کدیور و مسئله همجنسگرایی ایرانی
حمید پرنیان - پرسش همجنسگرایی در اسلام و در میدانهای دیگر، صرفاٌ مسئلهای مربوط به حق و فقه نیست. یکی از همجنسگرایان ایرانی به محسن کدیور، روحانی و روشنفکر دینی، در نامهای طرح مسئله کرده بود که: آیا دین اسلام میتواند با تجویز حکم «ازدواج» همجنسگرایان «جلوی بسیاری از فسادها و بیبند و باریها را در بین همجنسگرایان ...» بگیرد یا نه؟
پاسخ کدیور اما: او نهتنها به مسئله «ازدواج» همجنسگرایان نپرداخت، بلکه دوباره مسئله مشروعیت خود کنش و تمایل جنسی بین دو همجنس را پیش کشید و با ارجاع به علم پزشکی حکم داد که «بدون چنین تبیین موضوعی [در پزشکی]، ممنوعیت شرعی ارتباط جنسی یا ازدواج با همجنس به قوت خود باقی است. بر اساس تبیین فوق میباید به کمک جامعه پزشکی به درمان این نارسایی اقدام کرد».[۱]
من در این نوشتار قصد دارم تا بنیانهای دگرجنسگرازده (heterosexist) را در پرسش و پاسخ فوق آشکار کنم. در نهایت به این خواهم رسید که قبل از پرسش در مورد «مشروعیت ازدواج همجنسگرایان» به پرسشی اساسیتر و کلانتر باید پاسخ داد: دگرجنسگرایی چگونه و از چه راههایی میتواند همه کجرویها و «منحرفان» از این نظام [دگرجنسگرایی] را سرکوب و سرانجام در خود ذوب (و دگرجنسگرازده) کند.
همجنسگرای خوب و همجنسگرای بد
امروزه بیشتر نظریهپردازان حوزه جنسیت و سکس بر این باورند که امور جنسی نه تنها ساختاری اجتماعی دارد، بلکه پدیدههاییاند که به صورت اجتماعی و در تعامل با اجتماع پیرامونی ساخته میشوند.
فهم ایرانیان باستان از امور جنسی با فهم یونانیان باستان و شهروندان کنونی ایران یکی نیست. کنشهای جنسی، چیزهایی که جنسی پنداشته میشوند و حتی گرایش جنسی افراد همگی در گذر تاریخ و نقاط جغرافیایی (و اگر ریزبینتر شویم، با توجه به طبقه اجتماعی، میزان تحصیلات، نژاد، سن، باورهای دینی و ...) دستخوش تغییر و دگرگونی میشوند.
یکی از همجنسگرایان ایرانی به محسن کدیور، روحانی و روشنفکر دینی، در نامهای طرح مسئله کرده بود که: آیا دین اسلام میتواند با تجویز حکم «ازدواج» همجنسگرایان «جلوی بسیاری از فسادها و بیبند و باریها را در بین همجنسگرایان ...» بگیرد یا نه؟
همجنسگرایی بهعنوان پدیدهای اجتماعی نیز از این دایره بیرون نیست. اینکه برخی همجنسگرایان ایرانی با وجود همجنسگرابودن وادار به ازدواج دگرجنسگرایانه و پذیرفتن نقش پدر یا مادر دگرجنسگرا شدهاند، خود گویای شکلپذیری و کنترلشدگی کنشها و امیال جنسی است. و این مسئله به طور ویژه در مورد کنشها و امیالی که با هنجارهای غالب و قالبی همخوانی ندارند، صادق است: مثلاً همجنسگرایی.
در پرسشی که از محسن کدیور شده، خط کلفت و قرمزی بین «همجنسگرایان» و «نه آنها که در اثر شهوت بی حد و حصر به این کار مبادرت میکنند»[۲] کشیده شده است. ضرورت سیاسی و اجتماعی وجود چنین مرزی چیست؟ چه چیزی مرزهای یک گروه اجتماعی ستمدیده را شفاف و کشفشدنی میسازد؟ آیا ما همجنسگرای خوب و همجنسگرای بد داریم؟ خوببودن و بدبودن یک همجنسگرا را چه کسی مشخص و تعریف میکند؟ همجنسگرای خوب چه کسی است؟
نهاد دگرجنسگرامحوری (heterosexualism) مانند همه نهادهای دیگر در پی آن است که با حذف یا جذب مخالفان و خارجیها، قدرت خود را حفظ و روزافزون سازد. کسی یا گروه خاصی پشت این نهاد نیست؛ یعنی نمیشود انگشت اتهام را به کسی یا سازمانی یا گروه خاصی نشانه رفت و با گرفتنِ قدرتاش آن نهاد را بیاثر کرد یا بهبود بخشید. نهادها معمولاً به هم گره خوردهاند. در پاسخ محسن کدیور و به شکل عمومیتر در عرف دگرجنسگرازده غالب در شرایط امروزی کشور ایران، نهاد اسلام با نهاد خانواده و نهاد دگرجنسگرایی ارتباطی درونی و همیاری دارد. (تاکید به شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی «امروزی» ایران از این جهت است که این دگرجنسگرامحوری را در همه دورانهای تاریخی در ایران نمیتوان یافت).
دگرجنسگرامحوری یک نهاد است
نهاد دگرجنسگرامحوری میخواهد رفتارها، نقشها و ارزشهای سبک زندگی دگرجنسگرایی را در تک تک افراد یک جامعه (خواه دگرجنسگرا، خواه همجنسگرا) نهادینه سازد. افراد مجرد، زنان نابارور، زنان مطلقه و دگرباشان جنسی ناگزیرند مانند افراد دیگر جامعه مطیع دستورهای جنسی/ اجتماعیای باشند که نهاد دگرجنسگرایی صادر کرده تا نظم نهایی جامعه حفظ شود و برای تخطیگران نیز مجازات تعیین کرده است.
نهاد دگرجنسگرامحوری پیوسته بین اعضای خود و دیگران تمایز و تفاوت قائل میشود. هویت نهاد و اعضای آن بسته به همین تمایز است؛ مسئله «زنان مطلقه» یا «مرد مجرد» یکی از نمونههای این تمایزگذاری است. زنی که از قرارداد ازدواج بیرون آمده یا مردی که چنین قراردادی را امضا نکرده، همیشه تحت کنترل و همیشه تهدیدکننده نظم دگرجنسگرای جامعه است. دگرباشان جنسی نیز از زمره همین خطرها هستند که یا باید حذف شوند، یا "درمان شوند" و یا به گونهای تادیب شوند تا ارزشها و نقشهای اجتماعیشان را طوری تعریف کنند تا نهاد دگرجنسگرامحوری اجازه حیات اجتماعی به آنها بدهد.
نهاد دگرجنسگرامحوری (heterosexualism) میخواهد رفتارها، نقشها و ارزشهای سبک زندگی دگرجنسگرایی را در تک تک افراد یک جامعه (خواه دگرجنسگرا، خواه همجنسگرا) نهادینه سازد. افراد مجرد، زنان نابارور، زنان مطلقه و دگرباشان جنسی ناگزیرند مانند افراد دیگر جامعه مطیع دستورهای جنسی/ اجتماعیای باشند که نهاد دگرجنسگرایی صادر کرده تا نظم نهایی جامعه حفظ شود و برای تخطیگران نیز مجازات تعیین کرده است.
نهاد دگرجنسگرامحوری رفتار و اندیشه و سلیقه و ... همه اعضا را محدود و کنترل میکند، هنجارها و انتظارات خاصی از اعضای خود دارد، و از اعضای خود انتظار دارد که هنجارها و هویتهای نهاد را چنان در خود نهادینه کنند که جزوی از شخصیتشان شود و بتوانند عامل یا کارگزار نهاد باشند. نهاد همیشه معیار کنشِ اجتماعیِ خوب و بد را در مقابل دید اعضا قرار میدهد تا از یکسو در ارزیابی و کنترل خود موفق باشند و از سوی دیگر بتوانند عامل نهاد شوند.
نهاد دگرجنسگرامحوری سرشار از تناقض و تضاد و ستیز است. در واقع هیچ نهادی را پیدا نمیکنید که یکدست و سراسر منطقی باشد و چنان ساختمان منظمی داشته باشد که نتوان ستیزها و تناقضها را در آن دید. مثلاً رنگِ اخلاقی دادن به ازدواج یا غیر اخلاقی دانستن استمناء و خودارضایی، با توجه به آزادنبودن فرد در تصمیمگرفتن یا نگرفتن به این کار، تناقضی است که نه از سوی تاریخ خود نهاد دگرجنسگرامحوری و نه از سوی اعضای آن به پرسش گرفته نمیشود.
مورد دیگر چنین تناقضی را در سن ازدواج و روابط پیشازدواجی و نقشهای تنانه/جنسی زن و شوهر (و نه زن و مرد) میتوان دید. هنجارهای دگرجنسگرا محور در دوران مدرن در کشورهای اروپایی، از محدودکنندهترین سیستمهای تادیب افراد جامعه بودهاند. این هنجارها با تعاملهای فرهنگی سفر کردهاند و با هنجارهای دگرجنسگرامحور مناطق دیگر یا جنگیدهاند و یا آنها را مستحکمتر کردهاند. چه در اروپا و آمریکا و چه در ایران، سن مناسب برای ازدواج در میان افراد جامعه هنوز هم محلِ مناقشه گروههای مختلفی است که همگی عاملان نهاد دگرجنسگرامحوری هستند. روابط «دوستپسری/ دوستدختری» و ارتباطهای جنسی قبل از ازدواج نیز (گرچه اکنون مشروع و مطلوب است) مرزهای درست و نادرست را در این نهاد مغشوش میکند.
ناراضیان از نهاد دگرجنسگرامحوری به همجنسگرایان خلاصه نمیشود؛ همجنسگرایان تنها بخشی از بسیار قربانیان این دستگاه ستمگر و جابر هستند که با مطرحشدن خود بهعنوان پدیدهای اجتماعی/سیاسی کمک میکنند تا نقاط ستم اجتماعی/ اخلاقی این نهاد را کشف کنیم. (نقاشی اثر نازنین پوینده)
کلیساها، روانپزشکان، متخصصین آموزش و پروش در همه جای دنیا برای روابط جنسی نوجوانان نسخه میپیچند. نقشهای تنانه و جنسی جداگانه زن و شوهر چه در کلیساهای انگلستان دوران ویکتوریان، چه در یادداشتهای درمانی زیگموند فروید و چه در رسالههای توضیح المسائل مراجع شیعه مدام تعریف و ارزش گذاری میشده است. اگر روزی در کلیسا دستور میدادند که لذتبردن باید در راستای تولیدمثل باشد و هرگونه کنشِ لذتطلبانهای برای کاری غیر از تولیدمثل بین زن و شوهر باید ممنوع باشد، امروز هم مسأله سکس از مقعد، یا هر نوع لذت جویی از بدن دیگری به غیر از روشهای هنجارمند جماع، حتی بین شرکای جنسی دگرجنسگرا نیز تابو است. امروز، اگر پزشکی، روانپزشکی و یا مرجع تقلیدی برای این تابوهای جنسی فتوی صادر نکرده باشد، مسأله دستنخورده و مسکوت باقی مانده است.
بهراستی هم، در جامعه ما دگرجنسگرامحوری با اینکه سعی میکند حوزه جنسی انسانها را به سلطه خود بکشد و شدیدترین کنترلها را بر آن اعمال کند، اما از آموزش و طرحریزی اجتماعی آن هراس دارد. مبارزات زنان ایران برای برگزاری کلاسهای آموزش جنسی به عموم زنان (بهویژه به زنان خانهدار) و سرکوب شدید آنها از سوی دولت جمهوری اسلامی، نمونه آشکار چنین تناقضی است.
اما ویژگی آخر نهاد؛ نهاد و اعضای آن مدام یکدیگر را میسازند؛ یعنی ارتباط آنها از بالا به پایین و یکطرفه نیست. عاملان تنانه نهاد، در واقع با پیادهکردن ارزشهای نهادی، هستی و اقتدار این نهاد را فراهم میآورند و بنابراین پایههای حضور اجتماعی نهاد دگرجنسگرامحوری بر بدنِ افراد قرار گرفته است؛ بدن فرد هم محلی برای نهادینهشدن آموزههای نهاد و هم برای نهادینهکردن آنهاست. اینجاست که کورسویی امیدی برای از بین بردن یا دستکم کمزورکردن نهاد دگرجنسگرایی به وجود میآید. چون نهاد برای نهادینهکردن آموزهها و هنجارها و ارزشهای خود در افراد جامعه نیاز به عاملی تنانه (فرد) دارد، پس میتوان با آموزش همگانی افراد را متوجه کاستیها، محدودیتها و ستمهایی ساخت که این نهاد نه تنها بر تنِ فرد که از طریق تنِ فرد بر فرد دیگر وارد میسازد.
ازدواج دو همجنس در چهارچوب دگرجنسگرامحوری
شگفت نیست که با توجه به هژمونی نهادینه شده دگرجنسگرامحوری، افراد همجنسگرا نیز جزوی از عاملان این نهاد باشند و بخواهند با طرح معیار ازدواجِ دو همجنس و دگرجنسگرازده کردن همجنسگرایی، پذیرش همجنسگرایی را فراهم کنند.
ازدواج یکی از سبکهای برقراری رابطه جنسی است و قرار نیست با اجباریکردن آن، محک و معیاری برای درستی یا نادرستی روابط جنسی انسانی باشد. در واقع، مسئله اصلی «اجباریبودن» ازدواج است، چه این ازدواج بین دو همجنس باشد و چه بین زن و مرد.
گرچه همیشه باید به راهبردهای گروههای اجتماعی بهعنوان راهبرد نگاه کرد و نه هدف، اما راهبردِ ازدواج برای پذیرش همجنسگرایی نه کمکی به جامعه دگرباش ایرانی میکند و (با جذب و ذوبشدن در نهاد دگرجنسگرامحوری) نه- در سطحی کلانتر- وضعیت رهاییبخشی برای جامعه فراهم میآورد.
راهبردِ ازدواج دو همجنس از آنجا که به روابط خارج از ازدواج نگاهی منفی و نفیکننده دارد و از آنجا که پژواکدهنده ارزشها و هنجارهای دگرجنسگرامحور است، نهتنها نمیتواند مفهوم ستم به همجنسگرایان و دگرباشان جنسی را از بین ببرد که بر نظام پلیسی و کنترلگر و زورگوی دگرجنسگرامحوری مهر تایید زده است.
ازدواج یکی از سبکهای برقراری رابطه جنسی است و قرار نیست با اجباریکردن آن، محک و معیاری برای درستی یا نادرستی روابط جنسی انسانی باشد. در واقع، مسئله اصلی «اجباریبودن» ازدواج است، چه این ازدواج بین دو همجنس باشد و چه بین زن و مرد.
پزشک یا فقیه
ضرورت زادهشدن نظام مدرن پزشکی/ روانپزشکی (یا حتی به شکل کلیتر زیستشناسی)، آن بود که «زندگی» (زیست مادی) را تعریف کند. از تعریف زندگی و شناسایی بدن و کارکردهای آن است که به «سلامت» میرسد و از سلامت و تنظیم بدن جهت بهرهوری بالا نیز به تولید «هنجار» میپردازد.
متوسلشدن محسن کدیور (بهعنوان یک روشنفکر دینی) به علم پزشکی و درخواست جواز همجنسگرایی از آن علم را میتوان در همین زمینه دید. همان پروسهای که در قرن ۱۹ اروپا با همکاری کلیسا و علم پزشکی/ روانپزشکی به دنبال توضیحی علمی برای «مشکل» همجنسگرایی بود، اکنون در گفتمان دینی مورد استفاده محسن کدیور و «امید همیاری» داشتن از علم پزشکی، در جریان است. (نقاشی اثر نیکزاد نجومی)
هنجار در دوران مدرن، زمینی است که دین و علم زیستشناسی به هم میرسند. علم قدرت زیستشناختی تولید میکند و دین یکی از مجراهای اعمال و پردازش این قدرت است. همجنسگرایی ابتدا در دوران مدرن اروپا و سپس در مناطق دیگر از رابطه هنجارساز علم پزشکی، روان پزشکی و دین به عنوان «یک مشکل» ساخته میشود. به این ترتیب، رابطه جنسی و احساسی دو همجنس به هم، مقولهای مربوط به حوزه استحفاظی پزشکی و زیستشناختی است که انحرافی از سلامت بدن، کارکردهای بدن و از وضعیت هنجاری بدن است و باید همجنسگرایان را به وضعیت سلامت یا هنجار (یعنی دگرجنسگرامحوری) بازگرداند.
البته، دگرجنسگرایی نیز از چنگال هنجارسازی ارزشهای "خوب و بد" دوران مدرن در امان نمانده است. ارزشها و هنجارهای جنسی در روابط جنسی دو فرد دگرجنسگرا نیز همان فشار و خشونتی را اعمال میکنند که در سایر امورهای جنسی. سکس مقعدی- چون به تولیدمثل منجر نخواهد شد- از دایره کنشهای جنسی هنجار خارج شده و بار منفی و خفتباری به خود گرفته است و علم (قرن ۱۹م. اروپایی) نیز توضیح میدهد که چنین سکسی به بدن آسیب وارد میسازد و کارکرد سالم آن را به خطر میاندازد.
متوسلشدن محسن کدیور (بهعنوان یک روشنفکر دینی) به علم پزشکی و درخواست جواز همجنسگرایی از آن علم را میتوان در همین زمینه دید. همان پروسهای که در قرن ۱۹ اروپا با همکاری کلیسا و علم پزشکی/ روانپزشکی به دنبال توضیحی علمی برای «مشکل» همجنسگرایی بود، اکنون در گفتمان دینی مورد استفاده محسن کدیور و «امید همیاری» داشتن از علم پزشکی، در جریان است.
امروز اما، با جهانی شدن علم پزشکی/ روانپزشکی، دانشی که یک فقیه معاصر یا روشنفکر دینی از پدیدههای اجتماعی/ جنسی دارد همگی از فیلتر علم زیستشناسی و تاریخ علم زیست شناسی گذشتهاند. مفهوم «مشروع» یا «نامشروع» بودن یک کنش جنسی پیش از آنکه مفهومی اسلامی باشد، مفهومی علمی است.
اما آیا همه آموزههای زیستشناختی اسلام با دین سازگار است؟ چگونه علمِ نامتقن میتواند ستونی برای آموزهها و دستورات الهی و لایزال و متقن اسلام باشد؟
فرض کنیم در آیندهای نزدیک، علم، حکم خواهد داد که همجنسگرایی پدیدهای است مادرزادی و همجنسگرایی از زمان پیدایش بدن با فرد همراه است و فرد اختیاری در داشتن یا نداشتن این گرایش ندارد، آیا حرمت همجنسگرایی از بین میرود؟[۳] آیا تفسیرهای همجنسگراستیزانهای که تاکنون از سوره لوط و آیههای مربوط به لواط شده است از اعتبار میافتند؟ اصلاً آیا ذاتیبودن یک چیز در فرد حکم به خوببودن آن میکند؟
پاسخی که محسن کدیور در قالب طرح چند پرسش به دست ما میدهد، پرسشهایی اساسیتر و چالشگرتر پیش میکشد که نه تنها نیازمند پاسخیافتن هستند بلکه میتوانند بنیادهای تفسیری و فقهی روشنفکران دینی را سست کنند و به خطر بیاندازند. رویکرد زیستشناختی و پزشکی در توضیح حرمت دینی همجنسگرایی به این مفهوم است که فقه همیشه چشم به دهان علم دوخته تا علم بگوید چه طبیعی و سالم است و چه غیرطبیعی و ناسالم. این انتظار هیچگاه به پایان نخواهد رسید مگر علم از ابطالپذیری و امکان خطا تهی شود و - همچون دین- اصول و پایههای یقینی اختیار کند.
نهاد دگرجنسگرامحوری و مسئله همجنسگرایی
جامعه ایران با پرداختن به مسئله همجنسگرایی و سیاستگذاری درباره آن، درواقع دارد به مسئله رضایت فرد و مالکیت فرد از بدناش، به مسئله طبیعی یا پرورشی بودن امور جنسی و جنسیت، به مسئله ایمان و تقوا (بهعنوان تنهاترین معیار برای برتری مومنان به یکدیگر)، به مسئله درک اقلیتها و حقوق مدنی آنها (برای نمونه افغانهای مهاجر و بهاییها در ایران)، به مسئله تنِ زن (بهعنوان دیگری مادون و تابع مرد)، به مسئله لذت و سکس در روابط رسمی زناشویی میپردازد. (نقاشی اثر نیکزاد نجومی)
همجنسگرایی چون مسئلهای اجتماعی است و با قدرت نهادی و سیاسی گره خورده است، مسئله پیچیدهای است و با حوالهدادن آن به نظام پزشکی جواب نمیگیرد.
از یک سو همجنسگرایان ایرانی هستند که مطالبات اجتماعی و سیاسی خویش را مطرح میکنند و با مشارکت در کارزارهای اجتماعی/سیاسی مربوطه همچنان بر هستی و هویت اجتماعی خود تاکید میکنند و سعی در تغییر شرایط دارند. از سوی دیگر، همجنسگراستیزیهای نهادی و فردی وجود دارد که بهنوعی پاسخی به حضور اجتماعی همجنسگرایی و مطالبات جامعه همجنسگرای ایرانی است.
دین، همچون سیاست و فرهنگ و آموزش و پرورش و خانواده و نهادهای دیگر، بخشی از دستگاه کلان دگرجنسگرامحوری است. یا میتوان گفت نظام دگرجنسگرامحوری همچون نخِ تسبیحی است که نهادهای دیگر اجتماع را استوار و کارگر میسازد. گرچه همجنسگرایی - در کنار دیگر مقولههای منحرف از نظمِ دگرجنسگرامحور - مذمومِ این نهاد است، اما یکی از موقعیتهای حاد و شدید اجتماعی است که میتواند با مطرحشدناش نظام دانش و اندیشه دگرجنسگرامحور را وادار به بازاندیشی در اصول و برنهادهای خود کند.
جامعه ایران با پرداختن به مسئله همجنسگرایی و سیاستگذاری درباره آن، درواقع دارد به مسئله رضایت فرد و مالکیت فرد از بدناش، به مسئله طبیعی یا پرورشی بودن امور جنسی و جنسیت، به مسئله ایمان و تقوا (بهعنوان تنهاترین معیار برای برتری مومنان به یکدیگر)، به مسئله درک اقلیتها و حقوق مدنی آنها (برای نمونه افغانهای مهاجر و بهاییها در ایران)، به مسئله تنِ زن (بهعنوان دیگری مادون و تابع مرد)، به مسئله لذت و سکس در روابط رسمی زناشویی میپردازد.
ناراضیان از نهاد دگرجنسگرامحوری به همجنسگرایان خلاصه نمیشود؛ همجنسگرایان تنها بخشی از بسیار قربانیان این دستگاه ستمگر و جابر هستند که با مطرحشدن خود بهعنوان پدیدهای اجتماعی/سیاسی کمک میکنند تا نقاط ستم اجتماعی/ اخلاقی این نهاد را کشف کنیم.
پانوشت:
۱. اینجا
۲. همانجا
۳. یافتههای علمی بیشتر مدافع و تاییدکنندهی ایدهی «طبیعیبودن» یا «ذاتیبودن» گرایش جنسی همجنسگرایانه است. من در این نوشتار نخواستم با به دست دادن یافتههای علمیِ موافق، به ارزیابی پاسخهای محسن کدیور برسم. برای کسانی که میخواهند از چنین رویکردی مطلع شوند، اینجا، میتواند مفید باشد.
تصویر نخست:
نقاشی اثر نازنین پوینده
اگر واقع گرایانه به شرایط و موقعیت سیاسی کدیور توجه کنید متوجه می شوید که نمی توان توقع داشت او در مقابل مساله همجنس گرائی بتواند به آزادی یک روشن فکر غیر مذهبی اظهار نظر کند چون مخالفین سیاسی و حکومتی او در ایران منتظر چنین فرصت هائی هستند ... البته این چالشی که همه روشن فکران مذهبی دموکرات با آن مواجهند. من فعلا در این شرایط سیاسی می توانم آنرا درک کنم. حل مساله حقوق همجنس گرایان شاید باید بعد از عبور از پروژه های سیاسی عاجل تری آغاز شود. شاید فعلا راه دیگری نباشد. کدیور هم با ارجاع پاسخ این سوال به حوزه پزشکی فعلا این موضوع پردردسر را از سر خود باز کرده است.
با درود و احترام ؛ میخواستم از آقای کدیور بپرسم ؛ اینکه خداوند در قرآن وعده حوری وغلمان
به مسلمانان داده ؛معنی غلمان چیست ؟ آیا منظور پسری ایست که هنوز سبیل او سبز نشده ؟؟
یا مردی همجنس باز؟؟ ممنون میشم اگردر این مورد توضیحی بفرمائید.
"فرض کنیم در آیندهای نزدیک، علم، حکم خواهد داد که همجنسگرایی پدیدهای است مادرزادی و همجنسگرایی از زمان پیدایش بدن با فرد همراه است و فرد اختیاری در داشتن یا نداشتن این گرایش ندارد، آیا حرمت همجنسگرایی از بین میرود؟"
دقیقا منظور از در آینده نزدیک را نمی فهمم. سالهاست که علم، همجنسگرایی را از فهرست بیماریها خارج ساخته است.
برای اطلاعات بیشتر میتونید به مطلب زیر تو ویکیپدیا مراجعه کنید.
http://en.wikipedia.org/wiki/Homosexuality_and_psychology
همیشه می گن بدترین ضربه رو طرفدارانی می زنن که علمشون در اون مورد کامل نیست.
احسان عزیز، فکر میکنم اینجا منظور مسأله خارج شدن «گرایش جنسی به همجنس» از لیست «بیماریهای روانی» نیست. بلکه منظور یافتن «ژن» مخصوص گرایش جنسی به همجنس است؛ که خود آقای کدیور هم اصرار دارد اگر باشد، یعنی همجنسگرایی «طبعیی» است و از وجود انسان نشات میگیرد. البته باز هم تحقیقات ژنتکیی انواع و اقسام شده است و با اینکه نمیشود گفت فلان ژن با شماره فلان روی کروموزم فلان اگر باشد، انسان به همجنس گرایش پیدا میکند (چنانچه همچین برداشت ژنتیکی مثلا از هرموفرودیتها هست)، اما به هر حال در اشخاصی که گرایش به همجنس دارند یک سری ژنها فعال ترند.
لذا اینجا منظور نویسنده این نیست که سواد نداشته که نداند که مثلا همجنسگرایی بیماری نیست. منظورش این است که اگر علم هم بیاید به شما بگویید که «بفرمایید، این هم ژن همجنسگرایی، خدا خودش آفریده این انسانها را و در کدهای ژنتیکیشان این را محسوب کرده» باز هم قبح همجنسگرایی برای دین مسالهای مشکل ساز خواهد بود.
"یک آدم بیحوصله" عزیز...در حال حاضر علم میداند که مسئله همجنسگرایی، امری نه اکتسابی بلکه مادرزاد است. همچنین میداند که همجنسگرایی تنها در انسان و یا خیشاوندان نزدیک بروز نکرده بلکه، این رفتار در تعداد زیادی گونه به ثبت رسیده است. پس صحبتهای نویسنده مقاله، در این مورد خاص، کاملا قدیمی و بدون از یافته های دانش امروز انسان است.
احسان عزیز، این تنها یکی از نظریههای وجود همجنسگرایی است که بله در گونههای مختلف حیوانات هم دیده شده است و این مدل علم «ثابت شدنی» نیست. بلکه مشاهدات دانشمندان حوزه زیستشناسی، زیستشناسی جانوری، وراثت، وراثت ملکولی و ژنتیک است. همین الان هم که ما داریم صحبت میکنیم شما تنها به یکی از بانکهای اطلاعاتی مقالات علوم پزشکی و ژنتیک مراجعه کنید و واژه همجنسگرایی را جستجو کنید متوجه میشود که تنها همین فصل گذشته صدها مقاله در ارتباط با وراثت و همجنسگرایی منتشر شده است.
مثلا نگاه کنید به اینجا:
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed?term=homosexuality%20genetics
این تحقیقات همچنان در جریان است و اینکه دانشمندان نتوانستهاند یک ژن پیدا کنند که بگویید بیا این ژن همجنسگرایی هیچ ربطی به این مسأله ندارد که آیا همجنسگرایی اکتسابی است یا تربیتی یا یکمی از هردو.
-----
نویسنده این مقاله آقای حمید پرنیان اما مسألهاش اصلا علم نیست. خوب مقاله را بخوانید متوجه میشوید این مقاله در پارادایمی نوشته شده است که میشل فوکو بنا نهاده و این پارادیم مسأله جنیست و سکس و گرایش جنسی را در چهارچوب انتقادی/فلسفی/تاریخی نگاه میکند و در این حین به علم هم انتقاد وارد میکند. علم برای این نویسنده اتوریته برتر نیست. بلکه شاید یک جور ابزار باشد که باید نقد شود. جسارتا من فکر میکنم خیلی آسان است که شما مقالهای را بخوانید و با چهارچوب فکریاش آشنایی نداشته باشید و چهارچوب فکری مورد علاقه یا مقبول خودتان (مثلا علم ژنتیک) را تحمیل کنید و بعد بگویید چقدر شما قدیمی هستید:). یکمی هم بین خودمان باشد خب خنده دار میشود. قدیم کجاست و جدید کجاست و ما کجاییم؟ این مقاله دارد از منظر اخلاق (نه امر و نهی مذهبی بلکه مساله حق دیگری) به مسأله همجنسگرایی نگاه میکند و ادیان را نقد میکند. در پارادایم فکری آقای پرنیان اگر فردی به صورت وراثتی همجنسگرا باشد و یا اصلا بخواهد تجربه کند، اصلا شهوت پرست باشد و به دنبال همه جور شهوت. این آدم شهوت پرست همانقدر حق دارد که با همجنسش رابطه جنسی برقرار کند که یک همجنسگرا که گرایش هویتی دارد. این دو در منظر اخلاق برتری به هم ندارند
من شخصا با کل مقاله مشکلی ندارم و کاملا قابل فهم است. مشکل من آنجا شروع میشود که در یک بحث اخلاقی یا مذهبی یا موارد مشابه، پای علم به میان بیاید و با پیش انگاره هایی اشتباه (از نظر شخص بنده) نتایجی گرفته شود.
تا آنجا که به شاخه های مختلف علم بر می گردد، همجنسگرایی، یک امر کاملا طبیعی به حساب می آید حتی اگر هنوز ژن خاص آن کشف نشده باشد (با توجه به دانش کم من در علم ژنتیک، تنها به صورت کلی میتونم بگم که کشف ژن موثر در همجنسگرایی تنها توضیح خواهد داد چرا این رفتار در انسان و دیگر گونه ها دیده شده است)
در ضمن، وجود یا عدم وجود ژن موثر، به خودی خود و به تنهایی باعث اخلاقی یا غیر اخلاقی شدن یک رفتار نمی شود. مثلا فرض کنید که ژن عامل قتل در قاتلین کشف شود، آیا این امر قتلهای زنجیره ای رو اخلاقی خواهد کرد.
احسان عزیز،
در این مورد اگر نظر شخصی من را میخواهید (که درس در حوزه ژنتیک ملکولی هم خواندهام) وجود یا عدم وجود عامل وراثتی اصلا ربطی به مسأله اخلاقیات در گرایش جنسی ندارد. چه این عوامل وراثتی باشند و چه نباشند، یک، دو یا بیشتر آدم حق دارند باهم (و با دیگری) وارد رابطه همجنس خواهانه (گرایانه) بشند.
البته خب تحقیقات در حوزه ژنتیک ملکولی همچنان ادامه خواهد یافت اما من هم با شما و با نویسنده موافق هستم که علم اینجا هرچه بگویید ربطی به حق داشتن گرایش جنسی متفاوت از هنجارهای دگرجنسگرامحور نداره. البته خب این نظر آقای کدیور نیست و ایشون منتظر نسخه علماند
با سلام
اگر بنای تشریع بر مبنای تکوین استوار است.و اگر فطرت همان تکوین و دین هم فطرتی است خدایی که فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها در اینصورت همجنسگرایی که در نگاه تکوین حرکتی بر خلاف است که اگر موافق بگیریمش نسل بشری منقرض و این یعنی ختم تکوین پس نمی تواند که مشروع باشد.
والله العالم
i was born like thai
کسی به انتخاب خودش همجنسگرا نمی شود متاسفانه جامعه ایرانی هنوز متوجه نشده است که امروزه علم ثابت کرده است که همجنسگرایی مربوط به بیوشیمی مغز است و بس . پس بیایید به همنوع خودمان احترام قائل شویم
به امید ازادی ایران و شعور و فهم و احترام بیکدیگر بدون در نظر گرفتن جنسیت گی- استریت- لزبین -ترانس و .. مذهب مسلمان زرتستی یهودی میسحی بی دین و... قومیت کرد - لر - بلوچ - فارس - عرب و... و.....
در تکمیل صحبتهای آن "مهمان" عزیز، همجنسگرایی، حتی اگر به انتخاب شخص و نه حاصل بیوشیمی مغز هم باشد (که نیست) باید و باید به گرایش همجنسگرایان احترام گذاشت...
مگه ژن دگرجنس گرایی (استریت بودن) کشف شده که حالا دنبال ژن همجنس گرایی ان؟
اگه در خصوص ژن دگرجنس گرایی مطلبی هست یکی لطف کنه بذاره
این که نظام اسلامی پذیرفته که همجنس خواهان اجازه داشته باشند تغییر جنسیت بدهند، در واقع تایید «اشتباه در خلقت» و تصحیح آن توسط نظامی است که خود را جانشین بلافصل خداوند می داند.
سوال این است که آیا واقعاً خداوند در خلقت اشتباه کرده و کسانی را آفریده که به همجنس خود علاقه مندند؟ آیا به نظر حجت الاسلام کدیور، خداوندی که چنین اشتباهی کرده می تواند مورد پرستش و ستایش قرار بگیرد؟ والا توجیه این که نظام اسلامی اجازه تصحیح «اشتباه» خداوند را به «بندگان خدا» داده چیست؟
خیلی خوشحال می شوم پاسخ این سوال را از آقای کدیور یا یکی دیگر از روحانیان بشنوم.
در حقیقت دین ابزاری است برای تداوم جامعه و تداوم هر جامعه ای بر اصل اساسی تولید مثل قرار گرفته، پس هرگونه تلاش برای توضیح هم جنس گرایی در متن چنین جامعه ای با استفاده از ابزار دین بی فایده است. با توجه به پیشرفت های جدید در زمینه ژنتیک و امکان تولید جنین از سلول های بنیادی یک فرد به تنهایی ( به مقاله زیر مراجعه شود) پذیرفتن مسئله خیلی منطقیه و در مورداخلاقیات و پذیرفتن اخلاقی این موضوع باید بپذیریم که اخلاق و هنجار یه قانون برای آسیب نرساندن آدم ها به همدیگه است و اگه دقت کنیم در متن جامعه دگر جنس گرا هم امنیت به واسطه دگر جنس گرایی به وجود نمی آد که بهش بچسبیم و هم جنس گرایی رو خطرناک بدونیم. مشکل اساسی اینه که ما بخواهیم هر مسئله ای رو با دین و احکام و شرع و عقل پشت اون دین که مربوط به هزاران پیشه توجیه کنیم.
http://www.npr.org/blogs/health/2012/10/04/162263750/scientists-create-f...
من هم دقیقاً همین دغدغه رو دارم که چرا بعضی از همجنسگرایان اصرار دارن که نرم های جامعه مثل ازدواج کردن، بچه دار شدن و یا مونوگامی رو به جامعه ی همجنسگرایان هم تزریق کنن. این امور صرفاً قراردادهای اجتماعی هستند و به نفسه هیچ ارزش و یا تقدسی ندارن.
میتونم بپرسم کی رسانه فارسی زبان شما میخواد حداقلهای حرفهای رو بیاموزه؟ البته یک گام نصفه و نیمه برداشته. مثلاً تصویر اول رو نوشته که کار نازنین پویندهست اما بقیه چی؟ کارهای نیکزاد نجومی... و بقیه آثار هنرمندان که زیر دست و بال شما دوستان ژورنالیست بی ذکر منبع ریخته... جالبه که فرهنگ رعایت حق مولف بین فارس و کیهان و صدا و سیما -با تمام عقبافتادگیهاشون- با شمای اروپانشین زیاد فرقی نداره. پ.ن ۱: گر نیک بنگری در دو سویه ظاهراً مختلف در دیگر شئون هم سطح فرهنگ هر دو گروه نامبرده زیاد فرقی نداره پ.ن ۲: راستی! این نظر پس از تایید دبیر وبسایت منتشر میشه؟ این کامنت حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصیه؟ من قبلاً هم جنین کامنتهایی گذاشتم و هرگز منتشر نشده! پ.ن ۳: برای سایتهای مشابه هم جنین کامنتهایی گذاشتم و منتشر نشد
زمانه:
دوست عزیز، تمام تصاویر دارای حق مولف، غیر از عکس اول که زیر نویس ندارد، در زیر هر عکس، کردیت داده شده است. عکس اول به دلیل اینکه زیر نویس ندارد، در زیر مطلب منبع داده شده است. نقاشیهای نیکزاد نجومی هم، همراه با ذکر اسم هنرمند منتشر شدهاند.
ارسال کردن دیدگاه جدید