خاطراتی از گروه شش و هشت


مینو صابری ـ اوایل دههی پنجاه، سه هنرمند جوان نامشان سر زبانها افتاده بود: «داریوش، کیوان و افشین».
این سه خواننده، گر چه هر کدام فعالیت هنری را به تنهایی آغاز کرده بودند، اما زمانی به اوج شهرت رسیدند که با هم همکاری میکردند.
از این سه نفر، داریوش که همچنان به فعالیت هنری مشغول است. زنده یاد افشین مقدم هم در اوج شهرت، تابستان سال ۱۳۵۵ در جادهی شمال تصادف کرد و از دنیا رفت.
در این برنامه پای صحبتهای کیوان مینشینیم. سالهای سال است که علاقهمندان این هنرمند از او بیخبرند. اخیراً توانستم توسط هنرمند عزیز «ناصر صبوری» با کیوان تماس بگیرم و با او به گفتوگو بنشینم.
«ناصر ابراهیمنژاد» مشهور به کیوان، ۶۰ ساله، متولد و ساکن تهران و به شغل آزاد مشغول است.
گرچه کیوان سالها کار هنری را کنار گذاشته، اما سال گذشته آلبوم «گل افشین» او مجوز انتشار دوباره گرفت. این آلبوم هم اکنون در بازار موجود است.
فعالیت هنری را از چه زمانی آغاز کردید و چه وقت به تلویزیون راه پیدا کردید؟
کیوان: من از کاخ جوانان شروع کردم. کلاس هشتم بودم.
توسط یک آشنا برای اولینبار در برنامهای به نام برنامهی نوجوانان، در تلویزیون «ثابت پاسال» حضور پیدا کردم. آن زمان ترانههای عارف را میخواندم؛ چون صدای عارف را خیلی دوست داشتم. صدای زندهیاد پوران را هم بسیار دوست داشتم؛ مخصوصآ تحریرهای زیبایش را!
در آن برنامه که به صورت زنده پخش میشد آقای دکتر محمودی من را معرفی کرد. بعد از آن پرویز کاردان که در تلویزیون برنامه تهیه میکرد از من دعوت کرد و به برنامهاش رفتم.
بعد از مدتی وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، اعلام کرد که خواننده میپذیرد. زمانی که به آنجا رفتم زندهیاد عماد رام و آقا و خانم زرینپنجه و چند استاد موسیقی حضور داشتند. بعد از اینکه آنجا ترانه خواندم، این افراد پای اسم من را امضا کردند.
به من گفتند تو قبول شدی. میتوانی استخدام وزارت فرهنگ و هنر شوی و موسیقی را از پایه یاد بگیری. از وزارت فرهنگ و هنر هم حقوق میگیری و بازنشسته میشوی. پرسیدم اجازه دارم در کاباره بخوانم؟
گفتند نه! اگر بیایی مثل زندهیاد خاطره پروانه و دیگران باید تحت نظر سازمان فعالیت کنی. من قبول نکردم و گفتم تازه شروع كارم است! به برنامهی تلویزیونی دعوت شدهام.
اگر رفته بودم مثل زندهیاد محمد نوری و سپهر و دیگران استخدام آنجا بودم و مانده بودم.
شما علاوه بر خواندن، کار آهنگسازی هم میکردید؟
بله آهنگهای زیادی ساختهام که هم خودم خواندهام و هم خوانندههای دیگر.
سه تا از آهنگهايي را كه ساختم و خودم اجرا كردم، پرویز مقصدی به گوگوش داد. البته شعر ترانهی گوگوش با من فرق میکرد. برای اجراهاي گوگوش امثال ایرج جنتی عطایی شعر سرودند.
مثلآ كداميك از آهنگهایی که ساختهبوديد را گوگوش اجرا كرد؟
مثلا آهنگ:
گریه کن ای قلب من دیوانه شو او میرود. آهنگ ترانهی میرم از شهر توای نامهربون را من ساختهام. ترانه هم سرودهام که خودم اجرا کردهام.
شما با داریوش و زندهیاد افشین مقدم چند ترانهی سه صدایی اجرا کردید. با داریوش چطور آشنا شدید؟
زمانی که از طرف مدرسه انتخاب و به مراکز هنری معرفی شدیم، همان سال اول استاد اکبر گلپایگانی از شرکتکنندگان امتحان گرفت. من نفر اول شدم. سال دوم زنده یاد نوری از ما امتحان گرفت.
سال اول که نفر اول شدم فریدون توفیقی از طرف مجلهی جوانان آمده بود تا با نفر اول و دوم مصاحبه کند. از گلپا پرسید کدام یک اول شدهاند؟ گلپا من را نشان داد. آن موقع من داریوش را نمیشناختم. او از مدرسهی دیگری آمده بود. در آن مسابقه داریوش نفر دوم شد. آن زمان داریوش ترانههای ناصر مسعودی و داریوش رفیعی را میخواند.
روزی پرویز مقصدی به من گفت یک برنامهی تلویزیونی داریم که اسم تو هم در فهرست خوانندگان اين برنامه نوشته شده. اسم داریوش هم در فهرست بود.
داريوش از طرف فرشید رمزی آمده بود. قرار بود من ترانهی تنگ غروبه را بخوانم. داریوش به من گفت بیا این ترانه را با هم اجرا کنیم. تا آن زمان در ایران دو تا مرد با هم ترانهی دو صدایی نخوانده بودند. من به مقصدی گفتم من و داریوش دوتایی این ترانه را میخوانیم؛ اگر خوب شد که هیچ اگر خوب نشد خودم تنهایی میخوانم. به اتفاق داریوش ترانهي تنگ غروبه را خواندیم. اتفاقا خیلی هم خوب از آب در آمد.
داریوش همانجا دست یاعلی به من داد.
شما یکی از خوانندگانی بودید که از ابتدا با گروه شش و هشت همکاری کردید. برایمان بگویید اصلاً این گروه چطور تشکیل شد؟
پرویز مقصدی و فرشید رمزی که تهیه کنندهی تلویزیون بود میخواستند برای تلویزیون برنامه بسازند. این دو نفر با هم طراحی و ساخت برنامهی شش و هشت را آغاز کردند و به تعدادی خواننده پیشنهاد دادند در این برنامه شرکت کنند. در این گروه من بودم، داریوش، افشین، نلی، آلیس، زنده یاد اونیک و ... ناصر صبوری هم در گروه ما بود اما بعد از مدتی پدرش او را فرستاد ایتالیا برای ادامهی تحصیل و به همین دلیل از گروه ما جدا شد. ناصر انسان بسیار خوبی است. مجری برنامه هم ماسیس بود.
حالا که صحبت از زنده یاد اونیک شد، دوست دارم بیشتر از او بدانم
خدا رحمت کند اونیک را. من حدود ۹ سال پیش دیدمش.
کجا بود؟ چه میکرد؟
یک کتابفروشی سر قوامالسلطنه داشت که با برادرش شریک بود. خانهاش هم نزدیک پارک ساعی بود و با مادرش زندگی میکرد. تا آخر عمر هم ازدواج نکرد.
گاه که میدیدمش آهنگهای رشید بهبوداف را میزد و میخواند. بعد از مدتی شنیدم فوت کرده. ناراحتی قلبی داشت و چندسال پیش از مرگش، قلبش را عمل کرده بود. البته از نظر سنی خیلی بزرگتر از ما بود.
واقعآ پنجههاش طلایی بود با اینکه نت نمیدانست. یکبار پرویز مقصدی داشت آهنگی را میزد، اونیک بلافاصله آن آهنگ را زد. استعداد خوبی داشت. خودش آهنگسازی میکرد و هم به دیگران میداد. خودش هم میخواند.
اگر ممکن هست از آهنگهای معروفی که توسط اونیک ساخته شده چندتایی نام ببرید.
غم اومده خونهی من، انگشتو بر در میزنه ... این آهنگ را اونیک ساخته بود و داریوش اجرا کرد. یک آهنگ هم به من داده که قرار است در آینده آن را اجرا کنم.
از نلی چه خبر؟
فقط میدانم انگلیس زندگی میکند.
زمانی که زندهياد افشین مقدم از دنیا رفت، شما ترانهای به یاد او خواندید. از او برایمان بگویید.
من با افشین خیلی نزدیک بودم. زمانی هم که افشین از دنیا رفت این حادثه تاثیر خيلي بدی روي من گذاشت.
آنقدر که با افشین نزدیک بودم با داریوش نبودم. با داریوش مدتی دوست بودم و بعد او از ما جدا شد، اما با افشین مقدم مرتب کار میکردم.
وقتی از دنیا رفت رفیق افشین شعری برای او سرود. خیلی دوندهگی کردیم تا مجوز گرفتیم. من آن زمان با کمپانی بیبیان قرارداد داشتم.
این ترانه طوری تنظیم شده که تقریبا از همهی ترانههای معروف افشین در آن کار شده. من هم آن را میخوانم.
شما زمانی، یک ازدواج جنجالی داشتید: با خانم نادیا، هنرمندی که در فیلمها و کابارهها میرقصید ازدواج کردید...
سال ۱۳۵۰ بود. یک مدت کوتاه بود. سال ۱۳۵۲ که بچهام به دنیا آمد از هم جدا شدیم.
پس از نادیا بچه هم دارید. با شما زندگی میکند؟
بله، از ناديا يك پسر دارم. الان پیش مادرش در آلمان زندگی میکند. سالهاست که با مادرش زندگی میکند. ۲۰ سالی هست که پسرم را ندیدهام. یک بار آمد ایران دوران سربازی را گذراند و برگشت آلمان.
چطور شد که با او ازدواج کردید؟
من کابارهی شکوفه نو، کار میکردم. شبی به کاباره آمد و نامهای روی سن پرت کرد. من توجهی نکردم. بعد از اجرای برنامه گارسون آمد پشت سن و گفت یک خانم به من گفته ۱۰۰ تومان به تو انعام میدهم اگر کیوان را بیاوری سر میز من. من به گارسون گفتم تو که میدانی، من سر میز برو نیستم! گارسون شروع کرد به قسم دادن که کیوان باعث نشو این صد تومان نصیب من نشود. بیا یک دقیقه بنشین و برو.
من رفتم سر ميزی که گارسون راهنمایی کرد. دیدم یک خانمی نشسته که تا آن زمان ندیده بودمش.
گفت من نادیا هستم ... میرقصم.
مشروب تعارف کرد. گفتم: من به مشروب لب نمیزنم. سیگار تعارف کرد. گفتم: سیگار هم نمیکشم. نه سیگاریام نه مشروبی. اهل هیچی نیستم فقط خوانندهام.
خندید و گفت: خب میرفتی روضهخون میشدی!
از او پرسیدم منظورت از اینکه من را کشیدی سر میز چی بود؟ گفت: هیچی. یک برنامه به من پیشنهاد شده با من که تماس گرفتند گفتند کیوان را هم میخواهیم در این برنامه شرکت کند. من هم آمدم اینجا به شما اطلاع دهم. یا شما به من شماره تلفن بده یا من شماره میدهم تا شما با این آقا حرف بزنی و بگویی چقدر میگیری تا در این جشن بخوانی.
نادیا به این وسیله با من آشنا شد.
خدا شوهر خواهرم را رحمت کند. به من گفت نادیا را صیغه کن و از این محیط بیاورش بیرون، ثواب هم میبری.
آمد پیش خانوادهی من گفت اگر تا حالا دامن کوتاه میپوشیدم از حالا به بعد لباس مناسب میپوشم. اگر کیوان پول نداشته باشد حاضرم کلفتی کنم و با کیوان زندگی کنم.
خانوادهی من عوض اینکه طرف من را بگیرند طرف نادیا را گرفتند. داییام گفت كيوان! زن گرفتن ماشین خریدن نیست که بگویی این مدل را دوست ندارم یک مدل دیگر میخواهم! به او گفتم من اصلا توی این باغ نبودم!
من ازدواج نمیخواستم با آن سن و سال!
مگر چند سالتان بود؟
۲۰ سال
نادیا چند سالش بود؟
نادیا از من هشت، نه سالی بزرگتر است.
وقتی با شما زندگی میکرد دیگر در کافهها نمیرقصید؟
نه! نمیگذاشتم برقصد! سال ۱۳۵۲ بچه به دنیا آمد. بیست و دو، سه روزه بود که گفت میخواهم بروم برقصم.
از هم جدا شدیم. در هر صورت قسمت اینطور بود دیگر.
آلبومی از شما اکنون منتشر شده است. دربارهی این کار برایمان بگویید و اینکه چه زمانی مجوز انتشار دوباره گرفت؟
پارسال آقای منوچهری خیلی تلاش کرد تا مجوز این کار را از وزارت ارشاد گرفت. در این آلبوم هم چند تا از ترانههای افشین مقدم هست و هم از کارهای من. نصف آلبوم کارهای من و نصف دیگر آن کارهای افشین است. ترانهی گل افشین هم در این آلبوم موجود است. تنظیم این اثر کار ناصر چشم آذر است.


ممنون خانوم صابری خاطرات قشنگی رو واسه من زنده کردید
سپاسگزارم... چقدر دلم برای کیوان عزیز تنگ شده بود... آلبوم گل افشین را به شدت دوست دارم و بارها می شنوم و می گریم... دوستت دارم کیوان عزیز و خاطره ساز...
مینو صابری عزیز خیلی عالی بود مثل همیشه ...ممنون بابت اینکه این هنرمندان عزیز رو برای ما از بین غبار سالها بیرون میکشی و از حالشون مارو باخبر میکنی ...کیوان عزیز موفق و شاد باشی هر جا هستی
ممنون.خیلی ممنون.
از شما خانم صابری بی نهایت سپاسگزارم...
من از هنر مندان قدیمی صفحه های عکس دار زیاد دارم..
از کیوان عزیز هم همینطور...
آهنگ باران غم از کیوان رو (که روی صفحه دارم) بسیا دوست دارم و خیلی این آهنگ رو گوش میکنم...
با تشکر از شما و کیوان گل و نازنین و همه هنرمندان بی رقیب و بی نظیر و تکرار نشدنی قدیمی..
ایشالا همشون هر جا که هستند در پناه خدا سالم و سلامت باشن و روزی برسه که همه ما ایرونی ها در یک کنسرت دستجمعی این هنرمندان : در ایران : دور هم جمع بشیم..
اونشب بهترین و زیباترین شب زندگی من خواهد بود...
به امید اون لحظه زیبا..
باز هم ممنونم خانم صابری..
در پناه خداوند..
خدا نگهدار.
با عرض سلام و ادب . من عمری با صدای کیوان عزیز و مرحوم افشین زندگی کرده ام و از کیوان 22 ترانه دارم و ا ایشان با آنکه کم خوانده ولی نامش در تاریخ موسیقی پاپ ایران در صدر قرار دارد هرجا هست خداوند نگهدار خودش و نزدیکانش باشد از شما هم بی نهایت سپاسگذارم چون من چندین سال دنبال ایشان گشتم ولی نتوانستم پیدایش کنم ولی عکس و زندگینامه اش را در دایره المهارف خوانندگان ایران نوشته ام.
تمام آهنگهای کیوان و افشین میخواهم از کجا میتونم دانلود کنم دوستونن دارم اگر میشه برام بفرستید
ارسال کردن دیدگاه جدید