نافرمانی مدنی و عشق به بدویت


هنری دیوید تورو، نظریهپرداز "نافرمانی مدنی" و یکی از مهمترین چهرههای "نظریه تعالی" و "عشق به بدویت" سراسر زندگی کوتاهش را در "کونکورد"، در ایالت ماساچوست گذراند، با اینحال آثار او بخش عظیمی از ادبیات داستانی معاصر آمریکا را تحت تأثیر قرار داد.
جستاری که از او با عنوان "وظیفه نافرمانی مدنی در برابر دولت" منتشر شد، از مهمترین آثار معترضان مدنی در جهان بهشمار میآید. تورو اعتقاد داشت که بهترین حکومت، حکومتیست که حکومت نکند.
تورو طرفدار فردیت بود. پرداخت مالیات به دولت را نفی میکرد و از تمدن و شهرنشینی بیزار بود. او که تحت تأثیر رالف والدو امرسن قرار داشت، زندگی در یک کلبه ساده در جنگلهای کنکورد را به یک زندگی شهری و برخورداری از مواهب تمدن ترجیح میداد. تورو عمیقاً مذهبی بود و اعتقاد داشت که انسان میبایست فقط نسبت به وجدانش متعهد باشد.
تأثیر هنری دیوید تورو در ادبیات داستانی قرن بیستم، از سالهای دهه ۱۹۶۰ آشکار شد. نویسندگانی مثل ریچارد براتیگان در رمانهای "قند هندوانه" و "صید قزلآلا در آمریکا"، کرواک در رمان "در راه"، و آلن گینزبرگ، همه از طرفداران نظریههای هنری دیوید تورو بودند. آنها در آثارشان همچون تورو گریز از تمدن، وحشت از فنآوری و بیزاری از زندگی ماشینی را ترویج میدادند و با اصل "رقابت" در جامعه مخالفت میکردند و مانند تورو زندگی بدوی در دامن طبیعت را به زندگی پرهیاهوی شهری ترجیح میدادند.
کلبهای که تورو فقط با ۱۵ دلار برای خودش ساخت
نظریههای تورو در عرصههای اجتماعی و سیاسی هم پس از ۱۵۰ سال که از درگذشت او میگذرد، همچنان تأثیرگذار است. احزاب شهروندی مانند حزب "پیرات" در آلمان، آنارشیستها، و حتی تی پارتی در آمریکا از او بارها نقل قولهایی آوردهاند و پارهای از نظریههای او را قبول دارند. در واقع هرگاه گروهی شکل بگیرد و از نافرمانی مدنی سخن بگوید، اگر به آثار تورو به ویژه "وظیفه نافرمانی مدنی در برابر دولت" مراجعه کند، دستش خالی نمیماند.
هنری دیوید تورو فرزند یک کارخانهدار مرفه بود. پدر او کارخانه "مدادسازی" داشت و تورو در دانشگاه آکسفورد از بهترین امکانات برخوردار بود. پس از تحصیل اما گوشهنشینی در دامن طبیعت را به یک زندگی دانشگاهی ترجیح داد. روزنوشتهایی که از او به جای مانده، پر است از مشاهداتش از طبیعت. این روزنوشتها که همراه با نقاشیها و طرحهای تورو از طبیعت منتشر شده، از متعالیترین نمونههای وصف طبیعت در ادبیات جهان بهشمار میآید.
تورو دو سال در جنگلهای اطراف دریاچه "والدن" در ایالت ماساچوست در یک کلبه بسیار ساده زندگی کرد. این دوران برای او مانند یک آزمون بود. در این آزمون تورو پاسخی میجست برای این پرسش که آیا انسان میتواند از تمدن کاملاً کناره بگیرد و به شکل بدوی زندگی کند؟ او مشاهدات و دریافتهایش از این دوره دو ساله را در شناختهشدهترین و مهمترین اثرش "والدن یا زیستن در جنگلها" (Walden; or, Life in the Woods ) نگاشت.
تئودو کاشینسکی، ریاضیدان نابغه و تروریست
مهمترین محور اندیشه تورو اما نه عشق به بدویت، بلکه نافرمانی مدنیست. او اعتقاد دارد که انسان فقط نسبت به وجدان خودش میتواند متعهد باشد و در سال ۱۸۴۹ که بردهداری هنوز منسوخ نشده بود، مینویسد: "در کشوری که بردهداری قانونیست، برای یک انسان شریف، زندان تنها مکان مناسب است."
همین نافرمانی و سرکشی مدنی بارها در قرن بیستم نام هنری دیوید تورو را سر زبانها انداخت. تئودو کاشینسکی، ریاضیدان نابغه اما تروریست که در سال ۱۹۹۶ دستگیر و به جبس ابد محکوم شد، از طرفداران نظریههای تورو بود. کاشینسکی در آن سالها مانند تورو کلبهای در کوههای مونتانا برای خودش ساخته بود و در آرزوی بازگرداندن بکارت بدوی به آمریکا، از طریق محمولههای پستی که در آنها بمبهای دستی کار گذاشته شده بود، به جان دانشمندان آمریکایی سوءقصد میکرد. او به این ترتیب جان سه نفر را گرفت و ۱۷ تن را هم زخمی کرد.
سرنوشت دردناک کریستوفر مککندلس که دستمایه رمان " into wild" قرار گرفت و بعدها شان پن هم از روی آن فیلمی به همین نام ساخت، با نظریه "عشق به بدویت" و "نافرمانی مدنی" تورو بیارتباط نبود. مککندلس در سال ۱۹۹۲ برای گریز از تمدن و زندگی ماشینی به جنگلهای آلاسکا پناه آورد. او در یک اتوبوس متروکه زندگی میکرد، تا اینکه سرانجام جنازه تجزیهشدهاش را یافتند. مککندلس از طرفداران تورو و تولستوی بود.
کریستوفر مککندلس و عشق به بدویت
با نظریههای تورو میتوان مانند گاندی دولتی را برانداخت، اما نمیتوان با این نظریهها دولت و حکومتی را بر جای آن نشاند. تورو نسبت به این اصل مهم در دموکراسی که اکثریت بر اقلیت میبایست حکومت کند، بسیار بدبین بود. او گمان میکرد گفتوگوی انتقادی هرگز نمیتواند جایگزینی باشد برای تصمیمگیریها و عمل قاطع. او مینویسد: "هیچ چیزی برای انسانها مفیدتر از این قاطعیت نیست که اجازه ندهند کسی به حریم آنها نفوذ کند."
تورو به نیازهای حداقلی انسان نظر داشت. او مینویسد: "انسان هرچه زندگیاش را سادهتر کند، به همان اندازه میتواند پیچیدگیهای هستی را بیشتر و بهتر درک کند."
تورو در "والدن" مینویسد: "او که شغل و پیشهای برای خودش انتخاب کند، از دست میرود و تباه میشود." او مهمترین وظیفه انسان را تماشا و سیر و سیاحت در طبیعت میداند.
به این ترتیب ۱۵۰ سال پس از درگذشت تورو نظریههای او همچنان مطرح هستند، اما هیچکس و هیچ حزب و گروهی نمیتواند از نظریه "نافرمانی مدنی" یا "عشق به بدویت" یک دستگاه فکری برای رسیدن به قدرت سیاسی بسازد. تورو، یک فیلسوف برانداز بود و نظریههای او همچنان هم برانداز است.
تورو هرگز زادگاهش را ترک نکرد. او در چهل و چهارسالگی در اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.


با کورهسوادی که دارم و با کشش بی حدواندازهام به آزادیِ فردی، مدتیست که نمنم به مطالعه و یادداشتبرداری دربارهی مفهوم آزادی فردی هستم. به گمانم هنری دیوید تورو( 1862-1817 ) را میتوان از نوادههای "لیبرترها " دانست.
"لیبرترLibertär" در زبان آلمانی و بر پهنهی علوم انسانی به معنای "آزادگی بیحد äußerst freiheitlich بکارگرفته میشود. این واژه، آلمانیشدهی " libertaire" از زبان فرانسوی است، که این خود برگرفته از واژهی لاتینی libertas ، به معنای "آزادی Freiheit " است.
لیبرتر، را میتوان زِبَرواژهای Überbegriff با دو زیرواژهی Subbegriffآنارشیسم و لیبرتاریسم دانست.
اگر آغازسابقهی اندیشهی لیبرتر را به رنسانس اروپایی محدود کنم ، شاید بتوانم بگویم که جان لوک(John Locke,، 1704-1632 ) بنیانگزار این ایده بوده است. او که فیلسوف و یکی از متفکرین متقدم روشنگری است میگوید:
"حکومت، تنها وقتی رسمیت دارد که شناسامندی/تائیدیهی Zustimmung حکومتشوندگان را در دست داشته باشد و ازحقوق طبیعی زندگی، آزادی و مالکیتِ شخصی دفاع کند. هنگامی که این شرایط تامین نشود، حکومتشوندگان حق قیام علیه حاکمیت را دارند."
شاید در ادبیات فلسفی بتوان مارکی دوساد و رمانهایش، بخصوی ژاستین، را در همین حوزهی لیبرتر طبقهبندی کرد.
یکی از شاخصترین شخصیتهای داستانی، که من او را شخصیت لیبرتر میدانم، شخصیت قهرمان اپرای "دون جیووانی Don Giovani" فارسی: "دون ژوان"، است. کسی که به آزادی در عشق چنان پایبند است که مرگ را درمقابل بندیِ مورالها بودن انتخاب می کند. شاید نمودار زیر موضوع را روشنتر بیان کند.
libertär-libertaire-libertas آزادگی
لیبرتاریسم Libertarismus-libertarism + آنارشیسم Anarchismus
لیبرتاریانیسم Libertarianismus - libertarianism
موضوع آزادی فردی، موضوعی درازدامن است. شاید با این یادداشت، بحث بالا را گسترش دادهام. شاید هم نه.
علی صیامی/هامبورگ/ مه 2012
درود بر شما!
ارسال کردن دیدگاه جدید