاها مواجه هستیم. شما ببینید در دوران قدیم، نسلها و پدر و مادرهای این جوانانی که امروز ۱۹ـ ۱۸ ساله هستند، به طور دائم هم از بالا و هم به خاطر موجود بودن کتاب، انسانهایی فرهیختهتر و فرهنگی بودند. شما فعالیتهای فرهنگی عجیب و غریبی امروز در تاجیکستان مشاهده نمیکنید. تلویزیونها برنامههای فرهنگی پرباری ندارند، کتابی چاپ نمیشود، مجلههای خواندنی جالبی موجود نیست.
بنابراین این نوعی بحران فرهنگی هم هست. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، نوعی فقر فرهنگیست. برای همین امروز هم رابطه با جهان مترقی قطع شده است. چون جهان مترقی و دموکراتیک باید تولیدات فکری خودشان را به طور وسیع در اختیار مردم قرار دهند و مردم فایدهی آنها را هر روز در زندگیشان بهگونهای ملموس حس کنند و این موجود نیست. طبیعتاً اسلام سیاسی از این موقعیت استفاده میکند و زمینهها را برای روبهرو شدن یا مخالفت کردن با رژیمهایی که در قدرت هستند در آسیای مرکزی تدارک میبیند و بازیگران بینالمللی هم در این مسئله دخیل هستند.
در همین زمینه:
::نقش زنان افغان در جامعهی امروز افغانستان در گفت و گو شهزاده سمرقندی با گیسو جهانگیری::


ارسال کردن دیدگاه جدید